ما از چیزی رنج خواهیم برد که درونمان معادلش را حمل کنیم. فرض کنید در جمعی نشسته اید و کسی رد میشود و به هم با لحنی توهین آمیز میگوید : شما ها یه مشت دختر/ پسر لندهور و تن لش هستید. واکنشهای آدمهای اون جمع البته متفاوت خواهد بود. بعضی ها با تمسخر به او میگویند ” نه که خودت قدیسه شهری !!!”
بعضی ها اصلا توجهی نخواهند کرد….اما در شما اتفاق دیگری می افتد. به شدت بهم میریزید و سعی میکنید هر طور شده با یک پاسخ دندان شکن حساب طرف را کف دستش بگذارید.
✔️پروفسور یونگ اینجا را دست گذاشته است که اگر سر یک موضوعی خیلی بهم ریختی، احتمالا از نظر درونی یا مبتلا بهش هستی یا سوابقی از ابتلای به آن داری وگرنه بنا نیست اینقدر واکنش درونی ( یا بیرونی) نشان بدهی
✔️فرض کنید کسی میگوید ” من هر کاری بکنم، خیانت تو کارم نخواهد بود” بعدش میبینی این آدم همه جا از زشتی خیانت داره صحبت میکنه و احتمالا موضوع اینه که نمیتونه تخمین بزنه که خیانت را کسانی انجام داده اند که مثل او، آدمیزاد بوده اند. هیچ ویژگی عجیب غریبی در خیانت پیشگی وجود نداره که آدمی، از آن مبرا و مصون باشه.
✔️شما باید از خیانت بدتان بیاید، درست ! ولی به آدم خائن که میرسید نمیتونید عقده گشایی کنید زیرا ممکن است گره درونی شما باشد و این از حیرت آور ترین مکانیسمهای شخصیتی انسان است !
👈سایه در واقع عمق همان بخشهایی از ماست که میترسیم بدانها معرفی شویم مثلا به شدت میترسیم ما را خسیس یا آویزان عاطفی بنامند به همین دلیل چقدر تلاش میکنیم آدمی خوش خرج یا مستقل عاطفی دیده بشویم .سایه شامل حالات و صفاتی است که برخی از آن ها ممکن است بسیار خواستنی و حتی ضروری زندگی باشند.
✔️شناخت نسبی ما از سایه ومواجه آگاهانه با آن ، نخستین گام برای خود شکوفایی است .
وقتی روی سایه های خود کار میکنیم ، راز سایه را در می یابیم و از فشار سالها ازدحام سایه های خود رهایی می شویم و فردی میشویم وسیعتر و بلکه عمیق تر.

این مطلب را هم بخوانید
اصول گفتگو
2 پاسخ
  1. ستاره
    ستاره گفته:

    من دقیقاً همین مثال خیانت رو داشتم!
    البته که نمیخواستم و همه جوره به مخاطبم فهموندم این رابطه رو نمیخام ولی قبول نمیکرد و ولم نمیکرد، منم میدیدم زمان زندگیم داره الکی سپری میشه،بدون اینکه تو زندگیم ببینمش
    و برام مهم باشه رفتم تو یک رابطه جدید،همیشه درگیر این بودم که احتمالاً بد کردم به هردو! منتهی راه چاره ای هم پیدا نمیکردم.. الانم گاهی مغزم میره به اون قصه و ناراحت میشم از کارم.

    پاسخ
    • مرضیه
      مرضیه گفته:

      من دقیقا نقطه مقابل شمام. دوست پسرم بعد از ۷ سال که انواع و اقسام بدبینی ها رو به من داشت رفت با یه دختر دیگه و یه مدت هم با اون بود هم با من تا اینکه من فهمیدم و اومدم بیرون از اون رابطه و اون دوتا الان یه ساله با قهر و آشتی باهمن. کاش این کار رو نمیکردی. ضربه ایی که به آدمای اینجور رابطه ها میخوره غیر قابل تصوره.

      پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *