من الان در موقعیت خیلی بدی با خودم قرار گرفتم چون از ۱۵ سالگی خواستگار داشتم به قولی از همه نوع تیپ و تحصیلات و اعتقاد و فاکتورهای ظاهری ولی به دوعلت نتونستم تا حالا ازدواج کنم یکی اینکه تصمیم گیری برام خیلی مشکل بوده و از این بابت خیلی برای خودم متاسفم دیگه اینکه اعتقاد و هم کفو بودن برام خیلی مهم بوده اما شکل ظاهری هم …حالا این مورد همه موارد را دارن الا تیپ و شکل ظاهری. امروز با مادر بگو مگوی بدی پیدا کردم چون من با خودم میگم این عهد و خواسته من از خدا بوده و حالا باید بپذیرم و از بالا رفتن سن خودم و اینکه آیا باز هم هم کفو اعتقادی پیدا کنم یا نه. دودل شدم اما مادر نظرشون اینه که باید توکل داشته باشی و خودت دست بجنبونی و اینکه اگه میخواستی اینطوری شوهر کنی باید به فلان خواستگار ۱۰ سال پیشت هم جواب مثبت میدادی.

دکتر شیری پاسخ میدهد :

👈من نمیدانم چند ساله هستید ولی تصمیم گیری یک زن برای انتخاب شریک زندگی مبتنی است بر عوامل متعددی
۱- تجربیات قبلی ( اگر هر بار بهم خیانت شده باشه طبیعی است که دنبال کسی بگردم که نتونه اساسا خیانت بکنه ! )
۲- رویاهای نوجوانی و کودکی ( حرفهای اطرافیان درباره شوهر عالی و چهره و رفتار هنرپیشه های محبوب و … باعث میشه بعضی تیپها و چهره ها را خوب بینگاریم و رویاسازی کنیم )
۳- رابطه پدر و مادر خودش ( اگر رابطه والدین خوب نباشد، احتمالا سردرگمی هایی ما را فرا میگیرد، اگر مساله ای با پدر یا مادرمان داشته باشیم، احتمالا میریم دنبال برعکس اونها تو انتخابهایمان)
۴- تیپ شخصیتی خودش ( آرکتایپ )
ما از یک الگوی درونی تر برای محک زدن روابطمان استفاده میکنیم. خلاصه موضوع اینه که بلاتکلیفی در امر ازدواج ناشی است از یک کمال طلبی زمینه ای و وسواس بهترین انتخاب را کردن که قطعا توهم است. همیشه هر انتخابی بکنیم یکی بهتر برای ما سر راهمان سبز خواهد شد و یکی بهتر از ما در زندگی همسرمان دیده خواهد شد. این واقعه نباید مانع آغاز ازدواج شما و لذتهایتان بشود. با خداوند معامله ای بکنید که مبتنی باشد بر برهان نه اینکه خداوند را در تخیلتان ملزم به انجام رویاهای خود بکنید .ما نمیتوانیم ظاهر وحی را بخوانیم و به سنت نبی اکرم در تعقل بی توجه باشیم
شما این فرصت را دارید که فردی را انتخاب کنید با متوسط رو به بالایی از ملاکهای زیر :
✔ مطلوبیت فیزیکی
✔انطباق نسبی خانواده ها
✔اخلاق دلپسند شما نسبتا
✔صلاحیت متوسط مالی و کاری و ثبات اینها

این مطلب را هم بخوانید
با اینکه طرفم نامزد کرده اما من هنوز درگیرش هستم

بسته اهمال کاری و کمال طلبی

3 پاسخ
  1. عاطفه
    عاطفه گفته:

    سلام آقای دکتر. من یکسال از ازدواجم میگذره.ما مثلا با عشق و علاقه ازدواج کردیم. همکار بودیم و در ظاهر همه چی اوکی بنظر میرسید. توی این یکسال مشکلات و اختلافات ریز و درشتِ زیادی بوده که حل شده یا بهش پرداخته نشده( مسائل مالی. مسائل مذهبی و اعتقادی‌. رفیق بازیِ همسرم. مدام سرش تو گوشی و اینستا. دوستای دختر و پسر متعدد. خانواده ی بسیار ناآگاه و بدون تحصیلات و…) . ولی دو تا موضوعِ وحشتناکی که باعث شد یه دعوای اساسی بین من و همسرم ایجاد بشه، سیگار و مشروب بود. دوتا موضوعی که توی خانواده ی ما خط قرمز حساب میشه و توی خانواده ی همسرم روتین و عادی. یه دعوا راه افتاد که باعث شد من دو ماه خونه ی پدر و مادرم باشم. بعد از دو ماه، با مراجعه به مشاور و مشورت با اطرافیان هر دو پذیرفتیم ادامه بدیم اما سعی و تلاشمون رو بکنیم که هر دو رفتارهامون رو اصلاح کنیم. حالا این وسط پدرِ من چون احساس میکرد گول خورده و همسرم همه ی اونچه که باید رو موقعِ خاستگاری به پدرم نگفته،ناراحته. به من اجازه داده که برگردم سر زندگیم و تلاش کنم اما میگه نمیخام با داماد روبرو بشم. همسرم هم از اون طرف میگه من تمام سعی و تلاشم رو میکنم ولی نه قول و قراری به کسی میدم نه زیر بار شرط و شروط میرم.
    منم این وسط
    با دلِ چرکین
    با بدبینی و ناامیدی
    اومدم که برای زندگیم تلاش کنم
    ارتباطمون فعلا خیلی خوبه
    ولی یه جایی اون اعماقِ دلم
    مخصوصا وقتی عمیقا بهش فکرمیکنم
    احساس میکنم زندگیم تباه شده و اون آرامشی که از زندگی مشترک انتظار داشتم رو ندارم.
    باید چه کار کنم؟
    چه جوری میتونم اینهمه بدبینی و سیاهی رو از دلم پاک کنم؟

    پاسخ
  2. مریم نیکونژاد
    مریم نیکونژاد گفته:

    سلام آقای دکتر وقت بخیر
    ای کاش می شد، به نظرم مرز باریکی بین کمال طلبی منفی و اندیشه منطقی است، مثل یک تیغه دولبه، ای کاش می توانستیم شاخصی برای تفکیک داشته باشیم!!
    من یک دختر دهه شصتی هستم با کلی دستاورد، زندگی ام بدون سایه پدر و مادر ساختم و در کل آدم کمال طلبی منفی نیستم و بقیه بخاطر دستاوردهام خورد نمی کنم، اما در انتخاب همسر ناخودآگاه طرف مقابل رادبا خودم مقایسه می کنم، الان خواستگاری دارم که همسراش فوت کرده و در طول زندگی اش انتخاب شغل، خرید ماشین، حتی رفتن به یک دوره برای خروج از افسردگی بعد از فوت همسراش با اصرار خانواده و یک نفر دیگه بوده، خوداش انگار هیچ نقشی در رویدادهای زندگی اش نداشته و تلاشی برای سلامتی اش، پیشرفت اش انجام نمیده، کارمند بانک، صبح سرکار و عصر تا شب تو رختخواب، مسئله اینجاست در محل کاراش هم هفته ای یک خطا را داره، گاهی فکر میکنم شاید من خیلی کمال طلب هستم و آن مشکلی نداره!! و گرفتار نردبان مازلو شدم!!
    من میدانم که می تونم دور و اطراف ام را بسازم کاری که تا به امروز در هر شرایط انجام دادم اما
    واقعا سر در گم هستم که بهش جواب مثبت بدم یا نه؟

    پاسخ
    • سولماز بنی فضل
      سولماز بنی فضل گفته:

      بانو اگر نیاز به پاسخ برای سوالتان دارید، به شما پیشنهاد میشود از سایت porsesh24.com که درمانگران مورد تایید آقای دکتر هستند استفاده نمایید.

      پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *