📝 پرسش:

دختری ۲۵ ساله هستم؛ زیبا، پدر و مادرم هر دو فرهنگین، خودم دانشجوی دندان پزشکی.

تا الان دوستی با جنس مخالف رو تجربه نکرده ام. خواستگار داشتم اما تا الان هیچ پسری به دلم ننشسته. دوس دارم با عشق ازدواج کنم.

یک ماه و خرده ای میشه یه آقا پسر ۲۵ ساله بهم پیشنهاد دوستی داده. اولین پسریه که مهرش به دلم نشسته.

رامین قبل از من با یه دختر خانم به مدت ۵ سال دوس بوده و عاشقش بوده. اما رابطشون با خیانت دختر خانمه تموم میشه. ۸ ماهی میشه که رابطشون کات شده. رامین از اولش گفت دوست باشیم. تو این مدت ۷ مرتبه با هم بیرون رفتیم. من بیشتر نقش یه پسر رو بازی کردم و نازشو کشیدم. گفتم زخم خوردس باید کمکش کنم. اما تو این مدت اون همش غمگین بود و خنده هاش همه تصنعی بود. یه روز زنگ زد گفت بیا جدا شیم. گفتم چرا. گفت داریم به هم وابسته میشیم. گفت من و تو هیچوقت به هم نمی رسیم. چون تا آخر عمرم قصد ازدواج با هیچ دختریو ندارم. ولی گفت از حال هم خبر داشته باشیم. حرفش اونقدری واسم سنگین بود که کارم به روانپزشک کشیده شده. من با تموم وجودم میخوامش .اما اون منو با یه دلیل غیر قابل درک پس زد.

دکتر شما بگین من چیکار کنم؟! خواهش میکنم کمکم کنید. من فقط محبت رامین رو میخوام …

 

✍️ پاسخ دکتر شیری:

سارا جان
تو داری گندترین اشتباه زندگیت را مرتکب میشی چون مهرطلبانه رفتی تو رابطه با رامین.
طرف زخم داره به تو چه ربطی داره؟ مگه پرستار عاطفی پسره ای؟
الان سن برنامه ریزی و حسابگری ازدواجه نه اینکه بری آدم های له شده را «له زدایی» کنی.
ازش با قدرت فاصله بگیر تا بفهمه دل تو، «کلینیک عاطفی» نیست و  بره خودش را جمع و جور کنه و غمهاش را به عنوان یک آدم بالغ باید حل و فصل کنه.
بعدش حواست باشه شاید به شکل ناخودآگاه (پیش نویسی)، از مادر یا پدر یا یک آدم مهم قدیمی، یادگرفته ای جز با نقش خواهر نمیتونی در رابطه با یک مرد باشی و هویت یابی کرده ای با این نقش، در این صورت تا یاد نگرفته ای که به عنوان یک (دختر ـ ماده) لیاقت داری محبت های یک مرد را دریافت کنی و حساسیتهایش را داشته باشی، نباید در یک رابطه اشتباه پیش بری!
از این جمله ها دیگه ننویسی: من فقط محبت او را میخوام! شاید این جمله را تو یک سنی، از یه آدم نزدیک زندگیت یاد گرفته ای ( شاید مامان یا بابا) الان جایگزینش بکن: من لیاقت محبت سالم دارم و اگر کسی ناتوانی داره ناشی از نقص من نیست.

 

✅ تحلیل بر اساس نظریه Transactional Analysis

رامین با این الگو میره شکار دختران مفلوک :

  • ژست مرد زخمی را خوردن
  • توجه دختران خود کم بین و مهرطلب را جلب کردن
  • هویت یابی دختر با نقش تیمارداری و پرستاری به جای نقش مساوی دختر ـ پسری
  • عقب نشینی پسر و اعلام غیر مستقیم اینکه “من زخمی ام و بهت گفته باشم که مسئولیتی اخلاقا متوجهم نیست
  • درگیری ذهنی دختر مهرطلب با این عقده که “I`m not good enough = من به اندازه کافی خوب نیستم” که توجه مدام یک پسر را داشته باشم که این عقده برگرفته از عقده قدیمیتری است که به شکل پیش نویس عاطفی (emotional script) تو زندگی دختر بوده از قبل. با فعال شدن عقده دختر دست و پا میزند تا با باج دهی عاطفی بیشتر رابطه را نگه دارد و اینطوری رابطه به قهقرا پیش میرود.
  • پس زده شدن کامل دختر و کفتر جلد شدن و زنگ تفریح بودن هرازگاهی واسه شکارچی ( دلش خوشه هر ازگاهی پیامکهاش را جواب میده یا دو دقیقه تلفنی صحبت می کنند!)
  • بدیش اینه پسر خودش در رابطه ای دیگه همزمان همین نقش قربانی را دارد! و این لوپ معیوب مثلث کارپمن ( جلاد ـ قربانی ـ رابین هود) ادامه دارد مگر اینکه بالغانه بازی را بشکند.

 

👈 در همین رابطه پیشنهاد می شود:

آموزش غیرحضوری رهایی از تله مهرطلبی

آموزش غیرحضوری امپراطوری رابطه (رهایی از قربانی شدن)

تماشای تلویزیون
تلویزیون قاتل عشق است. در این مورد هیچ شکی نداشته باشید! حتی کاملا توصیه می شود که شام خوردن جلوی تلویزیون را ممنوع کنید. هر شب غذا خوردن جلوی تلویزیون به همراه گویندگان نمی‌گذارد حواستان به همسرتان و فرزندانتان باشد، از آن گذشته آن‌قدر جلوی تلویزیون به تماشای فیلم مشغول بوده‌اید که وقتی به رختخواب می‌روید‌، حتی دیگر وقت ندارید با هم حرف بزنید و از حال یکدیگر باخبر شوید.

تنها چاره کار این است که این دشمن را از زندگی عاشقانه بیرون بیندازید! برای آنکه در این کار زیاد سخت‌گیری نکرده باشید‌، می‌توانید موافقت کنید که در هفته‌، بعضی از شب ها تلویزیون خاموش باشد. البته فراموش نکنید که تلویزیون در رابطه ی میان والدین و فرزندان نیز بعضا نقش های مخرب زیادی دارد.

 

خانه‌نشینی
ممکن است به خاطر تلویزیون و یا بنا به دلایلی، دیگر بیرون نروید! البته حتما لازم نیست که رستوران های آنچنانی بروید و یا از همسرتان چنین انتظاری را داشته باشید. چرا که به هر حال اصل قضیه این است که شما اوقاتی را با هم و به بهترین شکل سپری کنید. حالا می توانید غذایی که در منزل تهیه کرده اید را به پارک ببرید و یا اینکه اگر می توانید به رستورانی که در آن خاطره های خوشی داشته اید، بروید. فراموش نکنید که نباید با هزینه تراشی های بی مورد، به گونه ای متحمل هزینه بشوید که دیگر نخواهید به رستوران بروید.

اگر هم به سینما علاقه دارید و از آن لذت می برید، می توانید با تفاهم بر روی فیلم خاصی، از تماشای آن لذت ببرید. فراموش نکنید که صله ی رحم را همواره در برنامه های خودتان بگنجانید. مبادا طوری رفتار کنید که ببینید دیگر از گردش‌های دونفره و شب‌نشینی‌های رمانتیک خبری نیست! باید دوباره آن حال و هوا را به ‌دست‌آورید و به اتفاق یکدیگر از خانه بیرون بزنید! حالا که به تازگی از شر تلویزیون خلاص شده‌اید، سعی کنید که توجه به همسرتان، تلویزیون جدید شما باشد!

 

هدر دادن ساعات اضافی
دیگر دیر از سر کار به خانه برنگردید! نه تنها برای خودتان وقت ندارید بلکه علاوه بر آن خستگی و عصبانیت‌تان را با خود به خانه می‌آورید‌ که حقیقتا هیچ کار خوشایندی برای فرزندان و همسرتان نیست! تنها کافی ‌است که کار، تمام زندگیتان را به‌ خود مشغول کند، به سرعت تنها موضوعی می‌شود که از آن در خانه حرف می‌زنید.

بس کنید! سعی کنید به حد کافی زود به خانه برگردید تا قبل از شام کمی وقت برای خودتان و یا با هم بودن داشته باشید. به شرطی که طبق همان اصل اول، در این مدت جلوی تلویزیون ولو نشوید! و خصوصا برای آنکه توجه بیشتری به یکدیگر داشته باشید، هر ازگاهی کار را از یاد ببرید. به عنوان مثال می توانید تصور کنید که هر گاه به خانه بر می گردید، همانطور که جوراب های خودتان را از پایتان خارج می کنید، تمام مسائل فکری بیرون از خانه تان را هم از ذهنتان خارج کرده و آن ها را درون جوراب هایتان بریزید.

 

عدم رسیدگی به وضع ظاهر
فکر نکنید چون دیگر زن و شوهر هستید و چندین سال از زندگی مشترکتان می‌گذرد، باید نسبت به وضع ظاهرتان بی‌خیال شوید! چرا که در روایات اسلامی هم نسبت به این که هر کدام از زن و شوهر خودش را برای همسرش آراسته کند، تاکیدات و سفارشات بسیار فراوانی وجود دارد.

پس بهتر است که دست از شوریدگی و نا‌مرتب بودن بردارید، موهایتان را ژولیده و درهم رها نکنید، از ریخت‌و‌پاش‌کردن در خانه خودداری کنید و به‌خودتان برسید!

همسرتان مطمئنا شما را همانگونه که هستید دوست دارد، با این‌حال چرا سعی نمی‌کنید خود را به بهترین شکل نشان دهید؟ به این ترتیب به او نشان می‌دهید که حضور او و تاثیری که بر او می‌گذارید برایتان مهم است!

 

بی‌توجهی
یکی دیگر از دشمنان بزرگ زن و شوهرها‌، بی‌توجهی است. در اینجا منظور از توجه کردن گل خریدن و یا هدیه دادن نیست بلکه تنها نگاه کردن به همسرتان است که گاهی می تواند خیلی بیشتر از آنچه که تصور می کنید، تاثیر خوبی در زندگی تان بگذارد.

زمانی‌که همسرتان آرایشگاه رفته و یا کت جدیدی خریده است به او توجه نشان دهید؛ به‌خصوص زمانی ‌که او را شیک و زیبا می‌بینید و یا وقتی‌ که او با تعریف‌های بجا و مناسبش شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، از او تعریف کنید. زیرا تعریف و تمجید‌ها همیشه خوشایند هستند‌، اما تنها زمانی‌که درست و بجا به‌کار برده شوند.

 

حسادت بیهوده
دست از پاییدن و سین‌جیم کردن همسرتان بردارید زیرا زندگی مشترک بر اساس اعتمادی دو جانبه بنا می‌شود. شک و بدگمانی‌های بیش از حد شما‌، در نهایت او را به ستوه آورده و به سمت فرد دیگری هل می‌دهد! پس مواظب باشید که با دست خودتان، عشقتان را نابود نکنید.

 

عدم توجه به خانواده همسر
نه، مطمئنا تمام خانواده‌های همسر آنگونه که در فیلم‌ها به‌صورت منفی نشان داده می‌شوند، نیستند. پس سعی کنید که از تلقین منفی به ذهنتان کاملا دوری کنید و این باور را در خودتان تقویت کنید که تفاهم بین همسر و خانواده شما اغلب می‌تواند گرم و صمیمانه باشد.

اما نکته مهم آن است که بدانید زمانی‌که این تفاهم به حد کافی وجود دارد‌، چیزی را به همسرتان تحمیل نکنید. چنانچه احساس می‌کنید که همسرتان از رفت‌وآمد‌های آخر هفته کم‌کم خسته می‌شود به او اصرار نکنید آخر هر هفته برای ناهار با خانواده شما باشد و البته این قاعده در مورد میهمانی‌های همکاران و دوستان قدیمی نیز صدق می‌کند.

 

نبود برنامه ریزی
تشکیل خانواده به معنای گذراندن زندگی بدون در نظر‌گرفتن آینده نیست. شما باید به اتفاق هم آینده‌تان را بسازید. از برنامه‌های کوتاه‌مدت (مکانی که تعطیلات را در آنجا می‌گذرانید، خرید اتومبیل و…) گرفته تا برنامه‌های بزرگ‌تر (بچه‌دار شدن، عازم شهر دیگری شدن و…) بی‌درنگ در مورد آینده‌تان و اینکه چگونه با آن روبه‌رو می‌شوید فکر کنید. این عمل روابط شما را منسجم‌تر و شور و شوق پیش‌روی در زندگی را در شما شعله ور می‌کند!

 

سکوت بدون دلیل

مطمئنا عدم‌ گفت‌وگو برای زندگی زناشویی مضر است. این امر بنا به دلایل مختلف اغلب ناشی از کمبود وقت و یا بی‌توجهی زن و مرد نسبت به یکدیگر است که در بالا از آنها نام برده‌ایم. با این‌حال، معمولا گفت‌وگو میان زن و مرد صورت می‌گیرد، اما هیچ‌یک از طرفین به حرف‌های یکدیگر گوش نمی‌دهند…

در این حالت، موضوعی را با هم مطرح کنید و سعی کنید حقیقتا حرف طرف مقابل‌تان را بفهمید. درصورت نیاز، بی‌درنگ از یک روان‌درمانگر کمک بگیرید. البته ناگفته نماند که متاسفانه بعضی از زن و شوهرها، حرف هایی می زنند که اگر سکوت کنند و آن ها را نگویند، بسیار برای آن ها بهتر است… پس حالا تصمیم و تشخیص آن که چگونه سکوت زندگی را بشکنید، با خودتان است.

 

در همین رابطه پیشنهاد می شود:

۴۰+۲۰ نکته نبوغ عاطفی که پدران و مادران به ما نگفتند

مصاحبه فرزانه نیکروح‌متین با دکتر علیرضا شیری

روان‌شناسان معتقدند که بعد از هر ازدواج، زن و مرد با یک افت‌ هیجانی روبه‌‌رو می‌شوند و عشق و صمیمیت میان آنها کم‌رنگ می‌شود که عدم توجه به آن در طولانی‌مدت باعث طلاق عاطفی یا زندگی خاموش می‌شود. امروزه طلاق عاطفی، بنیان خانواده‌ها را نشانه گرفته که باعث به زانو درآمدن تلاش‌های عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشترک‌شان است و زن و شوهر بدون آنکه رسمی و قانونی از هم جدا شوند، عواطف خود را از هم دریغ می‌کنند و از یکدیگر روی برمی‌گردانند. ناگفته نماند که طلاق عاطفی یک پدیده تک‌عاملی نیست بلکه مجموعه‌ای از عواملی است که با هم منجر به زندگی خاموش می‌شود.

در زمینه راهکارهای جلوگیری از طلاق عاطفی و افزایش نشاط در زندگی مشترک با دکتر علیرضا شیری مصاحبه کرده‌ایم که در زیر می‌خوانید. قابل ذکر است که دکتر شیری ظرف هفده سال گذشته به هزاران نفر آموزش رابطه بهتر عاطفى داده و نزدیک به ۶۵ هزار ایمیل را پاسخ دهی و بیش از ۵٢٠٠ پست اینستاگرامى را ارائه کرده است.

 

برگشت‌ناپذیر بودن ازدواج

دکتر شیری معتقد است که تمامی پروسه‌هایی که منتهی به ازدواج می‌شود دارای نقطه‌ای است به نام برگشت‌ناپذیری و انسان همیشه با هر مساله‌ای که برگشت‌ناپذیر باشد، مشکل دارد، چراکه دچار نوعی هراس می‌شود که شاید انتخاب‌های بهتری را داشته و آنها را از دست داده است که البته این نوع هراس بیشتر در مردها عیان می‌شود. البته ناگفته نماند کسانی که به بلوغ ازدواج رسیده‌اند از این نقطه‌ برگشت‌ناپذیری عبور کرده‌اند. دکتر شیری می‌گوید: در زمینه ازدواج ما با دو گروه از افراد روبه‌رو هستیم؛ گروه اول، شامل کسانی می‌شود که به دلیل شیفتگی‌های موقت، دلبری‌های کوتاه‌مدت و نیازهای جنسی ازدواج می‌کنند و برای آنها ازدواج در واقع مثل تاریخ قبلی بعد از هجرت است. این گروه، افرادی کوچک هستند که اغلب احساس می‌کنند اشتباه کرده‌اند و به دلیل فوبیای طلاق که از آن به‌نام پایان زندگی نام می‌برند، به زندگی کسالت‌آور خود ادامه می‌دهند، اما در مقابل با گروه دومی از افراد که ازدواج می‌کنند، مواجه هستیم که دارای بلوغ و مسوولیت‌پذیری در زمینه ازدواج هستند و وارد زندگی مشترک شده‌اند و بعد از اینکه ماه‌عسل که ما از آن به‌عنوان نماد شور و نشاط اولیه در زندگی نام‌ می‌بریم، تمام می‌شود با چهره‌های دیگری از ازدواج روبه‌رو می‌شوند مثل اینکه در نظر زن، مرد همیشه عنصر برنده و جنگجوی کامل است اما ممکن است در واقعیت زندگی مرد این‌گونه نباشد و مرد  بعضی جاها ضعفهایش را هم زندگی کند .  اما این گروه در نهایت به دلیل شناخت مشکلات و مهارت‌ها سعی می‌کنند با ایجاد تداوم شور و نشاط ازدواج خود را پایدار نگه‌دارند.»

 

ترک‌های روی دیوار  ازدواج

وقتی زن و مرد بعد از مدتی زیر یک سقف و در کنار هم زندگی می‌کنند به اصطلاح بسیاری از روان‌شناسان فرافکنی های منفی آغاز میشود یعنی  قشنگی‌ها دیگر دیده نمی‌شود یا اگر هم دیده شود ، فروغ اوائل را نخواهد داشت و آنچه که برای  زن و مردم مورد توجه قرار می‌گیرد، زشتی‌هاست و وقتی افراد نتوانند مسایل و این زشتی‌ها را در زندگی هضم کنند.زندگی‌شان به سمت نابودی پیش می‌‌رود. ما میرسیم به این نقطه که  «وقتی افراد نتوانند با مشکلات خود کنار بیایند، زندگی آنها تَرَک برمی‌دارد و بلد نیستند که آن ترک را ترمیم کنند. گوگل بال، زوج درمانی است که کتاب خوبی به نام “آخرین راه” نوشته و معتقد است که ازدواج برای خیلی ها که دلشان را صابون زده اند ، یک تصویر رتوش شده دارد و در واقع یک فریب دسته‌جمعی است منظور وی را من این‌گونه توضیح می‌دهم که وقتی ما می‌خواهیم برای مسافرت هتلی را رزرو کنیم ابتداد عکس‌های آنها را در اینترنت می‌بینیم که هتل‌ها بسیار شیک و دارای اتاق‌ها بزرگی هستند اما وقتی که وارد هتل می‌شویم متوجه خطای شناختی خود می‌شویم که اتاق‌ها و هتل‌ آن‌گونه که به ما نشان داده شده بود، نیستند در واقع تصویر ازدواج نیز یک تصویر روتوش شده  تا آنجا که ممکن است جامعه و متخصصان باید در زمینه ازدواج افسون‌زدایی کنند و تصویر واقعی زندگی مشترک را با راه‌حل‌های مشکلات به جوان نشان دهند.»

 

آیا ازدواج منفعتی هم دارد؟

ازدواج و زندگی زناشویی به زن و مرد یک‌سری سودها و نفع‌هایی را می‌رساند که دکتر شیری آنها را به‌عنوان منافع واقعی ازدواج معرفی می‌کند:

۱- امنیت عاطفی: منظور، تعلق خاطر زن و مرد به یکدیگر است بدون اینکه نگران باشند رقابتی در میان است یا لازم باشد خود را برای جذب  آن محبت خیلی لایق تر نشان بدهند ۲- پاداش اجتماعی: شما که متاهل باشید خیلی بیشتر مورد احترام جامعه ، کسبه، بانکها و حتی سفارت خانه هایی هستید که میخواهند ویزای توریستی به شما بدهند ! در واقع جامعه کسی را وارد بازی‌هایش می‌کند که متاهل باشد. ۳- امنیت جنسی: خیال زن و مرد آرامش دارد که در آغوش کسی است که متعلق به اوست و همزمان احساس متعلق بودن به دیگری را نیز انسان تجربه میکند ۴- پاداش‌های متافیزیکی: تمامی ادیان و مذاهب از ازدواج به‌عنوان یک عامل حفظ ایمان نام می‌برند و ما نمی‌توانیم منکر این مساله شویم که آموزه‌های دینی ما احساس “من خوب هستم “روانشناسان را با ازدواج به ما می‌دهد.

 

دوری از طلاق عاطفی

امروزه آمارها نشان می‌دهد طلاق عاطفی در جامعه ایران دو برابر طلاق رسمی است که متاسفانه گریبانگیر جامعه شده. نداشتن عاطفه، محبت و خاموش شدن شعله‌های عشق‌، زندگی زناشویی را به ورطه‌ی نابودی کشیده است. دکتر علیرضا شیری، طلاق عاطفی را این گونه شرح می‌دهد: «ازدواج مانند دویدن در یک  پیست “دو با مانع “است و وقتی که افراد گمان کرده باشند که ازدواج ، دویدن در یک پیست صاف ۱۰۰ متر است ، با دیدن موانع ، شروع به نق‌زدن می‌کنند و در این هنگام است که ما می‌گوییم فاصله گیری عاطفی در حال رخ دادن است. افراد پس از ازدواج با یک افت هیجان روبه‌رو می‌شوند که شامل احساس ناکامی و گیرافتادگی است که موجب واکنش‌های اضطراب، بدخلقی و ناسازگاری می‌شود که البته این افت هیجانی بسیار طبیعی است و باید به زوج‌ها برای گذر از این موضوع و تداوم و افزایش نشاط در زندگی آموزش داد.»

 

راهکارهای افزایش نشاط پس از ازدواج

دکتر شیری برای ارتقای سازگاری و تداوم زندگی مشترک و مقابله با افت هیجانی راهکارهایی را ارایه داده است که در زیر خلاصه‌وار شرح داده می‌شود.

– خلوت‌های یک‌نفره داشتن: فردی که خلوت آشفته و به هم ریخته و مضطرب داشته باشد، برای همسرش نمی‌تواند کیمیاگری کند. وقتی زن و شوهر از درون و در خلوت‌های خود شاد نباشند، نمی‌توانند شادی را در طرف مقابل‌شان جست‌وجو کرده و زندگی شادی را فراهم کنند.

– کشف کردن طرف مقابل: افراد در رابطه باید مدام زندگی خود را رصد کنند و برای حل مشکلات‌شان گفت‌وگو کنند نه مخاصمه، چراکه مخاصمه باعث خراش رابطه زناشویی می‌شود. حتما زمانی را بگذارند تا عصبانیتهای خود را بدور از هیاهو و داد و بیداد و نمایش قدرت ، حل کنند. مهارت انتقاد کردن را بیاموزند حداقلش اینه که

  • آدرس دار و بدون حاشیه با هم انتقاد کنند
  • یکی یکی مسائل را مطرح کنند
  • بلدباشند کی بهترین موقع عقب نشینی است نه پیشروی
  • عزت نفس یکدیگر را هدف قرار ندهند که درست کردنش بسیار سخت است

– ایجاد سرگرمی: برای یک رابطه متداوم با شور و نشاط باید زن و شوهر به سرگرمی‌های متنوعی بپردازند که می‌تواند شامل بازی‌های رایانه‌ای، کارتی، ورزش‌های مشترک و… باشد و تا حد امکان سهم  تلویزیون را  در خانه کمتر کنند زیرا باعث سردی روابط می‌شود،

– صله‌رحم فاخر: بازدید از اقوام که از سنت‌های نبی‌اکرم(ص) است؛ تا حد امکان باید به برنامه‌های زن و شوهرها اضافه شود. میهمانی رفتن و سرزدن، به رکود زندگی تحرک می‌بخشد. بعد از اقوام، زن و شوهر می‌توانند با دوستان خود رفت و آمد کنند؛ دوستانی که دغدغه‌های آنها نزدیک دغدغه‌های خودشان باشد. نباید با دوستانی معاشرت کرد که روحی آلوده دارند و موجب بهم ریختگی حال ما میشوند. در این زمینه بسیار باید حواس جمع بود همانطور که با فردی که سیاه سرفه دارد ، نزدیک نمیشویم

-مهارت متفاوت بودن و حل مساله: زن و شوهر باید بدانند که با یکدیگر متفاوتند و راه‌حل مناسبی را برای متفاوت بودن‌شان، بیابند و به طرف مقابل‌شان فرصت دهند و از وسواس همیشه برنده بودن دست بردارند و اجازه دهند که همسرشان نیز برنده باشد. هرچند که ممکن است سلیقه یا پیشنهادش اشتباه باشد؛ سکان‌دار کشتی بودن نیاز به سرکوب و سلطه‌گری ندارد.

 

در همین رابطه پیشنهاد می شود:

آموزش غیر حضوری ازدواج مثبت ۳۶۰

آموزش غیر حضوری ساختن رابطه عاطفی بدون شکست

چگونه فرد مناسبی را برای ازدواج پیدا کرده
و یک رابطه خوب را به شروع زندگی مشترک سوق دهید؟

این مرد زندگی ماس؟

مصاحبه شیرین کرمی با دکتر علیرضا شیری

اگر سریال طنز درحاشیه را با جدیت دنبال کرده باشید حتما می دانید که ماجرای بهروز و ماندانا برای خودش داستانی دارد. در سکانس‌هایی از این سریال شاهد یک نامزدی غیر اصولی با همان سبک طنز مدیری هستیم که نشانی از انتخاب‌های نادرست و نا آگاهانه‌ دارد. ماندانا ۵ سال برای ازدواج صبر کرده و البته داماد فیلیپینی مشکلات شخصیتی و رفتاری مختلفی را نشان می دهد. نشانه های می گویند این ازدواج باید متوقف شود اما ماندانا برای ازدواج با بهروز اصرار دارد. می دانیم که ماندانا مرد نامناسبی را برای ازدواج انتخاب کرده و نمی داند که معیارهای درست انتخاب شریک زندگی چیست. همین موضوع بهانه خوبی است تا برای دانستن مهارت‌هایی لازم برای ازدواج با دکتر علیرضا شیری، مدرس آسیب شناسی شخصیتی در دانشکده روانشناسی گفت‌وگویی داشتیم. او درباره مهارت‌های ارتباط، انتخاب و ازدواج برای رسیدن به یک ازدواج مطلوب توصیه های خوبی دارد و به شما می‌گوید چگونه یک ازدواج خوب را باید ساخت، چطور می توانید فرد مناسبی را برای ازدواج انتخاب کنید، چه مهارت هایی را برای ازدواج لازم دارید و با باورهای نادرست به دنبال پیدا کردن شریک زندگی مناسب نباشید.

 

رسیدن به یک ارتباط خوب شانسی نیست! آموختنی است

عموم مردم خوش صحبت بودن و یا جلوی جمع صحبت کردن را مهارت ارتباطی می‌دانند. در صورتی که اصل مهارت ارتباطی این نیست. بنابراین شاید شما فقط مهارت خوب صحبت کردن را بلد باشید و همچنان مهارت ارتباطی بلد نباشید. مهارت ارتباطی یعنی اینکه شما یک پیامMESSAGE در ذهن دارید و به مخاطبتان به شیوه ای درست منتقل کنید و مطمئن بشوید که او نیز همان پیامی را دریافت کرده است که شما اراده کرده بودید به این می‌گویند ارتباط وبلد بودن این مهارت برای ازدواج بسیار مهم است. هر مهارتی که باعث شود شما منظور خودتان را بهتر بیان کنید و دیگران منظور شما را بهتر متوجه شوند در دسته مهارتهای ارتباطی قرار می‌گیرد.

سوالی که برای خیلی از مردم پیش می‌آید این است که مهارت ارتباطی آموختنی است یا ذاتی؟ مسلما آموختنی است. منکر این نیستم که بعضی از افراد بهتر این مهارت را یاد می‌گیرند ولی مهارت ارتباطی یک استعداد ذاتی نیست یا شانس نیست!

 

پیام را درست مخابره کنید!

مهارت ارتباطی برای افرد درون گرا و برون گرا‌ها متفاوت است با اینکه ۴۸% جوامع درونگرا هستند ، مهارتهای ارتباطی را برونگرایان به جامعه القا میکنند و به نیمی از مردم احساس ناتوانی در ارتباط القا میشود ! مردم فکر می‌کنند در شرایطی می‌توانند مهارت ارتباطی خوبی را تجربه کنند که مثل برون گرا‌ها پر سر و صدا باشند. این طرز فکر اشتباه است! درون گرا‌ها هم می‌توانند به این مهارت مجهز شوند بدون اینکه نیاز به شیطنت‌های برون گرا‌ها داشته باشند. این اشتباه را را نکنید که چون درون گرا هستید، ارتباط درست را بلد نیستید و بناست که فرضا مثل برونگراها با دیگران مرتبط شوید! کل مهارت ارتباطی در یک جمله خلاصه می‌شود: شما اگر می‌خواهید منظورتان را به کسی برسانید، به درستی این کار را انجام دهید. تمام! حال اگر درون گرا باشید ممکن است با آرامش بیشتری منظورتان را برسانید. برون گرا هم که باشید ممکن است با حرف زدن بیشتری منظورتان را برسانید. پس مهم انتقال پیام است. دانستن این مهارت برای یک انتخاب و یک ارتباط درست بسیار لازم است.

فرضا آدم‌ها سمعی، بصری و یا لمسی هستند. اگر بدانید طرف مقابل شما کدام یک از این موارد است ارتباط به شکلی صحیح تر صورت می‌گیرد. مثل این است که با یک چینی به اصرار بخواهید فارسی صحبت کنید. تازه اصرار به انگلیسی صحبت کردن هم شاید اشتباه باشد ! ————-

 

با خودت چند – چندی؟!

وقتی شما در رابطه‌ای عاطفی هستید، داشتن مهارت انتخاب بسیار به شما کمک می‌کند. مهارت انتخاب یعنی تبدیل کردن رابطه عاطفی به سطح بالاتر یعنی همسری و این فرایند نیاز به مدیریت دارد .. در یک رابطه عاطفی ، یک مقدار انحصار طلبی دو جانبه هم وجود دارد. بعد شناخت حاصل می‌شود و به نقطه‌ای می‌رسید که ترجیح می‌دهید این ارتباط به شکلی پایدار‌تر ادامه پیدا کند. یعنی از حالت یک ارتباط دوستی ساده خارج می‌شوید.

در مهارت انتخاب شما قبل از اینکه کسی را انتخاب کنید باید ببینید با خودتان چند – چند هستید! یعنی خودتان در کدام ایستگاه زندگی ایستاده‌اید. تصمیم‌تان برای ادامه زندگی چیست؟ مثلا می‌خواهید زیر ۳۰ سالگی بچه دار شوید یا نه؟ پس باید فلسفه ازدواج داشته باشید. بعد در راستای آن فلسفه، به این فکر کنید که چه کسی به افق ذهنی شما نزدیک‌تر است. خیلی‌ها آدم‌های خوبی هستند، دوست‌های خوبی هم هستند اما مناسب ازدواج نیستند. بله، دردناک است! برای یک انتخاب درست این موارد را در نظر بگیرید:
یک چرایی برای خودتان تعریف کنید. اینکه چرا می‌خواهید ازدواج کنید؟
ویژگی‌های شخصیتی خودتان را بشناسید
در ‌‌نهایت فلسفه ازدواج خودتان را که با فلسفه ازدواج فرد دیگری متفاوت است را بدانید
ملاکهای من چه باشد ؟ اگر کسی انتخاب خوبی کرده و می‌خواهد آن را به ازدواج تبدیل کند باید چند نکته مهم را بدانید.
لازم است آن فرد مطلوبیت فیزیکی و جنسی در یک حد متوسط رو به بالا برایتان داشته باشد.
مطلوبیت دلی و هیجانی هم مهم است. البته لازم نیست الزاما عاشق همه وجناتش باشید و چه بهتر هم که نباشید! چون اگر عاشق باشید شاید به شناخت درستی از ویژگی‌های شخصیتی او نرسید.
شرایط مالیتان بهتر است با هم متناسب باشد. اگر هم یک طرف از نظر مالی بالا‌تر است، باید هر دو طرف جنبه‌ زندگی با فردی متفاوت از نظر فرهنگ اقتصادی، را داشته باشند. سبک خرج کردنتان باید با هم هماهنگ باشد.
سبک دینداری تان به هم بخورد و شبیه هم به زندگی و خدا و پیغمبر بنگرید، اگر شریعت برای یکی از شما خیلی مهم است برای دیگری نیز مهم باشد ، یا اگر یکی اهل مطالعات دینی است ، به نظر دیگری ، مضحک نیاید.اگر شما اهل روزه و نماز هستید ، این موضوع برای همسرتان با ارزش باشد نه خرافه گرایی
احتمالا همه میدانیم که تشابه خانواده‌ها بسیار بسیار مهم است و عملا با انتخاب یک نفر ، خانواده او را نیز برمیگزینیم
ازدواج خوب خریدنی نیست، بلکه ساختنی است

 

چرا می‌گویم خانواده بسیار مهم است؟

به این خاطر که هر چقدر هم که دو نفر همدیگر را دوست داشته باشند به هر حال قرار است وارد یک خانواده جدید بشوند. ما معتقدیم و آمارهای خوبی داریم که نامزدی کوتاه مدت مناسب است. چون جایی برای بازگشت وجود دارد. البته اگر خانواده ایرانی این قضیه را بپذیرد! خانواده مهم است، اما وسواسی هم به این موضوع نگاه نکنید. حداقل اینکه باید احترام شما در آن خانواده محفوظ باشد. اگر به عنوان عروس وارد خانواده‌ای می‌شوید، باید حواستان به عروس‌های بزرگ‌تر باشد. اگر هم داماد هستید حواس‌اتان به دامادهای قبلی باشد. مثلا اگر عروس سوم یک خانواده هستید، نباید برای عروس‌های قبلی خانواده شاخ بازی در بیاورید! در نهایت اینکه ازدواج تمام لوازم یک قرارداد اجتماعی را دارد. یعنی اگر یک اشتباه کنید، باید تاوانش را هم پس بدهید. این قرارداد، رابطه زناشویی امن، رابطه صمیمی خوب و تعهد به همراه دارد. ازدواج خریدنی نیست! بلکه کاملا ساختنی است. هوش زیادی هم نمی‌خواهد. تنها رفتاری عاقلانه می‌طلبد. شباهت سبک زندگی خانواده‌ها معیار مناسبی برای محک زدن خانواده فردی است که انتخاب شما است. هر چه شباهت‌ها بیشتر، بهتر…

 

چطور «او» هم من را انتخاب کند؟!

بعضی‌ها نمی‌توانند یک انتخاب خوب را به ازدواج ختم کنند. گاهی ممکن است من کسی را انتخاب کنم که او من را انتخاب نکند! پس چه کار باید کرد؟ باید با او وارد یک دیالوگ شوید. باید بلد باشید که خوش آمدنتان از او را طوری به آن فرد نشان دهید که او تشویق شود با شما ازدواج کند.

 

نگذارید هیچ حسرتی در زندگی تان باقی بماند

به خودتان اجازه ندهید که هیچ حسرتی در زندگی‌تان باقی بماند. اگر از فردی خوشتان آمده که خیلی هم با او صمیمی نیستید. چه کار باید بکنید؟ یک موضوع مشترک پیدا کنید. در رابطه با آن موضوع مشخص با فرد به صورت مستقیم صحبت ‌کنید. چهار مورد جالب و مثبت فرد را به او یادآوری کنید بعد از او فاصله ‌بگیرید. یک راه ارتباطی هم با او داشته باشید. حالا رفتار آن فرد تعیین می‌کند که شما چقدر برایش جدی هستید. مثلا در محل کار از فردی خوشتان آمده، بروید به او بگویید “هیچ کس به اندازه شما نمی‌فهمد مدیریت استراتژیک یعنی چه!” یا مثلا اینکه خیلی دوست دارم چهار چیز جدید از شما در زندگی یاد بگیرم! “بعد منتظر عکس العمل از جانب او باشید. مهم این است که دختر نشان دهد آن پسر چقدر برایش خاص است. اما اگر پسر نفهمید کلا باید آن پسر را کنار گذاشت….

 

ارزش‌ها را تا چه اندازه چک کنید؟

یک سری کلیات را باید در نظر بگیرید. سطح احترام، قوانین اجتماعی، خانواده، بهداشت شخصی و…. معاشرت، بخش کمی از این ارزش‌ها را عیان می‌کند. در ازدواج قرار نیست دو نفر درست مثل هم فکر کنند. اگر شما متفاوت از انتخاب‌تان فکر می‌کنید این تفاوت باید برای او قابل احترام باشد. یعنی باید موضوعی باشد که بتوانید هضم‌اش کنید و با هم دچار چالش‌های اعصاب خرد کن نشوید! در نهایت اینکه با کسی باید ازدواج کرد که بتوان با او به سازگاری رسید. شاید گفتن این جمله کمی سخت باشد… اما، شما گاهی باید انتخاب کنید که با یک آدم متوسط ازدواج کنید و یا مجرد بمانید…

 

یک ارتباط خوب را چطور به ازدواج ختم کنید؟

باید ارزش‌های آن طرف را به خودش و ارزش‌های خودتان را به او یادآوری کنید. درست مثل یک مذاکره. به طرف مقابلتان ویژگی‌های خوب رابطه را یادآوری کنید. البته باید رابطه خیلی شفاف باشد که بشود در مورد این مسایل صحبت کرد. بعد به این فرد بگویید که ببین سه سال دیگر بس است! بیا کمی جدی‌تر فکر کنیم. اما اگر پاسخ طرف مقابل این بود که شما و این رابطه خیلی خوب است اما من فعلا قصد ازدواج ندارم! این فرد را کنار بگذارید تا موقعیت‌های بعدی را از دست ندهید. خیلی وقت‌ها، باید کسی را که دوست دارید برای رسیدن به اهدافی بزرگ‌تر کنار بگذارید…

 

توصیه هایی به دختران ایرانی‌

در عشق‌تان درماندگی نشان ندهید (مردان از آویزان بودن حسی یک زن به شدت می‌ترسند و احساس خفگی می‌کنند)
بهتر است طرف شما بداند که شما قله‌های فتح نشده زیادی در شخصیتتان وجود دارد. بهتر است همه صمیمت‌ها را با او تجربه نکنید. او باید بداند دوست بودن این محدودیت‌ها را برایش فراهم آورده است (انگیزه کشف و تصاحب همیشه یک مرد را در مدار یک زن قرار می‌دهد)
کاملا می‌توانید مطلوب مردان شایسته دیگری هم باشید (از نظر فیزیکی و ارتباطی برتری خود را نشان دهید)
دختر خوب! باید متوسطی رو به بالا ار ملاک‌های شما در خواستگارت وجود داشته باشد و اینطور می‌شود یک زندگی‌ مشترک تشکیل داد…

 

از تصمیم گیری تا تصمیم سازی!

یک روز دختر خانمی پرسید: در کشوری که برای ازدواج پسر‌ها تصمیم گیرنده هستند، چه امیدی برای من دختر می‌ماند؟ پاسخ این است:” وقتی سهم خودت را در«تصمیم سازی» نبینی، بازی را تمام در اختیار یک پسر می‌بینی و محکوم می‌شوی به بی‌تصمیمی و یا پسر را محکوم می‌کنی به بد تصمیمی. مضافا اینکه یک دختر اگر تصمیم خودش را اعلام کند و درست بین احساسات و رفتار‌هایش تعادل ایجاد کند، مرد هم وارد بازی می‌شود…”

دکترشیری

در همین رابطه

بسته ازدواج مثبت ۳۶۰ به شما کمک میکند تا انتخاب خوبی داشته و یک ازدواج خوب بسازید
ورود به درس ازدواج مثبت ۳۶۰

مهرطلبی یکی از تله های نامرئی است که ممکن است رابطه شما در زندگی مشترک را ناگهان به باد بدهد


بیماری راضی کردن دیگران

«چند سالی است که با پسری نامزد شده ام. رابطه مان هم واقعا سالم است. خودش خیلی خوب است، بیش از حد. آنقدر به من محبت می کند که بعضی وقت ها احساس خفگی می کنم و بارها پس اش زده ام اما چون به شدت به من وابسته شده و حالش بد می شود، دوباره به سمتش برگشته ام. با همه این حرف ها، واقعا خسته ام، یعنی هر دویمان این حال را داریم. خودش هم این را می گوید. نمی دانم چطور برخورد کنم. مدارا که می کنم، آنقدر محبت می کند که کلافه می شوم و جوابش را می دهم و دوباره دیوانه و افسرده می شود. شرایط ازدواجمان هم جور نیست. بارها گفته اگر من را رد کنی، خودم را می کشم. دوستش دارم و می خواهم کمکش کنم» اینها درد دل های یک دختر ۲۶ ساله است. آدمی که نمی داند چه کند. چون از طرفش بدی ندیده اما ادامه هم نمی تواند بدهد. به این جور وضعیت ها می گوییم گرفتار شدن در تله مهرطلبی. وضعیتی که هم طرف مهرطلب و هم طرف پذیرنده در ایجاد آن مقصرند.
علت ایجاد چنین وضعیت روحی در آدم ها ریشه در سه مساله دارد؛ اول ذهنیتی است که آدم ها با آن بزرگ شده اند. اینکه فرضشان بر این است که باید همیشه مطلوب دیگران باشند و محبت بخرند؛ چراکه همیشه از این کار پاداش گرفته اند. عامل دوم می تواند عادت های رفتاری شکل گرفته در مدت طولانی نامزدی باشد. وضعیتی که اغلب محیط جامعه برای آدم ها پیش می آورد. عامل سوم هم احساس ترس است، او همه تلاشش را می کند تا موقعیت مطلوب پیش آمده را از دست ندهد. با همه این تفاسیر به ظاهر خوب، مهرطلب برای اطرافیانش یک خطر بزرگ به حساب می آید. خطری که البته به سختی تشخیص داده می شود. دیدگاه او در مورد ارتباطش با دیگران این چنین است:

دیگران باید من را دوست داشته باشند، چون برایشان کم نگذاشته ام.
دیگران نباید از من انتقاد کنند، چون من همیشه حمایت شان می کرده ام.
دیگران نباید من را ترک کنند، چون من برایشان همراه خوبی بوده ام.

مهرطلبی با رفتارهای اشتباه و مهربانی ها و ملاحظه گری های بی موقع افراد دور و بر مهرطلب، تقویت می شود. اگر قرار باشد به چنین آدمی کمک شود، راهش تقویت بخش بالغ ذهن اوست، نه دامن زدن به شیوه اشتباه ارتباط. نباید فراموش کرد که تهدید به خودکشی و …، یکی از شیوه های کنترل اطرافیان است و بدین ترتیب، به تدریج شما در این رابطه فرسوده می شوید.

برای برون رفت از این وضعیت، در شماره بعد مفصل صحبت خواهیم کرد. اما بدانید که کاهش سطح رابطه، پاداش ندادن و تعریف نکردن از رفتارهای اشتباه (ولی به ظاهر عاشقانه او)، باعث می شود مهرطلبی او تقویت نشود. حتی باید مواظب باشید خود شما به این وضعیت معتاد نشده باشید؛ به این نوع توجه گرفتن های خودخواهانه. مهرطلب بدون در نظر گرفتن خواسته های واقعی دیگران، بی رحمانه آنها را در عشق خودش خفه می کند و با ایجاد «وجدان درد» در آنها، سیستم اشتباه ارتباطی اش را به آنها هم سرایت می دهد. این گریز کوتاه به بحث، کافی است تا کمی در مورد خودتان فکر کنید.

ببینید شما هم در جمع راضی کننده ها و مهرطلب ها قرار دارید یا نه. اگر باشید، قطعا با زمان رابطه ویژه ای دارید. شما هیچوقت وقت کافی ندارید تا آرام بگیرید، تفریح کنید یا حتی به علاقمندی های شخصی تان مشغول شوید. با وجود این، انگار که همیشه فرصت کافی اما فشرده برای سرویس دادن به دیگران را دارید! در ذهن شما، احتمالا فهرست بلندی از کارهای انجام نشده یا در نوبت انجام هست که البته کار دیگران در بالای آن قرار دارد. همه اینها به این دلیل ساده است که شما، احساس هویت، عزت نفس و حتی ارزشمندی تان را در انجام کار برای دیگران پیدا می کنید. به عبارتی، به نظر می رسد شما همان کارتان هستید، در حالی که نیستید!


اصل جبران چه می گوید؟

بسیاری از مشکلات ارتباطی در یک ازدواج را می شود با یک الگوی ساده که می شود اسم اش را «اقتصاد عاطفی» گذاشت بررسی و حل و فصل کرد . اینطور که این رابطه البته کیفی را تا جایی که می شود کمّی کنیم و عدد بدهیم. شما برای یک آدم مقداری ارزش قائلید. مثلا ۱۰ تا، شما با کمتر یا اندازه یا بیشتر، این علاقه را به اش نشان می دهید. اگر ۱۵ تا مایه بگذارید، آن پنج تا را به شکل منفی (نفرت) در روانتان جاگیر می شود و به تدریج زیاد می شود و حتی از ۱۰ تای اولیه بیشتر منفی می شود. وقتی مثلاً از منفی ۱۵ گذشت، یک دفعه کنارش می گذاری، از همین ها که می گویند همسرم از چشم ام افتاده. اگر هم پنج تا نشان بدهی، یک وقتی می شود که محبت تان سرریز می کند و کار عجیبی برایش می کنید. نکته بومی مساله این است که در جامعه ایرانی، ما اغلب بیشتر از میزان لازم برای دیگران مایه می گذاریم. اما چرا؟ چون ما اغلب نمی دانیم همسرمان را واقعاً چقدر دوست داریم! در حالی که ما از یک جایی به بعد، از گفتن «خیلی»، و«از همه بیشتر» باید بگذریم و ببینیم واقعا چقدر می توانیم دوستش داشته باشیم.

فرض کنید نامزد شما روی شما حساس است؛ تا حدی که حتی وقتی در یک مهمانی خانوادگی پسر عمویتان هم طرفتان می آید، اعصابش خرد می شود. آدم سالم نباید اینجاها این جوری شود. تو باید حواست باشد که این آدم را دوست داری اما به اندازه ای که تا حدی به فردیت ات وارد شود؛ مثلاً تلفن ات اشغال بوده، فقط بپرسد کی بود، نه اینکه بیشتر تجسس کند. اما اغلب این اتفاق می افتد. چون شما دوستش داری و وارد بازی اش می شوی.

باید بدانیم که گاهی این کار طرف ناآگاهانه است. شما اگر فردیت دارید، دوست داشتن هایت هم عدد دارد و باید مراقبش باشید. چون اگر از حد آن رد شوید، حتما جایی جبران منفی اش خواهید کرد. برای اطرافیانتان یک لیست درست کنید و ارزش گذاری کنید. این عدد حس شماست. حالا به رفتارتان عدد بدهید. از صد عدد بدهید. اگر ۸۰ تاست، حتما باید در هفته چند بار به روش صحیح و موثر به اش سر بزنی، اگر ۳۰ تاست، بی خود نباید به اش بها بدهی و برایش کار کنی، چون آخرش به جای خوبی ختم نمی شود. واقع بین باشید و از رابطه هایتان درست و سالم رد بشوید. یادتان هم باشد که در این بحث، اختلاف این دو عدد(میزان دوست داشتن و میزان بها دادن) مهم است، نه خود عددها. البته برای همسرتان هر دو عدد باید بالا باشد.

بدیهی هم هست که هیچ مدیریت فردی ای به دست نمی آید مگر با بی رحمی و قاطعیت. اول با خودت، بعد با دیگران. بعضی ها ازدواج می کنند با این تصور که می توانند به شدت دوران مجردی کار کنند، تصویری که غلط است چون اولویت ها عوض می شود. باید اولویت بندی کرد. بعد از ازدواج، پدر و مادر دیگر در اولویت نیست. آنها البته در احترام همچنان اولویت اول را دارند اما تو باید همسر بودنت را با وقت گذاشتن درست، زندگی کنی. این بی رحمی را در رابطه تان بیاورید تا حفظ شود. طرف ظرف یک هفته که از نامزدی می گذرد، یک ادکلن ۵۰۰ هزارتومانی برای شما می خرد. با اصل جبران بررسی کنید. از خودتان بپرسید واقعا چقدر من را دوست دارد؟ این هدیه چرا و چه تناسبی با رابطه مان دارد؟ اگر ازدواج را می خواهید، نباید قبول کنید، چرا که به زودی اصل جبران نامزدی را به هم خواهد زد. او منتظر جبران از سمت شماست یا ممکن است فکر کند زیاده روی کرده در ابراز محبت و با شما سردی کند. اگر او مهر طلب باشد، حتما این کار را می کند.

مهر طلب ها چه شکلی اند؟

مهر طلب ها خود کم بین اند اما نشانه و علائم بیشتری دارند. اگر خوب به خودتان و اطرافیان تان دقت کنید، نشانه هایی از این پیدا می کنید؛ البته در این کار زیاده روی نکنید.

۱- نیاز به تأیید دائمی از سوی دیگران برای ساده ترین کار ها.
۲- از رد درخواست دیگران رنج می برند، حتی اگر توانش را نداشته باشد. به تعبیری«نه» نمی تواند بگوید.
۳- از مطالبه حق خودش خجالت می کشد. مثلا در مسائل مالی حتما می گوید: اصلا قابلی ندارد.
۴- از مقاومت آشکار دوری می کنند. به همین دلیل، راحت غیبت می کنند اما رودررو هرگز حرفش را نمی زند.
۵- به راحتی اظهار عقیده نمی کند. با ابهام حرف زدن و تغییر موضع سریع به محض مخالفت دیگران از ویژگی های اوست.
۶- توهین را تحمل می کند، ولی مسخره شدن را نه.
۷- همه کارهایش برای جلب محبت دیگران است. با رفتارش پیام می دهد: من را خوب بدانید و دوست داشته باشید.
۸- همیشه دلش می خواهد بهتر (مهربان تر، پاک تر) باشد، نه برتر (باهوش تر، پولدارتر)
۹- ملاک خوب و بد، درست و غلط، مفید و مضر بودن را قضاوت، گفته، حرف و نظر دیگران می داند.
۱۰- آدمی غصه خور و غمگین است و ناله کردن از گذشته تخصص اوست.
۱۱- اهمیت بسیاری به احترام می دهد. چون دلش به احترامات خوش است.
۱۲- اساس کار او بر اطاعت است.
۱۳- فردی وابسته و محتاج دیگران است و دیگران را هم محتاج به خود نگه می دارد.
۱۴ – احساس تقصیر و گناه می کند و این حس را به دیگران هم القا می کند. همیشه هم انگشت اتهام به سوی دیگران دارد و همیشه
مقصر دیگران اند.
۱۵ – همیشه در حال عذرخواهی است، حتی وقتی دیگران مقصراند.
۱۶- معتقد است لذت خواهی برابر با خودخواهی است و به همین دلیل اهل شادی نیست.

 

آموزش غیرحضوری مرتبط با این مقاله:

مهر طلبی ، بیماری راضی کردن دیگران

در مراحل اولیه آشنایی و نامزدی باید مراقب باشید که مرحله به مرحله پیش بروید

✔️راه کم هزینه را بروید
در شرایطی که دو نفر کم و بیش یکدیگر را پسندیده اند و با قصد ازدواج تا مرحله نامزدی هم پیش رفته اند، باید نکته-هایی را در این مرحله از رابطه در نظر بگیرند تا به قول معروف، نه سیخ بسوزد نه کباب، در این شرایط، نه باید زیادی هیجان زده شد و نه زیادی محافظه کار. ضمن اینکه راه بازگشت را هم باید برای دو طرف باز گذاشت. فراموش نکنید که شما هنوز در مرحله ارزیابی اولیه هستید.

✔️شما وقت ندارید، شما وقت دارید!!
معمولا پیش می آید که دو طرف می خواهند راه ها و انتخاب های دیگر را هم باز بگذارند. موقعیت های دیگر را هم بررسی کنند. یک تابع سنی/ جنسی وجود دارد که باید آن را در نظر بگیریم. تابع سنی/ جنسی هم یعنی گذشتن سن ازدواج دختر و پسرها که با هم متفاوت است. این کاملا مشخص است که سن ازدواج دخترها زودتر از پسرها می گذرد. دخترها باید بدانند فرصت کمتری دارند و نباید وقتشان را بی دلیل تلف کنند. باید سریع تر وارد فاز جدی شناخت بشوند تا این وقت از دست نرود. برای شناخت هم فقط نباید فضاهای دو نفره را ملاک قرار داد. آدم ها باید طرف مقابلشان را در جمع های دوستانه و خانوادگی شان بسنجند. باید دید طرف مقابل در جمع های دوستانه و خانوادگی افتخارآمیز هست؟ در کنار او می شود راحت بود و دوست داشت که اعضای خانواده یا دوست های صمیمی او را ببینند؟
معاشرت مهم ترین چیزی است که دو نفر می توانند به کمک آن به شناخت برسند. حواستان را جمع کنید، معاشرت این نیست که از یک نفر بپرسید شما مذهبی هستید یا نه؟ طرف هم بگوید بله. این بله جواب کاملی نیست. همه چیز باید دقیق بررسی شود. در مورد بحث مذهبی بودن، باید معلوم شود که اعتقادات و پایبندی هر کدام چقدر است؟

✔️اصل جبران را جدی بگیرید
اصل جبران هم در این رابطه ها می تواند خطر ساز شود. در اصل جبران ما ممکن است یک کاری را برای مدتی انجام دهیم ولی بالاخره یک جایی یک رفتاری می کنیم که کاملا با رفتارهای قبلی مان متفاوت است؛ مثلا ممکن است آدم اقتصادی و پول جمع کنی باشیم ولی طبق اصل جبران ممکن است یک بار یک کفش ۶۰۰هزار تومانی بخریم. حالا در رابطه های عاطفی هم ممکن است یک نفر از خودش خیلی مایه بگذارد. به اصطلاح با آخرین سرعت حرکت کند، اما یک جایی محکم ترمز کند. ۸۰درصد رابطه ها را اصل جبران خراب می کند. گاهی به کسی که آن قدرها هم برایمان مطلوبیت ندارد، حسابی لطف می کنیم و طبق اصل جبران یک جایی طرف مقابل را بدجوری دچار شوک می کنیم. باید حواسمان باشد، برای لطف های خودمان و طرف مقابل ترمز بگذاریم. ترمزی که باعث می شود، هیچ وقت گرفتار اصل جبران نشویم. اصل جبران در رابطه ای که معلوم هم نیست به ازدواج ختم می شود یا نه، یکی از طرفین را به شدت آسیب پذیر می کند. طرفی که تا به حال حسابی به او لطف شده و یکدفعه اتفاقی افتاده که همه آن لطف ها را از بین برده است.

✔️حواستان جمع باشد
نمی شود اسمش را گذاشت فرصت. ولی بالاخره هر رابطه ای دو طرف دارد. از یک طرف آن ممکن است آسیب بخوریم. اما اگر زرنگ باشیم می توانیم از این رابطه برای شناخت صحیح طرف مقابل مان استفاده کنیم. برای رسیدن به این تجربه هم باید در معاشرت و رفتارهایمان حسابی حواسمان جمع باشد. ما دو جور آدم داریم. آدم غایت گرا و آدم های هدف گرا. اگر داریم می رویم چالوس باید هم ذوق این را داشته باشیم که به چالوس برسیم، هم یادمان باشد که قرار است بالاخره برسیم به چالوس. نه کسانی که سه ساعته به چالوس می رسند از سفرشان لذت می برند، نه آنها که ۱۶ ساعته می روند. باید حد وسط را در غایت گرایی و هدف گرایی پیدا کرد. در این صورت می شود بدون تنبلی یا زرنگی بیش از حد زوایای پنهانی طرف مقابل را شناخت.

✔️از اختلاف نظر فرار نکنید
وجود اختلاف نظر در رابطه عاطفی بین دو نفر طبیعی ترین چیزی است که ممکن است وجود داشته باشد. اصلا اگر اختلاف نظر وجود نداشته باشد، باید به درستی آن رابطه شک کرد. اگر هیچ مشکلی وجود نداشته باشد؛ یعنی یک نفر در دیگری ذوب شده. این هم یعنی اصلا دو نفر آدم واقعی در این رابطه وجود ندارند که اختلاف نظر پیدا کنند. خطرش هم این است که هیچ وقت کسی برای همیشه در کسی دیگر ذوب نمی شود. آدم ها اگر بیشتر از ۳۰ درصد تغییر کنند، وارد مرحله خطرناکی شده اند.

در همین رابطه
آموزش غیرحضوری ازدواج مثبت ۳۶۰ :

بسته ازدواج مثبت 360

نمی دانم چرا گاهی هست و گاهی نیست!
مدل بعضی از آدم‌ها رعد و برقی است؛ هر از گاهی خودی نشان می‌دهند و بعد دوباره غیب‌شان می‌زند!
درباره‌ی اینجور آدم‌ها چند احتمال وجود دارد؛ شاید سرش جای دیگری گرم است؛ مثلا سرگرم شغلش است یا فردی دیگر، که در این صورت تو دغدغه‌ی اصلی این آدم نیستی!
یا اینکه شاید هیبت و عزت نفسی را که لازمه‌ی جایگاه زنانه یا مردانه‌ی تو است نداری، اینکه طرف بفهمد اجازه ندارد با تو هر رفتاری که دلش خواست انجام دهد.

آموزش غیر حضوری مرتبط: پیشگیری و بهبود رابطه عاطفی پس از لغزش و خیانت

عاشقی شاید اتفاقی باشد، ولی حماقت قطعا انتخابی است!

در دوران هیجانات مثبت رابطه‌ی عاطفی، نباید جوگیر شویم و فکر کنیم خودمان یا طرف مقابلمان می‌توانیم کاملاً تغییر کنیم.
عشق قابلیت این را دارد که آدم‌ها را عوض کند اما فقط و فقط برای یک مدت، و احتمالاً این تغییرات ماندگار نخواهد بود!

 

آموزش غیرحضوری مرتبط: ازدواج مثبت ۳۶۰

مصائب خودشیفتگی

آدم خودشیفته در رابطه عاطفى صداى تو را نمی‌شنود؛
با بی ارزش کردن بقیه، احساس ارزشمندى می‌کند؛
سهم خود را در تخریب رابطه نمی‌بیند؛
پشیمان هم که بشود سعى می‌کند به روى خودش نیاورد؛
شکارچى باهوشى است اما عقل کمى دارد و اکثرا تنها می‌ماند و اگر در تنهایی‌اش نجنبد، رسوب می‌کند؛
خودشیفته به کمک احتیاج دارد تا بتواند به جاى توجه دیگران، عشق دریافت کند؛
شفاى او این است که عشق متواضعانه بدهد تا بتواند دریافتش کند؛
جامعه‌ی خودشیفنه هم مصیبت دیگریست!
مردمان طلبکار، با احساس استحقاق فراوان؛
خروجى این جامعه انزواست و بزهکارى و تنهایى تلخ مردمانش.

 

در همین رابطه پیشنهاد می شود:

شکوه فراموش شده یک مرد

با حضور زن است که یک مرد بهترین‌های درون خود را رصد می‌کند. حضور یک زن در زندگی یک پسر مثلا سی ساله می‌تواند نوع تلاش او را تغییر دهد؛ این زن نیست که این کار را می‌کند؛ او تنها لحظاتی بر مرد می‌تابد و شکوه مرد را بر خود مرد نمایان می‌کند.
پس فانوسش شو!
بگذار ببیند شکوه فراموش شده‌اش را؛
و اگر لیاقتش را ندارد شاید وقتش رسیده که چیزی را تغییر دهی.

 

در همین رابطه پیشنهاد می شود: