✍ پرسش:

من مدت ۵ ماه است با آقایی در ارتباطم و ارتباط خوبی هم داریم و من خیلی از ویژگی های ظاهری و اخلاقی ایشون رو دوست دارم. تنها مشکلی که دارم با ایشون اینه که خودشیفته است. با اینکه در رفتار با من خیلی مراعات می کنه اما نمیدونم در درازمدت چی میشه. من چطور باید باهاش رفتار کنم؟ مسلما چون مرده به راحتی نمیره پیش مشاور و به قول خودتون مردها وقتی به مشکلی گرفتار میشن میرن سراغ درمانش.

 

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

 

✍ پرسش:

دوستی دارم ۲۶ ساله، لیسانس ادبیات، مترجم، نویسنده و مدرس. این دختر به خانواده ای در سطح متوسط اقتصادی و فرهنگی تعلق دارد اما رشد فکری خوبی داشته. مشکل او این است که افرادی که در سطح اجتماعی بهتری از او هستند، به خاطر طبقه ی اجتماعی او، مایل به ارتباط جدی برای ازدواج نیستند و از طرف دیگر، پسران خواستگار طبقه خودش هم مناسبش نیستند. اگر هم مناسب باشند، به این فکر می کنند که بهتر از این مورد (شاید دختران طبقات اجتماعی بالاتر) هم پیدا می کنند. این دختر زیباست، طرز صحبت و هوش و ارتباطات اجتماعی اش هم خوب است، برای خود من جای سوال است که چرا موردی مناسب برایش پیدا نمی شود؟

 

👈 پاسخ دکتر شیری:

در این شرایط، وظیفه ی شما که دوستان او هستید جدی تر است؛ یعنی باید نقش معرف آگاه را بازی کنید؛ چیزی که قدیم ها در ایران در بین مردم رایج بود ولی الان نیست اما به کارکردش احتیاج فراوانی هست. حالا چطوری این شیوه پاسخ می دهد، به شما برمی گردد. باید شبکه ای از دوستان خوب او تشکیل بدهید و تصمیم بگیرید تا او را به شکل شبکه ی به آقایانی که شایسته می دانید معرفی کنید و برای این قضیه زمان بندی بگذارید که مثلا ظرف ۳۰ روز آینده به بیش از ۳۰ نفر معرفی اش کنیم. مطمئن باشید وقتی با همسران خودتان یا دوستانتان موضوع را مطرح می کنید، آنها دوستانی دارند که در به در دنبال معرفی یک دختر خوب هستند. در واقع این شبکه دخترانه، وصل است به شبکه ای وسیع تر از مردانی که آنها در بین خود دوستان خوبی دارند برای معرفی های سالم. طبیعی است که از این همه آدم، تنها بعضی هایشان به درد بررسی بیشتر می خورند اما این شیوه آن قدر عجیب و کارآمد است که تعجب خواهید کرد.
یادتان باشد شبکه های مجازی که این روزها دوستان را به هم می رسانند و موجب آشنایی آدم های مشابه می شوند، قدرت خود را از تجربه های دنیای واقعی گرفته اند. اگر بنا باشد دست روی دست بگذارید تا یک آدم حسابی پیدا بشود و به او پیشنهاد بدهد، عملا به دوستتان ظلم کرده اید. باید کاری کنید که او دیده شود. کار سختی هم نیست. مسؤولیت مسائل انتخاب و ازدواج هم البته با خود اوست. دست روی دست نگذارید.

👈 پیشنهاد: آموزش غیرحضوری «ازدواج مثبت ۳۶۰»

✍️از دختری خوشش می اومد که بسیار دقیق بود و منظم و در خانواده ای بزرگ شده بود با دیسیپلین. خود پسر نیز موقعیت بدی نداشت، تازه لیسانس گرفته بود و ظاهر خودش را دوست داشت. به ویژه اهتمامی خاص با آراستگی موهاش داشت (!) البته موضوع مال چند سال پیشه و شاید بعضی جزئیات یادم نیاد اما مهماش را که برای این نوشته لازمه مینویسم.

با شناختی که از دختر داشتم ( آرکتایپ عقل محور=آتنا) گفتم ابراز محبت زیادی نکن … صبر کن بتونه تعریفی از تو و نوع رابطه ات داشته باشه (دوست داشت دختره را بعد از مدتی برای ازدواج به خانواده اش معرفی کند) چنین دختری حتما مرز داره و نمیتونی خیلی بری تو ریز جزئیات زندگیش.

