بعضیها عمده افکارشان، روابطشان، صفحاتى که دنبال میکنند و … سطحى و وقت کشى است ؛ تقریبا تفریح واقعى هم ندارند بیشتر احساس میکنند تفریح میکنند،
مهمانیهاى تکرارى بیهوده را بهش صله ارحام و معاشرت فاخر نمیگیم؛
نشستن و مهمل گویى و ژست و اداى زوج خوشبخت در آوردن که نشد سرخوشى، نصف مجلس هم سرشون تو گوشیها😰
کسیکه کار و ثروت و برکت و ارزش میخواهد ، تفریحش، معاشرتش ، فیلم و مجله و رفیقش متفاوته.
باز من مینویسم متفاوت بعضیها فکر میکنند منظورم لاکچرى بازى و اسراف و خرجهاى ببهوده است ، نه !
تو دورهمى ها از ته دل بخندید ،
حال هم را واقعا جویا بشوید، خیلیها دارند در خلوتشان دق میکنند و در جمع به ما لبخند میزنند ،
بگذاریم شفافیت ها بیشتر بشود در جمع تا کدورتها حل شوند نه پنهان ،
دسته جمعى فیلم خوب دیدن،
بازیهاى دسته جمعى ، خوبه!
تو دورهمى ها دیگه سنت جک گفتن داره برچیده میشه و حیفه،
خودم مدتهاست جوک نمیشنوم، حتى نمیخوانم، یادمه یک کاغذ داشتم توش ١۵٠ تا جوک باحال کدنویسی کرده بودم و تو مهمونیهاى خانواده ، هربار تعریفشون میکردم و ملت روده بر میشدند از خنده،
بعدا تو خدمت سربازى شبها تو یگان ٧٢١ صفر یک افسریه میرفتم بالا تخت و واسه بچه ها جوک تعریف میکردم، کاغذه را دهسالى هست گم کرده ام 😔

✔️درددل:
من ابایى ندارم که بگویم الکل بلاى زیادى سر خونه هاى ایران آورده و جمعهایى را که میتونست زیبا و امن باشه به خیلى چیزها آلود😰
کسیکه با الکل فقط میتواند بخندد و برقصد و گرم باشد ، از سرماى سختى درونش رنج میبرد و نیاز به کمک دارد و مهم نیست شعر حافظ و خیام را زیرلب زمزمه میکند یا
دکتر، مهندس یا وکیله یا ثروتش چقدر است،
درون او زمستان است.
#علیرضاشیرى

این مطلب را هم بخوانید
تجربه سفر با بچه

مثال من :
دورهمى ساده ، خانمم بهش میگه همبرگرپارتى ، همه دور هم میگوییم و میخندیم و حال اساسى میپرسم از بچه ها و میریم دسته جمعى ساندویچ درست میکنیم ( هر کى یک گوشه کار را میگیره) یکى دو تا از بزرگترها مشغول میشوند با بچه ها که به اونها هم خوش بگذره ، شام و تمیزکردن دسته جمعى و گاهى اوقات فیلمى خوب و بحث؛
پانتومیم و بازیهاى دسته جمعى هم داریم گاهى ،
✔️بعضى اوقات صبحانه روز تعطیل اینجورى دورهم جمع میشیم ،
✔️یک مدل هم داریم که یک بزرگى مثل دکتر قمشه اى یا استاد عجمى تشریف میاورند منزل ما و همه بچه ها جمع میشویم و شاگردى میکنیم و بعدش پذیرایى
مدل مذهبیش هم داریم که مثلا خانومم همه را دعوت میکند و دعایى و پخت فرنى یا شیربرنج
قطعاً شما مثالهایى عالى تر دارید که از هم یاد بگیریم.

 

 

در همین رابطه :

14 پاسخ
  1. هستی
    هستی گفته:

    ماهم وقتی خواهر برادرا جمع میشیم سالی دوبار دور هم تا صبح بیداریم هرکی هنری داره رو میکنه یکی خوب میرقصه یکی صداش خوبه میخونه یکی از مولوی شعر میخونه.آخرای شب میریم یه بستنی میزنیم سی چهل نفری.نزدیکای صبح هم کله پاچه براهه😍

    پاسخ
  2. Mohsen
    Mohsen گفته:

    آقای دکتر دکتر خیلی خوشحالم که اول مسیر زندگیم با شما آشنا شدم و میتونم از تجربیاتتون استفاده کنم.

    پاسخ
  3. امید نوری
    امید نوری گفته:

    من یه دورهمی دارم، من و خواهرمو خاله ام که چند سالی از ما بزرگتر هستش بعضی آخر هفته ها سه نفری تو حیاط خونه با هم فیلم می بینیم همراه با خوراکیهایی که یا از بیرون می خریم یا خودمون سه نایب درست می کنیم که البته زمستونا می ریم تو خونه 😄 که فرداشم راجب فیلم کلی با هم کل کل و صحبت داریم ،

    پاسخ
  4. هیده
    هیده گفته:

    من اسم بعضی مهمونی ها رو گذاشتم مهمونی های دوست نداشتنی . چون میریم که بعضی چیزا رو به رخ بکشیم یا به رخمان بکشند و چیزی بخوریم و برگردیم . ولی نه کسی خاطره ای می بره برای خودش نه حال خوشی . کاش می شد بدون رودربایستی قطع رابطه کنیم با همه ی عاملین این مهمونی های دوست نداشتنی .

    پاسخ
  5. صدی
    صدی گفته:

    سلام دکتر جان. دورهمی ما چطوره؟ با بچه‌های دوره روانشناسی، هر از گاهی فیلم بدرد بخوری باشه دور هم جمع میشیم فیلم رو میبینیم و تحلیل میکنیم برای اینکه به میزبان فشار نیاد هم پاتلاگی عمل میکنیم و هر کی خوراکی میاره…
    یا یکی میاد میگه یه مشکل دارم بنا به خواست خودش مشکلش رو میگه و هر کدوم آینه میشیم براش تا ریشه مشکل رو پیدا کنه.
    گاهی واچ ورد میزنیم و برای هم تحلیل میکنیم یا میریم تو طبیعت برای بودن و تجربه کردن حامی‌گری و تجربه بودن و نبرد در راه هدف….
    گاهی هم بزن و برقصی رخ میده و یکی مینوازه و دیگران میخونن…
    بعدش هم همه به صاحبخونه کمک میکنن تو جمع و جور کردن ممکنه عده‌ای برن و برخی بمونن همدلانه بیشتر با هم حرف بزنن همدلی کنن.

    پاسخ
  6. dreamer girl
    dreamer girl گفته:

    چقدر فضایی که در موردش صحبت کردید، دلگرم کننده و دلنشین بود …
    کلمه به کلمه شو حس کردم !
    یکی از فانتزیام اینه منم سالها بعد که از دلخوشی هام بنویسم ، بگم دکتر قمشه ای و دکتر شیری در محفل ما حضور داشتند و درس میگرفتیم ! 🙂

    پاسخ
  7. اردیبهشت
    اردیبهشت گفته:

    حس و حال زیبای جمع هایی که توصیف کردید
    در روح و روانم دمیده شد،
    ان شاالله همواره جمع خانوادگیتون به فضل خداوند گرم باشد…

    پاسخ
  8. هدي
    هدي گفته:

    سلام و ارادت استد بزرگوار
    واقعا همه نیازمند این لحظات ناب هستیم اما خیلی کم رنگ شده بین خانواده ها از بس همه به تنهایی بیشتر بها می دن نباید بگذاریم این سبک زندگی رو از دستش بدیم
    از شما هم ممنونم خیلی تلنگر به جایی بود
    جمع تون همیشه ب شادی

    پاسخ
  9. نهال
    نهال گفته:

    والا ما خیلییی دوس داریم همچین مهمونیایی واسه دورهم جمع شدن داشته باشیم، ولی میبینی مثلا مامانم از خونواده بابام شاکیه یا بابام سایه زن عمومو با تیر میزنه… ماهم تو شهری هستیم که دو سه تا فامیل بیشتر نداریم.
    یا مثلا مامانم خوشش نمیاد با دوستای خونوادگی رفت و امد کنیم…
    من که ۲۴سالمه تاحالا ندیدم واسه تفریح دوره هم جمع شیم و به معنای واقعی کلمه از کنار هم بودن لذت ببریم، نمیخوامم حداقل خواهر و برادر کوچیکم همینطوری منزوی بار بیان، ولی چاره چیه که خونواده رو پدر و مادر میگردونن :/

    پاسخ
  10. حریر پسته ای
    حریر پسته ای گفته:

    آقای دکتر متن شما،برام مثل یه رویا بود.همچنین مهمونیایی آرزومه اصلا با نون و پنیر.مهمونیایی که من تا به حال رفتم همه یا ناراحت کننده بوده یا فکر مشغول کن و حالت خوبش،خنثی.
    رفتیم خونه خاله که دلمون باز شه،پوسید.

    پاسخ
  11. فائزه نور
    فائزه نور گفته:

    اقای دکتر از متن شما لذت بردم‌
    من و همسرم یک مدت در پی این بودیم که با دوستانمون رفت و امد و دورهمی ایجاد کنیم اما چون ما اهل نوشیدنی نبودیم یکجورایی ممکن نشد.بیشتر جمع هامون خانوادگی که به بازی و موزیک و رقص و گاهی هم مشاجره میگذره.بعضی دورهی های زنونه من به رسم ادب مجبورم برم اما بهم خوش نمیگذره و یک گروه دوستانه دارم که با هم کتاب میخونیم و مسائلمون باز و گفتمان میکنیم.اما من دلم میخواست دوست و رفیق باحال هم میداشتیم تا باهاشون سفر میکردیم و خوش میگذروندیم

    پاسخ
  12. دلارام احمدی
    دلارام احمدی گفته:

    درود . آقای دکتر در مورد دور همی گفتید و جمعتون و معیارهای سرگرمیتون بسیار زیبا . اما دور همی هایی هم هست که مخرب زندگیه و منم یکی از قربانی هاشم . دورهمی به اسم خانم پارتی . شوهرم دوستی داره که علاقه عجیبی داره که با خانوم های مختلف و رنگ به رنگ معاشرت داشته باشه و در این معاشرت ها پای شوهر منم باز میکنه . بارها این مساله باعث جدال بین ما شد که نهایتش سه ماه قبل بود که باعث جدایی ما از هم شد . درد دارم آقای دکتر . درد از نارفیق . درد از نامردی . درد از نفهمی شوهرم چون بارها حسادت رفیقش رو نسبت به زندگیمون بهش متذکر شدم و گوشی برای شنیدن نداشت . بارها دوست شوهرم به زبان بیان کرده بود که غبطه میخوره به شوهرم بابت داشتن من و شوهرم نفهمید . تا شد نباید آنچه که میشد . شوهرم پیگیر کانال و مطالب شماست . تو رو جان عزیزانتون مطلبی در مورد این نوع رفاقت ویرانگر و حماقت و غفلتی از نوع حماقت شوهرم بزارید تا شاید به خودش بیاد و زندگیم برگرده . بد دلم شکسته و گرفته

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *