خیلی از دختر خانم­ها با وجود شایستگی، شرایط ازدواج­شان مهیا نمی­شود، فکر می­کنید چرا؟

طرح موضوع: نکته مهمی که ذهن خیلی از خانم­ها را درگیر کرده است: من میخواهم ازدواج کنم، شرایط و ویژگی­های خوبی هم دارم اما کسی سراغم نمی­آید.

در جواب باید گفت، بخشی از این بحث به شرایط اجتماعی فعلی­مان مرتبط است. اینکه بزرگ­ترین گروه سنی کشور، جوان­های ۲۵-۳۰ ساله هستند و دخترانی که  می­خواهند ازدواج کنند در همین گروه سنی هستند. از طرفی میل به ازدواج در پسرهای این گروه سنی قرار دارند کم است. الان خیلی محتمل­تر است که یک پسر ۲۷ ساله ازدواج نکرده باشد تا ۲۰ سال پیش. چون یک طرف قضیه ازدواج پسرها هستند، می­توان نتیجه گرفت که چه اتفاقی برای دخترها می­افتد.

نکته اینکه تا چند سال پیش، به صورت غالب کسانی در بین خانواده­ها بودند که با اجازه والدین، جوان­ترها را به هم معرفی می­کردند اما این روش دیگر کمتر مورد پسند دختران تحصیل­ کرده است و خود­به­ خود نقش خودشان در پیدا کردن همسر بیشتر شده؛ اجازه بدهید بحثمان را روی یک  دختر از قشر متوسط جامعه که از نظر ظاهری معمول است و تحصیلاتش را هم پشت سر گذاشته و حالا می­خواهد ازدواج کند، متمرکز کنیم و ببینیم برای این کار چه چالش­ هایی پیش رو دارد.

دیده شدن

محل­هایی که احتمال یافتن یک همسر بیشتر است جاهایی هستند که شباهت­ های بیشتری وجود دارد. دختر تحصیل­ کرده با اشتغال بیشتر دیده می­شود. آدم­هایی که در آن مکان­ها هستند، چه خودشان و چه اطرافیانشان کاندیدهای بهتری هستند برای ازدواج. بالاخره شایستگی آدم یک جایی باید دیده شود و یکی از این جاها محل کار است.این نکته در مورد محل تحصیل هم هست، اما من خیلی آن را توصیه نمی­کنم. چون محل تحصیل اقتضایش آزمون و خطاست. یعنی از آدم­ها در محل تحصیل جدیت کمتری برای ازدواج انتظار می­رود. ولی اینکه یک سری ارتباط­ ها در انتهای دوره تحصیلی به سمت ازدواج برود طبیعی است. سومین جایی که حضور در آنها ضرورت دارد، حلقه­ های ارتباطی communication ringsاست. منظور گروه­های اجتماعی در بیرون از محل کار است. مثلا بچه­ های دبیرستان یا فارغ­ التحصیلان فلان جا .البته در جامعه فعلی ما مفهومی به نام «کلاب» نداریم. کلاب NGO نیست و قرار نیست کار خاصی انجام دهند.  کلاب فقط یک گروهی است که صرفا دور هم هستند. مثلا یک چیزی مثل انجمن شعر خیلی خوب است. خانواده­های ما ارتباط­ های کوچه و خیابانی و مهمانی را نمی­پذیرند اما در عین حال گزینه­ های زیادی وجود ندارد که بچه­ ها به صورت معقول همدیگر را ببینند. ما در جایگاه معقولش می­توانیم برای طبقه تحصیلکرده چنین محیط­هایی را فراهم کنیم. گفتیم که در گذشته سیستم­های سنتی کارکردهایشان را داشتند ولی دیگر برای این قشر کارایی ندارند و ما نتوانسته ­ایم سیستم جایگزینی برای این طبقه تعریف کنیم. از طرفی، بنگاه­های ازدواج در ایران که تلاش داشتند این خلا را پر کنند هم موفق نبودند. ولی یک نگاه می­گوید وجود این بنگاه­ها بهتر از نبودشان است. چون اگر قرار باشد من در ۲۵-۲۶سالگی هیچ کجا دیده – نشوم، حاضرم این ریسک را قبول کنم و در یک موسسه پروفایل باز کنم. در آسیب­ شناسی این بنگاه­ها باید گفت، فلسفه وجودی­شان خیلی خوب است ولی در عمل می­بینی چیزهای دیگری می­شوند. مشکلی که ناشی از این است که جامعه هر چیزی را به چیز مدرنی که خودش می­خواهد تبدیل می­ کند. می­گویند؛ جامعه توسعه نیافته در توسعه نیافتگی­اش توسعه یافته است! همین هم می­شود که با وجود فلسفه و نیت درست، جامعه این نهادها را به چشم محل دوستیابی می­بیند.

این مطلب را هم بخوانید
آیا دخترها هم می‌توانند به خواستگاری فکر کنند؟

خوب دیده شدن

نکته مبنایی این است که تو باید درست دیده شوی. خوب دیده شوی. باید به ظاهرت برسی. به عنوان یک آدم با سلیقه شناخته شوی. خوب دیده شدن هم درباره ظاهراست، هم در مورد رفتار. از طرفی، بعضی دخترها با مطالعه یک سری کتاب­ها و شرکت در بعضی کلاس­ها خیلی چیزها را می­دانند و کم کم نقاب همه­ چیزفهمی می­زنند، چیزی که باعث ترس پسرهای اطرافشان می­شود. اصلا بحث این نیست که پسر دنبال دختر بی­عرضه می­گردد. نکته این است که شما می­توانی باعرضه باشی ولی ملت را نترسانی. مشکلی که در دخترهای تحصیل­کرده با عرضه داریم این است که به موقع نمی­توانند از موقعیت مثلا یک همکار، خودشان را به یک همراه عاطفی خوب تغییر بدهند. مثل اینکه یک دکتر بخواهد در مسائل عاطفی هم از موضع قدرت صحبت کند. تاکید می­کنم، ما با قدرتمند بودن دختر که مشکلی نداریم، ولی در رابطه ه­ای که با پسر دارد، پسر دوست دارد ناخدا باشد. تو نباید زیادی قدرت­نمایی کنی که به او حس بد دست بدهد. این همان تایید کردن میل غریزی مردها به تسلط است و منافاتی هم با احترام به زن ندارد. یادمان باشد که مرد و زن با هم برابر نیستند، متفاوتند. اگر برگردیم به بحث خودمان همان دکتر اگر بخواهد با همسرش از موضع قدرت حرف بزند خیلی مسخره است، همین قاعده را می­توانیم ببریم به ارتباط یک زن قدرتمند با همسرش! این سوئیچ کردن یک بازی روانی است که من بتوانم آگاهانه وارد یک رابطه عاطفی معقول شوم. مردها دختر قدرتمند را دوست دارند، ولی برای ازدواج با او تردید می­کنند.

از طرفی دیگر، گاهی دختری زیادی خودش را ضعیف و وابسته نشان می دهد که این هم همان بی­ تعادلی است. مردها را نباید ترساند. ترساندن مرد اینطور است: آرامششان را از آنها بگیری، جلوی پیشرفتشان را بگیری و لذتشان را مشروط کنی. مردها با زنی ازدواج می­کنند که هم به خاطر بودن در کنار او لذت ببرند هم پیشرفت کنند و هم آرامش داشته باشند. این password تمام مردهای دنیاست!

جهت آشنایی با درس غیر حضوری دکتر شیری درباره ازدواج و انتخاب همسر، بر روی تصاویر زیر کلیک نمایید:

 

 

 

30 پاسخ
  1. B.sh
    B.sh گفته:

    باسلام
    ضمن تشکر از شما بابت شناخت مشکل اساسی خیلی از بانوان شایسته در این روزها، باید عرض کنم خیلی از راهکارهای ارائه شده در شهرهای کوچک جایگاهی ندارند.

    پاسخ
  2. Zohre pooya
    Zohre pooya گفته:

    این نکات رو همیشه دکتر شیری گفتن اما واقعیت اینه ک درکنار لذت و پیشرفت و ارامش اکثر مردان و خانواده هاشون موقعیت دختر براشون مهم تره، دنبال موردی هستن ک ب دارایی هاشون اضافه کنه، این موضوع خیلی پررنگ هست

    پاسخ
  3. آذین
    آذین گفته:

    بسیار بیان شیوایی از شرایط فعلی بود . این نگرش تو جامعه ای که روز به روز سمت و سوی تجمل گرایی درش پررنگ تر میشه و در راس آرمان های ازدواج بعد مادی و منفعت همراه است و همچنین انسانیت و مردونگی مضحک و بی اهمیت جلوه داده میشه ،راه حل از بین بردن تفکر و نگرانی منفی به همین سادگی قابل پیشبینی نیست . به واقع شرایط فعلی به طور غیر قابل باوری روح شاد زیستن رو منحل میکنه تو ذهن و زندگی.

    پاسخ
  4. البرز
    البرز گفته:

    با عرض سلام
    مطالب خوبی بود که در دروس غیر حضوری هم اشاره کرده بودید. ولی دکتر جان این مواردی که میفرمایید بسیار خوب و جذاب هستند ولی در مورد بنده که ۳۵ سال دارم نه در محیط کار کسی وجود دارد برای ایجاد ارتباط و بعد از سر کار هم ساعت ۷ شب هست که میرم ورزش تا ۹ شب بعدشم هم منزل و خواب و کلا دوستان و اطرافیانی هم وجود ندارد که معرفی صورت بگیرد همه دوستانم مثل خودم هستند ارتباطی با کسی ندارند و به نظرم علتش رفتن بالای سن و منطقی دیدن ازدواج هست که کارو سخت میکنه و با احترام به تمام خانم های ایرانی متاسفانه درصد دخترهایی که واقعا برای زندگی وارد این معقوله میشوندبسیار کم شده و همه دوست دارن در همان ابتدای کار همه چیز در حد عالی باشه ( مادی گرایی که امروزه واقعا بیداد میکنه و همچنین خیال پردازی که با راه اصلی زندگی مشترک کاملا منافات داره). به نظرم این خانه از پایه ویران است و همه این مشکلاتی که داریم میبینیم به دلیل عدم وجود هیجانات اجتماعی درست و صحیح میباشد که ما از آنها سالهاست جدا شدیم و عقده ها و کمال پرستی ها که همه این عوامل خودش ۵۰ سال وقت میخواد تا در مسیر صحیح خودش قرار بگیره. حرف زیاد هستش ولی خوب همیشه وقت کم و عمر ما کوتاه ( این دهه ۶۰ واقعا نسل سوخته هست واقعا )
    آرزوی موفقیت برای همه

    پاسخ
    • مستقل
      مستقل گفته:

      قبول دارم تا حدودی حرفاهاتونو … دقیقا منم یه دختر ۳۵ ساله ام و تا ۷ سرکار و بعدش باشگاه میرم و مسئولیت زندگی همه جوره رو دوشمه ولی اصلا توقعم از زندگی در حد عالی نیست اصلا منش زندگیم صددرصد جلوه های زندگی نیست … ولی اتفاقا دخترایی مثل من (نمیگم کم که حرفم اشتباه هست) کلا دیده نمی شیم … انگار زندگی شده رزمگاه . هر چی بیشتر خودتو تو معرض دید قرار بدی حالا به هر ترفندی، بهتره … که من طرفدارش نیستم. اتفاقا خیلی از آقایون که از خانمای پرتوقع می نالن ببخشید که اینو میگم خودشون دلشون میخواد تو معرض این شرایط و اینجور اشخاص واقع بشن… وگرنه که آدم عادی مثل منم کم نیست که هیچ وقت به چشم نیومدیم ….

      پاسخ
  5. ندا
    ندا گفته:

    با سلام و عرض ادب
    آقای دکتر شیری عزیز بسیار زیبا درباره این مشکل خانم ها صحبت کردید،شاید مشکل ما دختران این مرز بوم ازدواج کردن صرف نباشه (هرچند نیازه و نمیشه انکار کرد)اما مشکلات دیگه ای هم وجود دارد …
    کاش درباره اونها حرفی زده بشه ،خیلی از خانم های (چ دختران مجرد و چه خانم های مطلقه)که شایسته هم هستند و به قول شما به خاطر همین شایستگی درگیر یک تنهایی ناخواسته شده اند ،مشکلات دیگه ای هم دارند که با اون دست وپنجه نرم می کنند واون عدم استقلال توی جامعه کنونی و خانواده های سنتی که به ظاهر فکر می کنند تفکر مدرن دارند ،دختران این جامعه تونستن با احساس تنهایی شون کنار بیان اما با چهارچوب بسته خانواده ها و قوانین سنتی اونها نه…
    آقای دکتر من یکی از همین دختران به قول شما موفق هستم ،۳۴ ساله که از نظر تحصیلات دکترای تخصصی دارم از نظر شغل در یک فضای آکادمیک کار می کنم و از نظر مالی هم تقریبا شرایط اوکی هم دارم اما …
    سالهاست می خوام(تقریبا از ۳۰ سالگی) برای خودم و به صورت مجردی زندگی کنم ،تکلف یک بچه رو به عهده بگیرم و به یک استقلال چه از نظر فکری و چه از نظر خانوادگی بررسم اما دریغ ، این موضوع که یک دختر بخواد تنها زندگی کنه یا اینکه تکلف فرزندی رو به عهده بگیره برای خانواده های سنت گرا و شهرستانی غیر قابل پذیرشه،هنوز هم باور خانواده ها بر این است که اگر کیس مناسبی داشتی با یک بچه و سبک زندگی توی این شهر مشکلات زیادی رو خواهی داشت ….و در آخر مردم چی میگن !!!!! و نهایتا تزریق یک احساس گناه و شرم که قدر فداکاری های خانواده رو نمی دونی و تحمیل یک سکوت اجباری !!!
    نمی خواهم نقش قربانی رو بازی کنم حتما من هم جاهایی خودم هم توی این بازی کوتاهی های رو داشتم اما واقعیت اینه که دختران زیادی قربانی این نوع تفکر سنتی هستند و خیلی جاها مسئولیت زندگی ساختن رو ازشون می گیرند و مجبورند که سکوت کنند !!!!و چه بسا همین سکوت و همین سرکوب از اونها یک ادم منزوی و خسته و به نظر سرد می سازه (البته ممکن توجیه باشه) و وارد سیکل معیوبی که شما توی این متن گفتین می شن !!!
    نمی دونم چرا اما من با وجود تمام موفقیت هام ،باوجود تلاش های که برای رشد و پیشرفتم کردم و با وجود هزینه های عاطفی و احساسی که پرداختم افتادم توی تله بی ارزشی ،و گاها با خودم فکر می کنم این جایگاه توی اجتماع برام خوبه و باعث خوشحالی منه اما توی زندگی شخصی و خصوصیم نمی تونم حال خوبی برای خودم ایجاد کنم..
    هر چند این روزها دارم تمام تلاش خودم رو می کنم که زندگیم رو اونطوری که دوست دارم رقم بزنم و از حصار این سنت و نوع تفکر بیام بیرون.. اما نمی دونم من موفق میشم یا خانواده ام …

    پاسخ
    • عالیه
      عالیه گفته:

      با نظر ندا ی عزیز کاملا موافقم. تفاوت طرز فکر نسل دهه ۶۰ با والدین، پیشرفت تکنولوژی و دنیای مدرن و زندگی و افکار سنتی یه گپ بزرگ ایجاد کرده که بسیار دردناک و غیرقابل هضمه. من خودم بخاطر کوچک ترین مواردی که حقمه نمیتونم برای خودم باشم و چه برسه بخام جدا و مجردی زندگی کنم

      پاسخ
    • مستقل
      مستقل گفته:

      تکفل درسته خانم دکتر عزیز… مشکل فقط نگاه سنت گرا و نداشتن استقلال نیست. خودم من قریب به ده سال هست مستقل شدم و از خانواده جدا شدم و به خاطر ادامه تحصیل و داشتن شغل حتی از شهرم هم دور هستم و در تهران زندگی میکنم. تنها زندگی کردن مشکلات و مسائل خیلی بیشتری داره ولی به هرحال انتخاب شده از جانب من و ناراضی نیستم. ولی اگه شرایط طی کردن عادی زندگی رو داری (و حالا نمی دونم چرا به فکر ازدواج نیستی) حالت عادی روند زندگی خیلی بهتره …. حمایت خانواده خیلی مهمه … من ده ساله به طور صد در صد خواستم رو پای خودم وایستم و ایستادم و ناشکر نیستم. ولی شرایط جوری شده که الان میگم کاش منم شرایط زندگیم عادی مثل خیلی دخترای دیگه بود …. موفق باشید دوست عزیز

      پاسخ
  6. مهشید
    مهشید گفته:

    سلام
    ممنون ازینکه وقت گذاشتین برای پرداختن ب این مسئله، درمورد نترساندن مردها گفته شده مردها دنبال کسی هستن ک جلوی پیشرفتشونو نگیره ولی چیزی ک من تا الان دیدم خیلی از پسرها اصلا دنبال پیشرفت نیستن، اصلا برنامه و هدف مشخصی واسه آیندشون ندارن، نمیتونن بگن ۵ سال دیگه از نظر شغلی و … کجا هستن، فقط میخوان میخوان خیلی متوسط داشته باشن، دنبال ی کار با ی درامد معمولین ک بشه ی زندگی خیلی معمولی رو باهاش گذروند و غر زد ب جون جامعه و مشکلاتش، من انقدر ک دختر با انگیزه دیدم برای پیشرفت پسر با انگیزه پیشرفت ندیدم، نهایت پیشرفتی ک میخوان پیشرفت مالیه، دلشون میخواد پولدار شن ولی براش برنامه ای ندارن و فقط غر میزنن ب اوضاع جامعه، من اطرافم پسری ک دنبال رشد و پیشرفت باشه ندیدم.
    ی مسئله دیگه دیدگاه خانواده هاست، نه ازدواج سنتی رو قبول دارن نه مدرن!! از طرفی خودشونو کنار کشیدنو میگن الان دیگه دختر پسرها خودشون انتخاب میکنن، از طرف دیگه آزادی عمل برای حضور تو جمع های جدید رو نمیدن ک مبادا ۴تا آدم غریبه ببینه!!

    پاسخ
    • Maryam zeinaly
      Maryam zeinaly گفته:

      نکته درستیه ولى این مساله که مردان جامعه ما نمیگم ذاتا ولى گویاعادتا فریبکارى روبه صداقت و…ترجیح میدن ودرروابطى که بادخترمجردیامطلقه اى هرچندتوانمندوتحصیلکرده و داراى اشراف به مسائل مختلف،ایجادمیکنند،جسارتا حقه بازى حرف اولشون رومیزنه ودخترهاوخانمهاى جوان را واردیک جریان قربانى شدن میکنند واین همون ترسیه که خانواده هاى اصیل وداراى دختران توانمندى ،دچاروحشتشون میکنه ومیخوان که سامان دخترها درکنار نظارت خانواده صورت بگیره/
      واین زمان میبره که نسلى ازپسرهاتربیت بشوند که حقه بازى وفریبکارى درروابط روازگذشتگانشون به ارث نبرده باشند!!
      شمادر ارتباط با مرداروپایى یا ملیت هاى غیرایرانى وحتى گاهى شرقى،این وجه فریبکارى روکمترمیبینىد!به هیچ شهیدنمایى و غربزدگى!

      پاسخ
  7. پگاه
    پگاه گفته:

    من این مقاله رو قبول دارم. ولی الان مشکل شخصی مثل من اینه که من نه آرامش کسی رو میگیرم و نه لذتی رو مشروط می کنم. حتی خیلی هم برای حفظ استقلال و پیشرفت مردی که تو زندگیمه تلاش میکنم. همه این نکات کلیدی هم در واقع رعایت میکنم. به حدی که هر مردی که وارد زندگی من میشه، دیگه نمیشه بیرونش کرد!!! و البته همچنان قصد ازدواج هم نداره!!!
    آیا این امکان وجود داره که من خودم جذب مردهایی میشم که قصد ازدواج ندارن؟؟؟ البته گاهی حتی کیس های ازدواج رو هم تبدیل به دوستانی میکنم که دیگه نه ازدواج می کنن، نه من رو ول می کنن!!!!
    و اینکه آیا ممکنه این آزادی دادن بیش از حد و مشروط نکردن لذت و آرامش، جواب برعکس بده و موجب بشه مردهای اطراف من خیلی بهشون خوش بگذره و خودشون رو برای ایجاد یه رابطه در قالب ازدواج خیلی اذیت نکنن؟ چون تعهد برای من مهمه و خب با اینکه من فشار زیادی تو این موضوع نمیارم، به خاطر حفظ رابطه، نهایتا این تعهد ایجاد میشه. ولی نمیدونم چرا مردهایی که اینقدر هم تعهد دارن باز هم میترسن این تعهد رو در قالب ازدواج ببرن!!!
    البته میدونم چون این مسئله بارها برای من تکرار شده پس به احتمال خیییلی بالا مشکل از رفتار منه. ولی نمیدونم دقیقا کجای راه رو اشتباه می کنم.

    پاسخ
  8. میترا
    میترا گفته:

    سلام، ممنونم از نگاه زیباتون به ماجرا،دکتر من هم همین شرایط رو دارم،دختری کاملا موفق هستم هم از نظر اجتماعی هم از نظر شغلی و درآمد متوسط دارم ولی واقعا دلم میخواد ازدواج کنم و بچه داشته باشم و میدونم بزرگ کردن بچه تو شرایط الان سخت تر شده ولی واقعا من عاشق یک زندگی هستم که توش همسر و مادر باشم با تمام مشکلاتش

    پاسخ
  9. شهین
    شهین گفته:

    با سلام و احترام
    سپاسگزارم از دکتر شیری بابت نگاه دقیق و راهنماییهای ارزنده تون. توو شهر من ملاک ازدواج فقط ثروت دختر خانم و رنگ مو و پوست هستش.

    پاسخ
  10. مینا
    مینا گفته:

    سلام و عرض ادب.

    دیده شدن و خوب دیده شدن عمری گناه بوده. حالا لازمه ازدواج شده. مشکل اینه که الگو نداریم. خودمون گیج، خانواده هامون گیج، همگی گیج بین فرهنگ جدید و قدیم و مذهب و مدرنیته و‌‌‌..‌

    پاسخ
    • مستقل
      مستقل گفته:

      و معلق ماندن حتی در ۳۵ سالگی …. نه کسی و پیدا میکنیم و نه کسی ما رو پیدا می کنه… انگار همه مون گمشده هستیم… و اگه سایه کسی از دوردست ها پیدا شد مثلا، اصلا مرزهای برقراری رابطه رو بلد نیستیم رعایت کنیم تازه … نمی دونیم تا کجا می تونیم پیش بریم که نه خودمون آسیب ببینیم (ولی شناخت حاصل بشه) و نه به طرف مقابل آسیب بزنیم …. بعدشم که احتمال خیلی زیاد این آشنایی و شاید شناخت به ازدواج ختم نشه و بگن آمادگی شو ندارم …. این وسط فقط عمر ماست که می گذره … الانم آقای دکتر و همکاراشون و هم رده هاشون به این جور حرفا می گن سیاه نمایی و گردن نگرفتن مسئولیت خود، و در یک کلم بی عرضه گی در یافتن همراه زندگی …. واقعا دیگه نمی دونم چی درسته

      پاسخ
  11. فاطمه
    فاطمه گفته:

    اقای دکتر تمام اینها که گفتین درست ولی متاسفانه مشکل اصلی اینه که اقایون دیگه حاضر به ازدواج نیستن ، نه در رنج سنی ۲۵ تا ۳۰، بلکه سنین بالاتر هم اغلب به دنبال خوشی های زودگذر هستن تا دنگ و فنگ ازدواج بنابراین دخترانی هم سن وسال من به ناچار تنهایی رو انتخاب کردیم.

    پاسخ
  12. آسمان
    آسمان گفته:

    من خودم بعنوان معرف متاسفانه شاهداینم که بیشتر اقایون دوست دارن تو روابط خارج از ازدواج، مدرن رفتار کنن ولی در بحث تشکیل خانواده همون اقایون درمورد خانمهاشون وزن آیندشون دنبال معیارهای سنتی ومحدودکننده وقدرت طلبانه هستند متاسفانه. بجای پذیرش نقش هم سری وشریک وحامی بودن دوطرفه درلحظات شاد وسخت.و دخترهای امروزی هم که الحمدلله همه درحال رشد وکسب موفقیت ومستقل که نمیشه به راحتی محدودشون کرد
    به نظرم مشکل اساسی سرعت رشدواستقلال دختران امروزیس که خیلی بیشتر اقایون شده واقاپسرها نمی تونن به راحتی باهاش کنار بیان یا از پسش بربیان

    پاسخ
  13. فرشته
    فرشته گفته:

    خیلی جالب نوشته اید.من دقیقا این لحظات رو حس کردم ولی هیج وقت نمی دانستم چگونه این تجربیات رو به دیگران گوش زد کرد.صد در صد با نظر شما موافقم.

    پاسخ
  14. مستعار
    مستعار گفته:

    سلام و خسته نباشید خدمت آقای دکتر
    بنظر من الان اقایون فقط و فقط دنبال قد و وزن و آرایش های آنچنانی هستن نه دنبال خوشبختی و زندگی آرام .بعد از سلام هم دومین گزینه شون شده سکس .فرقی هم نمیکنه این آشنایی کجا صورت بگیره. بسیاری از دختران خوب و بساز جامعه موفق به ازدواج نمیشن. چون ارزش ها از بین رفته

    پاسخ
    • یه جوان
      یه جوان گفته:

      من یه پسر ۳۷ ساله ام که سه سال توی یک رابطه، تمام سعی ام رو کردم تا رابطه رو به نتیجه برسونم، حداقلی ها رو هم داشتم ، اما بعضی خانومهای به ظاهر موفق، اصلا رابطه عاطفی رو بلد نیستند، آقای دکتر کاملا درست فرمودند، چون اغلب پوزیشن های شغلی خوبی دارند توی رابطه اشون هم همون نقش رو ایفا می کنند و توانایی تطبیق رو ندارند. به عنوان یک مرد توقع نداشتم همسرم مثل کارمندش با من رفتار کنه، اما خودش هم متوجه نبود که داره وارد زندگیه مشترک میشه و این خیلی ترسناکه

      پاسخ
  15. رضا
    رضا گفته:

    دکتر جان برای شروع رابطه پول مهمه ولی برای ثبات و استحکامش بازم پول مهمه،به همین دلیل خانما که اکثرا مردای پولدار رو ترجیح میدن،و اگه با یه کسی با درآمد معمولی ازدواج کنن معمولا به رابطه ناپایداره(پول نقش پررنگی هم در شروع رابطه هم در ثباتش داره،و بالاخره یه جایی تاثیرش رو نشون میده)

    پاسخ
  16. پ.ر.
    پ.ر. گفته:

    سلام خیلی ممنون از شما،خب این مشکل هست،اگر راهکارهای بیشتری پیشنهاد بدین ،ممنون میشیم.بعضی ها مثل من در محل کارشونم فقط با خانمها سر و کار دارن.و در حلقه دوستان هم آقایی نیست.باید چه کار کرد؟

    پاسخ
    • پشتیبانی خانه توانگری
      پشتیبانی خانه توانگری گفته:

      وقت بخیر
      شما میتونید از سایر مطالب و پرسش و پاسخهای اقای دکتر در بلاگ مدیا توانگری استفاده کنید یا به درس ازدواج مثبت ۳۶۰ در انتهای پست و کسب اطلاعات بیشتر مراجعه بفرمایید (اینجا کلیک کنید)

      پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *