نوشته‌ها

من اگر باخته ام، تو بیجا می‌کنى می‌برى،
من اگر بی تعادله زندگیم، تو غلط می‌کنى متعادل ترى،
من اگر انتخاب کرده ام مجردى طولانى ترى داشته باشم، تو بیخود کردى زود ازدواج کرده اى؛
من اگر زیر فشار مالى ام، تو هم باید زهرمارت بشه پس اندازت.
اینها از باورهاى مرکزى جامعه غیر توانگر است.
همون داستان سطل خرچنگهاى محبوس که هر کدام موفق می‌شد از جدار سطل خودش را بالاتر بکشه، بقیه میکشیدنش پایین.
سوال بزرگ اینست که چگونه می‌توان به رشد زندگى این افراد کمک کرد بدون اینکه مثل آنها شد؟
١- با قدرت ادامه دادن خودسازى و رشد درونى و بیرونى خویش موجب می‌شود روزنه امید براى در راه ماندگان روشن بشود : پس منم شاید بتونم
٢- شفقت بر خلق و تحمل جفاى خلق
٣- بیرحمى به موقع در نه گفتن در راهبرى. درست مثل یک مربى کشتى که براى جاانداختن یک فن خاص، مرعوب خستگى بدن و بی حوصلگى شاگردش روى تشک نمی‌شود
جامعه قربانى، عصبى است و دنبال این میگردد که جلاد پیدا کند. بعضیها نیز به اشتباه می‌خواهند رابین هود این مردم خسته بشوند و فکر می‌کنند کمک به مردم یعنى کار نکردن، یعنى دست رو دست گذاشتن ؛
اتفاقا باید کار کرد و خدمات را بهتر کرد و توقف نکرد، این حرف از سر دل سیرى نیست.
تجربه من در زلزله کرمانشاه دقیقا باورم را ثابت کرد؛ دوازده هزار نفر کمک کردند، از روز اول تعدادى افراد معترض بودند به همه چیز، حتى علیرغم گزارشهاى عمومى دقیقى که می‌دادیم باز کسانى ما را متهم به دردى و کم کارى و … کردند. من قانیه وقت حرام نکردم که تیمم به این افراد معطل شود. ما دقیق کار کردیم و خدمات رساندیم و اثبات کردیم که داشتن کارنامه عالى مستلزم تمرکز بالا بر هدف است.
گر شوم مشغول اشکال و جواب
تشنگان را کى توانم داد آب؟

 

📝 پرسش:

دختری ۲۵ ساله هستم؛ زیبا، پدر و مادرم هر دو فرهنگین، خودم دانشجوی دندان پزشکی.

تا الان دوستی با جنس مخالف رو تجربه نکرده ام. خواستگار داشتم اما تا الان هیچ پسری به دلم ننشسته. دوس دارم با عشق ازدواج کنم.

یک ماه و خرده ای میشه یه آقا پسر ۲۵ ساله بهم پیشنهاد دوستی داده. اولین پسریه که مهرش به دلم نشسته.

رامین قبل از من با یه دختر خانم به مدت ۵ سال دوس بوده و عاشقش بوده. اما رابطشون با خیانت دختر خانمه تموم میشه. ۸ ماهی میشه که رابطشون کات شده. رامین از اولش گفت دوست باشیم. تو این مدت ۷ مرتبه با هم بیرون رفتیم. من بیشتر نقش یه پسر رو بازی کردم و نازشو کشیدم. گفتم زخم خوردس باید کمکش کنم. اما تو این مدت اون همش غمگین بود و خنده هاش همه تصنعی بود. یه روز زنگ زد گفت بیا جدا شیم. گفتم چرا. گفت داریم به هم وابسته میشیم. گفت من و تو هیچوقت به هم نمی رسیم. چون تا آخر عمرم قصد ازدواج با هیچ دختریو ندارم. ولی گفت از حال هم خبر داشته باشیم. حرفش اونقدری واسم سنگین بود که کارم به روانپزشک کشیده شده. من با تموم وجودم میخوامش .اما اون منو با یه دلیل غیر قابل درک پس زد.

دکتر شما بگین من چیکار کنم؟! خواهش میکنم کمکم کنید. من فقط محبت رامین رو میخوام …

 

✍️ پاسخ دکتر شیری:

سارا جان
تو داری گندترین اشتباه زندگیت را مرتکب میشی چون مهرطلبانه رفتی تو رابطه با رامین.
طرف زخم داره به تو چه ربطی داره؟ مگه پرستار عاطفی پسره ای؟
الان سن برنامه ریزی و حسابگری ازدواجه نه اینکه بری آدم های له شده را «له زدایی» کنی.
ازش با قدرت فاصله بگیر تا بفهمه دل تو، «کلینیک عاطفی» نیست و  بره خودش را جمع و جور کنه و غمهاش را به عنوان یک آدم بالغ باید حل و فصل کنه.
بعدش حواست باشه شاید به شکل ناخودآگاه (پیش نویسی)، از مادر یا پدر یا یک آدم مهم قدیمی، یادگرفته ای جز با نقش خواهر نمیتونی در رابطه با یک مرد باشی و هویت یابی کرده ای با این نقش، در این صورت تا یاد نگرفته ای که به عنوان یک (دختر ـ ماده) لیاقت داری محبت های یک مرد را دریافت کنی و حساسیتهایش را داشته باشی، نباید در یک رابطه اشتباه پیش بری!
از این جمله ها دیگه ننویسی: من فقط محبت او را میخوام! شاید این جمله را تو یک سنی، از یه آدم نزدیک زندگیت یاد گرفته ای ( شاید مامان یا بابا) الان جایگزینش بکن: من لیاقت محبت سالم دارم و اگر کسی ناتوانی داره ناشی از نقص من نیست.

 

✅ تحلیل بر اساس نظریه Transactional Analysis

رامین با این الگو میره شکار دختران مفلوک :

  • ژست مرد زخمی را خوردن
  • توجه دختران خود کم بین و مهرطلب را جلب کردن
  • هویت یابی دختر با نقش تیمارداری و پرستاری به جای نقش مساوی دختر ـ پسری
  • عقب نشینی پسر و اعلام غیر مستقیم اینکه “من زخمی ام و بهت گفته باشم که مسئولیتی اخلاقا متوجهم نیست
  • درگیری ذهنی دختر مهرطلب با این عقده که “I`m not good enough = من به اندازه کافی خوب نیستم” که توجه مدام یک پسر را داشته باشم که این عقده برگرفته از عقده قدیمیتری است که به شکل پیش نویس عاطفی (emotional script) تو زندگی دختر بوده از قبل. با فعال شدن عقده دختر دست و پا میزند تا با باج دهی عاطفی بیشتر رابطه را نگه دارد و اینطوری رابطه به قهقرا پیش میرود.
  • پس زده شدن کامل دختر و کفتر جلد شدن و زنگ تفریح بودن هرازگاهی واسه شکارچی ( دلش خوشه هر ازگاهی پیامکهاش را جواب میده یا دو دقیقه تلفنی صحبت می کنند!)
  • بدیش اینه پسر خودش در رابطه ای دیگه همزمان همین نقش قربانی را دارد! و این لوپ معیوب مثلث کارپمن ( جلاد ـ قربانی ـ رابین هود) ادامه دارد مگر اینکه بالغانه بازی را بشکند.

 

👈 در همین رابطه پیشنهاد می شود:

آموزش غیرحضوری رهایی از تله مهرطلبی

آموزش غیرحضوری امپراطوری رابطه (رهایی از قربانی شدن)