✍️دختری هستم ۲۷ ساله که بعد از ۱.۵ سال نامزدی ، یکسال پیش عروسی گرفتیم و اومده ایم سرخونه و زندگیمون. شوهرم مرد زحمتکشی است و از صبح ساعت ۷ تا ساعت ۴ عصر سرکار است . من خودم نیز شاغلم در مهدکودک و کارم را دوست دارم اما مدتیست که دیگه اون شور و هیجان سابق بینمون نیست. فکر کنم داریم ادا در میاریم ، جوابهاش به من اکثرا سر بالا و کوتاه است. حسابی درمانده شده ام و هرچقدر تقلا میکنم که حالش را خوب کنم نمیتوانم. البته با من اینطوریه وگرنه بخواد فوتبال بارسلونا – منچستر ببینه خیلی هم با دوستاش میگه و میخنده

 

👈 پاسخ دکتر شیری:

✔️ تو مسوول خوب کردن حال شوهرت نیستی…او خودش لازم است تلاش کند تا حال خوب خودش را حفظ کند یا فراهم آورد .تو نقشت مادر جوان شوهرت نیست…مرد خراب کن نشو

✔️ اینکه اهتمام بورزی به حال و روز او یک چیز است ولی اینکه دائم بالا و پایین شدن او را به خودت نسبت بدهی امر دیگری است. شاید در خونه خانوادگیت در کودکی ات ، ادمی بودی که کارت آشتی دادن بود و مثلا مسوول خشنود کردن حال بابا بوده ای..این الگو را در خونه خودت نیار

✔️ ازدواج مجاورتی در زندگی ایجاد میکند که ممکن است نازیبایی های ما دیده شود و دیگر نتونیم برای حفظ چهره قشنگ خود نزد همسرمون تلاش کنیم و حتی نازیبایی ها و گند های طرفمون را هم ببینیم. ازدواج است که باعث میشود خر خر و صدای فین کردن همسرمان را بشنویم ( مقایسه کن با اون آدم رویایی قدیم )

✔️ ولی اشکالی ندارد ! ما بالغانه میپذیریم که بدیهامون دیده میشود با زیباییهامون

✔️ افت هیجانی پس از ازدواج از مسائل جنسی زناشویی گرفته تا گفتگهای ساده دو نفره پیش میرود.

✔️ بخشی از افت را میتوان درست کرد

✔️ عصبانیت ها را نگذاریم بمونه…زود اعلامش کنیم

✔️ حرفهای گذشته مثل خرابکاریهای فامیل سر مراسم عقد و اخم عموی تو دایی من و را بذاریم بره از زندگیمون

✔️ حلقه های ارتباطی دوستان مناسب تشکیل بدید با زوجهایی مثل خودتون برای اینکه میهمانیها و دور همی های خوب داشته باشید برای شعر خوانی ، برای بازی های دسته جمعی ، . اینکه تاکید کرده ام با زوجهای مناسب به این خاطر است که خیلی از زوجهایی که اطرافتان هستند مناسب سطح فکری و علمی و اعتقادی و اجتماعی شما نیستند حتی اگر آدمهای خوبی باشند. این زوجها بعضا زندگی خراب کن هم هستند و زیبایی های زندگی ما را کم ارزش جلوه میدهند

✔️ مسافرتهای دسته جمعی با بازیهای سالم که زن و شوهر هم تیمی بشوند و از بردهای کوچک لذت زیاد ببرند

✔️ رقابتهای بدون جراحت ( مثلا در آشپزی میشه این هیجانها را تجربه کرد که ماکارونی کی خوشمزه تر میشه یا تخته نرد بازی کنیم اما اگر شطرنجی بازی کردیم که هی همسرمان را مات کردیم ممکن است کدورت ایجاد کند )

✔️ فعالیت مشترک داشتن مالی ( جمع کردن مثلا ماهی اینقدر پول یا ربع سکه برای سفر آخر سال

✔️ مراسم معنوی مشترک داشتن

✔️ بپذیرید که نورم اینست که بعضی روزها مردهاون زنها بی حوصله باشند و ربطی هم به شما ندارد

✔️ نه نصیحت کنید نه به خودتان لوله کشی کنید

✔️ خانواده ها کمک خوبی میتوانند بکنند ( گاهی برید خونه خودتون و بذارید همسرتون نیز بره تو فضای قبل از ازدواجش )

✔️ فضاهای شخصی بدون همسرتان داشته باشید ( با دوستان خودتون البته نه نگران کننده برای او )

✔️ کلاس های مشترک آگاهی بخش برید

 

👈 آموزش غیرحضوری «۲۰+۴۰ نکته نبوغ عاطفی» پیشنهاد می‌شود

 

 

 

الان وقتشه یکبار دیگه…

✍دختری هستم در نگاه دیگران کاملا موفق و شاداب، با اینکه فرزند طلاق بودم و از ۱۷ سالگی از پدر و مادر جدا زندگی می کردم، با مطالعه مطالب خودشناسی و روان شناسی و صد البته لمس خدا در تمامی لحظات زندگیم، یک موقعیت اجتماعی فوق العاده ای نسبت به بقیه جوان های ایرانی دارم.
مدرک فوق لیسانس در رشته مهندسی، و صد البته علاقه مند به ادامه تحصیل برای دکتری جهت تدریس در دانشگاه و عضویت گرفتن در هیات علمی یکی از دانشگاه های کشورمان ، را دارم.مسلط به زبان انگلیسی با تجربه تدریس ۵ ساله و کلی مدرک از دوره های نرم افزاری و هنری که تا آخر با نتیجه خوب به اتمام رسانده ام.
چند ماهی است برای یک کار آموزشی سرمایه گذاری کردم و یک آموزشگاه تاسیس کردم. خدا را شکر خیلی سریع مراحل راه اندازیم تمام شد و به مراحلی رسیدم که افراد دیگری هم باید نظر بدهند، متاسفانه بد قولی آدم ها، معطل نگهداشتنت برای اینکه بگویند ما آدم های مهمی هستیم، و خیلی داستان های جزیی دیگر که شاید خنده دار باشند، انرژی من که یک دختر شاداب و سر زنده ی امروزی هستم و همیشه الگوی تمامی دوستان و اقوام هستم را گرفته!!
در خلوت دلم می گیرد، جلوی بقیه فقط تظاهر به همان نسیم قدیم بودن می کنم، شدیداَ نیاز به مشاوره از یک انسان پر انرژی و مثبت دارم!!!!

پاسخ دکتر شیری

✔وقتی مدرک چیزی را میگیریم به اشتباه به ما میگویند ” کارشناس یا کارشناس ارشد” در حالیکه ما هنوز اقتضائات کار را نمیدانیم ؛ نه مصاحبه درست بلدیم نه خودابرازگری SELF-PRESENTATION نه سلسله مراتب پیشرفت کاری و نحوه جذب سرمایه و…حتی نمیدانیم چقدر میخواهیم کارمند باشیم ؟ کی بریم تو خویش فرمایی ؟ کی کارافرینی یا سرمایه گذاری را تجربه کنیم ؟

✔در ایران سیستم پیچیده بوروکراسی اداری باعث میشود سرخوردگی در آدمهای ” متوسط “ایجاد بشود. حقیقتا دانشگاه دومی داریم به اسم دانشگاه کار که بعداز فراغت از تحصیل واردش میشویم و در این صورت بهتر است بدانی که آدمهایی که از دانشگاه کار در ایران فارغ التحصیل میشوند ، خود را آماده کرده اند برای عبور موفق از انواع زیرابزنی ها ، ریاکاریها و مجهز میشوند به صبوریهای بلند انسان ساز ؛
پس چند سال باید وقت بگذاری تا فولاد آب دیده بشوی

✔نکته بعدی ترسیم صحیح اهداف GOAL SETTING در سن فعلیتون هست. شما هنوز دارید با سیستم قدیمیتون یعنی “بعد دبیرستان” به خودتون اهداف میدهید . به احتمال زیاد بخشی از شخصیت شما برگرفته از تیپ شخصیتی دختران عقل محور Athena type میباشد که خود را با دستاوردهای خویش تعریف و ارزیش یابی میکنند .در حالیکه سوالات مهمتری هستند که باید بدانها بیندیشی و منبعث از سایر جنبه های شخصیتی تو هستند و باید دیده و شنیده شوند و به رسمیت آیند و آنها عبارتند از اینکه :

👈آیا من الزاما باید هیات علمی بشوم، تدریس به شکل مدعو اشکالی داره؟ یا حتما باید خودم را متعهد با اون همه ساعت کار دانشگاهی کنم برای ۳-۴ میلیون تومان حقوق ثابت ؟
👈آیا من افقهای کار آموزشی و اداره موسسه در ایران را ترسیم کرده ام؟ نحوه توسعه شغلم را در ایران بلدم ؟
👈آیا من درباره ازدواج و روابط اجتماعی و شخصیم دغدغه لازم را دارم یا اینها را گذاشته ام برای بعد دکترا و …؟

بنابراین چنانکه مشهود است ، آنچه باعث میشود تو حال بهتری پیدا کنی ، گرفتن دوپینگ از یک آدم موفق نیست بلکه بازبینی نظام ارزش گذاریت به خودت در زندگی است که بسیار مفیدتر و ماناتر بر روان تو اثر خواهد گذاشت.

#خلاصه_مطب
#توانگر_شو

من پسری ۳۳ ساله هستم با مدرک کارشناسی و شغلم طوریست که مراجعین دختر و زن زیاد می‌بینم اما حقیقتا جرات نکرده‌ام رابطه‌ای آغاز کنم، می‌ترسم نه بشنوم و ضایع بشوم و ترجیح می‌دهم غرورم را حفظ کنم ،دارم روی تله بی‌ارزشی هم کار می‌کنم ولی نیاز دارم یک دوپینگ ازتون بگیرم.

پاسخ دکتر شیری:
👈 همانطوری که می‌دانی، «تله بی‌ارزشی» در مغز ما بدترین حرف‌ها را فریاد می‌زند مبنی بر بی‌عرضگی ما و بی‌ارزشی‌مون. اگر شروع کنیم به بهبود خودمان، ماجرا اینگونه می‌شود که احساس می‌کنیم لیاقت داریم رابطه‌ی خوبی داشته باشیم زیرا خودمان با ارزشیم (علیرغم نداشتن‌هایمان و قیافه معمولی و موقعیت مالی نورمالمان). حواس‌مان هست که در بی‌ارزشی، ممکن است برویم نداشتن‌هایمان را «جبران افراطی» کنیم و می‌افتیم تو پول جمع کردن و مدرک فلان و … پس مچ خودمان را اینجا هم می‌گیریم.
انتظار من این است که تو وقتی از کسی خوشت آمد، با در نظر گرفتن شرایط طرف و هدفت از رابطه، دست به اقدام بزنی، جلو بروی و به شیوه‌ای خوب پیشنهاد بدهی.
اگر طرف هم قبول نکرد، تله بی‌ارزشی من را می‌خواهد شرمنده کند و خجل، ولی نمی‌گذارم و به خودم می‌گویم این تله بی‌ارزشی است که هر ناکامی زندگی‌ام را محصول قیافه و تیپ و …من می‌داند، طرف من حق دارد، درست مثل خودم که سلیقه داشته باشد و به بعضی‌ها “بله” نگوید.
اینطوری نمی‌گذاریم حالمان خراب شود.
طرف به من نه می‌گوید و منم حق دارم به همه آره نگویم!

✍️دختری ۳۱ ساله ام ،لیسانس حسابداری و به حمدالله هم ظاهری خوب هم کاری خوب دارم هم موقعیت متوسط رو به بالای اقتصادی خانوادگی داریم. نوروز امسال بقدری تو دید و بازدید های فامیلی حرفهای مستقیم و غیر مستقیم درباره ازدواج نکردنم شنیده ام که افسردگی گرفته ام و دیگر حتی سرکار نیز نمیخواهم بروم…موقعیت های ازدواج برایم پیش می آید اما باب دلم نیست…به نظرتون بدون عشق میتوان ازدواج کرد ؟

پاسخ دکتر شیری

✔️اول : اینکه شما تحت فشار هستید و مغز آدم در این شرایط تحت تاثیر ترس بهم میریزد و وقایع را درست از هم تفکیک نمیکند. من توصیه ام اینست که اولا به خانواده تان بگید که در این باره یک حمایت دقیق از شما بکنند که کسی اجازه نداشته باشد با نصیحتهای بی موردخود شما را بهم بریزد ولو به نیت خیرخواهانه

️دوم : نگاه شما به ازدواج و چرایی آن به نظرم مساله دار است. ازدواج ، حداقلهایی از مطلوبیت دو نفره را نیاز دارد . از مطلوبیت ظاهری و جذابیت گرفته تا مشابهت های اقتصادی و اخلاقی. دو نفر باید بتوانند با یکدیگر خوش باشند. حداقل در مدت آشنایی پیش از ازدواج بتوانند تصور کنند که بیشتر مواقع در اینده با هم راحت باشند و صمیمی . در این صورت اشکالی ندارد چند روز هم در ماه با هم اخم و تخم داشته باشند. حتی چند روز نیز معمولی باشند اما باید تو ماه روزهای خوب نیز بین یک زن و مرد باشد تا زندگی مشترک پیش برود. بنابراین با جرات بیشتر میتوانم بگویم بهت که شاید برای شروع زندگی مشترک عشق رویایی ضروری نباشد . جال است بدونی که اکثر زوجهایی هم که با عشقهای فیلم هندی زندگی خود را آغاز میکنند در کمتر از ۹ ماه الی ۳ سال به سطوح معمولی هیجان عشقی تنزل خواهند کرد و متاسفانه چون اکثرشان بلد نیستند با هیجانهای معمولی ارتباط چه کنند ، دچار استرسهای شدید عاطفی و حتی طلاق میگردند !

️ثالثا : شاید شما رفتاری ضد مرد هم داشته باشی. ترکیبی از خجالت و حمله و بی تفاوتی و حتی تحقیر پنهان. شاید مردها را میترسانی و کسی هم نیست که بهت این رفتارت را نشان دهد.

️چهارم : اینکه شاید هنوز با زنانگی خودت کنار نیامده ای یعنی بخشهایی از خودت که شامل جذابیت و طنازی دخترانه هست ، سرکوب کرده ای

️پنجم : گاهی اوقا آدم دل میبندد به یک رابطه نصفه نیمه طولانی مدت که شاید ختم به ازدواج بشود. من اکیدا توصیه میکنم که اگر پسری بخواهد رابطه اش را به سمت ازدواج ببرد ، میبرد و معطل نمیکند و در این کار خیر استخاره نمیکند ! خیلی از پسرها در رابطه بی تفاوت عمل میکنند تا دختر خسته شود و خودش بذارد برود تا بدنامی قطع ارتباط به گردن آنها نیفتد. توصیه من به این دختران اینست که قدر زندگی خود را بدانید و بروید یک مرد پیدا کنید که حداقل اگر هم اهل ازدواج نیست ، شهامت و مسوولیت پذیری قطع ارتباط را داشته باشد و شما را با هزار تردید و بدبینی رها نکند.

️ششم : گاهی خاطرات یک رابطه قدیمی غیر ازدواجی را مقایسه میکنیم با رابطه ای جدی منتهی به ازدواج ! این مقایسه غلط است زیرا همان فرد در پای بحث ازدواج رفتارش طور دیگری میشد. بعدش دراین نوع موارد نقد را باید چسبید . مرد پای ازدواج شهامت اعلام مسوولیت پذیری دارد و اشکالی ندارد خیلی بذله گو و بشاش هم نیست. جمله ای از خانم تونی گرنت هست که من همیشه در تدریسهای زن شناسی به مردم میگویم که مرد ایده آل یک زن لزوما مردی نیست که با او بتوان خوشبخت شد! خیلی ها بدرد ازدواج نمیخورند. بدرد وقت گذرانی و خنده و هیجانات زودگذر بیشتر میخورند تا مسوولیت پذیری طولانی مدت ازدواج که باید بالا و پایین شدو سختی کشید و ظرفیت آسودگی داشت و پدری کرد و مرد ماند و نق و نوق نکرد
#دکترشیری

من الان در موقعیت خیلی بدی با خودم قرار گرفتم چون از ۱۵ سالگی خواستگار داشتم به قولی از همه نوع تیپ و تحصیلات و اعتقاد و فاکتورهای ظاهری ولی به دوعلت نتونستم تا حالا ازدواج کنم یکی اینکه تصمیم گیری برام خیلی مشکل بوده و از این بابت خیلی برای خودم متاسفم دیگه اینکه اعتقاد و هم کفو بودن برام خیلی مهم بوده اما شکل ظاهری هم …حالا این مورد همه موارد را دارن الا تیپ و شکل ظاهری. امروز با مادر بگو مگوی بدی پیدا کردم چون من با خودم میگم این عهد و خواسته من از خدا بوده و حالا باید بپذیرم و از بالا رفتن سن خودم و اینکه آیا باز هم هم کفو اعتقادی پیدا کنم یا نه. دودل شدم اما مادر نظرشون اینه که باید توکل داشته باشی و خودت دست بجنبونی و اینکه اگه میخواستی اینطوری شوهر کنی باید به فلان خواستگار ۱۰ سال پیشت هم جواب مثبت میدادی.

دکتر شیری پاسخ میدهد :

👈من نمیدانم چند ساله هستید ولی تصمیم گیری یک زن برای انتخاب شریک زندگی مبتنی است بر عوامل متعددی
۱- تجربیات قبلی ( اگر هر بار بهم خیانت شده باشه طبیعی است که دنبال کسی بگردم که نتونه اساسا خیانت بکنه ! )
۲- رویاهای نوجوانی و کودکی ( حرفهای اطرافیان درباره شوهر عالی و چهره و رفتار هنرپیشه های محبوب و … باعث میشه بعضی تیپها و چهره ها را خوب بینگاریم و رویاسازی کنیم )
۳- رابطه پدر و مادر خودش ( اگر رابطه والدین خوب نباشد، احتمالا سردرگمی هایی ما را فرا میگیرد، اگر مساله ای با پدر یا مادرمان داشته باشیم، احتمالا میریم دنبال برعکس اونها تو انتخابهایمان)
۴- تیپ شخصیتی خودش ( آرکتایپ )
ما از یک الگوی درونی تر برای محک زدن روابطمان استفاده میکنیم. خلاصه موضوع اینه که بلاتکلیفی در امر ازدواج ناشی است از یک کمال طلبی زمینه ای و وسواس بهترین انتخاب را کردن که قطعا توهم است. همیشه هر انتخابی بکنیم یکی بهتر برای ما سر راهمان سبز خواهد شد و یکی بهتر از ما در زندگی همسرمان دیده خواهد شد. این واقعه نباید مانع آغاز ازدواج شما و لذتهایتان بشود. با خداوند معامله ای بکنید که مبتنی باشد بر برهان نه اینکه خداوند را در تخیلتان ملزم به انجام رویاهای خود بکنید .ما نمیتوانیم ظاهر وحی را بخوانیم و به سنت نبی اکرم در تعقل بی توجه باشیم
شما این فرصت را دارید که فردی را انتخاب کنید با متوسط رو به بالایی از ملاکهای زیر :
✔ مطلوبیت فیزیکی
✔انطباق نسبی خانواده ها
✔اخلاق دلپسند شما نسبتا
✔صلاحیت متوسط مالی و کاری و ثبات اینها

بسته اهمال کاری و کمال طلبی

✍️من امسال سی سالم میشه ولی هنوز گیجم و نمیتونم تصمیم بگیرم چیکار کنم. امسال برای دکترا اپلای کردم کانادا که ریجکت شدم. رشته ام فلسفه ست و زیاد هم ناراحت نیستم از ریجکت شدن چون میترسیدم بعد از تموم شدن دکترام چیکار کنم! (لیسانسم فیزیک بوده و ارشدم فلسفه)
حالا موندم ادامه تحصیل بدم، رشته مو عوض کنم، بی خیال ادامه تحصیل بشم، بی خیال خارج بشم، یا … دوست ندارم پشیمون بشم بعدا
فکر میکنم عشق خارج هم کمی ولم نمیکنه چون تقریبا همه ی دوستای صمیمیم رفتن و همش تعریف میکنن که چقدر اونجا بهشته! احساس بی مصرف بودن دارم! از فلسفه هم که نمیشه پول درآورد. دلم میخواد پول داشته باشم کمی شادتر زندگی کنم.
چجوری میشه توی این شرایط تصمیم درستی گرفت؟ چیجوری خودمو از گیجی دربیارم؟

پاسخ دکتر شیری

چند تا بحث را با هم مطرح کردید
👈ورود به دهه ۴ مستلزم اینست که دختر تکلیف چند موضوع را روشن کرده باشد : کار / ازدواج / بچه ( در صورت تاهل) / درآمد
شما از فیزیک رفته اید فلسفه و این تهور کمی نمیخواد و تیپهای خاص و پر جراتی سراغ این نوع تغییرات در تحصیلات خود میروند و متعاقبا زندگی
احتمال میدهم که مشرب روانشناختی شما NF ایده آل گرا باشه ( در تست MBTI ) پس هر چیزی در زندگی تون باید فارغ از دستاوردهاش ، بهتون معنا نیز بده
باید خارج ایران را تجربه کنید ( تصمیم گیری درباره مهاجرت امریست جداگانه ) واقعا بهشتی که میگویند ، وهم است اما خیلی تجربه خوبیست برای کسی مثل شما.

احساس بی فایده بودن :
این یکی خیلی مهمتره ، دانشهای بنیادین و امری مثل فلسفه معمولا توش همچین حسهایی useless هست. آرزوهای شما از جنس دستاورد است پس بهتره به سمت pragmatism سوگیری کنید. باید جایی مفید باشید وگرنه از تو کپک میزنید. تدریس فلسفه برای نوجوانان ، نوشتن کتابهای خلاصه فلسفه به زبان ساده برای غیر فیلسوفان فعالیتهای پر ثمری میتونند باشند ( مثل کتاب حمام فلسفه )

توصیه اول من قطعا ادامه تحصیل نیست و در ادامه تحصیل اگر مدنظرتون بود یک “بین رشته ای “را توصیه میکنم

ازدواج و رابطه عاطفی اولویت بهتریه. معنای خوبی بهتون میده و شما را با خودتون مواجه میکنه.
#دکترشیری

✍️در حال حاضر زیاد مثل گذشته نیست که خانواده ها کسی را برای ازدواج معرفی کنند و فکر می کنم بیشتر ازدواج ها به گونه ای شده که دختر و پسر به طرق مختلفی باهم آشنا می شوند
سوال من این است که با توجه به اینکه سن من ۲۷ سال است و دنبال ازدواج هستم چطوری با این آشنایی هایی که در مهمانی ها و یا مکان های عمومی به وجود می آید باید برخورد کنم
چون وقتی پسرها می خواهند آشنایی برقرار کنند فقط می خواهند دوستی باشد می خواهم ببینم که چطور باید به آن ها بفهمانم که من دوستی را برای مدت کوتاهی مثلاً دو ماه می خواهم و اگر تقریبا بعد از دوماه از یک سری خصوصیات هم خوشمان آمد وارد بحث خواستگاری و نامزدی شویم…
وقتی همان اول آشنایی بهشون می گی که قصدت ازدواج هست فکر می کنه که بهشون میگی همین فردا عقد کنیم بدون هیچ گونه تحقیق و بررسی در صورتی که می خوام یک شناخت اولیه باشه اگر بعد دو ماه دو نفر دیدن وجه مشترکی ندارند این رابطه کات بشه .
در واقع من خسته شدم که بخواهم وارد رابطه دوستی شوم و با احساسات هر دو طرف و بیشتر خودم درگیر شوم و مسائلی از قبیل رابطه عاطفی و یا حتی جنسی برایم پیش بیاد و بعد از مدتی رابطه به پایان برسه…

پاسخ دکتر شیری:

👈نامه دقیق شما را خواندم وبهتون تبریک میگویم که جسارت طرح چنین مباحثی را دارید

به طور کلی ارتباطهای همینطوری دقیقا آفتش ، جراحت زدن به وقت و روح دختر است و سیستمهای خواستگاری سنتی ازدواج از این جهت موفق تر است که افراد تکلیفشان با خودشان معلوم است بعد می آیند طرف آدم
اولا مواردی که به نظر میرسد رو هوا آمده اند که ناخنکی بزنند و بروند خب به سرعت فیلتر کنید

ثانیا میرسیم به مواردی که پسرانی هستند که سنشون ( بالای ۲۸-۲۹ سال برای شما ) و موقعیت اجتماعی و خانوادگی شون به بحث ازدواج میخوره، در این صورت مثل شناختهای پیش از ازدواج ، طرف را بدون اینکه ماسکی زده باشد، میتونید تا حدی ارزیابی کنید.در این فرصت شایستگی های شما نیز دیده میشود و بعد اگر آدم بالغی بود باید عقب نشینی به موقعی داشته باشید و بعد که جویای شما شد ، میتوانید بهش بگید که مایل به جدی شدن رابطه هستید و دوست ندارید در این سن ، وقت کسی را اشغال کنید .

قسمت آخرش احتمالا باب میل شما و خیلی از دختران نیست و ممکن است فکر کنند پسر جنبه این موضوع را شاید نداشته باشد اما مطرح کردن این پیشنهاد به یک سر شایسته هرگز شکستن غرور نیست بلکه یک پیشنهاد جسورانه است و به ازدواج خوبش می ارزد.
#دکترشیری

همسرم لغزش دارد ، خیانت میکند ، بهش که دلایل واضح را نشان میدهم ، توجیه میکند و با عجیب ترین تحلیلهاى احتمالات سعى دارد متقاعدم کند که بدبینم …
همسرم توهین میکند و تحقیرم و بعد التماس میکند که دوستم دارد و همه زندگى ها همین است…
همسرم بدبین است و دائم گوشى من را میجورد و آبرویم را نزد همکارانم چند بار برده ….
وقتى حس میکنى یک مساله اى اشتباه است ، باید از زوج درمان کمک بگیرید تا موضوع حل شود ، زوج درمانى فرصت میدهد به شما که الگوهاى اشتباه را بشناسید و درستش کنید ؛
اگر امتناع میکنید یا همسرتان زیر بار نمیرود ، بزودى سراغ وکیل خانواده خواهید رفت !
یا به یک نکبت کامل و از دست دادن جوانى تان خواهید افتاد.
ممکنه یک آدم عوضى را دوست داشته باشم ؟ بله متاسفانه.
چو دوستش دارم یک مقدار باید امید داشته باشم ؟ شاید ! چیزى که رابطه را نگه میدارد دوست داشتن خالى نیست ؛ تعهد جدى به بهبود رابطه و عدم تکرار اشتباهات واقعى است! وگرنه یک آدم بدبین همیشه کارهاى شما را مشکوک میپندارد و خودش در واقع اصل جنس است ! اشتباه دیدن زندگى.
بسیارى از کسانیکه شما را به ماندن در یک زندگى پرتنش و … تشویق میکنند حتى یک روز تحمل بودن در جاى شما را ندارند و فقط از روى ترسهاى خویش است که دست به عمه تراپى میزنند !
با جرات بایستید روى این حرف که مشکل باید حل بشود و خلاص.
آقاى دکتر ! این حرف تشویق به طلاق نیست ؟
پاسخ : وقتى رابطه اى عفونت زده است ( تحقیر مدام، توهین، ضرب و شتم ، خیانت ، قطع روابط جنسى به قصد تادیب و تکرار اعتیاد و قمار و …) باید عفونت را رفع کرد وگرنه هر دو نفر از دست خواهند رفت از نظر روانى . طلاق هم یکى از انتخابهاست وقتى بهبودى در کار نیست.
من چنانکه ازدواج مثبت را ترویج میکنم ،خجالت نمیکشم از طلاق درست هم دفاع کنم.
مخلص،
#دکترشیرى

 

همسرم لغزش دارد ، خیانت میکند ، بهش که دلایل واضح را نشان میدهم ، توجیه میکند و با عجیب ترین تحلیلهاى احتمالات سعى دارد متقاعدم کند که بدبینم … همسرم توهین میکند و تحقیرم و بعد التماس میکند که دوستم دارد و همه زندگى ها همین است… همسرم بدبین است و دائم گوشى من را میجورد و آبرویم را نزد همکارانم چند بار برده …. وقتى حس میکنى یک مساله اى اشتباه است ، باید از زوج درمان کمک بگیرید تا موضوع حل شود ، زوج درمانى فرصت میدهد به شما که الگوهاى اشتباه را بشناسید و درستش کنید ؛ اگر امتناع میکنید یا همسرتان زیر بار نمیرود ، بزودى سراغ وکیل خانواده خواهید رفت ! یا به یک نکبت کامل و از دست دادن جوانى تان خواهید افتاد. ممکنه یک آدم عوضى را دوست داشته باشم ؟ بله متاسفانه. چو دوستش دارم یک مقدار باید امید داشته باشم ؟ شاید ! چیزى که رابطه را نگه میدارد دوست داشتن خالى نیست ؛ تعهد جدى به بهبود رابطه و عدم تکرار اشتباهات واقعى است! وگرنه یک آدم بدبین همیشه کارهاى شما را مشکوک میپندارد و خودش در واقع اصل جنس است ! اشتباه دیدن زندگى. بسیارى از کسانیکه شما را به ماندن در یک زندگى پرتنش و … تشویق میکنند حتى یک روز تحمل بودن در جاى شما را ندارند و فقط از روى ترسهاى خویش است که دست به عمه تراپى میزنند ! با جرات بایستید روى این حرف که مشکل باید حل بشود و خلاص. آقاى دکتر ! این حرف تشویق به طلاق نیست ؟ پاسخ : وقتى رابطه اى عفونت زده است ( تحقیر مدام، توهین، ضرب و شتم ، خیانت ، قطع روابط جنسى به قصد تادیب و تکرار اعتیاد و قمار و …) باید عفونت را رفع کرد وگرنه هر دو نفر از دست خواهند رفت از نظر روانى . طلاق هم یکى از انتخابهاست وقتى بهبودى در کار نیست. من چنانکه ازدواج مثبت را ترویج میکنم ،خجالت نمیکشم از طلاق درست هم دفاع کنم. مخلص، #دکترشیرى طرح از میرزادیزاینر درس غیرحضورى مرتبط : ۱-ساختن رابطه عاطفى بدون شکست ۲- پس از جدایى کانال دکتر شیرى t.me/drshiri

A post shared by Alireza Shiri (@alirezashiri) on

✍یکی دو سالی دوست بودیم. هر دو ارشد میخوندیم! همکلاسی بودیم! قرار بود بعد اتمام درسمون نامزد شیم و ….
به خانوادم گفتم داره خواستگار میاد! اونم گفت به خانوادش! ولی خبری نشد! هر امروز و فردا کردن! ماه بعد و بعد اتمام صفر و بعد عید و ….تا اینکه فهمیدم این رابطه آینده ای نداره! سرد شدن تدریجی رابطه هم هشداری بود که باید خیلی زودتر ازین ها جدی میگرفتمش! الان هم این دو سه روز ی بار چند بار زنگ میزنه و منم جواب نمیدم و میره تا دو سه روز بعد! اوایل جواب می دادم چون حس میکردم ممکنه تغییری ببینم! ولی نه! هیچی! حس میکنم صرفأ یه عروسک بودم واسه دوره ارشدم! البته این بازی به قیمت از دست رفتن آبروی من پیش خانواده و استادا و … تموم شد! و البته از دست دادن موارد خوبتر!
الان احساسم مرده! حداقل تا یکی دو سال مطمئنم نمیتونم عشق کسی رو باورکنم!شایدم تا آخر عمر!
سخت ترین بخش قضیه اینجاست که مجبورم خودمو تو خونه شادتر از همیشه نشون بدم تا حس نکنن شکست عشقی خوردم و …! تا باور کنن که خودم منصرف شم و اجازه خواستگاری ندادم.
خیلی سخته!
فقط میخوام برای همیشه محو شه از زندگیم تا حماقتام یادم بره!همین!
درسام سنگینه! از طرفی مقاله می نویسم از طرفی تافل دارم! دو تا دکتر روانپزشک دانشگاه و بیرون رو رفتم! یکی ریتالین تجویز کرد یکی سیتالوپرام! ریتالینو که میترسم معتاد شم نمیخورم سیتالوپرام هم که دو بار خوردم خیلی خواب آور بود! دائم خمیازه میکشیدم:( توروخدا دکتر چطوری فقط این یکی دو ماه که کارم زیاده به جای خوابیدن و نشستن جلوی تلویزیون و وب گردی و … بشینم درس بخونم؟ به حرف کدوم دکترم گوش بدم؟

پاسخ دکتر شیری :

✔من احساس میکنم طرف غلط زیادی کرده که نامزد و ….عرضه اش در حد دوستی بوده و بعد زیرش مونده و الانم شهامت نداره بیاد این را بگه و تو هم خشمگینی و دلت گیره پیشش ولی خوبه خودت را جمع کنی از این فضای فرسایشی

✔به خانواده ات بگو موضوع را و حدسیات خودت را نیز بگو تا بفهمند موضوع برای خودت هم خیلی روشن نیست
نشون نده که درماندگی عاطفی پیدا کرده ای زیرا طبیعتا میخوان هی بهت کمک کنند و داغون میشی
عشق را میتونی تجربه کنی، حتما منتهی درسهای این رابطه را یاد بگیر و با کسی که بچه هست سرمایه گذاری عاطفی نکن ،
👈اینکه تلفنش را جواب نمیدی درسته….

✔اما درباره نظر روانپزشکان
دکتر بازی در نیار. ورزش را به کارهات اضافه کن و رو اهداف دو ماهه ات متمرکز باش و مطمئن باش عصبانیت را باید به رشد تبدیل کرد تا بفهمه که چه کسی را از دست داده
#دکترشیری

 

آقای دکتر من در سن ۱۸ سالگی عقد کردم و با وجود بسیاری از مشکلات سرانجام بعد از یکسال بلاخره با همسرم زیر یک سقف رفتیم ولی مشکلاتمون کمتر که نمی شد بیشتر هم شد که زندگیمون ۱۰ ماه بیشتر طول نکشید و ماه از هم جدا شدیم الان ۲ سال از زمان جدایی من میگذره و من تازه ۲۳ ساله شدم بعد از جدایی بلافاصله وارد دانشگاه شدم و الان همزمان با درس کار هم میکنم بعد از جداییم نتونستم با جنس مخالف رابطه برقرار کنم حالا یا نتونستم یا نخواستم اما ۲ ماه قبل از عید تو با یه اقایی به نام رامین اشنا شدم همون اول ازش پرسیدم که متاهل یا مجرد که گفت مجرد یه ۲ ماهی از رابطمون و نمیدونست که من قبلا ازدواج کردم

رامین خیلی خوب بود تقریبا هر روز از محل کارم تا منزل با هم میرفتیم و همه چیز ظاهرا مرتب بود برای یک اشنایی منتهی به ازدواج.دقیقا ۲۷ اسفند بود که طبق معمول با رامین تو راه خونه بودیم که موبایلش زنگ خورد و بدون اینکه متوجه بشه دستش خورد گوشیش رفت رو اسپیکر و من فهمیدم که یه خانم ازش پرسیدم گفت خواهرمه بعد که دید من باور نکردم ، شروع کرد به تعریف که ۴ ساله که ازدواج کرده ولی هیچ وقت زنشو دوست نداشته و یه زندگش خیلی خیلی معمولی داره می گفت زندگیم اصلا توش نشاط نبود تا موقعی که با من اشنا شده . خیلی تعجب کردم شاید به ظاهرش می خورد که متاهل باشه ولی من هر موقع که بهش زنگ میزدم جواب میداد .حتی پنج شنبه ها و جمعه ها که معمولا همه مردا با خانوادن ما یا باهم کوه بودیم یا پارک .یک بارم تلفن مشکوک نداشت خیلی بهم برخورد همونجا از ماشینش پیاده شدم و رفتم دیگه به تلفنش جواب ندادم حتی نذاشتم توضیح بده تقریبا ۱۵ فروردین بود که یه خانمی بهم زنگ زد و گفت همکار رامین است وگفت تو این مدت رامین انقدر داغون بوده که همه فهمیدن حالش بده .او اضافه کرد که زن رامین اصلا به خودش و شوهرش نمیرسه و یه زندگی خیلی معمولی دارن و از وقتی رامین با تو اشنا شده یه ذره روحیه گرفته و خندون شده

با اصرار یه قرار با رامین گذاشتم و فهمیدم که تو این مدت خیلی لاغر شده خیلی باهم حرف زدیم من داد میزدم او اشک میریخت فقط میگفت نرو کمکم کن .خوب من که خیلی دوسش داشتم یعنی اولین کسی بود که بعد از طلاق تونسته بود با دلم راه بیاد. الان دوباره رابطمون مثل قبل شده ولی با این تفاوت که من میدونم دارم اشتباه میکنم ولی دارم ادامه میدم
آقای دکتر خواهش می کنم بگید من چکار کنم میدونم اشتباه ولی نه میتونم ازش جدا شم نه میتونم ادامه بدم

پاسخ دکتر شیری

✔️شما در سن کم تجربه سنگین طلاق داشته ای که آسون نیست اما دختری بوده ای که این تهدید زندگی را تبدیل به رشدو دانشگاه و کار و..کرده است. پس شما کیمیاگری بلدید یعنی بلدید تجربه های سخت زندگی را مبدل به طلاایی ناب در روحتان بکنید. این عطیه را باید مراقبت کنید. یعنی خیلی مهم است که مراقب باشید در مسیر زندگیتان سلامت روانتان را از دست ندهید . شما وارد یک رابطه شده ای به امید اینکه سر انجامی داشته باشه، اما از وقتی متوجه شدید طرف در جای دیگر مشغوله دیگه نباید فرصت دوباره میدادید. آدم بی مسوولیتی که بعد از ۴ سال زندگی به قول خودش بی فایده، هنوز به این بی فایدگی ادامه میده، به نظر شما صلاحیت دارد که مورد اعتماد یک زن دیگر قرار بگیرد؟

✔️چنین مردانی غیر ممکن است زن خود را رها کنند . دهها دلیل هم هست که این گزاره من را تایید میکند. اینها ترسوتر از این هستند که تصمیمات بزرگ بگیرند و بنابراین شمامیشوید یک رابین هود و زنگ تفریح ساده ! و میشوید جایی که می آید درد دل کند انرژی بگیرد تا برگردد به رابطه بیخود خودش. رابطه ای که یک زن دیگر در حال استثمار شدن است.

✔️نکته دیگر در این رابطه نقش واسطه گری همکار ایشون است که برای خود من تعحب آور است زیرا این مرد چطور توان دارد ترحم اینهمه زن را به سوی خود جلب کند اما قادر نیست الگوی وابستگی نا سالم خودش را مدیریت کند؟؟؟ تمام مردان و زنانی که در رابطه ممنوعه خود اینقدر رابین هود هستند و با شخصیت مطمئن باشید در رابطه اصلی خود جلادی مخوف و بی دست و پا هستند . بر اساس مثلث کارپمن در روانشناسی و درام ، همیشه در روابط انسانی یک سه گانه ای شکل میگیرد که شامل قربانی- ظالم- ناجی میشود و هر کسی میتواند در سه مثلث مختلف در یک لحظه سه نقش را بازی کند یعنی این آقایی که اینجا داره میمیره از دوری شما ، در جایی دیگه داره یک زن را با دوری گزیدنهاش ، دیوانه میکند!
باهوش باشید و از بازی بیرون بیایید و مراقب باشید تصمیمات درست خود را به راحتی به وادی خطا نبرید
#دکترشیری