پرسش: سلام آقای دکتر، کسی که دربارهی مهاجرت دودل هستش چطوری باید تصمیم بگیره؟ آیا اینکه کل زندگی برای شرایط بهتر، در کنار خانوادهات نباشی ارزشش رو داره؟ از طرفی آرزوی پیشرفت تحصیلی و شغلی چی میشه؟ راجع به اینکه اکثریت میگن برگشت بعد از اتمام تحصیل اشتباهه نظرتون چیه؟
پاسخ صوتی دکتر شیری:
پاسخ دکتر شیری:
آموزش غیر حضوری «من خشنود» (با تدریس دکتر علیرضا شیری):
✍ پرسش:
سلام آقای دکتر شیری عزیز به نظر شما دختری که دههی سوم زندگیشو داره میگذرونه اشتباهه وقتی با شخصی آشنا میشه از ابتدا بگه نیتش از برقراری رابطه چی هست و دنبال یک رابطهی دوستی بیهدف نیست؟ من دچار مشکل شدم چون به هرکسی گفتم واکنش منفی داشته! واقعاً روش درست کدومه؟ اینکه رابطه رو ادامه بدیم بدون زمان مشخص تا مشخص بشه به کدوم سمت میره یا نه؟
🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:
👈 آموزش غیرحضوری مرتبط:
زنی هستم ۲۸ ساله که در کودکی مورد آزار جنسی شوهر خواهرم قرار گرفتم و پدرم نیز معتاد بود، در زندگی من مردها موجودات ترسناک و غیر قابل اعتمادی به نظر میرسند. شوهرم نیز من را نمیفهمد و وقتی میگویم مشکلی دارم مسخرهام میکند و بیتفاوت است . هربار صحبت طلاق میشود شوهرم تمسخرکنان به من میگوید “تو این سن میخوای جداشی چه غلطی بکنی؟ “
مادر و خواهرم نیز در روابطی از این دست ماندن و سوختند!
چیکار کنم از این حس دربیام و نترسم و درست تصمیم بگیرم؟ خسته شدم از ترسیدن و گم بودن! چیکار کنم خوشحال باشم؟ بفهمم که من لیاقت اینو دارم که کسی دوستم داشته باشه. چیکار کنم که منم ادامه دهندهی راه مادر و خواهرم نباشم؟ و خدایی نکرده بچهام ادامه دهندهی راه من …
چند هفته مراقب این موضوع بودن ، ارزشش را دارد تا تصویر تو نزد بقیه به تدریج تغییر کند.
✍ پرسش:
دکتر سلام. یه راه حل بدید واسه کسی که کاملا میدونه درست و غلط زندگیش چیه و انقدر مطالعه و آموزش داشته که خیر و شر افعال و افکارشو تشخیص بده و به هر کسی هم که مشاوره میده چه کن و چه نکن همیشه جواب داده … ولی به خودش که میرسه انگار نه انگار … به یه عقب موندگی و چه کنم چه کنم بد گرفتار میشه … با اینکه میدونه مسیر درست خودشم چیه ولی به یه جور تنبلی گرفتار شده یا شایدم حس خود دانای کل پنداری … دکتر با این مصداق بارز کوزهگر از کوزه شکسته آب میخوره باید چه کرد؟
📝 پاسخ دکتر شیری:
دانش زندگى نشده مثل آبراه لایروبى نشده دچار راکدى و گندیدگى آب میشود؛
در عوض کمى وارد زندگى واقعى شد و از شیوههاى هوشمندانه اجتناب از زندگى واقعى خود را نجات داد مثل:
نقل قولهاى تصنعى از کتب و نویسندگان مختلف،
بلغور کردن کلمات بزرگان.
اکثر کسانی که همش دنبال جمع کردن اطلاعات هستند و نه زیستن آن معلومات، دچار انباشت مخرب معلومات میشوند؛
چه بکنند اینها؟
١- حتما کار اصلیه را که از طریق رکود، انجامش نمیدهند؛ باهاش رویارو بشوند و قصه را بدون معطلى جمع کنند؛ پشت سر اکثر اهمال کاریها، یک وظیفهی اصلى است که ناخودآگاه عقبش میاندازى
٢- معلومات جدید جمع نکنند: کتاب، فایل کامپیوترى، دروس غیرحضورى و پادکست
٣- چک کنند اعتیاد به نت و جمعآورى اطلاعات نداشته باشند.
۴- یک رویهی ثابت رشد فردى را در پیش بگیرند مثلا حتما سر ظهر باید سه دقیقه با خودم آیین شکر بجاى بیاورم، شبها ساعت ١٠ سه صفحه زبان بخونم…
۵- کمتر حرف بزنند و اون تصویر کاذب داناى کل را دیگر به جامعه مخابره نکنند (نه حضورا نه مجازى)
۶- خیلى مراقب کمالطلبى منفى باشند.