📝 پرسش:

دختری ۲۵ ساله هستم؛ زیبا، پدر و مادرم هر دو فرهنگین، خودم دانشجوی دندان پزشکی.

تا الان دوستی با جنس مخالف رو تجربه نکرده ام. خواستگار داشتم اما تا الان هیچ پسری به دلم ننشسته. دوس دارم با عشق ازدواج کنم.

یک ماه و خرده ای میشه یه آقا پسر ۲۵ ساله بهم پیشنهاد دوستی داده. اولین پسریه که مهرش به دلم نشسته.

رامین قبل از من با یه دختر خانم به مدت ۵ سال دوس بوده و عاشقش بوده. اما رابطشون با خیانت دختر خانمه تموم میشه. ۸ ماهی میشه که رابطشون کات شده. رامین از اولش گفت دوست باشیم. تو این مدت ۷ مرتبه با هم بیرون رفتیم. من بیشتر نقش یه پسر رو بازی کردم و نازشو کشیدم. گفتم زخم خوردس باید کمکش کنم. اما تو این مدت اون همش غمگین بود و خنده هاش همه تصنعی بود. یه روز زنگ زد گفت بیا جدا شیم. گفتم چرا. گفت داریم به هم وابسته میشیم. گفت من و تو هیچوقت به هم نمی رسیم. چون تا آخر عمرم قصد ازدواج با هیچ دختریو ندارم. ولی گفت از حال هم خبر داشته باشیم. حرفش اونقدری واسم سنگین بود که کارم به روانپزشک کشیده شده. من با تموم وجودم میخوامش .اما اون منو با یه دلیل غیر قابل درک پس زد.

دکتر شما بگین من چیکار کنم؟! خواهش میکنم کمکم کنید. من فقط محبت رامین رو میخوام …

 

✍️ پاسخ دکتر شیری:

سارا جان
تو داری گندترین اشتباه زندگیت را مرتکب میشی چون مهرطلبانه رفتی تو رابطه با رامین.
طرف زخم داره به تو چه ربطی داره؟ مگه پرستار عاطفی پسره ای؟
الان سن برنامه ریزی و حسابگری ازدواجه نه اینکه بری آدم های له شده را «له زدایی» کنی.
ازش با قدرت فاصله بگیر تا بفهمه دل تو، «کلینیک عاطفی» نیست و  بره خودش را جمع و جور کنه و غمهاش را به عنوان یک آدم بالغ باید حل و فصل کنه.
بعدش حواست باشه شاید به شکل ناخودآگاه (پیش نویسی)، از مادر یا پدر یا یک آدم مهم قدیمی، یادگرفته ای جز با نقش خواهر نمیتونی در رابطه با یک مرد باشی و هویت یابی کرده ای با این نقش، در این صورت تا یاد نگرفته ای که به عنوان یک (دختر ـ ماده) لیاقت داری محبت های یک مرد را دریافت کنی و حساسیتهایش را داشته باشی، نباید در یک رابطه اشتباه پیش بری!
از این جمله ها دیگه ننویسی: من فقط محبت او را میخوام! شاید این جمله را تو یک سنی، از یه آدم نزدیک زندگیت یاد گرفته ای ( شاید مامان یا بابا) الان جایگزینش بکن: من لیاقت محبت سالم دارم و اگر کسی ناتوانی داره ناشی از نقص من نیست.

این مطلب را هم بخوانید
معرفی کتاب- درسهایی برای خوش زیستن

 

✅ تحلیل بر اساس نظریه Transactional Analysis

رامین با این الگو میره شکار دختران مفلوک :

  • ژست مرد زخمی را خوردن
  • توجه دختران خود کم بین و مهرطلب را جلب کردن
  • هویت یابی دختر با نقش تیمارداری و پرستاری به جای نقش مساوی دختر ـ پسری
  • عقب نشینی پسر و اعلام غیر مستقیم اینکه “من زخمی ام و بهت گفته باشم که مسئولیتی اخلاقا متوجهم نیست
  • درگیری ذهنی دختر مهرطلب با این عقده که “I`m not good enough = من به اندازه کافی خوب نیستم” که توجه مدام یک پسر را داشته باشم که این عقده برگرفته از عقده قدیمیتری است که به شکل پیش نویس عاطفی (emotional script) تو زندگی دختر بوده از قبل. با فعال شدن عقده دختر دست و پا میزند تا با باج دهی عاطفی بیشتر رابطه را نگه دارد و اینطوری رابطه به قهقرا پیش میرود.
  • پس زده شدن کامل دختر و کفتر جلد شدن و زنگ تفریح بودن هرازگاهی واسه شکارچی ( دلش خوشه هر ازگاهی پیامکهاش را جواب میده یا دو دقیقه تلفنی صحبت می کنند!)
  • بدیش اینه پسر خودش در رابطه ای دیگه همزمان همین نقش قربانی را دارد! و این لوپ معیوب مثلث کارپمن ( جلاد ـ قربانی ـ رابین هود) ادامه دارد مگر اینکه بالغانه بازی را بشکند.

 

👈 در همین رابطه پیشنهاد می شود:

آموزش غیرحضوری رهایی از تله مهرطلبی

آموزش غیرحضوری امپراطوری رابطه (رهایی از قربانی شدن)

16 پاسخ
  1. فرا
    فرا گفته:

    اولین رابطه در اکثر مواقع اعتیاد اوره مخصوصا برای دختر.
    چون دختر فکر میکنه دیگه محاله ادمی بهتر ازاین پیدا بشه این دیگه ته عشقه. ولی جلوتر که بره و با ادمای بیشتری برخورد کنه میبینه که اتفاقا اون ادم بدترین گزینه بود و هیچ نشونی از عشق نداشت. رسالت رامین این بوده نقطه ضعف سارا رو به خود سارا نشون بده و بره. حالا سارا میمونه و رسالت حل مسأله اش.

    پاسخ
  2. نسیم
    نسیم گفته:

    سلام دکتر وقت بخیر
    خواهر بنده مدت یکسال هست که با آقایی عقد کردند.در طول این یکسال رابطه این دو تنشهای زیادی داشته که منجر به قهرهای چند روزه شده لازم به ذکر که هر دوی اینها شخصیت مغرور و اصطلاحا غدی دارند اما در طول این یکسال خواهر من تغییراتی هرچند کم کرده و انعطاف پذیریش بیشتر شده و در مورد بهبود رابطش مطالعه میکنه .متاسفانه همسرش مهارت حل مسئله را نداره و اختلافات جزیی که میشه با کمی تفاهم حل بشه بین این دو تبدیل به قهرهای چند روزه میشه .اما موضوع این که همسر خواهرم اصلا خودش را مقصر نمیدونه و هنگام ناراحتی واقعا از سر بی انصافی قضاوت میکنه و میگه که همسرش ی دختر بچه لوسه :)) .و کلا همسرش را زیر سوال میبره و سریع حرف از جدایی میزنه ولی وقتی هم بهش میگیم (من با ایشون رابطه خوبی دارم و گاهی مشکلاتشو با من در میون میزاره)برو جدا شو حاضر نیست این کار را هم بکنه و میگه من اقدامی نمیکنم.واقعا من به عنوان یک خواهر خیلی نگران اینده خواهرم با ایشون هستم (البته که ایشون حسن های هم داره ولی من واقعا فکر میکنم که این ایراد بزرگیه)میخوام بدونم آیا ادامه این رابطه با توجه به اینکه یکسال از عقدشون میگذره به صلاح هست ؟و آیا من میتونم بهشون کمکی کنم و اصلا به صلاح هست من کمک کنم یا نه؟ممنون

    پاسخ
  3. شکوفه
    شکوفه گفته:

    سلام استاد عزیز،دقیقا من گندترین اشتباه رو مرتکب شدم ،حدود ده سال پیش،وقتی متن دختر خانوم و پاسخ شمارو خوندم انگار گزشته من بوده،متاسفانه من زندگی مشترک رو با شکارچی شروع کردم و بی نهایت ضربه خوردم پی در پی،اما من خیلی کم سن بودم حدود۱۸ سالم بود،کاش کسی بود تا ارزشمندی منو ب خودم یاداور میشد،ممنون بابت راهنماییهای طلاییتون

    پاسخ
  4. آرمینه
    آرمینه گفته:

    بنظر من یکی از علل این حال و روز این خانم نداشتن ارتباط بقدر کافیست اینطور که در پیامشون نوشتند… چرا با پسرها معاشرت نمیکنید؟ دوستی هایی از قبیل تلفن صحبت کردن و کافی شام رفتن و قدم زدن با نیت شناخت جنس مخالف چه گروهی چه دوتایی.این مرحله و حال و روز ایشون بعد چندین ارتباط و پیدا کردن شناخت و البته مطالعه و خودشناسی درست براحتی سپری میشه و دیدشون خیل بازتر از الانشون میشه.

    پاسخ
  5. Mona
    Mona گفته:

    سلام اقای دکتر . من چندماهه مطالب ارزشمندتون دنبال میکنم . گرچه هیچ وقت نتونستم هیچکدوم از فایل هاتون خریداری کنم.چون مجبورم خرج زندگی ام دربیارم و حقوقم همه صرف مخارج روز مره ام میشه. خواستم بگم من یه دختر۲۸ ساله ام که ۹ ساله از همسرم جدا شده ام . دوسش نداشتم و به اجبار خانواده ازدواج کردم . ولی به خواست خودم جدا شدم . بعد طلاقم حال خوبی داشتم . تنهاییم خودم پر کردم . درس خوندم . سرکار رفتم . برا خودم هدیه خریدم . با دوستام بیرون رفتم سعی کردم از کوچکترین چیزها حتی با کمترین هزینه لذت ببرم. ولی هیچ وقت با هیچ پسری دوست نشدم چون میدونستم همه به عنوان یه زن مطلقه تحت نظرم دارن و منتظرن که انگ خراب بودن بهم بزنن . ولی الان خیلی احساس تنهایی میکنم . از لحاظ عاطفی کم اوردم . دلم نوازش های یه مرد میخواد. قربون صدقه رفتن و ناز کشیدن میخاد . تو این مدت خواستگارهای زیادی داشتم ولی هیچکدوم به دلم ننشستن . تا اینکه چندوقت پیش یکی از اقوام یه اقایی مثل شرایط خودم بهم معرفی کرد . من از اون اقا خوشم اومد. اونم تا ۶ ماه گفت از من خوشش میاد ولی یهو برگشت بهم گفت دیگه منو نمیخواد و هنوزم به زندگی قبلیش فکر میکنه . منم از سرتنهایی خواستم با من بمونه . کلی باج عاطفی بهش دادم . بی ارزشی تجربه کردم . ولی همچنان منو از خودش رونده . الان حالم خیلی خرابه . هم از تنهایی هم از سرخوردگی عاطفی و هم از بی ارزش شدن . دیگه نمیتونم تو تنهاییم حالم خوب کنم . کاش میشد کمکم کنید

    پاسخ
    • دکتر شیری
      دکتر شیری گفته:

      میشه خواهش کنم وقت بگذاری و درس ” پس از جدایی” را بگذرانی ؟
      کسانی که هنوز درگیر رابطه قبلی خودشان هستند ، نمیتوانند وارد رابطه خوب بشوند

      پاسخ
    • سپيدار
      سپيدار گفته:

      چقد شبیه منید با تفاوت اینکه من با کسی اشناشدم و یکسال و نیم باهم بودیم ولی از اونجا که دچار کمال طلبی منفی بود بعد از چندماه همش از رابطه ی قبلی من شکایت میکرد و هی منو تحت فشار میزاشت و زیر سوال می برد که نمیتونم رابطه قبلیتو هضم کنم و همش به من شک داشت و دائما منو کنترل میکرد تا اینکه چندروز پیش باز سر این موضوع بحثمون شد و باهم قهر کردیم از اون روز هم دیگه خبری نداریم ازهم
      من موندم و یه عالمه غصه یه عالمه حس تنهایی بعداز همسر سابقم اون تنها کسی بود که انقدر دوسش داشتم 😞
      نمیدونم چیکار کنم
      زنگ بزنم نزنم
      دکتر لطفا به منم کمک کنید خیلی محتاجم🙏

      پاسخ
  6. آبگینه
    آبگینه گفته:

    عالی بود دکتر، من تو این چند وقت اخیر درگیر همین مشکل شدم. ولی دوباره رو آوردم به حرفای شما و دارم این لوپ رو میشکنم. خیلی بهتر شدم و دارم راجع به این آقا بالغانه برخورد میکنم و ازین بازی میکشم بیرون. دست شما درد نکنه!

    پاسخ
  7. زهره نيك اختر
    زهره نيك اختر گفته:

    دقیقاکسیکه هنوزتوشکست وغم قدیمیش هست نبایدواردرابطه بشه وازدیگران توقع نجات وهمدردى کنه وبالغانه بایدخودشودرمان کنه تابدیگرى آسیب نزنه ،این اسیب زدن مثل دومینو میمونه وحس اعتماددرجامعه ازبین میره وشخص اسیب دیده دیگه نمیتونه براحتى اعتمادکنه ،چه اون اقاویا خانم فرقى نداره

    پاسخ
  8. ثریا
    ثریا گفته:

    سلام آقای دکتر
    آرامش صداتون توی فایل ها باعث میشه گوش بدم….
    من هم تقریبا دچار این مشکل هستم و اولین رابطه و عشقم رو توی ۳۱ سالگیم توی غربت و کشور دیگه تجربه کردم و دچار یک سری مشکلات هستم خواستم بپرسم چطور میشه مشکلمو باشما درمیون بزارم؟ تقریبا من هم دچار بی ارزشی شدم!
    و اینکه چطور میشه پس از جدایی رو پیدا کرد توی سایت یا تلگرام؟
    ممنون

    پاسخ
  9. ترنم
    ترنم گفته:

    من خودم به شخصه از هر احساس مسئولیتی میترسم در کل احساس میکنم فقط در حد ادعا هستم پای عمل میاد سریع میکشم کنار، بعد اینکه رفتم سر کار دیدم خیلی کارها میتونم انجام بدم اما به تنهایی نمیتونم مسئولیت قبول کنم الان دختری ۱۳ ساله دارم بسیار کمرو، بدون اعتماد به نفس ، قدرت نه گفتن و نداره، نمیتونه از خودش دفاع کنه، از آینده اش میترسم که تو اجتماع ضربه بخوره، به قول معروف خیلی پاستوریزه و مودبه، آقای دکتر چه کنم؟

    پاسخ
  10. arezoo
    arezoo گفته:

    《من لیاقت محبت سالم دارم و اگر کسی ناتوانی داره ناشی از نقص من نیست.》
    این جمله رو باید با طلا نوشت.
    خدا حفظتون کنه آقای دکتر

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *