✍ پرسش:

من و همسرم باهم از قبل از ازدواج دوست بودیم ، اما بعد از ۴ سال از ازدواج ، اون عشق و علاقه دیگه وجود نداره، همسر من فقط به کارکردن بیرون از خونه اهمیت میده و از صبح تا شب نیست، من از تنهایی بیش از حد دارم رنج میبرم ، هرچه قدر هم براش توضیح میدم که دارم از این وضعیت رنج می برم، متوجه نمیشه! با صحبت با مهربونی با بحث اصلا متوجه نمیشه! من باید نیاز عاطفیم را کجا تامین کنم؟ من باید وقت آزادم رو با کی بگذرونم؟ من راهنمایی نیاز دارم لطفاً.

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

این مطلب را هم بخوانید
به عنوان یه دهه شصتی، انگار عمرم تموم شده، نه هدفی دارم و نه امیدی!
10 پاسخ
  1. مهدوی
    مهدوی گفته:

    چقدر عالی بود این پاسخ
    اینکه نیازهای دیگه ما باید به طور شخصی تامین بشه..اینکه خوبه آدم نیازهاشو واضح ببینه و بهشون اهمیت بده..تفکیکشون کنه…برای رفع کردنشون برنامه روشن داشته باشه….نکته ای که راجع به متوقع شدن به خاطر کار زیاد گفتین…چقدر ملموس بود…اینکه همسر آدم لزوما نباید همه نیاز های طرفش رو تامین کنه …همه چی عالی بود.قشنگ یه جلسه کلاس مفید بود.تشکر

    پاسخ
  2. مریم
    مریم گفته:

    سلاااام. ببخشید من یک سوال خیلیییی مهم دارم . و تو کانال یا پیج دکتر هم مطلبی درموردش ندیدم.
    خواااهش میکنم دکتر یک مطلب حتی کوچیک در مورد ازدواج با کسی که قبلا یکبار طلاق گرفته به اشتراک بزارن.
    درچه صورتی میشه به کسی که قبلا یکبار طلاق گرفته اعتماد کرد ؟ بهش فرت بدیم یا نه؟
    من با آقایی آشنا شدم که چند سال پیش طلاق گرفتن و خودشون میگن به خاطر مشکلات مالی بوده. خیلی از معیارهای منو دارن ولی این موضوع طلاق خیلی نگرانم کرده ….دکتررررر خواهش میکنم راهنمایی کنید.

    پاسخ
  3. س.ک
    س.ک گفته:

    با سلام و عرض ادب
    واقعاً درست هستش. دکتر جان من فقط میخواستم اینجا اعلام کنم
    خود من با تجربه ۱۲ ساله زندگی مشترک بخاطر همین مسئله و فقر آگاهی های ساختن رابطه درست با وجود داشتن یک فرزند متاسفانه تصمیم به عدم ادامه زندگی مشترک گرفتیم و حالا فرزند من محکوم به تک والد بودن هست…
    بماند برای منِ پدر که بسیار بسیار هم نیز سخت خواهد بود به ثمر نشاندن میوه زندگی خودم به تنهایی….
    دوستان باور کنید راهکار جناب شیری عزیز واقعاً ستودنیست…..🌸🌸🌸🌸
    با تقدیم احترام
    ارادتمند
    س.ک

    پاسخ
  4. س.د
    س.د گفته:

    سلام دکتر،خسته نباشید.۲۹ سالم هست.من ۹ماه از عقدم میگذره،قبلش ۴ سال با شوهرم دوست بودم،قبل از عقد برناممون این بود که بعد از ازدواج مهاجرت کنیم .الان بعد از عقد من نظرم عوض شده شدیداً احساس وابستگی به خونوادم دارم دوس ندارم ازشون جدا بشم،یه جورایی خونوادم در اولویت هستن برام نسبت به شوهرم.نمیدونم چکار کنم،شوهرم شدیداً دوس داره واسه ادامه تحصیل بره و تقریبا ۷۰,۸۰ درصد شرایط رو هم داره.هر دو همین هستیم و هر دو فوق لیسانس داریم،ممنون میشم کمکم کنید که چجور این مشکل رو واسه خودم حل کنم.

    پاسخ
  5. الهام
    الهام گفته:

    سلام این مطلب خیلی مفید بود و متشکرم
    من میدونم که اینجا جای پرسیدن سوال شخصی نیس اما حالم بده و میخام به ریسمان شما چنگ بزنم دکتر
    من دو ساله ازدواج کردم چندماه اول سردی بینمون شد من پیش مشاور رفتم اما نتیجه نگرفتم خیلی اذیت میشدم و اخر ی شب همسرم گفت ک من از معلم بازی تو سرد شدم و من سعی کردم خودمو اصلاح کنم و ب گفته همسرم خیلی بهتر هم شد اما جدیدا دوباره متهم شدم ب اینکه رئیس بازی درمیارم در صورتی من خودم قبول ندارم یعنی همسرم میگه من هرچی تو میخای قبول میکنم ک تو ناراحت نشی بعد من میشم رییس؟؟و اینکه همسر من اصلا نمیاد حرف و ناراحتی ک تو دلش هست رو بگه و باعث طرز فکر منفی تو ذهنش شده میشه به من بگید چیکار باید بکنم اقای دکتر؟؟؟؟

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *