به عکس از ورای شصت سال می‌نگرم؛

دروازه‌بان جوان و‌ خوش‌نام تیمی شهرستانی (قزوین) دست به سینه، نگاه به دوردست‌های زمین بازی، زندگی کرده است؛
بعدها کارمند دادگستری قزوین می‌شود و در دانشگاه ملی و دانشگاه نیوکاسل درس می‌خواند و فوتبال بازی می‌کند.
سال‌ها در امور ورشکستگی خدمت می‌کند و وکیل همین داستان می‌شود.
آقام آشپز، نجار و فنی کار و اتوکش هم هست (خدا می‌دونه چطوری اینهمه چیز یاد گرفته؛ آمدم‌میره تو بی‌ارزشی)

وقتی پدر میشی، پدرت را در یک‌ ثانیه ادراک می‌کنی و «مرد» می‌شوی؛
در ثانیه ثانیه رفتارم با رسا، بابا حمید حضور دارد و خوشحالم که پدر باشرفی داشته‌ام.
امیدوارم پدران سرزمینم این روزها طاقت بیاورند زیر فشار این روزها و لنگر بمانند.
علیرضاشیری
این مطلب را هم بخوانید
سالگرد ازدواج
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *