خلاصه شماره ۱ لایو دکتر شیری و دکتر صاحبی
خلاصه شماره ۲ لایو دکتر شیری و دکتر صاحبی
فایل صوتی کامل لایو دکتر شیری و دکتر صاحبی
نکاتی برای یافتن اندیشههای جدید و یافتن راههایی برای عملی کردن آنها، در آستانه سال نو
- وقتی از چشمانداز صحبت میکنیم، درباره دور نمای زندگی، از سالهای باقی مانده زندگی خودمان و حتی سالهای بعد از خودمان صحبت میکنیم.
- هر انسانی در قرن جدید باید زندگی خودش را طراحی کند، یک طراحی نو، زیرا در زمان کنونی و بر اساس اتفاقاتی مانند پاندمی، تغییرات اقتصادی و … بیشتر از هر زمان دیگر میفهمیم که نهاد جهان ناپایدار است و این نهاد ناآرام جهان دائماً در حال تغییر است.
- هر کدام از ما در آستانه قرن جدید خورشیدی، نیاز داریم زندگی خاص خودمان را طراحی کنیم، چون نقشههای زندگی که والدین به ما دادند، برای ما و برای زمان ما کار نمیکند. نقشههای والدین در شرایطی دیگر، در جهان و ساختار دیگری کار میکرده. ما امروز نیازمند این هستیم که هر کس، نقشه زندگی خود را طراحی کند.
- نقشههای قدیمی والدین میگفت: «به مدرسه برو، بعد دانشگاه، بعد کار کن، بعد ازدواج و بعد فرزندآوری … » این نقشهها دیگر کار نمیکنند.
- ما اکنون باید با توجه به توانمندیها و علائق خودمان چشمانداز جدید طراحی کنیم. ما با جهان بسیار جدیدی روبرو هستیم و باید بر اساس توانمندی و علایقمان بیشتر با آن آشنا شویم و بیشتر آن را بشناسیم. بسیار مهم است، در مسیر آشنا شدن با این جهان نو، خودمان را بیشتر بشناسیم.
- یک سوال ساده: اگر هر آنچه که در زندگی دارید، همین الان نابود شود! ولی تو هنوز فرصت داشته باشی که این زندگی را بسازی، چه میسازی؟
آیا همین ساختار قبلی را جابهجا میکنی و دوباره میسازی یا یک چیز دیگر برای خودت میسازی؟ و این سوال بسیار مهمی ست.
- هیچ ملتی بدون طراحی یک چشمانداز نتوانسته خوب پیشرفت کند. افراد و شرکتها هم همینطور هستند و نمیتوانند بدون طراحی یک چشم انداز پیشرفت کنند.
- همه ما نیاز داریم با توجه به ویژگیهای خاص جهان امروز، با توجه به تغییرات بسیار سریع و با توجه به این موج فراگیر اطلاعات که هر روز به دست ما میرسد؛ یک چشم انداز نو طراحی کنیم. بدون طرحی یک چشم انداز نو حتماً به انحراف میرویم.
- صحبت دکتر شیری: یک روزی برای پیدا کردن افراد متخصص، باید خیلی جستجو میکردیم، الان از طریق تلفن همراه به راحتی به اطلاعات لازم و افراد متخصص دسترسی داریم.
اگر یه روزی بخاطر نداشتن شبکه ارتباطی خوب از خیلی از آرزوهامان باز میماندیم، الان چنین اتفاقی رخ نمی دهد.
دو دلیل اصلی که آدمها دست به تغییر نمیزدند:
یک، نداشتن اطلاعات کافی
دو، نداشتن ارتباطات کافی
تقریباً مرتفع شده، یعنی آدم ها به رویاهای خودشان نزدیکتر شدهاند.
- یک زمانی فرمولهای خطی کار میکرد و فرمولهای دو عاملی جواب میداد اما امروز همه حرکتها در زندگی ما چند عاملی و چند متغیره است. ما باید چند متغیر را در نظر بگیریم. همگان متوجه شدهاند که در یک سیستم زندگی میکنیم و این سیستم بسیار بسیار فعال، پویا و پیچیده است.
- وقتی من در زندگی حرکتی میکنم باید حواسم به دیگر عناصر زندگی هم باشد، مثلاً وقتی میخواهم نقشی را در خودم پرورش بدهم، باید حواسم به دیگر نقشهای زندگیام باشد تا تعادلم حفظ بماند. طراحی چشمانداز کمک میکند در این شرایط بدانم، چهطور عوامل مختلف در زندگی ام را مدیریت کنم.
از این رو این قرن، قرن کوچینگ و راهبری ست، انسانها باید با یک کوچ همراه باشند تا او بتوان با نگاهی از بیرون به آنها کمک کند و این بخشها و نقشهای مختلف را کنار هم بچیند.
- تغییرات اجتماعی و تکنولوژی امروز انقدر سریع است و متغیرها زیاد، که حتما نیاز به یک چشم انداز و طراحی چشم انداز خواهیم داشت، در غیر این صورت عقب خواهیم ماند.
