ویکتور زنها را نمیتواند راضى نگه دارد اما آنها را امیدوار نگه میدارد…
بعد از یک سنى، نمیخواهید دیگر همه چیز اتفاقى باشد، میخواهید به آنچه اعتقاد دارید برسید.
بعد از سن خاصى، هرگز نمیتوان بیدلیل با کسى رابطه خودمانى برقرار کرد، انتخاب کردن یک فرد، عریان کردن تمام زندگیت براى اوست و دعوت او به عریان کردن توست.
کتاب را پانزده سال قبل خریدهام و حتى چهل صفحهاش را خواندهام و هایلایت و …
یادمه نیکى کریمى در یک برنامه شب خاطره که من میزبانش بودم از ترجمه این کتاب گفت و بعدش گفت در هر پروازى یک کتاب تمام میکند و من در تمام این سالها تو پروازها سعى کردهام کتاب تموم کنم؛ فرق داره با تو خونه لم دادن و دل به نشاط کتاب خوندن و تموم نکردنش!
خونه یک رفیق نشستهام؛ زن و بچهام رفتهاند دنبال یک کارى،
بلند میشوم چایى دم میکنم، سیگارى آتش میزنم (همون سهمیه ماهى یک نخ از هجده سالگیم)
لم میدهم به مبل و با رضایتى عمیق مینشینم پاى کتاب و تمامش میکنم بالاخره!
موضوع کتاب درباره یک شب خاص در زندگى یک مرد میانسال متوسط موفق است که قصد دارد زن و دو بچهاش را ترک کند و در مغزش عین بازى تنیس، افکار مختلف تاب میخورد، ترسها و شوقها و دلایل و دلیلتراشىها و ..
اولش فکر میکنى کتاب درباره طلاق از نگاه یک مرد است ولى کم کم متوجه میشوى که بحران وجودى میانسالى یک مرد است که او را به چنین ورطهاى میکشاند.
این کتاب را براى دانشجویان #شفاى_مردانگى توصیه میکنم.
(اگر سنتان زیر سى- سى و پنجه و مجردید، فکر کنم سخت باشه ارتباط بگیرید با متن)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.