میخواهى توانگر شوى؟ ثروتهایى را که دارى بشناس،
یه خنده از ته دل،یه قلب لرزان که به موقع تکان میخورد و نه بیموقع
یک کسیکه منتظرت وامیسته …
یه کارمند که پشت سرت غیرتیه هنوز،
یه مدیر که همیشه براى نگرانیهات وقت داره، یه معلم یا شاگرد یا ارباب رجوع که واست دعا میکنه،
یه پیک موتورى تیزُبز مسوولیت شناس، یه همسایه پایه تو خوشحالیها و دل گرفتنهات؛ یه دورهمى با صفا که همه با هم با صداى بلند آواز قدیمى میخونن: دختر همسایه شباى تابستون… یه مادرزن باصفا که میدونه شامى پوک بهترین افطارى توست؛
یه رفیق جونى که باهاش صدتا جوک قدیمى تکرارى هم که بگى، عشق میکنه یه بغل مَشتى که آبلموشى از فشار دوست داشتن به کورى چشم ابالیس،
ثروتهاى الان تو چیست؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.