نوشته‌ها

امکان نداره شروع به تغییر کنى و متلکهاى اساسى نخورى،
درشت گویى و یاوه گویى هنر همه کسانیست که عرضه خودسازى ندارند.
حتى ممکنه افراد دلسوز خانواده مان شروع کنند به تیکه انداختن زیرا ابهام دارند درباره ما و نمی‌دانند ما که خواهیم شد.
استراتژى خوب اینست که وقتت را براى قانع کردنشان حروم نکنى.
باجگیر عاطفى از خداشه تو مهرطلب بمونى،
خودشیفته از خداشه تو احساس ارزشمندى نکنى،
جامعه زخمى رنج می‌کشه یک نفر تن به بی عارى نمیده و زندگى خودش را با تلاش و بدون پارتى و … درست می‌سازه،
شما که رشد می‌کنید، محبوب آدمهاى موفق و توانگر می‌شوید و همزمان آیینه دق خیلی‌ها می‌شوید،
با این حال ارزش داره

 

می‌خواهى توانگر شوى؟ ثروتهایى را که دارى بشناس،
یه خنده از ته دل،یه قلب لرزان که به موقع تکان می‌خورد و نه بی‌موقع

یک کسیکه منتظرت وامیسته …

یه کارمند که پشت سرت غیرتیه هنوز،

یه مدیر که همیشه براى نگرانیهات وقت داره، یه معلم یا شاگرد یا ارباب رجوع که واست دعا میکنه،

یه پیک موتورى تیزُبز مسوولیت شناس، یه همسایه پایه تو خوشحالیها و دل گرفتنهات؛ یه دورهمى با صفا که همه با هم با صداى بلند آواز قدیمى میخونن: دختر همسایه شباى تابستون… یه مادرزن باصفا که میدونه شامى پوک بهترین افطارى توست؛
یه رفیق جونى که باهاش صدتا جوک قدیمى تکرارى هم که بگى، عشق میکنه یه بغل مَشتى که آبلموشى از فشار دوست داشتن به کورى چشم ابالیس،
ثروتهاى الان تو چیست؟

انسان سالم به اندازه ظرفیتش، سر در حقایق زندگى می‌کند. اگر اصلا برایم مهم نباشد که چه بر سر همسایه و همکار و هم میهن می آید که می‌شوم آدمى بی ارتباط با محیط زندگیم؛ اگر چنان درگیر مشکلات مردم بشوم که فکر و قلب و تدبیرم توسط غمها اشغال شود، کمکى نخواهم نتوانست کنم عملا و فقط بارى می‌شوم به دوش اطرافیان
این روزها اخبار افتضاح تلاطم اقتصادى و فساد بعضى مسوولین و ظلم آنانکه انتظار میرود اهل عدل باشند ما را زیر شلاق گرفته است،
من دوران بدترى را هم دیده ام و بجاى توجه بی‌مورد به رسانه هاى مخرب ذهنم، توجهم را بیشتر به کارم معطوف داشته ام به جاى حرص خوردن، کلى افکار و ایده هاى خوب و خلاق تو همین شرایط به ذهن آدم می‌رسه ( یادمه تو تحریمهاى دوره آقاى احمدى نژاد دوستى جوان رازدر شوشتر دیدم که حوضچه پرورش ماهى راه انداخته بود و صادراتى عالى به عراق داشت) البته باز کسانى هستند که الان می‌نویسند تو نفست از جاى گرم بلند میشه و … من فکر می‌کنم آدمها ادبیات خود تحقیرى و شکست را انتخاب می‌کنند و من نمی‌توانم جز نشان دادن یک مسیر طى شده موفق، کارى بیشتر کنم.
امیدهاى جدید را کشف کنید وقتى همه دارند خود را می‌بازند، توانگر حل مساله می‌کند و هضم مسائلى که هنوز حلشان نکرده است