سوال دکترشیری: چطور در بستر کشورمان که سیستم غیرقابل پیش بینی ست، چشم انداز طرحی کنیم؟
- در تمامی جوامع این بالا و پایین شدنها و بیثباتیها وجود دارد، مراقب باشیم دچار این وهم نشویم که فقط کشور ما اینطور است.
- بهطور کلی هیچ فرقی نمیکند من در کدام طبقه ایستادهام، باید برای خودم یک چشم انداز طراحی کنم تا بدانم: میخواهم به کدام سمت و سو بروم؟ از زندگی چه میخواهم؟ و میخواهم به کجا برسم؟
- همه ما به عنوان معلم، کارمند، روانشناس و … اگر چشمانداز شخصی و حرفهای نداشته باشیم نمیتوانیم متوقع باشیم که سیاستمدارن برای ما چشمانداز درستی تعریف کنند! همه چیز از ما شروع میشود.
- شرایط بسیار سخت است، سختتر از این هم میشود اما در شرایط سخت است که چشم انداز به درد ما میخورد. هر فرد باید یک چشم انداز فردی و یک چشم انداز شغلی برای خود داشته باشد، اصلاً چشم انداز تعریف کنم که در این شرایط اقتصادی چطور میخواهم فرزندانم را بزرگ کنم؟ و میخواهم چه ارزشهایی به آنها بدهم؟
- نباید سوال اشتباه از خودمان بپرسیم؛ ما نیار داریم سوالمان را عوض کنیم و بهجای «چرا اینطور شد؟ چرا وضع ما خراب است؟» بپرسیم «من الان در این شرایط باید چه کار کنم؟ چگونه باید وضعیتم را از این که هست بهتر کنم؟ چطور باید از حقوق خودم دفاع کنم؟»
- همه ما چه در شرایط بد و چه در شرایط خوب به چشمانداز نیاز داریم. چشم انداز آن طنابی است که دو طرف یک رودخانه خروشان میبندیم تا بتوانیم از این شرایط ناپایدار و خروشان عبور کنیم.
- در شرایطی که دائم در حال تغییر است، یکی داشتن چشم انداز مهم است و دوم امیدواری. در بدترین شرایط وقتی ناامید هستی هیچ حرکتی نمیکنی، ولی وقتی در شرایط بد برای خودت هدف میگذاری و حرکت میکنی میتوانی از این شرایط عبور کنی.
«به راه بادیه رفتن به نشستن باطل»
چشم انداز به شما میگوید به راه بادیه برو، بلند شو!
- وقتی چشمانداز داشته باشی امیدواری هم داری، وقتی چشمانداز نداشته باشی روزانه زندگی میکنی، وقایع و ناخوشآیندیهای روزانه، بالا و پایین شدن قیمت دلار و … تو را ساکت میکند.
- ما میتوانیم چشم انداز صنفی و گروهی داشته باشیم تا بدانیم به کدام سمت و سو میرویم؟ و اینجاست که مطالبهگری میکنیم و وقتی مطالبهگری کردیم میتوانیم جوامع خودمان را بسازیم. در جوامعی که وضعیت بهتری دارند این مردم هستند که دولتمردان را پاسخگو میکنند.
- در شرایط با ثبات که تعریف چشمانداز اثر خاصی ندارد، دورنما معلوم است، در شرایط پر نوسان است که تعریف یک چشمانداز و داشتن یک طناب اطمینان ما را نگه میدارد.
- وقتی چشمانداز داریم، میدانیم در این شرایط باید با کدام استراتژی جلو برویم.
- صحبت دکتر: با یک مقدار انعطافپذیری و واقعبینی و دیدن اینکه شرایط عوض شده، به جای آنکه چراغ را خاموش کنی، آن را یک جور دیگر روشن نگه میداری.
وقتی دری بسته است، فقط روی آن متمرکز ماندن باعث میشود دهها در دیگر که گشوده است را نبینیم!
- مهم است بدانم میخواهم در زندگی چگونه انسانی بشوم؟ و چگونه زندگی بسازم؟
گاهی ما چشم انداز بزرگ به زندگی نداریم و یک خواستهای تعریف میکنیم و فقط همان را میبینیم و اینجاست که یک کوچ میتواند کمک کند تا چشم انداز بزرگتری را ببینیم.
- سوال اصلی این است که از تعریف اهداف و خواستهها چه می خواهیم؟ و حالا چه جاهای دیگر میتوانم آن خواستهها و نیازها را برای خودم بسازم؟
- مشکل آدمهای هدفدار این است، وقتی چشم انداز نداری ولی هدف داری، متوجه نیستی که با هدف به جایی نمیرسی، چون یک نفر یا شرایط زیر هدف تو میزند و آن را خراب می کند، اما وقتی چشمانداز داری اهداف بعدی درجهت آن چشم انداز را طراحی میکنی.
- اگر چشم انداز نداشته باشیم و مبتنی بر هدف حرکت کنیم، بیچاره هستیم! ما اول باید چشم انداز طراحی کنیم، بعد رسالت یا ماموریتمان را و بعد از آن باید به کشف ارزشهامان بپردازیم و در جهت ارزشها حرکت کنیم. چون کسی نمیتواند ارزشها را از ما بگیرد. مثلاً ارزش پیشرف، یادگیری، خدمت به دیگران، خلاقیت، نوآوری، افرزودن به دانش بشری، ثروتآفرینی و …
- وقتی دست به تعریف ارزش میزنیم آنگاه در مواجه با موانع پیش آمده، میتوانیم از خودمان سوال درست بپرسیم، «چه راه دیگری وجود دارد؟ چگونه میتوانم آن را انجام دهم؟ چه منابعی وجود دارد که میتوانم از آن استفاده کنم؟ چه کسانی را میشناسم که میتوانم بروم و با کمک آنها این کار را انجام دهم؟»
- چشمانداز به ما سوال خوب میدهد، بنابر این ما باید براساس ارزشهایمان حرکت کنیم و چشمانداز درست تعریف کنیم.
- اهداف میتوانند تحت تاثیر تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و حتی بیماری و مشکلات فردی قرار بگیرند، ولی وقتی ارزش داری این گونه نیست؛ ارزش یعنی رفتار متجلی شده در تو، که هیچ کس نمیتواند آن را از تو بگیرد. هیچ کس نمیتواند خلاقیت را از تو بگیرد، وقتی جلوی تو را میگیرند یک کار دیگر انجام میدهی.
- اتفاقاً ما در این شرایط بسیار بسیار ناپایدار جامعهمان نیاز به چشمانداز داریم تا گم نشویم. در شرایط ناپایدار تعریف چشم انداز ما را از گم شدن و به بیراهه رفتن نگاه میدارد.
- صحبت دکتر شیری: هیچ اشکالی ندارد که شکست بخورید یا یک اتفاق غیر منتظره برای شما رخ بدهد این واقعیت زندگی ست، ما یک جاهایی اشتباه میکنیم، یک جاها توان ما کم است. ما از فحش دادن به نتیجه نمیرسیم؛ یک جاهایی در این کشور داریم شکست میخوریم ولی به این معنی نیست که نتوانیم ده جای دیگر پیروزیهای خودمان را به دست بیاوریم. برنامه ریزی کوتاه مدت در شرایط بیثبات کمک بهتری به حرکت و رشد ما میکند.
- باید به شرایط نگاه کنیم و یک چشم انداز طراحی کنیم و چشمانداز بهترین دور نمای نتیجه محور خودمان است. دوست دارم در یک سال بعد کجا ایستاده باشم؟ و برای انجام آن کار نیاز به یک سری برنامهریزی دارم.
- حالا نکته مهم این است، برنامهریزی و ریسکپذیری دارم، در واقعیت که پیش میروم و تلاش میکنم، اگر موقعیت تحت کنترل من بود و توانستم، که به دستآورد میرسم، اگر نرسیدم، مهم است توجه کنم، در آن موقعیت دشوار شکست خورده، چگونه میتوانم بهترین نسخه خودم باشم؟ چطور میتوانم ارزشها و وظایف انسانی خودم را به کار بگیرم و حرمت انسانی خودم را حفظ کنم؟ شجاعت، خردمندی، انصاف، خویشتنداری و میانهروی، چطور میتوانم اینها را در درون خودم حفظ کنم؟
- من چشم انداز تعریف میکنم و در چشم انداز فقط مهم نیست که به چه چیزی میرسم، چشمانداز دو مولفه دارد:
یک، به چه اهداف و قلههایی میرسم؟ و چه چیزهایی را فتح میکنم؟
دو، چگونه انسانی میشوم؟ از خودم که ساختهام؟ آیا توانستهام به بهترین خودم تبدیل شوم؟
- تعریف دو چشمانداز در زندگی هر فرد بسیار مهم است.
یک، چگونه برای شرکتم، برای ثروت و درآمدم چشمانداز تعریف کنم؟
دو، چگونه برای خودم چشمانداز تعریف کنم و بهترین خودم بشوم؟
و بعد براساس آنها هدف بچینم؟
- اگر آموختههای قدیمی ما کار نمیکند بهخاطر این نیست که ما مشکل داریم، باید با توجه به خواست، توانمندی و علایقمان اندیشههایمان را نو کنیم و طراحی جدیدی برای زندگی داشته باشیم. کسی که چشمانداز دارد در شرایط دشوار خودش را گم نمیکند، هرچهقدر این رودخانه خروشان باشد، طناب چشمانداز ما را نگه میدارد.
- آدمهایی هستند که زیر خاکیاند، در قاموس اینها چرا وجود ندار؟ از خودشان سوال میکنند: الان چه کنم تا دردم را کاهش دهم؟
- مهم است کمتر از خودمان بپرسیم چرا؟ و بیشتر در این شرایط کنونی بپرسیم: چه میتوانم بکنم؟ چطور با دیگران ارتباط بگیرم؟ چطور منابع جدید پیدا کنم؟
بیاموزیم «چه» را جایگزین «چرا» کنیم.
نگارنده: فرشته هاشمی