سقوط یا صعود ، در زندگی هر کسی هست  که اتفاقی نیست

داستانی در اسطوره ها هست به اسم افرودیت و سایکی که حکایت سفر زندگی زنان در بخشهایی حیرت آور از این داستان تجلی می یابد و کسانی مثل رابرت جانسون در کتاب she به زیبایی در این باره نوشته اند

سایکی دختری زیباروی است که در زیبایی پهلوی  الهه ای خطرناک مثل افرودیت میزند و از همینجا ، مسیر سقوط و نفرین را بر خود میخرد. اینکه آفرودیت چه بلایی سر سایکی آورد، بماند ولی در میانه داستان ، سایکی برای اینکه به محبوب خود ، اروس، پسر افرودیت (!) برسد باید از چهار خوان بگذرد !

درخوان چهارم ، امتحان سایکی سخت است. سایکی باید به دنیای زیرین برود ( دنیای مردگان که پرسفون در آنجا ملکه است) تا مرهم زیبایی پرسفون را  برای آفرودیت بیاورد و البته ممنوع شده براش که در این بسته کوچک را باز کند. طبیعیست سایکی وقتی سختی کار را میبیند باز نا امیدمیشود و میخواهد خودکشی کند و لذا از برجی بالا میرود که خودش را پرت کند ؛ در این اثنا ، صدایی غیبی به او رازهای نفوذ به دنیای مردگان و برگشت به دنیای زندگان را یاد میدهد.

اولین نکته ای که یک زن باید بیاموزد این است که گذر از دنیای زیرین، بهایی دارد و آمادگی قبلی می طلبد. سفر به درون یعنی گذر کردن ، نه اینکه بریم و در اعماق درون بمونیم و توهم خودسازی بزنیم .مهم این است که تصمیم بگیریم و نگذاریم خانم هاویشام قصر روحمان شویم.

این مطلب را هم بخوانید
ازدواج با دختران بزرگتر، درست يا غلط؟

یک خواهر، مادر یا برادر و پدر بد داشتن،  مجوزی برای بد زیستن یا تن دادن به اجبار نیست. آدمهای زیادی در تاریخ هستند که صرف اینکه قربانی کسی بودند، برایشان بهانه ای نشده است که به خفت تن بدهند. بسیاری از انسان های بزرگ هستند که یک اشتباه در زندگی، برایشان مجوز ادامه آن اشتباه تا ابد نبوده است. با دستکاری زخم، زخم خوب نمی شود. خیلی ها زخم هایشان را شخم می زنند چون این وجود زخم است که به آنها اعتبار می دهد. اعتباری که شاید مثل توجه یا احساس خاص بودن جلوه کند.

ما اگر می خواهیم سرمایه ها را حفظ کنیم باید آماده شویم، باید رد شد. باید بگذاریم زخم ها خوب شود

 

بسته شفای زنانگی  1 و 2 و 3

4 پاسخ
  1. نگین دفتریان
    نگین دفتریان گفته:

    از اشاره طنز گونه سفر به درون بینهایت لذت بردم و در عین حال درس گرفتم مدتی است بخاطر زخمی عمیقی که در رابطه عاطفیم خوردم این عبارت رو که باید سفر درونیم رو شروع کنم رو میشنوم و تصورم این بود دارن بهم میگن دست از زندگی و لذتهاش بکش و برو دنبال معنویت و به همین دلیل بهش توجهی نمیکردم ولی اشاره ظریف و طنز گونه اتون یکبار دیگه درس خوبی بهم داد.🙏

    پاسخ
  2. مهدیه
    مهدیه گفته:

    احساسم رو نمیدونم چطور از بزرگی پروردگارم به زبون بیارم انقدر گشایش در وجودم بعداز سالیااان زیاد زخم ها و دردها میبینم که واااقعا زبانم قاصره از بیانش همین الان چنان رحمتی از خدای متعالم بر من نازل شد که حیرت تمااام وجودم رو گرفته تمنای وصال حق چنان در وجودم مستولی گشته که سر شدم از این همه رحمتش…واقعا جز معجزه مگه چیز دیگه ای هم میتونه باشه این…وقتی معنا رو میفهمی و نکته اش رو میگیری دیگه عظمت وجودیت از دنیای تصنعی بیرونی خیلی گسترده تر میشه و دنیا برام کوچیکه چون یکی هست که بودنش به تمام این عظمت ها می ارزه …من اکنون خدایی دارم که همواره نگه دارم است و پشتم بهش چنان گرمه که به بیان در جملات نمیگنجه عظمتش….هر لحظه نشانه…هر آن معجزه ….هر بار یک اتفاق تازه و ناب…‌اشک شوق بر دیدگانم فقط میتونه کمی از عظمتش رو برام بیان کنه…در حیرتم واقعا در حیرتم و حرفی برای گفتنش ندارم…

    پاسخ
  3. منصوره
    منصوره گفته:

    من هنوز زخم هام خوب نشده.مدام دارم دستکاریشون میکنم.مدام نشخوارگذشته.دیگه هیچی ازم نمونده.حضور خدا رو که تا حالا منو نگه داشته که سقوط نکنم رو کاملا حس میکنم.ولی درد من اینه که تو گذشته گیر کردم.برام دعا کنید

    پاسخ
  4. مهرخ
    مهرخ گفته:

    پرسفونی که به خارج از کشور مهاجرت کرده چطور میتونه گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه؟!!! بعد یکسال مهاجرتم با اینه با خانواده دایی ام هستم، خسته و ناامید و تنها شدم. میخوام مستقل شم ولی فکر نگرانی های خانواده و فکر پولش رو میکنم.

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *