✍یکی دو سالی دوست بودیم. هر دو ارشد میخوندیم! همکلاسی بودیم! قرار بود بعد اتمام درسمون نامزد شیم و ….
به خانوادم گفتم داره خواستگار میاد! اونم گفت به خانوادش! ولی خبری نشد! هر امروز و فردا کردن! ماه بعد و بعد اتمام صفر و بعد عید و ….تا اینکه فهمیدم این رابطه آینده ای نداره! سرد شدن تدریجی رابطه هم هشداری بود که باید خیلی زودتر ازین ها جدی میگرفتمش! الان هم این دو سه روز ی بار چند بار زنگ میزنه و منم جواب نمیدم و میره تا دو سه روز بعد! اوایل جواب می دادم چون حس میکردم ممکنه تغییری ببینم! ولی نه! هیچی! حس میکنم صرفأ یه عروسک بودم واسه دوره ارشدم! البته این بازی به قیمت از دست رفتن آبروی من پیش خانواده و استادا و … تموم شد! و البته از دست دادن موارد خوبتر!
الان احساسم مرده! حداقل تا یکی دو سال مطمئنم نمیتونم عشق کسی رو باورکنم!شایدم تا آخر عمر!
سخت ترین بخش قضیه اینجاست که مجبورم خودمو تو خونه شادتر از همیشه نشون بدم تا حس نکنن شکست عشقی خوردم و …! تا باور کنن که خودم منصرف شم و اجازه خواستگاری ندادم.
خیلی سخته!
فقط میخوام برای همیشه محو شه از زندگیم تا حماقتام یادم بره!همین!
درسام سنگینه! از طرفی مقاله می نویسم از طرفی تافل دارم! دو تا دکتر روانپزشک دانشگاه و بیرون رو رفتم! یکی ریتالین تجویز کرد یکی سیتالوپرام! ریتالینو که میترسم معتاد شم نمیخورم سیتالوپرام هم که دو بار خوردم خیلی خواب آور بود! دائم خمیازه میکشیدم:( توروخدا دکتر چطوری فقط این یکی دو ماه که کارم زیاده به جای خوابیدن و نشستن جلوی تلویزیون و وب گردی و … بشینم درس بخونم؟ به حرف کدوم دکترم گوش بدم؟

این مطلب را هم بخوانید
با یک رابطه‌ی بلاتکلیف چه کنم؟

پاسخ دکتر شیری :

✔من احساس میکنم طرف غلط زیادی کرده که نامزد و ….عرضه اش در حد دوستی بوده و بعد زیرش مونده و الانم شهامت نداره بیاد این را بگه و تو هم خشمگینی و دلت گیره پیشش ولی خوبه خودت را جمع کنی از این فضای فرسایشی

✔به خانواده ات بگو موضوع را و حدسیات خودت را نیز بگو تا بفهمند موضوع برای خودت هم خیلی روشن نیست
نشون نده که درماندگی عاطفی پیدا کرده ای زیرا طبیعتا میخوان هی بهت کمک کنند و داغون میشی
عشق را میتونی تجربه کنی، حتما منتهی درسهای این رابطه را یاد بگیر و با کسی که بچه هست سرمایه گذاری عاطفی نکن ،
👈اینکه تلفنش را جواب نمیدی درسته….

✔اما درباره نظر روانپزشکان
دکتر بازی در نیار. ورزش را به کارهات اضافه کن و رو اهداف دو ماهه ات متمرکز باش و مطمئن باش عصبانیت را باید به رشد تبدیل کرد تا بفهمه که چه کسی را از دست داده
#دکترشیری

4 پاسخ
  1. مرضیه
    مرضیه گفته:

    عزیزم این اقا شما رو سر کار گذاشته… جریان شما دقیقا دقیقا جریان زندگی منه با این تفاوت که من ازدواج کردم و ۱۴ سال توی خونه اش بودم و ایشون در سال جمعا دوماه تو خونه بود . به بهانه کار به شهرهای مجاور مسافرت می کرد. تا اینکه بعد از ۱۴ سال جدا شدم وایشون با خیال راحتتر مهاجرت کرد و رفت و فرزندم را هم برد و هیچ پولی هم بابت مهریه نداد و نمی تونم ازش بگیرم چون بی نام و نشان از ایران رفت و فقط می دونم در کشور مجاور ساکن شده. غم سنگینی هست عمرت و جونی ات رو پای ادمی بی مسئولیت و نفهم بذاری

    پاسخ
  2. نگين اميرحسيني
    نگين اميرحسيني گفته:

    منم دقیقا همین مساله رو دارم چهارساله ، هرچی ام که روی مساله قطع تماس تکیه میکنم حریفش نمیشم از راههای مختلف وارد میشه ، با تغییر شرایط اقتصادی موحود و پولدار تر شدن پولدارها ، و متمول بودن ایشون و تامین کردن خیلی از هزینه های من ، “حتی وقتی من واقعا مخالفم و نیاز ندارم” ولی حضورش گاهی لازم میشه ، حداقل جهت رفع نیازهای مالیم ! رابطه ی انگلی واقعی ! دیگه فقط باید خدا کمک کنه اینجوری ادامه دادنها اینده و حالم رو خراب کرده ! این ادم کسیه که من هنوزم معتقدم ” بهترین مرد زندگی من بوده و تکرار نخواهد شد ” وای خب اینجوری ام نمیتونم ادامه بدم واقعا

    پاسخ
  3. نيلوفر
    نيلوفر گفته:

    سلام، من هم همین تجربه رو داشتم، پسره از همون اول گفت که من نیتم ازدواجه و حتا رفت به خانوادش گفت و منم گفتم، ی جلسه مشاوره رفتیم و… بعد آخرش گفت چون تازه متوجه شده پدرش مخالفه با گریه وزاری در رفت، واقعا به قول دکتر غلط زیادی کرده طرف…

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *