چند پیشنهاد برای رها شدن از عادتی که همه روابط عاطفی و حتی کاریتان را به هم زده!

✔️نقابِ خوب بودن نزن

نمی شود همیشه همه از شما راضی باشند. بالاخره یک روزی، یک جایی، یک نفری پیدا می شود که همین طور بی دلیل، عشقش می کشد که حتی نوع حرف زدن شما هم روی مخش باشد و راهی ندارد که بتوانید راضی اش کنید. نوع نارضایتی اش منطقی نیست که شما بخواهید منطقی حلش کنید. پس همان بهتر که برخلاف همیشه بنشینید و صورت مساله را پاک کنید و دائم به دنبال تایید این و آن نباشید. این یک بار را به جای اینکه طرفین ماجرا» شما «و »نظر دیگران « باشید،» خودتان «باشید و »نظر خودتان «. آن وقت وجدانتان را قاضی کنید و پیش بروید. شاید وسواس» مهم بودن نظر دیگران «از سرتان افتاد. فکر هم نکنید این حرف ها برای ارتباط با آدم های غریبه یا آنهایی است که فقط در محیط های کاری و … باهاشان سر و کار دارید، در قسمت های قبل گفتیم که این عادت اشتباه حتی در ارتباط با نزدیک ترین آدم ها از مادر گرفته تا همسر، دردسر درست می کند. تعجب نکنید اگر شنیدید دلیل یک طلاق، نه خشونت و خیانت، که زیادی مهربان بودن و انتظار محبت دیدن زیادی بوده! مراقب باشید و اگر موضوع بحث هستید، درمان را شروع کنید.

✔️برای جواب دادن وقت بخرید

عادت بله گفتن ناخواسته را متوقف کنید. هر وقت با درخواست دیگران روبه رو شدید، به جای اینکه فورا به آنها جواب بله بدهید، اول سعی کنید جواب دادنتان را به تاخیر بیندازید و فرصت فکر کردن به خودتان بدهید تا بتوانید انتخاب هایتان را بشناسید و حتی به نتایج هر کدام هم بیندیشید. حالا می توانید خیلی قاطع «بله» بگویید یا در کمال خونسردی چون برنامه تان با درخواستش هماهنگ نمی-شود،» نه «بگویید. حتی می توانید به جای بله یا نه گفتن، یک پیشنهاد دیگر مطرح کنید. مهم ترین مساله این است که برای جواب دادن فرصت فکر کردن داشته باشید. اگر درخواست تلفنی باشد، با این جمله که «ممکن است چند لحظه گوشی را نگه دارید» این حرکت به ظاهر ساده، «چرخه آری و نه گویی» خود به خود را به وقفه می اندازد. این حق مسلم شماست که قبل از جواب دادن، درباره جوابتان فکر کنید. ضمن اینکه هنگام بیان حرف هایتان، قاطعیت داشته باشید. نباید لحنتان حالت ناچارى داشته باشد.

✔️فقط شنونده نباشید، چیزى بخواهید

دوستتان از شما می خواهد که براى یک مهمانى، از روز قبل به کمکش بروید. شما هم دوست دارید که به او کمک کنید ولى نمی-توانید تمام روز از کارتان بزنید و به کمک او بروید. جواب نه و آرى به دردتان نمی خورد. در جواب می توانید پیشنهاد خودتان را مطرح کنید. خیلى روراست به دوستتان می گویید که من خیلى دوست دارم به تو کمک کنم، اما واقعا گرفتار هستم. ولى می توانم یکى دو ساعتى را پیش تو بیایم. اگر این دو ساعت شما به دردش نمی خورد، می تواند از یک نفر دیگر کمک بخواهد. چون شما با توجه به گرفتاری هایتان دو ساعت را براى رفتن به پیش او خالى کرده اید. پس دیگر وظیفه اى ندارید. ضمن اینکه روش پیشنهاد متقابل صرفا نوعى اطلاع دادن است که می گویید این کارى است که می توانید براى دوستتان بکنید و اگر این برایش مفید نیست، خودش جواب »نه «را می گیرد.

✔️خودتان را دائم چک کنید

مهرطلب ها خصوصیات ویژه اى دارند که به آنها اشاره کردیم. باید این خصوصیات را بشناسند و بازنویسی شان کنند. آنها فکر می کنند همیشه باید انتظارات و خواسته هاى دیگران را برآورده کنند. ویرایش این تفکر می شود اینکه شما به خودتان بقبولانید که: » همیشه مجبور نیستید به خواسته ها و انتظارات دیگران جواب مثبت بدهید» می توانید به انتخاب خودتان به هرکسى که مایلید کمک کنید. یعنى اندیشه هاى نادرست یک مهرطلب را با اندیشه هاى درست جایگزین کنید و پیش خودتان قضاوت کنید که در کدام حالت آرامش بیشترى خواهید داشت.

✔️حکم نکنید، امیدوار باشید

هیچ چیز به طور مطلق وجود ندارد. براى خودتان باید و نباید پشت سر هم ردیف نکنید. هیچ بایدى وجود ندارد که دیگران شما را به خاطر این همه کارى که برایشان انجام می دهید دوست داشته باشند. ضمن اینکه گاهى ظاهرا کارتان خوب است ولى در اصل ممکن است به ضرر فرد مقابلتان باشد. پس چه بایدى وجود دارد که او شما را دوست داشته باشد؟ بدانید که همیشه این اتفاق نخواهد افتاد که چون شما براى راضى کردن اطرافیانتان تلاش می کنید، آنها هم همیشه باید شما را تایید و تصدیق کنند. وجدانتان را قاضى کنید و سعى کنید به جاى این تفکر که «دیگران باید قدر مرا بدانند و از من به خاطر کارى که برایشان انجام می دهم تشکر کنند» به خودتان ثابت کنید که طرز فکر درست این است که »امیدوارم دیگران مرا به خاطر کارهایى که برایشان می کنم دوست بدارند». در واقع شما یک کارى را به میل خودتان انجام می دهید و فقط امیدوارید بقیه قدر کارتان را بدانند، نه اینکه صرفا یک عملى را براى قدردانى شدن انجام بدهید.

✔️برون سپارى را یاد بگیرید

حالا تقریبا به جایى رسیده اید که بدانید عزت نفس و ارزش شما به کارى که براى دیگران می کنید بستگی ندارد. می توانید از استرس خودتان کم کنید و با واگذارى انجام کارها به سایرین فرصت بیشترى به خودتان بدهید. در واقع هدف این است که میان کارهایى که براى دیگران می کنید و کارهایى که دیگران براى شما می کنند، تعادل ایجاد کنید. تا امروز نبودن این تعادل باعث شده که مسوولیت زیادى بر دوش شما باشد و استرس ناشى از این مسوولیت سلامتى جسمانى و روانى شما را به خطر انداخته است. شما باید بتوانید بپذیرید حداقل ده درصد از کارهایى که دیگران می توانند براى شما انجام دهند را به آنها بسپارید. به این شکل دیگر نه به شما فشارى خواهد آمد، نه به طرف مقابلتان.

✔️از خودتان مراقبت کنید

مهرطلب ها بیشتر از اینکه به خواسته ها و نیازهاى خودشان توجه کنند، خواسته ها و نیازهاى دیگران برایشان در اولویت است. حتى گاهى اوقات یادشان نمى آید آخرین بار، براى خوشحالى خودشان چه کار کرده اند. حتى اگر باز هم قرار باشد در زمره مهرطلب ها قرار بگیرند، لازم است اول به نیازهاى جسمانى و روانى خودشان برسند تا این طورى به شادى و خوشحالى دست پیدا کنند تا بتوانند به اشخاصى که در زندگی شان مطرحند رسیدگى کنند. خودتان را مجبور کنید همان قدر که شادى دیگران برایتان اهمیت دارد، حداقل هم عرض آن، شادى خودتان هم برایتان پراهمیت باشد. گاهى در تنهایى مطلق!

رابطه عاطفی بهتر (چگونه رابطه عاطفیمان را خراب نکنیم؟)، بسته آموزش غیرحضوری رهایی از تنهایی و مهرطلبی (با تدریس دکتر شیری)

بسته رهایی از تنهایی و مهرطلبی

 

آنچه پدر و مادران به ما نگفته‌اند

شما (شبنم خانم) در یک ارتباط عاطفی قرار دارید (با سپهر) ، اوضاع معمولی است ولی به دلایلی متعدد رابطه مشکل دار میشود و چیزهایی در طرف مقابلتان میبینید که هضمش دشوار است ، تقلا میکنید رابطه را حفظ کنید ولی دور شدن طرف مقابل بیشتر میشود ! کلافه شده اید که چه باید بکنید ؛ نزد مشاور میروید که درست بشه اوضاع ولی بدتر میشه زیرا از سوی سپهر ،متهم میشوید که از جاهای دیگه دارید خط میگیرید! حال خرابی ها شروع میشود تا اینکه رابطه به قهقرا کشیده میشود و تمام !

مدتی میگذرد تا موضوع را بتوانید هضم کنید …نوشتنِ درباره این دوره درماندگی آسان نیست به ویژه آنکه این جمله نیز غلط است که “زمان میگذرد و حل میشه ” الغرض ، تصمیم میگیرید که به زندگی برگردید .

در جریان زندگی عادی افتاده اید که توجهاتی از بقیه دریافت میکنید و پیشنهادهایی ؛بقیه ای که حتی شاید قبلا آرزوی بودن باهاشون را داشتید . وارد رابطه میشوید و هر چی میگذره میبینید که عوض شده اید و گاهی اوقات طرف را تحویل نمیگیرید و حتی بی دلیل آزار میدهید. طرف تقلا میکند رابطه را درست کند و شما باهاش همکاری نمیکنید !

بگذارید همینجا هشدار اصلی ام را بدهم :
شما بخشی درونتان پیدا کرده اید به نام سپهر خانم که دارید با بقیه زندگیش میکنید. بخشی خطرناک ، آزرده و پر از خشم که ناگهان در رابطه بعدی تان میاد بالا ! شما خود سپهر را ( که چقدر شما را آزرد ) شروع به زیستن میکنید . اینجاست که مکانیسم خشم و درماندگی نسبت به بیرون ( سپهر و امثال او) به سمت خودتان سوگیری میشود و شما از خودتان نیز متنفر میشوید . این کار اشتباه است . هر آدم بالغی باید مراقب باشد تاثیراتی که از بقیه روابط جدی اش دریافت میکند ، قطعا بخشهایی معادل در زندگی او ایجاد میکند که ممکن است بدون کنترل او ، شروع به زیستن آگاهانه بکنند.

جالب است بدانید این مکانیسم روانی را شما قبلا تجربه کرده اید :
ما اگر پدری مهربان داشته باشیم ، در روابطمان محتمل است مهربانی از جنس پدر را با بقیه زندگی کنیم یعنی ما هم در دریافت ویژگیهای مثبت ، هم ویژگیهای منفی از این مکانیسم استفاده میکنیم. به همین دلیل شاید لازم باشد که در انتخاب دوست باید دقت کنیم زیرا رفتار بد دوست میتواند تمساح درون خود ما را بیدار کند و بالعکس مجاورت با افراد سالم ، ما را به سمت تعادل و سلامت روان پیش میبرد

عرض آخر :
وقتی رابطه ای به شکلی آزاردهنده تمام میشود که یک نفر شما را کنار میگذارد یا خیانت میکند یا…، باید ضمن سوگواری بر خود و دردهایتان مراقب باشید که حتما اون رابطه را در خلوتتان با درایت و بالغانه بررسی کنید و تصمیم بگیرید زین پس چگونه باشید و چگونه نباشید. مشاور حاذق اینجا میتواند به شما مقداری کمک بکند که متوجه باشید هر تجربه افسردگی ، روح ما را باردار نوعی تازه شدن از خودمان میکند. مراقبت از این جنین ، سقط نکردن آن یا ناقص الخلقه بارنیاوردنش وظیفه بزرگیست که زندگی برعهده مان میگذارد

👈آموزش غیرحضوری پس از جدایی عاطفی و طلاق (با تدریس دکتر شیری)

پس از جدایی عاطفی و طلاق

 

✔️عزت نفس داشتن یعنی اینکه احساس کنیم با ارزشیم. یک سری از جنبه های درک با ارزش بودن فلسفی و در واقع مربوط به فهم ما از ادیان است. به بیان دیگر قسمتی از با ارزش بودن را با رصد در فلسفه و دینی که داریم و درک اینکه به ما اجازه بودن داده شده می توانیم پیدا کنیم.

✔️راه دیگر از طریق تجربه کردن است. اینکه طیف بی ارزشی تا باارزشی را تجربه کنیم و در پی آن بیشتر می توانیم عزت نفس را درک کنیم.

✔️کسی احساس با ارزش بودن می کند که می تواند کار با ارزشی کند. در حقیقت باید به میزانی که جراحت خورده ایم ، کار مثبت انجام دهیم.(تا حس با ارزش بودن کنیم.) گاهی جراحت های عمیق خورده ایم در واقع زخم خورده عاطفی هستیم از خانواده ، از دوست…

مثلا اینکه هیچ گاه در خانواده پذیرفته نشده ایم و ما را در خیلی از جاها قبول نداشته اند. برای درمان باید کارهای خوب انجام داد تا حس مثبت بودن و با ارزش بودن داشته باشیم و به تناسب هرچه کارهای بیشتری انجام دهیم ، زخم های بیشتری التیام می یابند و حس بهتری خواهیم داشت.

✔️ریشه های فرهنگی خود کم بینی :
(ما خود نیز به نوعی قربانی هستیم)

👈 تو بچگی اسباب بازیمون رو باید میدادیم به بچه مهمانمون.
👈 تو مدرسه و دانشگاه همیشه نظر بقیه مهم بود و قدرت نقادی و خلاقیت از ما سلب می شد.
👈 خیلی از اوقات به خاطر یک نمره بد ریاضی، به ما نمره بد شخصیت داده اند.
👈 به بهانه ادب اکثراً توسری خور شده ایم.
👈اکثرمون بدون فلان عطر و ادکلن و آرایش و کرم پودر و فلان لباس جرأت بیرون اومدن از خانه را نداریم.

✔️اگر در جستجوی عزت نفس از دست رفته تان هستید ‏آموزش غیرحضوری از بی ارزشی تا منِ ارزشمند به شما کمک خواهد کرد:

بسته از "بی ارزشی" تا "من ارزشمند"

 

سردبیر محترم مجله موفقیت سوالی را مکتوب از بنده و سایر نویسندگان مجله پرسیدند که موجب جستاری کوتاه شد و آنرا برایتان نوشتم تا شاید مقبول افتد

 

تفاوت نسل‌ها در خانواده‌ها در ابعاد مختلفی مطرح می‌شود، یکی از ابعاد آن جویا‌‌شدن استقلال‌طلبی و داشتن اتاقی از آن خود است و یا رفتن به سفرهای دوستانه و خارج از جمع خانواده و تقاضای خلوت و سکوتی برای خود و حتی ساعت بازگشت به منزل… این تفاوت از نسلی به نسل دیگر و از خانواده‌ای به خانواده دیگر متفاوت است. به عنوان مثال شکاف یا تفاوتی که میان افکار من و پدرم است با تفاوت افکاری که میان پدرم و پدرش وجود داشت  به اشکال و درجات دگرگونه‌ای تعریف می‌شوند. در این خصوص سوالاتی مطرح شده که در پی می‌آید…

آیا می شود مدعی شد که تفاوت نسل‌ها بیشتر مختص به این دوره است و یا در دوره‌ای خاص شدت گرفته است؟ دلیل این زیاده‌خواهی و یا استقلال‌طلبی افراطی فرزندان که از سوی والدین مطرح شده و از سوی فرزندانشان حقی طبیعی تلقی می شود چیست؟

آیا می‌توان از تفاوتی که میان فرزندان و والدین در سه دهه پیش وجود داشت هم به عنوان شکاف نسل ها یاد کرد؟

خانواده به عنوان رکن اصلی جامعه چقدر در احیای شکاف نسل ها موثر است؟ و آیا اساسا می تواند نقشی در پیشگیری از این پدیده داشته باشد یا اینکه تفاوت نسل ها  امری اجتناب ناپذیر تلقی خواهد شد؟

آیا می توان گفت که جنس این  تفاوت های افکاری میان نسل ها عوض شده  و از دوره ای به دوره دیگر متغیر است؟ ممکن است حتی این تفاوت ها در دوره های بعد نیز اشکال دیگری به خود بگیرند؟

 

ضمن تشکر از طرح  بحث ، نکات زیر به عرض میرسد

  1. بحث شکاف نسلها Generation Gap طبیعتا به درازنای تاریخ  جهانی و تاریخ روایی مذهبی قدمت دارد. در تعبیر نورانی حضرت امیر آمده است که کن ابن زمانک، فرزند زمانه خویشتن باش . یا فرمودند فرزندان خویش را برای زمانه ایشان تربیت کنید
  2. از نظر جامعه شناختی ، انسان از نسل کشاورزی به صنعتی و سپس اطلاعاتی تغییر یافته است .اتفاقی که افتاده عبارت از اینست که سرعت تغییرات اجتماعی و زیستی از ۱۹۵۰ به دلیل انفجار اطلاعات Informational Age  بسیار شتاب گرفته است .اواخر قرن گذشته با ظهور اینترنت و IT عملا بشر در وضعیتی بی سابقه از نظر تغییرات ارتباطی قرار گرفت. ارتباطات تصویری علیرغم فواضل ده هزار کیلومتری با یک تلفن ساده و دیدن تصویر همزمان ، سرعت بالای ارسال اطلاعات هر اتفاقی از جمله جنگ و زلزله و افتادن فلان خواننده موقع اجرا و ظهور شبکه های اجتماعی اینترنتی ( facebook , my space )  و وبلاگ و میکرووبلاگ ( tweeter) ، همه و همه بدون سابقه مشابه در زندگی بشر بود و جامعه شناسان و آسیب شناسان  ، برای اولین بار به این وقایع برخوردند و تحلیلها هنوز مبتنی بر آماری ۲۰-۳۰ ساله است نه ۱۵۰ ساله و….
  3. در این بین پدیده شکاف نسلی که واژه ای جامعه شناختی- روانشناختی است بسبار جدی شد به این معنی که دختر متولد دهه ۷۰ به زبانی دنیا را ادراک میکند و با دوستانش صحبت میکند و از ارزشهایی دم میزند که مادر متولد ۱۳۴۸ او نه آنرا درست درک میکند نه میتواند پاسخی در خور بدانها بدهد
  4. هر چه جامعه سنتی تر باشد ، قوانین جدید ارتباطی و تربیتی دیرتر تغییر میکند منتها تغییر لاجرم است و باید بپذیریم پاسخ به سوال  “دختر خوب کیست؟” امروز بیانی متفاوت دارد در مقایسه با جواب همین سوال در سال۶۵  . به خاطر دارم در مدرسه ای دخترانه جهت سخنرانی دعوت بودم و همه پدرها الزاما آمده بودند زیرا سیاست دبیرستان اعطای کارنامه به پدر دختر بود. الغرض در ابتدای بحث از یک پدر پرسیدم ” دختر خوب چگونه دختریست؟” ایشان مکثی کردند و گفتند :” دختری که هرچی پدرش بگوید ، بگه چشم !” من که جا خورده بودم و خیرسرم اول سخنرانیم یه اژدر دریافت کرده بودم ، پرسیدم ” اون وقت پدر خوب چه پدریست؟ ” ایشان بدون مکث گفتند :” پدری که هرچی بگه دخترش بگه چشم !” و ایشان تقریبا با این جواب در افق محو شد ! وقتی تعاریف براساس اگو و منیت ما تعریف بشه به نتایج مضحکی نیز در تربیت خواهیم رسید.
  5. راهکاری که ما نوشته ایم ؛  شنیدنش خالی ازلطف نیست و البته مدعی جامعیت آن نیز نیستیم و راه برای توسعه و تکمیل آن کاملا باز است :
  • نسل بعدی را اگر میخواهید درک کنید باید تن به یادگیری تکنولوژی های جدید تا حدی بدهید . اپل و اندروید و ویندوز و اپلیکشین و شبکه اجتماعی و game های رایانه ای زمینه هایی هستند که با ورود به آنها میتوانید دنیای فرزندان خود را بهتر درک کنید و البته در مواقع لازم رصد. مادری که نوشته های صفحه اجتماعی دخترش را میخواند بهتر به شناخت  او میرسد تا مادری که فرق موبایل و تبلت را هنوز نمیداند !
  • فلسفه تربیتی خود را بازبینی کنید : بپذیریم مادر و پدر خوب بودن به معنی تعطیل کردن زندگی و فقط “تحلیل زندگی فرزندان “نیست. والدین متعادل بخشی از انرژی خود را میگذارند برای تربیت فرزندان و بخش عمده را برای تعادل زندگی شخصی و تحقق فردیت خود میگذارند و تنها این نوع مرد بودن ، پدری خوب بودن را به ارمغان می آورد. مادری که ورزش شخصی میکند ، امروز برای فرزندان پذیرفته تر است  تا مادری که صبح تا شب به دنبال رتق و فتق امور بچه هاست که متاسفانه آخرش هم ختم میشه به باجگیری عاطفی و رفتارهای مخرب
  • داشتن زندگی شخصی به معنی عدم رعایت دیسیپلینهای معقول نیست.  دیسیپلین به معنی نظم و سازماندهی است نه دیکتاتوری . مطمئن باشید همچنان مصرف مواد مشکوک، پرخوری، بی بندو باری مالی ، دوستان عوضی داشتن ، خط قرمزهای تربیتی فرزندان ماست از آن سو مخالفیم که پدر گوشی فرزند خود را بگردد و به جای گفتگو فرزندش را بازجویی کند. مخالفیم که فرزند هرگز نتواند فردیت خود را در خانه به خاطر استبداد والدین کسب کند. فرزند ۱۶ ساله شما اگر میخواد میهمانی برود هم باید اطلاع دهد هم باید اجازه بگیرد ولی در ۲۶ سالگی فقط باید اطلاع دهد و البته طبق یک norm قابل مذاکره ، ساعت به منزل آمدنش دیرتر بشود. هدف ما اینست که زندگی مجردی این آدم مسوولانه باشد نه محکومانه.

 

👈 آموزش‌ غیرحضوری از والدین کامل تا والدین کافی:

از والدین کامل تا کافی

آموزش غیرحضوری والدین توانگر:

بسته والدین توانگر

سقوط یا صعود ، در زندگی هر کسی هست  که اتفاقی نیست

داستانی در اسطوره ها هست به اسم افرودیت و سایکی که حکایت سفر زندگی زنان در بخشهایی حیرت آور از این داستان تجلی می یابد و کسانی مثل رابرت جانسون در کتاب she به زیبایی در این باره نوشته اند

سایکی دختری زیباروی است که در زیبایی پهلوی  الهه ای خطرناک مثل افرودیت میزند و از همینجا ، مسیر سقوط و نفرین را بر خود میخرد. اینکه آفرودیت چه بلایی سر سایکی آورد، بماند ولی در میانه داستان ، سایکی برای اینکه به محبوب خود ، اروس، پسر افرودیت (!) برسد باید از چهار خوان بگذرد !

درخوان چهارم ، امتحان سایکی سخت است. سایکی باید به دنیای زیرین برود ( دنیای مردگان که پرسفون در آنجا ملکه است) تا مرهم زیبایی پرسفون را  برای آفرودیت بیاورد و البته ممنوع شده براش که در این بسته کوچک را باز کند. طبیعیست سایکی وقتی سختی کار را میبیند باز نا امیدمیشود و میخواهد خودکشی کند و لذا از برجی بالا میرود که خودش را پرت کند ؛ در این اثنا ، صدایی غیبی به او رازهای نفوذ به دنیای مردگان و برگشت به دنیای زندگان را یاد میدهد.

اولین نکته ای که یک زن باید بیاموزد این است که گذر از دنیای زیرین، بهایی دارد و آمادگی قبلی می طلبد. سفر به درون یعنی گذر کردن ، نه اینکه بریم و در اعماق درون بمونیم و توهم خودسازی بزنیم .مهم این است که تصمیم بگیریم و نگذاریم خانم هاویشام قصر روحمان شویم.

یک خواهر، مادر یا برادر و پدر بد داشتن،  مجوزی برای بد زیستن یا تن دادن به اجبار نیست. آدمهای زیادی در تاریخ هستند که صرف اینکه قربانی کسی بودند، برایشان بهانه ای نشده است که به خفت تن بدهند. بسیاری از انسان های بزرگ هستند که یک اشتباه در زندگی، برایشان مجوز ادامه آن اشتباه تا ابد نبوده است. با دستکاری زخم، زخم خوب نمی شود. خیلی ها زخم هایشان را شخم می زنند چون این وجود زخم است که به آنها اعتبار می دهد. اعتباری که شاید مثل توجه یا احساس خاص بودن جلوه کند.

ما اگر می خواهیم سرمایه ها را حفظ کنیم باید آماده شویم، باید رد شد. باید بگذاریم زخم ها خوب شود

 

بسته شفای زنانگی  1 و 2 و 3

نوشته: خانم سوسن شریعتی

در سال ۸۰ بعد از یک غیبت ۲۰ساله از جامعه ایران فکرکردم به عنوان یک شهروند بهترین کار این است که با نوعی پرسه‌زنی در شهر در حوزه‌های مختلف (که الزاما با رشته تحصیلم که تاریخ است، مربوط نباشد) شروع کنم تا به این ترتیب معلوم شود در این غیبت ۲۰ساله چه اتفاقی افتاده و با چه جامعه‌ای روبه‌رو هستم.

پرسه‌زنی در حوزه‌های مختلف، چنین امکانی را فراهم می‌کرد و تقدیر چنین خواست که ورود به حوزه سینما، همچون یکی از این پنجره‌ها با فیلم آقای فرهادی (چهارشنبه‌سوری) آغاز شود. خوشحالم که بازهم فیلم آقای فرهادی بهانه‌ای شد که درباره انسان هم‌اینجایی و هم‌اکنونی صحبت کنیم. من منتقد حرفه‌ای سینما نیستم و خوشحالم از اینکه شاید مخاطبان سخن من نیز احتمالا شنوندگان حرفه‌ای نقد فیلم نیستند و فیلم بهانه‌ای است برای اینکه ما از نزدیک، نگاهی به خودمان و انسان ایرانی امروزی بیندازیم.

یکی از جذابیت‌های فیلم آقای فرهادی، خلق موقعیت‌های موازی است و برقراری نسبت‌های جدید میان یکسری دوگانه‌ها یا پارادوکس‌ها، خلق موقعیت‌های موازی که پرده از واقعیت چندپاره‌ای به نام جامعه ایران، برمی‌دارد. می‌گویند جامعه‌ای در حال‌گذار، جامعه‌ای که درگیر نزاع سنت و مدرنیته است، جامعه‌ای که از خودش عبور می‌کند و قرار است به سمت معلوم نیست کجا، برود و در نتیجه دچار یکسری دوگانگی می‌شود. وجه ممیزه فیلم «جدایی نادر از سیمین» شاید همین باشد، همین دوگانه‌هایی که درباره‌اش زیاد صحبت می‌شود. اینکه چگونه با این تناقضات می‌توان کنار آمد. هم حسرت و نوستال‍ژی، هم نقد و هم ای‌بسا مباهات.

در فیلم‌های فرهادی روزمره بدل به حادثه می‌شود و متعجب می‌سازد. هر بار سخن از انسان در دسترس با موضوعات در دسترس است. با موضوع قرار دادن انسان ایرانی امروزی -با همه مشخصات فرهنگی، طبقاتی، اجتماعی‌اش- نقب‌زدن به یکسری مفاهیم عام و جهانشمول‌: اخلاق، وفاداری، عشق، فداکاری؛ مفاهیم جهانشمولی که با نوع انسان سر و کار پیدا می‌کند. با آدم‌هایی که بسیار به ما نزدیکند، ما را به یاد خودمان می‌اندازند، بی‌آنکه در محدوده بومی زندانی باشند. ای‌بسا یکی از دلایل اینکه این فیلم در غرب مورد توجه قرار می‌گیرد همین باشد. اینکه در دایره تنگ فرهنگی باقی نمی‌ماند و نوع انسان را درگیر می‌کند.

در فیلم «جدایی نادر از سیمین»، فرهادی تلاش می‌کند با محوریت یک زوج، یک‌سری از دوگانه‌ها را در برابر ما قرار بدهد: دوگانه مذکر/مونث، دوگانه طبقه متوسط شهری/اقشار فرودست، دوگانه مدرن سنتی، دوگانه نسلی و… بحران الگویی که درپی می‌آید و نشان می‌دهد که ما نه‌تنها در نسبت‌های افقی (رابطه زن و مرد در نهادی به نام خانواده، رابطه والدین و فرزندان) بلکه در نسبت‌های عمودی (نسبت طبقات اجتماعی با یکدیگر) نیز دستخوش این نزاع، تنش و شکاف هستیم. به‌عنوان مثال همین بدبینی و شکاف فرهنگی طبقات نسبت به یکدیگر: «شما فکر می‌کنید ما همه‌مان دزدیم»، یا اینکه «اینها ناموس ندارند، یا ناموس سرشان نمی‌شود»، این شکاف فرهنگی طبقاتی با یک‌سری نمادهای فرهنگی نشان داده می‌شود: نسبتی که با متن مقدس برقرار می‌شود، جایگاه ایمان، مفاهیمی چون ناموس و غیرت و… دنیایی بی‌رفرانس و ملاک‌های مشروع با دروغ‌های کوچکی که در غیبت یک ایمان بی‌قید و شرط مجاز شمرده می‌شود از یک‌سو و جهان جادویی سنت یا مذهب از سوی دیگر. سنتی که اگرچه دست و پای زن را می‌بندد و محدود می‌سازد اما نوعی احساس امنیت نیز به‌وجود می‌آورد در مقایسه با زن مدرنی که آزاد است و دارای ابتکار عمل، اما در حسرت شنیدن «یک دوستت دارم» محکم و مطمئن از سوی همسرش است. «یک با من بمان ِقاطع.» در حقیقت اینجا نزاع آزادی و حدود است، درک سنتی از عشق یا خانواده با درک مدرن از این دو. ما کدام را می‌پسندیم: آزادی را یا امنیت را؟

در طرح هر بار این موقعیت‌های پارادوکسال فیلم ما را در برابر یک انتخاب قرار نمی‌دهد، بلکه یک مقایسه را ممکن می‌سازد، نه تنها یک آن زمان و این زمان/ دیروز و امروز را بلکه یک امروز چندپاره را. ما کدام را می‌خواهیم یا اینکه محکوم به کدامیم؟ همیشه نشان‌دادن یک «همینی که هست» و نوعی نوستالژی برای یک ازدست‌رفته. آزادی اضطراب‌آور و امنیتی محدود کننده. ما محکوم به انتخاب هستیم. میان این و آن. با بدی‌ها و خوبی‌هایش. مساله فقط «جدایی نادر از سیمین» نیست. جدایی این و آن است.

پیرتر‌ها در این فیلم ناظران محکوم فروپاشی همان دیروزند. هم آن پدر آلزایمری و بدون حضور ذهنی که در برابر متلاشی‌شدن زندگی فرزندش ناتوان دست‌بسته کنترلش را از دست می‌دهد و نومیدانه سعی می‌کند مانع از رفتن عروسش شود و مادر سیمینی که از طریق وساطت، مهربانی، سند گذاشتن و… می‌خواهد در استحکام رابطه نقشی بازی کند. همان پیرترهایی که به مصالحه و مماشات و گذشت و بده-بستان، می‌خواهند و جوان‌ترهایی که تمامیت‌گرایند و رادیکال، رابطه را بدون مماشات می‌خواهند و بی‌امتیاز‌دهی. درست است که علت این جدایی مساله رفتن و ماندن است اما چنین پیداست که این فقط بهانه‌ای است برای تست یک رابطه و اینکه طرف مقابل تا کجا به فداکاری می‌ارزد.

اسکار وایلد می‌گوید: «بزرگ‌ترین غیب، امر مشهود است.» مشهود، خود لبریز از پنهانی و پشت پرده است و کافی است آنچه که هست را به درستی نشان دهید تا آن پشت پرده را برملا کرده باشید. فیلم فرهادی کاری جز این نکرده است. شبیه واقعیت است و تنها با نشان دادن آن، از پشت پرده همان واقعیت پرده برمی‌دارد. این فیلم متهم به تلخی شده بود، یک نوع بن‌بست و فرهادی در پاسخ گفته بود که او فقط واقعیت را نشان می‌دهد.

سوال این است که آیا واقعیت همیشه تلخ است؟ اصلا واقعیت چیست؟ شاید همین واقعیت‌گرایی در فیلم و شباهتی که به ما دارد است که اضطراب‌آور بوده است و دلخور می‌کند؟ ای‌بسا به همین دلیل باشد که می‌توان گفت فیلمی است آگاهی‌بخش، تلنگری و البته آزاردهنده. مگر نه اینکه آگاهی اضطراب‌آور است؟ شریعتی در تعریف آگاهی از داستان پرومته و آتشش نام می‌برد. آگاهی از جنس آتش است و به جان شما که افتاد دیگر نمی‌توانید مثل دیروز باشید و از همین‌رو میل به تغییر را در مخاطب برمی‌انگیزاند. اگر این واقعیت‌های ترسیم‌شده تلخ است خب باید تغییرش داد. تلخ و شیرین این داستان بر عهده کارگردان نیست. فرهادی در هیچ یک از این سه فیلم اخیرش نه درس اخلاق می‌دهد و نه قضاوت اخلاقی می‌کند اگرچه پرسش همواره پرسش اخلاقی بوده است. پس از دیدن فیلم‌های او می‌بینیم که اذیت شده‌ایم، دچار نوستالژی یا شعف یا افسون‌زدودگی. نهایتا ما را با یک پرسش روبه‌رو می‌کند: چرا این‌گونه هستیم و از کجا معلوم آنچه هستیم خوب باشد؟

شاید از موفق‌ترین اشکال سخن گفتن در مورد امر اخلاقی، زیبایی، عشق، خانواده و… همه مفاهیم و موقعیت‌هایی که دستخوش بحران معنا شده‌اند همین نوع رویکرد باشد: تعلیق و امکان اندیشیدن را فراهم ساختن بی‌آنکه پاسخ روشنی را در پیش‌رو بگذارد. فیلم‌هایی که با پرسش ختم می‌شود، پرسش‌هایی در انتظار پاسخ و نه الزاما راه‌حل. در جامعه‌ای که به کلیشه‌ای‌ترین شکل به مباحث اخلاقی پرداخته می‌شود شاید یکی از موفق‌ترین فرم‌های پرداختن به امر اخلاقی همین باشد، بدون اینکه انگشت اتهام به سوی مجرمی گرفته شده باشد، می‌فهمیم که دارد جرمی اتفاق می‌افتد، گسستی ایجاد می‌شود، جامعه‌ای است که اجزا و عناصرش در برابر هم قرار گرفته و هنوز به تناسبی دست نیافته است. نتوانسته به یک هارمونی یا تناسب درست دست یابد. چرا الی مرد؟ خودش مرد یا خودکشی کرد؟ تقصیر چه کسی بود؟ خودش یا دیگران یا… ما پاسخش را نمی‌دانیم. در فیلم جدایی نادر از سیمین هم همین ماجراست. انتخاب ترمه کدام است؟ پدر یا مادر؟ نادر از سیمین جدا می‌شود یا سیمین از نادر، یا این دو از همدیگر؟ چه اهمیتی دارد؟ مساله چیز دیگری است.

از سالن سینما که بیرون آمدیم، یکی از تماشاچیان با تاثر و قطعیت و هیجان رو به اصغر فرهادی که گوشه‌ای ایستاده بود و با این و آن گپ می‌زد در آمد که:
-آقای فرهادی! شما به نظر من آس ِ مدرن سینمای ایران هستید. (شاید هم بر عکس: آس ِسینمای مدرن)

راست می‌گفت؟ اگر یکی از تعریف‌های مدرنیته و جهان مدرن، افسون‌زدایی باشد، حرف آن تماشاچی متاثر بعد از دیدن فیلم جدایی نادر از سیمین درست است. جهانی بی‌افسون و افسانه. یک همینه که هست خلع‌سلاح‌ کننده. یک پیش پاافتادگی در روابط و آدم‌ها. یک جور رومانتیزم‌زدایی از رابطه‌ها. بی‌هیچ شاعرانگی‌ای یا توهمی. با قیاس‌هایی پنهان و پوشیده و بی‌شعار با معصومیتی محتضر. همیشه نوعی نوستالژی برای آن جهان دست‌نخورده باقی می‌ماند. اما معلوم نیست اصغر فرهادی از این مدرن بودن سر حال باشد. واقعیت، تقصیر او نیست. تلخ باشد یا شیرین، روزگار است دیگر. شاعری می‌گفت کار هنرمند نه تفسیر زندگی است و نه تغییر آن؛ کار هنرمند ترسیم زندگی است. این را هیوا مسیح می‌گفت. تلخ است؟ شیرینش کن.

 

👈 جهت دسترسی به آموزش غیرحضوری «پس از جدایی عاطفی و طلاق» با تدریس دکتر شیری، تصویر زیر را کلیک نمایید:

 

هرچند طلاق امری نا خوشایند است اما حتما در پاره ای از موارد بسیار کاری حکیمانه است تا دو نفر بتوانند رشد خود را فارغ از دیگری طی کنند.
گرفتاریهای پس از طلاق هم شامل مرد می شود هم شامل زن ؛ در این سلسله نوشتار ، به طور خاص به گرفتاریهای زنان آنهم دسته ای از ایشان که جوان هستند ، توجه بیشتری شده است.
مسائل و گرفتاریهای زنان جوان پس از متارکه را به سه دسته کلی تقسیم کردیم:
۱٫ گرفتاریهای زن با درون خودش
۲٫ درگیریهای زن درون خانواده اش پس از متارکه
۳٫ گرفتاریهای زن جوان متارکه کرده در جامعه ایرانی: ۳ دسته میکنیم: استرس های تا طلاق؛ خود طلاق؛ استرسهای پس از طلاق

توصیه های متخصصین به والدین دختر متارکه کرده
* به دخترتان کمک کنید که در طول افسردگی پس از طلاق، درسهای زندگی گذشته اش را به روشنی دریابد تا با آگاهی به خودسازی بپردازد.
* هرگز با دفاع بی منطق از دخترتان ، به او دلداری پوشالی ندهید.
* حتما به استقلال درونی دخترتان توجه کنید: قوانین زمان دختری او در خانه شما ، الان موثر نخواهد بود.اگر برایتان مقدور است در منزل خود استقلالی نسبی از جهت امکانات برای او فراهم کنید.
* خود را بیش از حد مقصر ندانید و خودتان را مسوول ناکامی زندگی دخترتان ندانید زیرا باعث میشوید که دخترتان سهم خطاهای خودش را نبیند.
* اگر شما نیز با دخالتهای سابق خود باعث طلاق دخترتان شده اید، شجاعانه از او عذرخواهی کبید تا بتواند به شمادوباره اعتماد کند.

والدین محترم ! اکیدا بقیه فرزندانتان و فامیل و آشنایان را از هرگونه دخالت ( دلداری ترحم ، غیرتی بازی و…) در زندگی دخترتان بر حذر بدارید . این دخالتها دخترتان را متلاشی میکند.
والدین عزیز ! دخترتان اجازه دارد که پس از بازسازی روح و روان خود و فراگیری درسهای شکست و افسردگی ، به جامعه برگردد و به اشتغال یا تحصیل یا رابطه عاطفی بپردازد.
اجازه دهید دخترتان کم کم روی پای خودش بایستد و تا زمان استقلال نسبی مالی از او حمایت کنید.

* مادران محترم ! گرچه لازم است که به دخترتان فضای گفتگو بدهید اما مراقب باشید که با دلسوزی خود ، سطل زباله احساسات منفی او نشوید
* والدین محترم ! نگران نباشید! اگر درست با دخترتان رفتار کنید نه تنها به دام نمیافتد بلکه به ازدواجی مناسب نیز پای خواهد گذاشت.

بیایید بررسی کنیم سیر استرسهای فزاینده ای را که یک زن تحمل میکند:

استرسهای زن تا طلاق
درگیریهای متعدد در زندگی با شوهرش ، لجبازی ، دعوا و مرافعه و چه بسا ضرب و شتم و نا امنی جانی : احتمالا اوائل از خجالت یا ترس ، چیزی از این مسائل را با خانواده خود در میان نمیگذارد (احساس تنهایی مخرب)
فشار به حدی میرسد که بزرگترها پادرمیانی میکنند(استرس بی آبرویی جلوی بزرگترها)
زن و شوهر در حضور بزرگترها تعهداتی میدهند و با امیدی نصفه و نیمه و با کلی اگر و اما دوباره از نو زندگی را شروع میکنند( استرس شروع دوباره )
پس از مدتی متاسفانه دوباره دعواها شروع میشود و این بار نا امیدی شدید بر زن حاکم میشود( دیگه درست بشو نیست!)
کم کم زمزمه های طلاق در ذهن زن آغاز میشود (ترس شدید از اینکه بازی تمام شد و تو باختی! )
بی اعتمادی شدید زن به تصمیم خود که” نکنه اشتباه کنم ؟ “نکنه من واقعا پر از عیب هستم ؟” و صدها نکنه و ابهام و تردید …
فاجعه مشکلات حقوقی طلاق شروع پروسه متارکه برای زن بسیار در ایران سخت است . متاسفانه به شهادت اکثر بانوان و بسیاری از حقوقدانان ، زن اگر هم محق باشد در احقاق حق خود با موانع زیادی روبروست که به پاره ای از آنها اشاره میکنم :

عدم آشنایی با ریزه نکات حقوقی : البته خوشبختانه مدتیست که دوایر راهنمایی و ارشاد در مجتمعات قضایی تاسیس شده که تا حدی به مراجعین در پیدا کردن مسیر راهنمایی میکنند ولی واقعا چه انتظاری داریم که با اینهمه مراجعین زیاد به دادگاههای خانواده ، چقدر میتوان از پرسنل قضایی انتظار داشت؟

محیط بسیار مخرب دادگاهها برای روح زن : هر کس که به هر علتی به مراکز قضایی مراجعه میکند به شدت دچار خستگی روح میشود زیرا تشزیفات اعصاب خوردکن اداری و امضا و شماره نامه و …از ده جا گرفتن و صف و نوبت و انتظار و بعضا مشاهده مستقیم دعواهای دیگران و شنیدن درددل جانسوز سایرین و متاسفانه ،بعضا حضور مخفی شکارچیان عفاف در حول و حوش زنانی که به دنبال پناهگاه به دستگاه قضایی پناه آورده اند ، همه و همه به شدت به روح زن آسیب جدی وارد میکند.

هزینه بالای وکالت و کلا طرح دعوا در دادگاه(وقتی و پولی): قطعا داشتن وکیل برای مساله طلاق بسیار توصیه میشود اما چند درصد زنان ما توان مالی برای داشتن وکیل زبردست را دارند؟

عدم درک بعضی از قضات محترم از عمق گرفتاری یک زن : هرچند که نباید از تحولات چشمگیر دستگاه قضایی در دوران اخیر ،چشم پوشید اما به واقع باز هم لازم میبینم که از نگاه بهداشت روان نیز به بعضی نکات اشاره کنم. ضمن احترام به همه قضات ومسولین حقوقی ، دست نیاز به سوی همه شما بزرگواران دراز میکنم تا واقعا کمکی به مردمی کنیم که یک پای در دادگاههای شما دارند و پای دیگر در مطبها و کلینیکهای ما. مثال تلخی را به عنوان دیباچه این بخش تقدیم میکنم:

* مشکلات جنسی در روابط زناشویی : خانم ۲۱ ساله ای با همسر۲۵ساله خود برای مشاوره مسائل و مشاجرات بین خود به مشاور مراجعه کردند و مشاور پس از ۵ جلسه دریافت که بیشتر ریشه گرفتاریهای این زوج در ناتوانی جنسی مرد قرار دارد . مشکل روان پزشکی مرد این بود که وی نسبت به همسر خود ، انگیزه لازم مسائل زناشویی را نداشت و فقط هم نسبت به همسر خود این مشکل را داشت . زن پس از ۲ سال تلاش برای بهبود این مشکل و مراجعه زوجین به پزشکان مختلف نهایتا دریافت که کاری از پیش نمیتواند ببرد و لذا تقاضای طلاق از شوهرش کرد ( چنانکه میدانید در شرع مقدس و مترقی اسلام ، مردی که ناتوانی وظایف جنسی داشته باشد ، کفایت زوجیت ندارد و مراحل طلاق برای او جاری میشود ) مشکل اینجاست که شوهر حاضر به قبول مشکل نبوده و طلاق نمیدهد و ماههاست که از خانه رفته است و عملا شکایت و دادخواست طلاق و … در روندی نفسگیر و طولانی افتاده است و گیریم که حتی دادگاه اگر به او دسترسی داشت ، اثبات ادعای زن بیچاره بسیار سخت است! ببینید به همین راحتی سالهای جوانی زن تلف میشود و او از لذت داشتن همسری سالم و فرزند محروم میگردد.
بسیاری از زنان از طرح اصل مشکل خود هم با پزشکان و هم با قضات میهراسند (نظیر اختلالات جنسی شوهر )

*مثال دیگر در مورد زنانی است که شوهرانی شکاک paranoid دارند. مردان پارانویید معمولا از نظر اجتماعی موقعیتی خوب دارند و چه بسا تحصیلات و شغل و درآمد خوبی نیز داشته باشند . پیش از ازدواج دختران بعید است که متوجه این اختلال شخصیت خطرناک بشوند (متاسفانه معمولا ما دوران آشنایی پیش از ازدواج (نامزدی) را به تنها کاری که نمیپردازیم ، مسائل مهم اخلاقی و شخصیتی نامزدمان است! نه میبینیم چگونه عصبانی میشود؟ چگونه نسبت به بقیه واکنش نشان میدهد؟) پس از ازدواج وقتی زن با پدیده بدبینی شوهر مواجه میشود ابتدا به خود میگوید که باید از شوهرم اطاعت کنم و به ویژه بعضی افراد شکاک با ظرافت تمام از توجیهات دینی برای سیطره خود بر جان و روح زن و فرزندان سوء استفاده میکنند ( در حالیکه در سیره نورانی پیامبر اسلام و ائمه اطهار هرگز چنین برخوردهایی را با زن نمیبینیم) زن بیچاره از پرداختن به کوچکترین نیازهای طبیعی خود (مثلا تلفنی حال خانواده اش را پرسیدن) محروم میشود و کم کم مرد شکاک با تهمتهای خانمانسوز خود روح زن را به لجن افترا میکشاند.شاید برایتان جالب باشد که بدانید کمتر کسی حتی خانواده خود دختر ، نمیتوانند باور کنند که دخترشان را دست هیولایی داده اند که ظاهری بسیار مطلوب در اجتماع دارد. حال به آگاهیتان می افزایم که پارانویا (بدبینی) درمان دارویی ندارد و بسیار سخت به روانکاوی و سایر درمانهای روانپزشکی پاسخ میدهد. شما ایا با چنین همسری ادامه میدهید؟ منهای تعدادی از قضات آشنا به این نکات ریز روانشناسی ، سایرین ، به شکایات زنان این مردان در دادگاهها توجهی شایسته نمینهند و پرونده را به مسیر پر پیچ و خم اداری میسپارند و فراموش میکنند که زندگی با آدم پارانویید چقدر خطرناک و مخرب است.
معمولا زنان با گذشتن از حقوق خود طلاق را بدست می آورند و چه بسا هزینه های بیشتر نیز میدهند که بچه را نیز با خود داشته باشند.
گفتیم که زن متارکه میکند و حال باید به خانه پدری برگردد( اگر چنین جایی داشته باشد وگرنه مستقیما به وانفسای جامعه وارد میشود) مسائل خانه پدری را نیز در جلسه قبل گفتیم . همینجا لازم است از پدران و مادران فهمیده و خردمی یاد کنم که پس از شکست ظاهری دخترشان با چه صبر و عطوفتی به فرزندان خود امیدی دوباره برای شروع دوباره میدهند. اما نوعا اتفاقات از همین نوعیست که خدمتتان ارائه میشود.
زن جوان باید باری خود کاری بکند و اول از همه به فکر استقلال مالی میباشد تا از زیر دین خانواده تا حدی خارج شود.

منابع این بحث:
۱٫ jung,aspects of masculine- edition 2003 /Routledge publisher
۲٫ انسان در جستجوی هویت خویش – کارل یونگ –ترجمه محمود بهفروزی –انتشارات گلبان
۳٫ انسان و سمبولهایش –ماری لوییز فون فرانس

 

👈 جهت دسترسی به آموزش غیرحضوری «پس از جدایی عاطفی و طلاق» با تدریس دکتر شیری، تصویر زیر را کلیک نمایید:

 

✅ تغییرات جزئی در زندگی‌تان ایجاد کنید
با ایجاد تغییرات کوچک و مثبت به خودتان کمک می کنید بیشتر از زندگی لذت ببرید. برای مثال، کمی ورزش کنید یا چند عادت ساده و مؤثر در خود ایجاد کنید که حس و حال خوشایندی به شما می دهد. برای ایجاد این تغییرات به کمی انگیزه نیاز دارید؛ همین که قدم اول را بردارید و حرکتی از خود نشان دهید کافی است تا انرژی بگیرید.

✅ افکار منفی را از خود دور کنید
افکار منفی باعث می شود میزان رضایتمان از زندگی کمتر شود. وقتی مدام در ذهنتان منفی بافی می کنید، نباید انتظار لذت بردن از زندگی را داشته باشید.

✅ ورزش کنید
خیلی از افراد علاقه‌ زیادی به ورزش کردن ندارند، اما نباید تأثیرات فوق العاده فعالیت‌های جسمی را نادیده بگیرید. برخی افراد با انگیزه‌ تناسب اندام ورزش می کنند، در حالی که فواید ورزش تنها به زیبایی ظاهری ختم نمی شود. ورزش کردن یک فعالیت شادی آور است که باعث می شود علاوه بر احساس سلامتی و انرژی، دیدگاه مثبتی نسبت به زندگی پیدا کنید.

✅ وجه مثبت هر چیزی را ببینید
هر اتفاقی که در زندگی‌تان رخ می دهد، یک جنبه‌ مثبت دارد. اگر بتوانید همیشه وجه مثبت را ببینید، دیگر نارضایتی به سراغتان نمی‌آید. آیا از اینکه اینترنت منزلتان قطع شده، ناراحت هستید؟ هیچ اشکالی ندارد، به جای وقت گذرانی در اینترنت می توانید با همسر و خانواده‌تان وقت بگذرانید و از بودن در کنار هم لذت ببرید!

✅ قدر همدیگر را بدانید
قدر عزیزانتان را بدانید و برای در کنار هم بودن، از هیچ فرصتی دریغ نکنید. اگر مدت زیادی به سراغ والدین یا دوستانتان نرفته‌اید، همین حالا با آن‌ها تماس بگیرید. اگر امروز فرصت دیدنشان را ندارید، لااقل یک پیام محبت آمیز برایشان ارسال کنید یا تلفن بزنید.

✅ به دنبال علاقه‌مندی‌هایتان بروید
مهم نیست به چه فعالیتی علاقه دارید، مهم این است همین حالا علایقتان را با انرژی دنبال کنید. اگر علایق خود را نمی شناسید، کمی وقت بگذارید و به علاقه‌مندی‌هایتان پی ببرید. اگر کار موردعلاقه‌تان را انجام دهید، زندگی به کام تان شیرین‌تر می شود و با انرژی بیشتری جلو می روید.

✅ با افراد باانگیزه و پرانرژی وقت بگذرانید
اگر با افرادی وقت بگذرانید که وظایفشان را با انرژی و انگیزه دنبال می کنند، خودتان نیز همانند آنها احساس شور و هیجان خواهید کرد. پس اگر در انتخاب همکارانتان آزادی عمل دارید، حتما افرادی را انتخاب کنید که وظایفشان را با روحیه‌ مثبت و شاد دنبال می کنند تا در نهایت بتوانید از کار با آن‌ها لذت ببرید و چیزی به ارزش هایتان اضافه شود.

✅ از دیگران بازخورد بگیرید
از خانواده، همکاران، دوستان و تمام اطرافیانتان بخواهید نظرشان را در مورد شما بگویند. اگر بازخورد منفی اما سازنده‌ای دریافت کردید، سعی کنید از آن برای بهبود زندگی‌تان کمک بگیرید. اگر هم بازخوردهای مثبت گرفتید، لذت ببرید و قدردان باشید.

✅ به خودتان استراحت دهید
گاهی احساس خستگی زیادی می کنید، به طوری که به هیچ کاری رغبت ندارید. در این مواقع اگر امکان دارد کمی به خودتان استراحت دهید و از روزمرگی فاصله بگیرید. برای مثال، به طبیعت گردی بروید، به زندگی‌تان بیندیشید، استراحت کنید یا اصلاً هیچ کاری انجام ندهید. بعد از اینکه دوره‌ فراغتتان به پایان رسید، می بینید زندگی چقدر برایتان لذت بخش تر شده است.

✅ به دیگران کمک کنید
به دنبال راه حلی باشید تا برای کسانی که دوست شان دارید کاری انجام دهید تا خوشحال شوند. مطمئن باشید با کمک کردن به دیگران، زندگی لذت بخش تری خواهید داشت.

منبع: کانال تلگرامی مهارت‌های مدیریتی

 

📌 آموزش غیرحضوری «من خشنود»

 

تنهایی سه لایه دارد:
تنهایی فیزیکی، تنهایی عاطفی و تنهایی فسلفی

✔️در یک رابطه ی خوب قراره شما از نظر فیزیکی و از نظر عاطفی تنها نمونید. اما حواستون باشه جفت شما قرار نیست تنهایی فلسفی شما را پر کنه.

✔️سلیقه ی مشابه داشتن خوبه. ولی فلان مفهوم عمیقی که شما از فلان فیلم میگیرید، فلان حس خاصی که از طبیعت میگیرید، فلان لذت خاصی که از عرفان میبرید، قرار نیست توسط همسر شما هم درک بشه.

تنهایی فلسفی جزئی از فردیت شماست و همین تنهایی شما رو بعنوان یک شخص خاص از تمام عالم متمایز میکنه.

✔️ممکنه افرادی باشند که شریک عاطفیشون از نظر فلسفی هم بهشون نزدیک باشه (که دیگه خوشا به حالشون) ولی مراقب باشید که گاهی بهتر است سعی نکرد با کسی که از نظر فلسفی به ما نزدیکه رابطه ی عاطفی برقرار کرد زیرا این نزدیکی به اشتباه تعمیم داده میشه به نزدیکی های عاطفی و درست از همین نقطه است که خیلی ها گزیده می شوند.

✔️برای رابطه ی عاطفی ملاکها متفاوته… برای رابطه ی عاطفی خوب داشتن، دنبال فلسفه نگرد. دنبال ملاکهای رابطه ی بین یک مرد و یک زن بگرد.

✔️نباید همه ی زندگی خودت رو در رابطه تعریف کنی… هنر، سرگرمی، دوستان دیگه، مطالعه، و … خیلی چیزهای شخصی دیگه در رابطه باید داشته باشی. سرمایه گذاری تمام زندگیت روی طرف مقابلت، بار سنگینی به دوشش میندازه و ممکنه فراریش بده.

✔️قبل از اینکه بخوای حال طرف مقابلت رو خوب کنی، حال خودت رو خوب کن. خوشحال کردن بقیه وقتی معنا داره که خودمون خوشحال باشیم. خوشحالی‌ای که فقط وابسته به خوشحال بودن بقیه باشه خطرناکه.

✍️ این متن، دست‌نوشته‌ی یکی از دانشجویان دکتر شیری است.

 

📌 پیشنهاد می‌شود:

 

آیا چنانکه بعضی دختران عصبی زخم خورده از مردان عوضی، کنایه میزنند، مرد شایسته وجود ندارد؟

شایستگی، زن و مرد ندارد، مال مقام انسان است ولی احتمالا شکل بروزش در بانوان و آقایان متفاوت است.
شایستگی، ساختنی است، نه شانسی است نه ارثی!

اگر بنا باشد از مختصات شایستگی یک مرد بنویسم، احتمالا نکات زیر خواهد شد (و شما هم بیفزایید نظرتون را)

✅ با ادب است و متین؛ ولی ادب و متانت، دست و پایش را نمیبندد که لازم شد بخروشد.

✅ مرد است و یادش نرفته که مرد مقداری کله شقی، نرینگی و چند مولکول پیش بینی ناپذیری دارد.

✅ از بیان احساساتش نمی هراسد، جرات ابراز عشق دارد و دلیر وادی عشق است، پای عشق خیلی حساب کتاب نمیکند، حداقل اگه بناست چند باری عاشق شود، اونجا اهل قمار است.

✅ شیربرنج نیست، هپلی و شلخته نیست، به جذابیت ظاهری و رفتاریش اهمیت میدهد، تو ظاهرش وا نداده و بلد است چه موقع عین ببر وحشی از حریمش مراقبت کند.

✅ اهل خاله زنک بازی، گیر دادن به جزئیات بی ارزش، مو را از ماست کشیدن نیست، بلد است عین عقاب از امور پیش پا افتاده فاصله بگیرد و در وقتی مناسب تر به آوردگاه زندگی بازگردد.

✅ در برابر معنای بزرگتر زندگی، قوانین عظیم هستی، صاحبخانه اصلی عالم، بی تفاوت نیست، سوال دارد و برای پاسخش به جواب های کلیشه ای دل خوش نمیدارد.

✅ به طبیعت، حیوانات و گیاهان به چشمی خیره مینگرد نه ابزاری برای عشق و حال.

✅ اهل تئاتر، موسیقی، هنر و هیجان و مقداری ورزش و داد زدن سر فوتبال و کشتی و …هست. زانوانش جازخم آسفالت کوچه های محل داره یا تو گل کوچیک یا تو دعوای زنگ آخر.

برای داشتن چنین مردی باید خود نیز شایسته بود و بعضی اشتباهات را هرگز تکرار نکرد.

 

📌 آموزش غیرحضوری جذابتر شدن و محبوب ماندن