از ما توصیه های حرفه ای، از شاگردمون شوت زدن!

وقت و بی وقت زنگ زدن به دختره در حالیکه برای صحبت کردن راحت تو خونه شون مساله داشت … ابراز محبت های احمقانه با گل و موسیقی (احمقانه به نسبت شخصیت دختره نه به نسبت گل یا موسیقی که زیبا هستند)

بهش گفتم اینقدر خودخواهانه دوستش نداشته باش … تو دوست داری شیوه های خودت را اعمال کنی و این دختر را داری اذیت میکنی.

👈به پسر گفتم نمیتونی با این دختر هی ددری دودور باشی … باید برنامه داشته باشی باهاش … در درجه اول باید خودت برنامه داشته باشی برای خودت ( کارت؟سربازیت؟ ادامه تحصیلت؟) این حرف ها را چنین دختری میفهمد نه شعر و ترانه و … (منظورم اولویت بندی ارزش های دو نفر در رابطه بود).

رابطه شون زیر چند هفته رفت رو هوا … با کلی دلخوری دوطرفه … پسر هنوز هم در هوای دختره میسوزه … البته می فهمید که فقط میسوزه … یه بار طبق تیپ شخصیتی دختره تلاش نکرد و انگار بیشتر دوست داشت یه اردنگی بخوره تو این رابطه تا واقعا طعم واقعی خوشبخت کردن یک زن را بچشد.

دختر به من هر از گاهی خبری از خودش میداد … حیف شد … اون هم انتخاب هایی پرت داشت که ناشی از انتقام گیری از خانواده اش بود .حقیقتش فکر می کنم بیشتر چوب خانواده اش را می خورد که محدودیت هایی براش میذاشتند که بیش از حد تنگ و ناجور بود وگرنه خودش بچه خوب و سرزنده ای بود.

💡خاطره بالا از این جهت به یادم اومد که همیشه سر بحث شخصیت شناسی (مردان عاطفه محور =poseidon archetype) یادش می افتم.

من سال ها دور و برم این مردان یا زنان بوده اند … گاهی اوقات خونواده ام بهم میگن تو آهنربای این تیپ را داری … شایدم راست می گویند.

👈پسرهایی هستند که خوبند، تحصیل کرده، مودب اما از نظر عاطفی خشکند، نمی فهمند زنانگی را … خونه پر ارتباطشون با زن از نظر صمیمیت این میشه که برادر یک دختر میشن نه همسرش … تو دانشگاه ها پر هستند … دخترها ازشون خوششون میاد اما آبی از آتیش اینها گرم نمیشه … در اسطوره های یونانی همزیستی دارند با Apolon.

 

اگر میخواهید در مورد آرکتایپ ها اطلاعات بیشتری بدست آوردید :
مجموعه آموزش های شخصیت شناسی آرکتایپ با تدریس دکترشیری به شما کمک خواهد کرد
اولین عنوان و نقطه شروع این مجموعه :  رازهای زنانگی و مردانگی

📝 پرسش:
دخترى ۳۱ ساله ام، تحصیلاتم کارشناسى است و لااقل از نظر خودم ظاهر مناسبى دارم. شرایط کارى خوبى دارم و از نظر اقتصادى هم شرایط خانوادگى متوسط به بالایى دارم اما چند وقتی است در دید و بازدیدهاى فامیلى حرف هاى مستقیم و غیرمستقیم درباره ازدواج نکردنم شنیده ام. البته موقعیت هاى ازدواج برایم پیش می آید اما باب دلم نیست.

 

✍️ پاسخ دکتر شیری:

شما تحت فشار هستید و مغز آدم در این شرایط تحت تاثیر ترس بهم می ریزد و وقایع را درست از هم تفکیک نمی کند. توصیه ام این است که به خانواده تان بگویید در این باره یک حمایت دقیق از شما بکنند که کسى اجازه نداشته باشد با نصیحت هاى بی موردش شما را بهم بریزد، حتى اگر نیت خیرخواهانه اى داشته باشد.

نگاه شما به ازدواج و چرایى آن به نظرم مساله دار است. ازدواج، حداقل هایى از مطلوبیت دو نفره را نیاز دارد . از مطلوبیت ظاهرى و جذابیت گرفته تا مشابهت هاى اقتصادى و اخلاقى. دو نفر باید بتوانند با یکدیگر خوش باشند. حداقل در مدت آشنایى پیش از ازدواج بتوانند تصور کنند که بیشتر مواقع در آینده با هم راحت باشند و صمیمى. در این صورت اشکالى ندارد چند روز هم در ماه به هم اخم کنند و حتى چند روز هم معمولى باشند اما حتما باید در ماه، روزهاى خوب هم بین یک زن و مرد باشد تا زندگى مشترک پیش برود. بنابراین با جرات بیشتر می توانم بگویم که شاید براى شروع زندگى مشترک عشق رویایى ضرورى نباشد. اکثر زوج هایى هم که با عشق هاى فیلم هندى زندگی شان را شروع می کنند، در کمتر از۹ ماه الى ۳ سال به سطوح معمولى هیجان عشقى می رسند و متاسفانه چون اکثرشان بلد نیستند با هیجان هاى معمولى ارتباط چه کنند، دچار استرس هاى شدید عاطفى و حتى طلاق می شوند!

شاید شما رفتارى ضدمرد هم داشته باشى. ترکیبى از خجالت و حمله و بی تفاوتى و حتى تحقیر پنهان. شاید مردها را می ترسانى و کسى هم نیست که این رفتارت را به شما نشان بدهد. یا شاید هنوز با زنانگى خودت کنار نیامده اى. یعنى بخش هایی از وجودت را که شامل جذابیت و مطلوبیت دخترانه است، به دلایل کارى و شاید اجتماعى که اطرافت هست، سرکوب کرده اى.

 

👈 در همین رابطه پیشنهاد می شود: آموزش غیر حضوری ازدواج مثبت ۳۶۰

سلام. من پسری هستم ۳۲ ساله مجرد، از سن ۱۸ سالگی پدرم دچار بیماری سختی شد که چندین و چندبار عمل جراحی انجام داده و الان تقریبا ۸ سال میشه که زمین‌گیر شده، من به دلیل اینکه پسر بزرگ خانواده هستم مسئولیت سنگینی به روی دوشمه؛ از جوونی، ازدواج و همه چیز زندگیم زدم به خاطر پدرم و بزرگترین مشکل الان من مرگ پدرم نیست بلکه زمانیه که حالش بد میشه و مجبور میشم که شبانه‌روز پای اون در بیمارستان بایستم به محض اینکه کمی حالش بد میشه استرس و وحشت از روزای سخت تمام وجودم رو میگیره به حدی که شب و روز ندارم و زمانی که میخوابم از استرس در خواب آنچنان دندونهایم رو روی هم فشار مید م که زمانی که بیدار میشم نمیدونم فک و دندون دردم هر کار که ذهنم میرسه انجام میدم اما همیشه استرس و وحشت دارم نمی تونم پدرم رو به کس دیگه ای بسپارم، خد ا هم که احساس میکنم با من قهر کرده! باید چیکار کنم لطفا کمک کنید.

سلام.من بیست و هفت سالمه…پارسال از یه رابطه بد چهار ساله به سختی و با کمک مشاور و کلی کلاس رابطه عاطفی و تحلیل رفتار و… اومدم بیرون و بعد دو ماه با اصرار یه پسری باهاش دوست شدم..با اصرار بخاطر اینکه از رابطه قبلیم به شدت آسیب دیده بودم و هنوز هم درگیری روحی داشتم،به هر حال بعد مدت کوتاهی طبق عادت به اون آقا هم وابسته شدم و حتی با وجود شرایط مالی و روحی(نه اخلاقی) نامساعدی که اون آقا داشت تصمیم گرفتیم بعد ۶ماه ازدواج کنیم و نمی دونم چرا فکر کردم میتونم پا به پاش تلاش کنم وباهم مشکلات مالی ابدهی اون آقا بابت مراسم ازدواج ناموفقشون-روپشت سر بذاریم.تو این مدت من دانشگاه قبول شدم و اومدم یه شهر دیگه ایشون هم نتونستن بیان خواستگاری و ازدواجمون کنسل شد و بعدش من کاملا سرد شدم و امروز احساس میکنم رفتار و تصمیمم کاملا احمقانه و عجولانه بوده به همین دلیل رابطم رو به هم زدم ولی اون به هم نزده و هر از گاهی تماس میگیره،نمی دونم چرا اینقدر قاطع نیستم که جواب ندم و ته دلم هنوز حس میکنم باید با هم ازدواج کنیم…به هرحال الان شرایط بدی رو میگذرونم،رابطه عاطفی با کسی ندارم و از خانواده م هم دورم.مشاورم گفتن که تصمیمم اساسا اشتباه بوده و باید مدتی مطالعه و تحمل کنم…ولی نمی دونم این زمان رو تنها چطور بگذرونم…و چطور مستقل باشم،یعنی مثل نقابی باشم که به صورتم زدم و همه منو اونجوری میشناسن…

دکتر شیری پاسخ میدهد :

✍️دخترانی هستند که هیچ وقت نمیخواهند بزرگ شوند و بفهمند فرصتهای آنها ابدی نیست . این خانم هنوز زخم قبلی خوب نشده با الگوی مهرطلبی دوباره رفته تو رابطه ای دیگر. خب دختر خوب ! تو که شنا بلد نیستی چطور میری  لب استخر عمیق می ایستی و به صرف اینکه کلی ادم دارن تو  آب شنا میکنند ، جوگیر میشی و میپری تو  آب عمیق ؟
رابطه  عاطفی یک مهارت است، بی شک کسی نا بلد ،  وارد این گود بشه باید بدونه خیلی ها را این اقیانوس غرق کرده ! درست مثل موج سواری رو امواج که  هم  لذت بخشه، هم  به همان میزان خطرناک هم هست .
ایشون ۲۷ سالشونه…یعنی سن ازدواج ، خیلی خوبه مشاور هم دارند -که اتفاقا توصیه های حرفه ای بهشون کرده اند. – الگوی غالب رفتار عاطفی ایشون ” مهر طلبی” آسیب زاست . تنهایی باعث شده که خیلی وابستگیهای سختی پیدا کند . مدتی باید ایشون نزد خانواده بروند یا خانواده بیشتر سمت ایشون بیایند. همچنین تمرکز درسی باعث میشه حقارت عاطفیه تا حدی با اعتماد به نفس علمی جبران بشه.
حتما باید مهارت عاطفی یادبگیرند. شک نکنید که بلد بودن بعضی نکات باعث میشه تو روابط بیخود هزینه نکنند
درباره قاطعیته باید بگم هیچ معجزه ای رخ نخواهد داد که یهویی یه آدم از کسی بدش بیاد ولش کنه…درست با همین تردیدهاست که خودمون را از یه رابطه ناسالم بیرون میکشیم.

مریم هستم سی ساله . یک سال است که ازدواج کرده ام و با همسرم چهار سال اختلاف سنی دارم.کارشناسی ادبیات دارم و همسرم دیپلم دارد.به روش کاملا سنتی ازدواج کردم. بعد از مشکلاتی که در باره مهریه ایجاد شد ازدواج کردیم .در این مدت مشکلی نداشتم ولی احساس می کنم که دچار روزمرگی شدم . و کل کاری که انجا م می دهم پخت غذا و رفتن سر کار است . همسرم هم همین طور. حرف دیگری مثلا در ارتباط با کتا ب ، روزنامه ، نویسندگان و… نمی توانم با او بزنم . چون اطلاعاتش کم است .فکر می کنم اوقاتم را بیهوده تلف می کنم . حتی به خوشنویسی که یکی از علاقه مندیهایم بود بی توجه شده ام . فقط روز را به شب می رسانم . بعلت بدهی و قسط گردش و تفریح هم کاملا محدود شده است و عقیده شان بر این است که با دوستان مجردم هم نمی توانم جایی بروم. حال تکلیف چیست؟ با تشکر

 

پاسخ دکتر شیری:

👈پس از ازدواج بار هیجانی ارتباط تا حد زیادی افت میکند، اینقدری که بسیاری میترسند نکند اساسا اشتباه کرده اند و لازم است همینجا بگوییم که نه! این افت طبیعی است اما غیر طبیعی اینست که هیجانهای جدیدی در این زندگی ایجاد نشود

✔️اولین فاز هیجانی قدرتمند رابطه ج ن س ی سالم زناشویی است که دانشیست که باید زوجین از منابع معتبر و نه منابع غیر علمی موجود فرا بگیرند تا همیشه چراغ منزلشان روشن بماند.

✔️سپس معاشرین جدید است که باید در کلاس فکری و اجتماعی خودتون باشند و بالاخره با آزمون و خطا از بین این دوستان تعدادی دارای صلاحیت میمانند که بدرد دور همی و مسافرتهای گروهی و پیک نیک و…میخورند.

✔️رابطه خوب سه فضا دارد زن جدا/ مرد جدا/ زن و مرد مشترک. زمانی یک رابطه عالی است که دو فضای شخصی ( دوستان / مطالعات/ معاشرتهای خانوادگی) برقرار باشند البته باز مشخص است این برقراری به بمعنی بی بند و باری و بی مسوولیتی مثلا دوران مجردی نیست ولی اینکه اقا بخواد با هم کلاسیهای دانشکده خو بروند شام دور هم باشند و خلوتی و لطیفه ای و خاطره ای ، احتمالا مجردیش بیشتر لذت دارد.دقیقا همین لذتها برای خانم نیز معتبر است و باید برقرار باشد و گرنه زندگی مشترک و فضای مشترک بسیار خسته کننده میشود

✔️باز از راههای افزایش نشاط در زندگی مشترک ، بزرگداشت مناسبتها و تولد و سالگردهای خود و بستگان است

من تاکید میکنم که تکنیک نیست که نشاط به زندگی می آورد بلکه همت شماست و خلاقیتتان که بعد از ازدواج لزوما خودبخودی نیست. این زندگی مشترک شما نیست که حال شخصی شما را خوب میکند. بلکه شما باید حال خوب خودتان را با موثر بودن، با انجام وظایف شخصی و اجتماعی تامین کنید و بیارید تو خونه تون تو زندگیتون. اونهاییکه متوقع هستند که شوهر یا همسر باید حال انها را مراعات کند یا حتی حالشان را خوب کند ف درکی کودکانه از زندگی مشترک دارند ولو اینکه دکترا نیز داشته باشند !

من فکر میکنم خمودگی بیشتر از خودتونه تا همسرتون. منظورم این نیست که همسرتون نتونه رفتارش را عوض کنه و رو شما تاثیر نگذاره، بلکه شما مدتیه که “احساس موثر بودن” ندارید . احساس مفید بودن، حسیه که همه ما بهش نیاز داریم. ببینید مریم گرامی !

شما ادبیات بلدید یعنی خیلی فرهنگهای متفاوتی را تونسته اید شخم بزنید یا حداقل اینه که پتانسیلش را دارید.من میگم بشینید و رویاهاتون را دوباره بنویسید…اونهایی که بدرد دهه چهارم زندگیتون نیز کم کم بخوره

بعد ببینید در نقش همسر ، نشاط جنسی خونه تون چقدره؟
مسوولیت شما پس از ازدواج در این زمینه درست ایفا میشود یا دائم همه چیز گردن شوهرتان می افتد؟

ورزش، خوشنویسی، موسیقی ، معاشرتهای سالم با آدمهای هم فکر خودتون باعث میشه خمودگی کمتر بشه در زندگیتون
#دکتر_شیری

شبنم هستم ۲۵ ساله که مادر خود را از دست دادهام و پدری دارم که بیمار است و ناتوان . از بیست سالگی ارتباطی داشتم با پسری ۱۰ سال بزرگتر از خودم ( رضا – ثروتمند – دیپلمه ) که خیلی از نظر مالی به ما کمک میکرد اما مدتی قبل به خاطر لغزشهای اخلاقی و خیانتهایی که به من میکرد از او جدا شدم و چند ماه بعد با پسری ۲۹ ساله ( حسن – فروشنده لوازم خانگی ) وارد ارتباط شدم که به شدت به من علاقه من است و قصد ازدواج دارد ولی چند مشکل دارم :

نفر اول هنوز با من ارتباط تلفنی دارد و به من میگوید که دوست جدیدم قصد سوء استفاده از من را دارد و به نوعی به خاطر تجربه زیادی که در زمینه ارتباط دارد ؛ مورد مشورت من قرار میگیرد و اخیرا هم به شدت اصرار دارد که دوباره رابطه خود را از سر بگیریم اما پیشنهادی از جنس ازدواج نمیدهد

نفر دوم تلاش میکند اما مثل رابطه قبلی ام ، توان ندارد و مردد هستم اجازه خواستگاری به او بدهم یا نه .
لطفا راهنمایی بفرمایید

پاسخ دکتر شیری:

👈شبنم ۵ سال اول دهه سوم زندگی خود را صرف ارتباطی کرده است که ختم به تجربه سنگین خیانت شده است و در بیست و پنج سالگی هم مرد اینده خود را از دست داده است هم پدری بیمار دارد که نمیتواند به او اتکای عاطفی یا مالی حس کند بنابراین وقتی زن دچار نا امنی بشود در همه تصمیم گیری های او اثر دارد . نفر دوم این ارتباط خیلی زود پیشنهاد ازدواج داده است و به نظر میرسد طوری شیفتگی را تجربه میکند که به خاطر ترس از دست دادن ، سریعا پیشنهاد ازدواج داده است !

✔️شبنم هنوز با فرد اول در ارتباط است زیرا احتمالا نیاز دارد که شکستن غرور او را ببیند و به التماسهای او نیاز دارد بنابراین بیش از اینکه نیازهای مالی و مدیون بودن او نسبت به رضا ، شبنم را به سمت ارتباط بکشد ، نا امنی شدید او بعلاوه خشمهای فروخفته او ، بنزین این ارتباط را تامین میکند

✔️اما رضا ، او به احتمال زیاد جزو افراد خود شیفته است . خود شیفته ها در ارتباط عاطفی فقط خودشان را میبینند و وقتی ارتباطی را از دست بدهند به شدت تلاش میکنند تا آنرا برگردانند . در این ماجرا رضا از در نصیحت و مشاوره وارد گود شده است تا زیرآب حسن را بزند و دوباره شبنم را به ارتباط بکشاند . شاید عجیب باشد که بدانید وقتی این مردان رقیبی حس کنند ، چنان انرژی پیدا میکنند و چنان ابراز عشقی میکنند که حیرت میکنید . در واقع رضا به شدت به این برنده شدن احتیاج دارد تا با پس زدن حسن و بدست آوردن دوباره شبنم ، مدتی احساس سرخوشی کند .

✔️شبنم لازم است رابطه خود را با پدرش تصحیح کند و با ترمیم احساس عزت نفس خود ، اجاره ندهد تا زنگ تفریح مردان شود . در این صورت میتواند درباره ارتباطش با حسن ، با حمایت خانواده خود وارد عمل شود وگرنه حضور همزمان رضا و حسن در روان شبنم به شدت او را فرسوده میکند و او را از زنانگی خالصش دور میدارد.
#دکتر_شیری

حد و مرز رابطه ی من، نامزدم، دوستم، شوهرم، همسرم با آدم های دیگه و بخصوص جنس مخالف چقدر باید باشد؟

 

پاسخ دکترشیری:

👈انگاری ماها داریم گیج می شویم، مخصوصاً با فرهنگ های جدیدی که آمده است، مثل شبکه های اجتماعی، چت کردن در این شبکه ها که می تواند با آشنایان یا با غریبه ها باشد؛ اصلاً یک نوع جدیدی از روابط ایجاد شده است. قدیم به این روابط می گفتند Just Friend الان می گویند Social Friend یا همان دوست اجتماعی.
تمایل دارم به این سؤال فکر کنیم که ماها چقدر ظرفیت فرهنگی چنین مسائلی را داریم یا ایجاد کرده ایم؟ یا اینکه خرده فرهنگ هایی داریم که ظرفیت ایجاد شده را داشته باشد و موفق باشد؟
در واقع من به شخصه آدم های آسیب خورده ی زیادی را دیده ام؛ فکر نکنید که این آدم ها بی تجربه و دنیاندیده اند، موضوع، موضوع ساده ای نیست؛ آن هایی هم که فکر می کنند موضوع پیش پا افتاده ای است شاید بهتر باشد سری به اتاق های درمان بزنند و از اتفاقات باخبر شوند.
چیدمانی که من برای جواب دارم به این صورت است:
✔️یک سری از آدم ها برای ما غریبه اند و ارتباط خاصی با آن ها نداریم؛
✔️یک سری از آدم ها همکار یا همکلاس ما هستند؛ خب با غریبه تفاوت دارند و این تفاوت باز می گردد به صمیمت ما با آن ها؛ اینکه مثلا اگر یک نفر در دفتر کار ما مریض شود خب طبیعتا تا حدودی برای ما مهم است.
ممکن است در بین همکارها یا همکلاس های ما افرادی باشند که بخواهیم رابطه ی عمیق تری داشته باشیم اما نه تا حدی که رابطه عاطفی شکل بگیرد؛ دوست اجتماعی اینجاها شکل می گیرد، اینکه با یک نفر بیشتر از همکار یا همکلاس ارتباط دارم. فعلا کاری به مرد و زن ندارم. سوال اینجاست که آیا امکان دارد با یک نفر تا حدی رابطه داشته باشم که اندازه ی ارتباطم بیشتر از یک همکار یا همکلاس و کمتر از یک شریک عاطفی باشد؟ واقعیت این است که بله امکانش هست؛ حالا اینکه ما جنبه و ظرفیتش را داریم یا نه مسئله ای جداگانه است.
✔️دسته ی چهارم رابطه عاطفی است.
در تک تک این روابطی که گفته شد سه چیز مدام در حال تغییر است: هیجان، صمیمیت، تعهد.
مثلا تعهدی که در رابطه ی عاطفی باید داشته باشیم قطعا در رابطه با همکارم نخواهم داشت.
یا مثلا برخی از هیجان ها را نمی شود با دوست اجتماعی تجربه کرد، چراکه اگر بخواهیم هر نوع هیجانی را با او تجربه کنیم دیگر اسمش دوست اجتماعی نخواهد بود! شاید پیش بیاید با هم سینما برویم اما اینکه بخواهم در سینما دستش را بگیرم خارج از دوستی اجتماعی است!
در واقع وقتی به هر طبقه ای از این دسته ها می رویم وظایف آن طبقه به ما محوّل می شود؛ نمی شود با یک نفر رابطه ی عاطفی برقرار کرد و اسمش را بگذاریم دوست اجتماعی و نخود نخود هرکه رود خانه ی خود! ما که نمی خواهیم خودمان را گول بزنیم!
و اما در مورد رابطه داشتن با دوست اجتماعی …
👈در درجه اول حواسمان باشد که قرار نیست چیزی را پنهان کنیم؛ این حق همسر من است که باخبر باشد، البته نه با جزئیات تمام! باید مراقب باشیم که به وسواس نیفتیم! کسی که دچار وسواس ذهنی باشد دوست اجتماعی که سهل است پسردایی یا دختردایی را هم برای همسرش تحمل نمی کند!
پس قرار نیست چیزی را قایم کنیم.
👈دوم اینکه بهتر و درست این است که در مورد رابطه ی اصلی خودمان سرمایه گذاری کنیم و رشدش دهیم و بهترش کنیم؛ دعوایی پیش آمد زودتر اصلاحش کنیم، شفاف تر باشیم. اگر رابطه اصلی ما مین گذاری نشده باشد و توجه و مراقبت و شفافیت و جرئت لازم را در حفظ رابطه مان اعمال کرده باشیم احتمال اینکه یک عامل بیرونی (مثل دوست اجتماعی) بخواهد رابطه دچار لغرش کند کمتر است، نه اینکه محال باشد بلکه کمتر است؛ حقیقتا بحث لغزش و خیانت از مباحث جدی است.
👈سوم اینکه اهل رعایت کردن باشیم؛ هر ساعتی زنگ نزنیم؛ اگر می توانم به جای اینکه به خودش بگویم به همسرش بگویم و او را مراعات کنم. در واقع با رعایت کردن حواسم باشد که خودم با دست خودم حساسیت ایجاد نکنم.
بعد از ایمن سازی رابطه ی اصلی خودم و رعایت کردن، نوبت به تیپ شخصیتی می رسد. راستش تیپ شخصیتی برخی ها غلط انداز است و کِرم دارد! در رابطه اش کِرمک دارد! این ها در هر جایگاهی قرار بگیرند حساسیت برانگیزند. اگر شما آدمی هستید که مرز نداری باید بگویم این شما هستید که مین گذاری شده اید، این شما هستید که ایجاد حساسیت برای همسرتان می کنید؛ یا اینکه نمی توانید صمیمیت آدم ها را کنترل کنید، یا دچار خوش بینی ساده لوحانه هستید باید بگویم شما آسیب زننده خواهید بود.
این دسته از افراد در جایگاه دوست اجتماعی، اضطراب زا و دردسر ساز هستند.

در همین رابطه پیشنهاد می شود:

ساختن رابطه عاطفی بدون شکست

رهایی از قربانی شدن (امپراطوری رابطه)

بهبود و پیشگیری رابطه پس از لغزش و خیانت

 

✍️دختری هستم ۳۳ ساله که موقعیت علمی و شغلی خوبی دارم. یکی از همکارانم که ساکت و تو دار بود بهم توجهاتی نشون میداد و منم خوشم می اومد ازش بالاخره بعد از ۶ ماه یه حرکت انقلابی کردم و بهش رسوندم که منم بی میل نیستم به آشنایی بیشتر ! ایشون ابتدا تلفن غیر کاری و سپس دیدارهای بسیار کمی را با من آغاز کرد که به قصد اشنایی بیشتر بود.

تو این مدت که سه ساله ، هیچ قدم رسمی برنداشته و همیشه هم ازم تعریف میکند و میگوید تو خوبی عالی هستی …اما دریغ از یک اقدام جدی !

۲ تا خواستگار هم دارم که بهشون اشاره کنم ، با کله میان واسه زندگی جدی…چرایی رفتار این آقا داره دیوونم میکنه که بالاخره درونش چی میگذره؟؟

پاسخ دکتر شیری :

👈فریبای گرامی
داستان شما نمونه دقیق شرح زندگی دخترانی است که در عرصه های کاری و علمی و درآمدی و…خوب میتازند اما در درک روابط انسانی بسیار ابتدایی رفتار میکنند

من سیر منطقی نامه شما را بررسی میکنم :

✔️دختری با موقعیت خوب که در ابتدای این آشنایی ، ۳۰ سالش بوده یعنی سنی که یک دختر تحصیل کرده باید سر خونه زندگیش رفته باشه

✔️انتظار داریم که پسر تو این سن و سال ، بلوغهای خوبی را تجربه کرده باشد در کار و شخصیت و عواطف
پسر از ابتدا بلاتکلیف است . از این تیپهایی که از دور خیلی شکارچی هستند اما از نزدیک مثل یه پیشی ملوس باید سرشون دست کشید و ناگهان یادشون میاد که دارند کار بدی میکنند! این دختر است که گام میگذارد جلو که الزاما بد نیست و من اقدامی خوب میبینم در مورد نویسنده این نامه که رفته به سمت شفافیت و نمونده در ابهام و کاشکی و…

✔️از اینجا به بعد بازی دختر اشتباه میشود یعنی آشنایی در این سن یعنی یه ماه…دوماه…نه ۳ سال
وقتی جرات تصمیم گیری در زندگی نداریم ، انتظار گزافه ایست که دیگران برامون تصمیم بگیرند زیرا آنان خودشون نیز بلا تکلیفند !

✔️بد وقتی داری دنبال “چرایی” نشدن این ازدواج میگردید، فریب بزرگ همین است که تو در سوز این “چرا “داری گداخته میشوی در حالیکه فرصت عالی لذت بردن از یک رابطه سالم را داری مثل بنز از دست میدی.
تو زندگی چیزهایی پیش می آید که چراییش را سالها بعد میفهمی و الان باید عبور کنی ازش. درست مثل تصادفی که تو اتوبان میکنیم و وقتی از ماشین پیاده میشیم و مثلا وسط جاده متوقف شده ایم باید سریعا تغییر مکان بدهیم که ماشینهای بی خبر عبوری اشتباهی تصادف وحشتناک تر بعدی را موحب نشوند ! حتما میدانی که پلیس اولین هشدارش در تصادف اینست که اگر وسط اتوبان هستید ، برید یه جای امن و نشینید اون وسط به تفر درباره نحوه تصادف و کیستی مقصر و …..

✔️احتمال قوی دیگر اینست که ایشون یک ارتباط جدی دارد که در حال پیشروی به سمت ازدواجه و شما نقش زنگ تفریح را داری تا ایشون به تمدد اعصاب بپردازه و با انرژی بهتر برگرده تو اون رینگ

چند هفته درد بکشی خیلی بهتره که خواستگارهای الانت و موقعیتهای خوب دیگر زندگیت را از دست بدهی. ترک اعتیاد عاطفی کن و برگرد به آرامشت
#دکتر_شیری

مجموعه آموزش های غیرحضوری نبوغ عاطفی به خیلیا کمک کرده تا رابطه بهتری بسازند :
https://goo.gl/n9YXP4