✍️مرد بودن ، قدرت طلبی مردانه ، سوء تفاهم زنان

قدرتهای مرد برای زن جذاب است . هر نوعش را بگید باز جذاب است و ربطی ندارد که یک زن اگر قدرت نداشته باشد دچار این “شیفتگی” میشود؛ هر زنی مرد قدرتمند را از مرد ضعیف بیشتر میپسندد .خود به خود بسیاری از مردان در حوزه قدرت در حال تقلا هستند هم به این خاطر که در جامعه مردانه نیز ، قدرت است که باعث برتری میشود هم اینکه دوست دارند نزد زنی که دوستش دارند قدرتمند جلوه کنند. اما زنان درباره قدرتمندی مرد زیاد دچار سوء تفاهم میشوند . بگذارید چند مثال درباره انواع قدرت در مرد بزنیم :

✔️قدرت جسمی، تناسب اندام و سینه ستبر و بازو های قوی

✔️قدرت کاری : مرد تخصص و مهارتی دارد که بقیه به او تکیه میکنند

✔️قدرت مالی : یعنی هم پول دارد هم امکانات هم امنیت مالی

✔️قدرت شخصیتی: یعنی جذبه دارد . اگر هم پول دارد، میتواند پول خرج کند بدون اینکه خیلی نگران باشد و دل گنده است…خیلی حسابگر نیست جلوی زن و از نظر شخصیتی آویزون نیست. بدون زن میتواند زندگی کند. عواطف دارد اما مدیریتش میکند. زن باید تقلا کند تا در مرکزیت توجه او قرار بگیرد

✔️قدرت اخلاقی و معنوی : یعنی بلد است آب باریکه بین خود و آسمان برقرار کند. اهل خویشتن داری است به خاطر تقوا. نامرد نیست، اخلاق دارد در زندگیش. به هر قیمتی و با هر شیوه نامردی و نادرستی، ثروت و موقعیت کاری تو زندگیش نمیخواهد . خلوت دارد برای خودش و خدایش
اگر مردی به این لایه های مختلف برسد البته همسرش، مادرش ، دخترش و همه زنان کلا به او احترام خواهند گذاشت

اما قدرت طلبی در مردان را میتوان به گونه ای دیگر نیز بررسی کرد . یک تیپ شخصیتی در مرد داریم ( zeus type ) که او را قدرت طلب و جاه طلب میکند. حس رقابت شدید به او میدهد و بسیار میخواهد که نفر اول قدرتی یک مجموعه باشد ( مبصر کلاس/ ارشد یگان/ فرد با عرضه کمپانی و…) حتی این عرصه قدرت میتواند زندگی عاطفی باشد
👈مردان در برابر زنان میتوانند از قدرت نمایی عقب نشینی کنند اما از مردانگی خیر!

فرض کنید شما بناست به افتخار تولد شوهرتان میهمانی بگیرید. خب دستتان درد نکند به خاطر این لطفتان . شوهرتان باید صبح برود اداره و قاعدتا بنا نیست به خاطر میهمانی امروز سر کار نرود ولی شما انتظار دارید او از صبح با شما جهت خرید و آماده سازی مجلس امشب باشد. او میگوید زودتر از سرکار می آید تا همه چیز را رتق و فتق کند. شما عصبی میشوید که میهمانی امشب همه چیز شفته و مزخرف میشود. او گیج میشود که چرا اینقدر دلخوری و وسواس برای این میهمانی باید صرف شود

به شما اطمینان میدهد که همه چیز مرتب برگزار خواهد شد و تازه میگوید: رودربایستی داری با دوستانت؟ اونها هم میدانند که هر دوی ما آدمهای کم وقتی هستیم

خانم به آقا میگوید: که نمیخوام آبروم بره.

آقا میگه : نگران نباش…آبروریزی نمیشه…شاید خیلی لوکس برگزار نشه اما قطعا بد نخواهد شد…بسپار به من !

خانم اینجا کفایت مردانه مرد را زیر سوال میبرد و دقیقا همینجاست که بحران آغاز میشود زیرا وسواسهای بیمارگونه خانم برای برگزاری تمام و کمال یک میهمانی مناسبتی ساده دارد باعث زیر سوال رفتن توانمندیهای مرد میشود

این میهمانی برگزار میشود اما به چه قیمتی؟ شاید یک خانم متوجه نباشد که زیرسوال بردن کفایتهای یک مرد برای انجام خیلی از کارها به قسمتی از او آسیب میزند که تقریبا قابل جبران نیست

👌مردان جایی احساس خوب بودن دارند که مردانگی آنها پذیرفته شده باشد

منظور من از از مردانگی میتواند در این نوشته اینها باشد:

✔️ قدرت مسوولیت پذیری
✔️ یافتن شیوه ای در نهایت برای انجام کارها
✔️ اشتباه کردن و بعدش درست کردن موضوع
✔️ نپرداختن به جزئیات غیر ضروری

مردان قرنها با همین شیوه ها زندگی کرده اند، لذت برده اند، آسیب خورده اند اما در نهایت باقی مانده اند. نگرانی زنان میتواند این شیوه را به بحران بکشاند و درک زنان میتواند مردان را برای همسری قدرتمند ماندن کمکی شایان کند
#دکتر_شیری

به شما کمک خواهد کرد تا انرژی ها مردانه و زنانه را بهتر بشناسید :

مجموعه آموزش های غیر حضوری شخصیت شناسی آرکتایپ

بزودی آرکتایپ های زنانه نیز بصورت غیرحضوری ارائه خواهد شد

tavangary.com

«هر آدمی یک خائن درون دارد که جایی پهلوی کودک درونش زندگی می‌کند و برخلاف کودک درون باید جلوی ابراز وجودش را گرفت. این یعنی هر آدمی ممکن است مرتکب خیانت بشود. پس این موضوع همیشه پرهیجان فیلم‌های خانوادگی و عامل مهم اکثر طلاق‌های عاطفی و دادگاهی، ممکن است در هر زندگی‌ای رخ بدهد که گاهی دلایل ساده و پیش پا افتاده‌ای دارد. اما در برخورد با هر مشکلی باید راه‌حل درست را انتخاب کرد. شاید ساده به نظر برسد اما گاهی ما راه حلی که انتخاب می‌کنیم به نظر خودمان درست است در حالی که دقیقا هیچ کمکی به حل مشکلات نمی‌کند. اینکه در برخورد با خیانت چه کار کنیم، نکته مهمی است. اینکه بدانیم خیانت همیشه از جانب طرف مقابل زندگی ما نیست، کمی بحث را قابل فهم‌تر می‌کند. گاهی ممکن است خود ما خواسته یا ناخواسته درگیر رابطه‌ای شویم که لااقل از نظر طرف دیگر، خیانت محسوب می‌شود. مساله کلی در این زمینه متاسفانه این است که اغلب نمی‌دانیم داریم در مورد چه چیزی حرف می‌زنیم و وقتی هم که پیش می‌آید، نمی‌دانیم چطور باید با مساله برخورد کنیم.» این‌ها را کسی می‌گوید که به واسطه تجربه کاری‌اش با خیانت بین زن و مرد آشنا است. سراغ دکتر شیری رفتیم تا برایمان از اجزای مختلف این پدیده تلخ اجتماعی حرف بزند. لابه‌لایش هم گریزی به ۳ نمونه واقعی خیانت‌های زن و شوهری زد.

چار چوب شما کجاست؟

ما سه نوع رابطه داریم، رابطه همکاری، رابطه عاطفی و ازدواج. صمیمیت ما در این سه رابطه متفاوت است؛ مثلا در رابطه همکاری صمیمیت کمی وجود دارد و رازها و نگفتنی‌های ما در هر کدام متفاوت است. حتی در رابطه زن و شوهری هم ما حرف‌های نگفتنی داریم اما به میزان خیلی کم. تعهد ما در هر یک از این روابط فرق می‌کند،مثلا ممکن است یک رفتار من از نظر همکارم بی‌تعهدی نباشد اما از نظر همسرم بی تعهدی باشد. بحث لغزش اما متفاوت است. بسته به تیپ خانواده‌ها بحث لغزش و خیانت مطرح می‌شود. مثلا ممکن است در خانواده من اگر همسرم با همکار مردش چای بخورد، خیانت محسوب شود. ما همیشه خطا و لغزش را وقتی تعریف می‌کنیم که فرد از چهارچوب و خط کشی ما گذشته باشد. اگر ما با هم حرف بزنیم و این خطوط را مشخص کنیم، مشکلات حل می‌شود.

بزرگ‌ترین اشتباه ما این است که گفت‌وگو نمی‌کنیم و با اصول خانه پدری رفتار می‌کنیم، توقع هم داریم که طرف از قبل بداند.

مثلا زنی که برادرش همیشه ساعت ۹ شب خانه بوده، از اینکه الان همسرش ساعت ۱۱ شب به خانه می‌آید ناراحت می‌شود. خیانت در واقع لغزش جنسی است، من به کارهای خارج از اصول جنسی می‌گویم خیانت و به کارهای خارج از بحث انتفاع جنسی، لغزش می‌گویم. بعضی رفتار‌ها هستند که چون فقط یک واکنش در شرایط خاص‌اند، نمی‌شود به آنها خیانت گفت و اصلا نباید در موردشان حرف زد و به آنها کلید کرد. کسی که خودش نشان می‌دهد آدم متاهلی است و در رفتار و گفت‌وگوهایش حد و مرز دارد، هر چقدر هم در رابطه با جنس مخالف (البته در چهارچوب عرف) آزاد گذاشته شود، موضوع خیانت نیست. اصولا بعضی برخوردها بسیار گذرا هستند و هیچ قصد و غرضی پشتشان نیست.

برای اینکه زندگی مشترک از ریل خودش خارج نشود، باید هیجان رابطه را بیشتر کرد. برای افزایش هیجان هم بازی و سفر پیشنهاد‌های خوبی هستند. به طور کلی هر کاری که صمیمیت بین مرد و زن را بیشتر کند. تمام فرمول‌های هیجان قبل از ازدواج را اینجا هم داریم. خلوت داشتن بعد ازدواج خیلی مهم است. یکی از راه‌های افزایش نشاط بین زوج‌ها، دخالت خانواده‌هاست، همین دور هم جمع شدن‌های خانوادگی. این کار باعث می‌شود آدم‌ها خودشان را با هم مقایسه کنند و از آن فضای بهشت گونه عجیب که فکر می‌کنند با بیرون آمدن از رابطه به آن می‌رسند، خارج شوند.

خیانت از کجا آب می‌خورد؟

سرخوردگی‌های جنسی و عاطفی: بالاخره اگر من در خانه حرف محبت‌آمیز نشنوم، مثلا در محیط کار کسی پیدا می‌شود که به من محبت بکند.

عدم مدیریت مرد: وقتی که مرد احساس سکان داری در خانه ندارد یا زنی در آن خانه وجود دارد که مرد در کنار او احساس مرد بودن ندارد. بیشتر حس همخانه بودن دارد. زن باید به مرد احساس سکان داری بدهد. مرد هم باید مردیت خودش را داشته باشد.

عصبانیت: یک اختلاف مختصر می‌تواند آدم‌هایی را که درگیر شرایط محیطی دیگر هم هستند به سمت خیانت ببرد. گاهی زوجین از سر لجبازی برای اینکه به طرفشان نشان بدهند هنوز هم توانایی جذب آدم‌های جدید را دارند دست به خیانت می‌زنند. دیالوگ رایج این‌جور وقت‌ها این است که «دیدی میتونم بهتر از تو رو هم گیر بیارم؟»

برای اعتماد به نفس دوباره: گاهی آدم‌ها در محیط‌هایی به این نتیجه می‌رسند که هنوز هم توانایی لازم برای شکارچی بودن را دارند.

ترس از میانسالی: آدم‌ها وقتی متوجه می‌شوند که با دوران میانسالی فاصله چندانی ندارند، گاهی می‌خواهند برای آخرین بار لذت‌های دوران جوانی را تجربه کنند. البته روابطی که بر اثر این ترس شروع می‌شوند عموما جدی و پایدار نیستند.

کاهش هیجان رابطه اصلی: کاهش هیجانات مهم‌ترین دلیل شناخته شده برای خیانت‌هاست که خودش به اندازه همه دلایل بالا حرف دارد. نمودار هیجان در روابط نکته‌های ظریفی دارد. رابطه اصلی که با ازدواج آغاز می‌شود، به دلیل رسمی بودنش و همچنین آشنایی‌های پیش از ازدواج در شروع هیجان کمتری دارد.اما یک رابطه ممنوعه با هیجان خیلی زیادی شروع می‌شود.

پس از ازدواج، بار هیجانی ارتباط تا حد زیادی افت می‌کند، اینقدری که بسیاری می‌ترسند نکند اساساً اشتباه کرده‌اند و لازم است همینجا بگوییم که نه! این افت طبیعی است اما غیر طبیعی این است که هیجان‌های جدیدی در این زندگی ایجاد نشود.


✔️ اولین فاز هیجانی قدرتمند، رابطه‌ی ج ن س ی سالم زناشویی است که دانشی است که باید زوجین از منابع معتبر و نه منابع غیر علمی موجود فرا بگیرند تا همیشه چراغ منزلشان روشن بماند.
✔️ سپس معاشرین جدید است که باید در کلاس فکری و اجتماعی خودتون باشند و بالاخره با آزمون و خطا از بین این دوستان تعدادی دارای صلاحیت می‌مانند که به درد دورهمی و مسافرت‌های گروهی و پیک نیک و … می‌خورند.

یکی از راه‌های ساده برای آرامش داشتن در زندگی مشترک «معاشرت نکردن با زوج‌هایی است که زیادی ادا و اصول دارند!».
در زندگی مشترک برای آرامش بیشتر، از زوج‌هایی که ادا و اصول زیاد دارند، رابطه‌شان را به رخ می‌کشند یا اینکه تازه به دوران رسیده‌اند و لباس روشنفکری به تن کرده‌اند دوری کنیم. در عوض با آدم‌های عمیق معاشرت کنیم، با آن‌هایی که کمتر نق می‌زنند، با آن‌هایی که گرمتر و امیدوارتر می‌کنند آدم را.

✔️ رابطه‌ی خوب سه فضا دارد: زن جدا ـ مرد جدا ـ زن و مرد مشترک. زمانی یک رابطه عالی است که دو فضای شخصی (دوستان، مطالعات، معاشرت‌های خانوادگی) برقرار باشند البته باز مشخص است این برقراری به معنی بی‌بندوباری و بی‌مسئولیتی مثلا دوران مجردی نیست ولی اینکه آقا بخواد با هم‌کلاسی‌های دانشکده‌ی خود بروند شام دور هم باشند و خلوتی و لطیفه‌ای و خاطره‌ای، احتمالاً مجردیش بیشتر لذت دارد. دقیقاً همین لذت‌ها برای خانم نیز معتبر است و باید برقرار باشد وگرنه زندگی مشترک و فضای مشترک بسیار خسته کننده می‌شود.

✔️ باز از راه‌های افزایش نشاط در زندگی مشترک، بزرگداشت مناسبت‌ها و تولد و سالگردهای خود و بستگان است.

🔴 من تاکید می‌کنم که تکنیک نیست که نشاط به زندگی می‌آورد بلکه همت شماست و خلاقیت‌تان که بعد از ازدواج لزوماً خودبخودی نیست. این زندگی مشترک شما نیست که حال شخصی شما را خوب می‌کند. بلکه شما باید حال خوب خودتان را با موثر بودن، با انجام وظایف شخصی و اجتماعی تأمین کنید و بیارید تو خونه‌تون تو زندگیتون. اونهایی که متوقع هستند که شوهر یا همسر باید حال آنها را مراعات کند یا حتی حالشان را خوب کند درکی کودکانه از زندگی مشترک دارند ولو اینکه دکترا نیز داشته باشند!

خیلی از دختر خانم­ها با وجود شایستگی، شرایط ازدواج­شان مهیا نمی­شود، فکر می­کنید چرا؟

طرح موضوع: نکته مهمی که ذهن خیلی از خانم­ها را درگیر کرده است: من میخواهم ازدواج کنم، شرایط و ویژگی­های خوبی هم دارم اما کسی سراغم نمی­آید.

در جواب باید گفت، بخشی از این بحث به شرایط اجتماعی فعلی­مان مرتبط است. اینکه بزرگ­ترین گروه سنی کشور، جوان­های ۲۵-۳۰ ساله هستند و دخترانی که  می­خواهند ازدواج کنند در همین گروه سنی هستند. از طرفی میل به ازدواج در پسرهای این گروه سنی قرار دارند کم است. الان خیلی محتمل­تر است که یک پسر ۲۷ ساله ازدواج نکرده باشد تا ۲۰ سال پیش. چون یک طرف قضیه ازدواج پسرها هستند، می­توان نتیجه گرفت که چه اتفاقی برای دخترها می­افتد.

نکته اینکه تا چند سال پیش، به صورت غالب کسانی در بین خانواده­ها بودند که با اجازه والدین، جوان­ترها را به هم معرفی می­کردند اما این روش دیگر کمتر مورد پسند دختران تحصیل­ کرده است و خود­به­ خود نقش خودشان در پیدا کردن همسر بیشتر شده؛ اجازه بدهید بحثمان را روی یک  دختر از قشر متوسط جامعه که از نظر ظاهری معمول است و تحصیلاتش را هم پشت سر گذاشته و حالا می­خواهد ازدواج کند، متمرکز کنیم و ببینیم برای این کار چه چالش­ هایی پیش رو دارد.

دیده شدن

محل­هایی که احتمال یافتن یک همسر بیشتر است جاهایی هستند که شباهت­ های بیشتری وجود دارد. دختر تحصیل­ کرده با اشتغال بیشتر دیده می­شود. آدم­هایی که در آن مکان­ها هستند، چه خودشان و چه اطرافیانشان کاندیدهای بهتری هستند برای ازدواج. بالاخره شایستگی آدم یک جایی باید دیده شود و یکی از این جاها محل کار است.این نکته در مورد محل تحصیل هم هست، اما من خیلی آن را توصیه نمی­کنم. چون محل تحصیل اقتضایش آزمون و خطاست. یعنی از آدم­ها در محل تحصیل جدیت کمتری برای ازدواج انتظار می­رود. ولی اینکه یک سری ارتباط­ ها در انتهای دوره تحصیلی به سمت ازدواج برود طبیعی است. سومین جایی که حضور در آنها ضرورت دارد، حلقه­ های ارتباطی communication ringsاست. منظور گروه­های اجتماعی در بیرون از محل کار است. مثلا بچه­ های دبیرستان یا فارغ­ التحصیلان فلان جا .البته در جامعه فعلی ما مفهومی به نام «کلاب» نداریم. کلاب NGO نیست و قرار نیست کار خاصی انجام دهند.  کلاب فقط یک گروهی است که صرفا دور هم هستند. مثلا یک چیزی مثل انجمن شعر خیلی خوب است. خانواده­های ما ارتباط­ های کوچه و خیابانی و مهمانی را نمی­پذیرند اما در عین حال گزینه­ های زیادی وجود ندارد که بچه­ ها به صورت معقول همدیگر را ببینند. ما در جایگاه معقولش می­توانیم برای طبقه تحصیلکرده چنین محیط­هایی را فراهم کنیم. گفتیم که در گذشته سیستم­های سنتی کارکردهایشان را داشتند ولی دیگر برای این قشر کارایی ندارند و ما نتوانسته ­ایم سیستم جایگزینی برای این طبقه تعریف کنیم. از طرفی، بنگاه­های ازدواج در ایران که تلاش داشتند این خلا را پر کنند هم موفق نبودند. ولی یک نگاه می­گوید وجود این بنگاه­ها بهتر از نبودشان است. چون اگر قرار باشد من در ۲۵-۲۶سالگی هیچ کجا دیده – نشوم، حاضرم این ریسک را قبول کنم و در یک موسسه پروفایل باز کنم. در آسیب­ شناسی این بنگاه­ها باید گفت، فلسفه وجودی­شان خیلی خوب است ولی در عمل می­بینی چیزهای دیگری می­شوند. مشکلی که ناشی از این است که جامعه هر چیزی را به چیز مدرنی که خودش می­خواهد تبدیل می­ کند. می­گویند؛ جامعه توسعه نیافته در توسعه نیافتگی­اش توسعه یافته است! همین هم می­شود که با وجود فلسفه و نیت درست، جامعه این نهادها را به چشم محل دوستیابی می­بیند.

خوب دیده شدن

نکته مبنایی این است که تو باید درست دیده شوی. خوب دیده شوی. باید به ظاهرت برسی. به عنوان یک آدم با سلیقه شناخته شوی. خوب دیده شدن هم درباره ظاهراست، هم در مورد رفتار. از طرفی، بعضی دخترها با مطالعه یک سری کتاب­ها و شرکت در بعضی کلاس­ها خیلی چیزها را می­دانند و کم کم نقاب همه­ چیزفهمی می­زنند، چیزی که باعث ترس پسرهای اطرافشان می­شود. اصلا بحث این نیست که پسر دنبال دختر بی­عرضه می­گردد. نکته این است که شما می­توانی باعرضه باشی ولی ملت را نترسانی. مشکلی که در دخترهای تحصیل­کرده با عرضه داریم این است که به موقع نمی­توانند از موقعیت مثلا یک همکار، خودشان را به یک همراه عاطفی خوب تغییر بدهند. مثل اینکه یک دکتر بخواهد در مسائل عاطفی هم از موضع قدرت صحبت کند. تاکید می­کنم، ما با قدرتمند بودن دختر که مشکلی نداریم، ولی در رابطه ه­ای که با پسر دارد، پسر دوست دارد ناخدا باشد. تو نباید زیادی قدرت­نمایی کنی که به او حس بد دست بدهد. این همان تایید کردن میل غریزی مردها به تسلط است و منافاتی هم با احترام به زن ندارد. یادمان باشد که مرد و زن با هم برابر نیستند، متفاوتند. اگر برگردیم به بحث خودمان همان دکتر اگر بخواهد با همسرش از موضع قدرت حرف بزند خیلی مسخره است، همین قاعده را می­توانیم ببریم به ارتباط یک زن قدرتمند با همسرش! این سوئیچ کردن یک بازی روانی است که من بتوانم آگاهانه وارد یک رابطه عاطفی معقول شوم. مردها دختر قدرتمند را دوست دارند، ولی برای ازدواج با او تردید می­کنند.

از طرفی دیگر، گاهی دختری زیادی خودش را ضعیف و وابسته نشان می دهد که این هم همان بی­ تعادلی است. مردها را نباید ترساند. ترساندن مرد اینطور است: آرامششان را از آنها بگیری، جلوی پیشرفتشان را بگیری و لذتشان را مشروط کنی. مردها با زنی ازدواج می­کنند که هم به خاطر بودن در کنار او لذت ببرند هم پیشرفت کنند و هم آرامش داشته باشند. این password تمام مردهای دنیاست!

جهت آشنایی با درس غیر حضوری دکتر شیری درباره ازدواج و انتخاب همسر، بر روی تصاویر زیر کلیک نمایید:

 

 

 

دولت آلمان برای مقابله با اعمال خشونت جنسی علیه کودکان، تنها به وضع قوانین کیفری بسنده نمی‌کند. پیاده کردن طرح‌های پیش‌گیرانه برای هر دو گروه قربانیان و مرتکبین احتمالی از جمله برنامه‌های دولت این کشور است.

بیش از یک سده از زمانی می‌گذرد که زیگموند فروید (۱۸۵۶ ـ ۱۹۳۹) در اواخر سال‌های دهه‌ی ۱۸۸۰ سوءاستفاده‌ی جنسی از کودکان را کشف و طرح کرد، ولی انکار و نادیده ‌گرفتن این پدیده‌ی ناهنجار در برخی از جوامع هم‌چنان ادامه دارد. فروید در آن زمان در یکی از سخنرانی‌های علمی خود از افرادی یاد کرده بود که “بدون تفکر و تأمل، نیازهای جنسی خود را از طریق کودکان ارضاء ‌می‌کنند”.

روزنامه‌ها در گزارش‌های خود درباره‌ی همایش علمی‌ای که فروید در آن سخنرانی کرده بود نوشتند: «پس از طرح موضوع از سوی فروید، سکوتی سرد سالن را فراگرفت.» برخی از دانشمندان شرکت‌کننده پس از پایان کنگره به جدل قلمی با این راه‌گشای روانکاوی مدرن و دیدگاه‌های او پرداختند و آن‌‌ها را به عنوان “افسانه‌‌های علمی” رد کردند.

فروید ولی از پای ننشست و با پژوهش‌های بیشتر در زمینه‌ی پیامدهای ویرانگر آن “اعمال بدون تفکر و تأمل” برای شخصیت کودک، به نتایج مهم‌تری دست یافت که آن‌ها را سرانجام در مقاله‌ای منتشر ساخت. او در این مقاله، ضمن تشریح رابطه‌ی بزرگ‌سالان با کودکان که وابستگی، اعمال قدرت، ضعف نیروی تشخیص، ناآگاهی و ناتوانی دفاع از خود آن را رقم می‌زند، نوشت: «سوءاستفاده‌ی جنسی از کودک، بر تکامل آتی شخصیت فردی و روان او پیامدهای وحشتناک و فاجعه‌بار دارد و ناهنجاری‌های روانی فراوانی را برای او به‌وجود می‌آورد.»

پایه‌ی حقوقی حمایت از حقوق کودک

قوانین و مقررات کیفری آلمان در جهت پیش‌گیری از بروز این “پیامدهای وحشتناک و فاجعه‌بار” و بر اساس تأمین “حق اِعمال گرایشات جنسی به اختیار فرد” تنظیم شده است. به‌نظر تدوین‌کنندگان این قانون، چنین حقی می‌تواند به دو شکل خدشه‌دار شود:

یک: نقض حق با مخالفت یا بدون توافق قربانی صورت بگیرد.
دو: توافق قربانی، ظاهری و به دلیل شرایط ویژه‌ی او مانند ضعف نیروی تشخیص یا وابستگی عاطفی به مجرم باشد.

از نظر قانون‌گذار آلمانی، “جرایم جنسی علیه کودکان” در مورد دوم مصداق می‌یابد که می‌تواند بسته به شرایط و عناصر سازنده‌ی جرم یا جنایت، عناوین و کیفرهای گوناگونی را شامل شود؛ از “جرم سوءاستفاده‌ی جنسی از کودک” گرفته تا “جنایت تجاوزی منتهی به مرگ به کودک”. ماده‌ی ۱۷۶ قانون کیفری آلمان ناظر بر اشکال گوناگون احراز “جرم سوءاستفاده‌ی جنسی از کودک” است. کودک، موافق تعریف این قانون، گروه سنی زیر ۱۴ سال را در بر می‌گیرد.

طبق ماده‌ی ۱۷۶ قانون کیفری آلمان، خشونت جنسی در موارد زیر محرز است:
ـ بکاربردن واژه‌ها و عبارات مستهجن (از طریق تلفن یا پست الکتریکی)
ـ لمس کودک به منظور تحریک جنسی خود
ـ اجبار کودک به لمس بدن مجرم
ـ اصرار به برهنه‌شدن کودک و تماشای او هنگام انجام اعمال یا عمل جنسی
ـ استفاده از کودک به منظور تهیه‌ی فیلم‌های پورنو یا نشان دادن فیلم‌های پورنو به او
ـ لمس جاهای حساس بدن کودک
ـ اجبار یا اصرار به انجام هر گونه عمل جنسی به هر شکل و طریقی با او، از جمله تجاوز.

کودکان پیش‌مدرسه‌ای معمولا خشونت‌ جنسی‌ای را که در مورد آنان اعمال شده، در بازی با عروسک‌های خود نشان می‌دهند.

ماده‌ی ۱۷۷ قانون کیفری آلمان ناظر بر حمایت‌های ویژه‌ی قانون‌گذار از نوجوانان بین ۱۴ تا ۱۸ سال است. موافق این ماده، میزان کیفر کسانی ‌که به عنوان آموزگار، مربی ورزشی، پدر، برادر، خویشان نزدیک، کارفرما، مدیر و صاحبان مسئولیت‌های مشابه با این گروه سنی به‌طور مستمر در رابطه‌اند، بیش از مجرمان دیگر است. تهدید کودکان به سکوت، از آن‌جا که نشانه‌ی آگاه بودن مجرم به انجام عمل خلاف خود است، از موارد تشدید جرم شمرده می‌شود.

شیوه‌های رایج و انگیزه‌های مشابه

مجرم معمولا با نشان ‌دادن محبت و ابراز دوستی به کودک نزدیک می‌شود و سپس قصد خود را به مرحله‌ی اجرا می‌گذارد. از این رو کودک که با ابراز علاقه‌ی فرد مورد اعتمادش موافق بوده، “سردرگم می‌شود” و آرزو می‌کند که این بزرگسال صاحب قدرت رفتار خود را تغییر دهد. معمولا افراد مورد اطمینان کودکان، ماه‌ها و سال‌ها به این عمل شنیع ادامه می‌دهند. مردانی که به این جنایت دست می‌زنند، به اقشار گوناگون اجتماعی تعلق دارند و امکان “همدستی” زنان یا مادران کودکان نیز در این و آن مورد منتفی نیست. این زنان معمولا با وجود پی‌بردن به این جرم، سکوت می‌کنند یا درصدد جلوگیری از تکرار آن برنمی‌آیند.

موافق پژوهش‌های روانکاوان، انگیزه‌ی بزرگسالان (و گاهی هم جوانان) از اعمال خشونت جنسی، قدرت‌نمایی و نشان‌دادن برتری جسمی و روحی خود به قربانی است. گاهی نیز عدم آگاهی آنان به این نکته که از اعتماد یا وابستگی کودک برای ارضاء نیازهای جنسی خود سوءاستفاده می‌کنند، عامل تعیین‌کننده است.

اعمال خشونت جنسی یا اعمال خشونتی که همراه با آزارهای جنسی باشد، برای کودکان پیامدهای گریزناپذیری دارد

آزار و سوءاستفاده‌‌ی جنسی، اعمال خشونت جنسی یا اعمال خشونتی که همراه با آزارهای جنسی باشد، همان‌گونه که فروید کشف کرده بود، برای کودکان پیامدهای گریزناپذیری دارد. این پیامدها اغلب با احساس ترس و ناتوانی همراه است. قربانیان معمولا این خاطرات تلخ را به صورت گسسته یا کابوس به یاد می‌آورند. این افراد اغلب بدون دلیل موجه ناگهان می‌ترسند، غمگین، خشمگین یا شرم‌زده می‌شوند.

پیامدهای ویرانگر و درمان آن‌ها

حدود ۴۰ درصد کودکانی که مورد آزار و سوءاستفاده‌‌ی جنسی قرار می‌گیرند، ابتدا واکنش محسوسی از خود نشان نمی‌دهند و تغییر بارزی در رفتار آن‌ها دیده نمی‌شود. اغلب کودکان پیش‌مدرسه‌ای در بازی با عروسک‌های خود، خشونتی را که بر آنان اعمال شده، نشان می‌دهند. برخی می‌کوشند این تجربه‌های تلخ را پس بزنند و هیچ‌گاه به یاد نیاورند. برخی دیگر سکوت می‌کنند، ولی از بی‌خوابی، ترس، افسردگی و پرخاشگری رنج می‌برند.

این که آیا ناهنجاری‌های روانی ناشی از سوءاستفاده‌‌ی جنسی درمان‌پذیر است، بستگی به شرایط اعمال خشونت، زمان، شخصیت کودک و عوامل تعیین‌کننده‌ی دیگر دارد. امکان بهبودی کودکانی که در حل این مشکلات روحی از حمایت و پشتیبانی دوستان و نزدیکان خود برخوردار می‌شوند، بیش از کودکانی است که احساس ناتوانی و بی‌پناهی طی سال‌ها هم‌چنان در آنان تقویت می‌شود. کودکانی که پیش از تجربه‌ی آزار جنسی به‌طور کلی از نظر روحی قوی بودند، توانایی بیشتری برای مقابله با پیامدهای ویرانگر آن از خود نشان می‌دهند.

سوء استفاده جنسی از کودکان

رفتارهای غیرعادی کودکان به‌هر رو، نوعی زنگ خطر برای اطرافیان است که به توصیه‌ی روانشناسان باید با کمک‌های کارشناسانه مورد بررسی قرار گیرد.

نهادهای داد‌خواهی و دادرسی

بر اساس ارزیابی‌های پلیس جنایی آلمان، از هر ۱۸ تا ۲۰ مورد سوءاستفاده‌‌ی جنسی، یک مورد به شکایت می‌انجامد و از هر ۵ شکایت، یک پرونده در دادگاه بررسی می‌شود. آمار رسمی سال ۲۰۰۹ نشان می‌دهد که هر سال، ۱۶ هزار پرونده در این زمینه تشکیل و حدود ۸۰ در صد آن‌ها، به صدور حکم منجر می‌شود.

ارائه‌ی دادخواست علیه مجرمان به دادگاه‌های آلمان، از اواسط سال‌های دهه‌ی ۱۹۵۰ آغاز شد: بین سال‌های ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۵، به نسبت جمعیتی برابر با ۱۰۰ هزار نفر، ۳۰ پرونده ‌به دادگاه ارجاع داده شد. این رقم در اواسط دهه‌ی سال‌های ۱۹۹۰، به ۱۵ تا ۲۰ مورد کاهش یافت. در سال ۲۰۰۹، کمتر از ۱۵ پرونده به نسبت جمعیتی بالغ بر ۱۰۰ هزار نفر به ثبت رسیده است.

اقدامات پیش‌گیرانه برای قربانی‌ها و مرتکبین

دولت آلمان برای مقابله با این پدیده‌ی ناهنجار اجتماعی ـ روانی تنها به وضع قوانین و مقررات کیفری بسنده نکرده، بلکه هم‌چنین در صدد پیاده‌کردن طرح‌های پیش‌گیرانه نیز برآمده است. این اقدامات هر دو گروه قربانیان و مرتکبین احتمالی را دربرمی‌گیرد. به باور کارشناسان امور کیفری، روشنگری نخستین گام در راه مبارزه با خشونت جنسی علیه کودکان است که در برنامه‌های پیش‌گیرانه‌ی دولت گنجانده شده است. این طرح‌ها از سال‌های دهه‌ی ۱۹۹۰ در ادارات و نهادهای گوناگون آلمان به اجرا درمی‌آید. در مهد کودک‌ها و مدارس، به عنوان مثال، کودکان مستقیما در باره‌ی چگونگی اعمال خشونت جنسی و راه‌های مقابله با آن به شیوه‌ها و روش‌های خاص آموزشی ـ تربیتی آشنا می‌شوند. آگاه ساختن کودکان در مورد داشتن حق استقلال رای در زمینه‌های اعمال گرایشات جنسی خود، بخش دیگر این طرح‌هاست که در کنار تقویت اعتماد به‌نفس کودکان و شکل‌گیری شخصیت فردی آنان پیاده می‌شود.

برنامه‌های جلوگیری از وقوع جرم ادارات پلیس آلمان در ایالت‌های شانزده‌گانه‌ی این کشور، شامل مردان با گرایشات پدوفیلی [کودک‌بارگی] هم می‌شود. از سال ۲۰۰۵ طرحی با عنوان “مجرم نشویم” در مورد این افراد به مرحله‌ی اجرا در می‌آید که بر اساس تجربه‌ها، شناخت‌ها و روش‌های موفق روان‌درمانی یک گروه روانشناس و روانکاو تنظیم شده است. در چارچوب این برنامه به پدوفیل‌ها آموزش داده می‌شود، چگونه گرایشات خود را تحت کنترل در آورند یا با دارو درمان کنند.

از زبان آمار و ارقام

بر اساس آمار اداره‌ی مرکزی پلیس جنایی آلمان، ۹۲ درصد سوءاستفاده‌‌های جنسی از کودکان در فاصله‌ی بین سال‌های ۶ تا ۱۴ سالگی رخ می‌دهد. ۸ درصد خشونت‌های جنسی، نوزادان و کودکان تا ۶ سال را شامل می‌شود. گمان می‌رود که هر سال حدود ۳۰۰ هزار کودک در آلمان مورد سوءاستفاده‌ی جنسی قرار می‌گیرند.

موافق ارزیابی اداره‌ی مرکزی پلیس جنایی آلمان، از هر ۱۵ کودک، یکی با این تجربه‌ی دردناک آشنا شده است. شمار دختران، ۱۰ برابر تعداد پسران است. بر پایه‌ی آمار رسمی دولتی، ۹۳ در صد مجرمان، از نزدیکان و آشنایان قربانیان هستند و رابطه‌‌ای عاطفی با آنان دارند. دو سوم این افراد، اعضای خانواده و خویشان کودک هستند. ۷۰ درصد مرتکبین این جرایم در سال ۲۰۰۸، بیش از ۲۱ سال داشتند.

شمار اندکی از تجاوزات جنسی به کودکان، از سوی مردان پدوفیل صورت می‌گیرد. آمار رسمی سال ۲۰۰۷ نشان می‌دهد که حدود ۲۰۰ هزار مرد با گرایشات پدوفیلی در آلمان زندگی می‌کنند.

اعمال خشونت جنسی تنها از سوی بزرگسالان صورت نمی‌گیرد، گاهی کودکان و نوجوانان نیز علیه همسالان یا کودکان کم‌سال‌تر از خود به این اعمال دست می‌زنند. ۱۵ تا ۳۰ درصد مجرمان جنسی در سال ۲۰۰۶، کودکان بودند. ۴۰ درصد از این تعداد خود در کودکی مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند. بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۱، حدود ۹۰۰ کودک در آلمان ناپدید شدند. برخی گمان می‌برند که شماری از این کودکان هنوز زنده‌اند و در گوشه‌ای از دنیا به کار تن‌فروشی واداشته شده‌اند.

======================

منبع : دویچه وله

عاطفه‌ ام گم شده!

وقتى درست وسط یک رابطه عاطفى قرار گرفته‌ایم، اغلب حواسمان نیست داریم چه کار می‌کنیم و ممکن است چه زخم‌هایی به روان و حس دوست داشتنمان بخورد. در یک چنین رابطه‌ای حواس‌جمع‌ها کمتر در معرض آسیب‌های روحى قرار می‌گیرند. رابطه عاطفى یک روى دیگر سکه هم دارد که باید مراقبش بود.

۱.چرا زخم می‌خوریم؟
به رسمیت نشناختن مرزها :بعضى وقت‌ها دو طرف نمی‌دانند به کدام مرزها و ارزش‌های همدیگر نباید نزدیک شوند. آن‌ها بدون اینکه بدانند و احیاناً بخواهند به هم ضربه می‌زنند و می‌روند دنبال کار خودشان اما گاهى هم هست که دو طرف دقیقاً می‌دانند در چه کارهایى نباید دخالت کنند. می‌دانند مرزهاى ممنوعه کدامند اما بی‌خیال این حرف‌ها می‌شوند و از هر مرز و حریمى می‌گذرند و این دفعه خودخواسته به طرف مقابلشان ضربه می‌زنند.

۲. به رسمیت نشناختن اولویت‌ها :
اولویت‌های آدم‌ها با هم فرق کند. وقتى هم که دو طرف برایشان مهم نباشد که اولویت طرف مقابل چه چیزهایى است، راحت ترا ز آنچه فکرش را بکنید اولویت‌های هم را درو می‌کنند. وقتى الآن اولویت یک آدمى درس خواندن است و نمی‌تواند به جاى آماده شدن براى کنکور فوق‌لیسانس برود مهمانى، اصرار طرف مقابل و به‌ویژه تنها مهمانى رفتن او از سر قهر،او را دچار سرخوردگى می‌کند.

۳. ندانستن زمان مناسب تغییر :
یک رابطه معمولاً سه فاز دارد؛ آشنایى، نامزدى و ازدواج. در دو فاز اول درنگ بیش از حد و احتمالاً عمدى یکى از طرفین باعث می‌شود طرف مقابل در شرایط نامشخصى قرار بگیرد. دو طرف در دوران آشنایى باید بعد از مدتى یا جدا شوند یا وارد دوران نامزدى شوند و نامزدى هم باید تا وقتى که دیر نشده به ازدواج منتهى شود دخترها در این مورد دچار آسیب بیشتر و زخم‌های عمیق‌تری می‌شوند چون پسرها هزینه اجتماعى کمترى می‌دهند؛ مثلاً دختر وقتى بعد از سه سال نامزدى در ۲۷ سالگى از پسرى جدا شود، فرصت‌های کمترى براى انتخاب شدن دارد؛ در حالى که پسر ۲۷ ساله با تجربه مشابه ، همچنان قدرت انتخاب بالایى دارد.

 

چه نکنیم؟
✔️ نقطه ‌ضعف‌های طرف را فهرست کردن : آدم ‌ها توى رابطه عاطفى- حتى وقتى در حال تمام شدن است- نقاط مثبتى از یکدیگر در خاطر دارند و اشتباه بزرگى است که همه این تصاویر را تباه کنیم. هر آدمى حتى در زمان جدایى هم یک بهشت کوچولو از رابطه‌ای که با طرف مقابل داشته براى خودش نگه می‌دارد. خراب کردن این بهشت یکى از آن کارهایى است که در زمان جدایى باعث زخم عاطفى می‌شود. وقتى وسط آن‌همه مشکل پاى نقطه‌ضعف‌های طرف مقابل را که هیچ ربطى به دلیل جدایى ندارد می‌کشیم وسط، یعنى برو و با زخم‌های عاطفی‌ای که برایت درست کردم خوش باش !

✔️بی‌ارزش کردن لطف ‌ها : بی‌ارزش کردن کارهاى خوبی که در زمان خوشى بین دو طرف رد و بدل شده هم یکى از کارهایى است که در زمان جدایى می‌تواند شما را به خطر بیندازد؛ مثلاً کادوى روز تولد او را به مسخره بگیریم. شکستن آن تصویر زیبا نتیجه‌ای ندارد جز ایجاد زخم عاطفى در روح کسى که چنین تصویرى براى خودش دارد.

✔️اسرار یکدیگر را فاش کردن : عصبانیت، مجوزى براى بی‌اخلاقی نیست .اسرارى که در نتیجه اعتماد بین دو طرف فاش شده بودند، تحت هیچ شرایطى نباید فاش شوند. اسرارى که روزى در شرایط گل و بلبل همین‌جوری بازگو شده بودند و وقتى از آن‌ها براى دل سوزاندن استفاده می‌شود، موجب جراحت روانى می‌شود. زخم‌های عاطفی‌ای که در اثر این رازگشایی‌ها به وجود می‌آیند، معمولاً باعث بی‌اعتمادی آدم زخم‌خورده به همه موجودات زنده دنیا می‌شوند.

چه بکنیم؟
✔️ زخم را بشناسیم : انکار مشکلى که پیش آمده فقط باعث می‌شود دوباره و ده‌باره آن تجربه را تکرار کنیم. اما شناختن زخم و اشتباهى که باعث به وجود آمدن آن شده، به رشد آدم و التیام درد کمک می‌کند.

✔️ واقع‌بین باشیم : واقع‌بین بودن و یادآورى اشتباهاتى که کرده‌ایم لااقل این مزیت را دارد که یادمان می‌آید ما هم فرشته نبوده‌ایم و الآن هم به یک فرشته بی‌گناه ظلم نشده.این‌طوری بهتر می‌شود تبعات زخم را از بین برد.

✔️ رصد نکنیم : رصد کردن کسى که رفته، خودمان را دچار فرسودگى می‌کند. ردیابی طرف مقابل در شبکه‌های اجتماعى و جاهاى دیگر و موشکافى درباره اینکه الآن در چه حال است ما را از واقعیت دور می‌کند. از دوستان مشترک و واسطه‌ها به‌نوعی کسب خبر کردن تنها موجب می‌شود به هم بریزید.

✔️جایگزین نکنیم : تا وقتى که زخم‌های روحمان از رابطه قبلى هنوز تازه است، کار خطرناکى است که رابطه جدیدى را تجربه کنیم. سؤال این است که کى می‌توانیم به پیشنهادهاى بعدى ازدواج پاسخ مثبت بدهیم؟ از وقتى که یادآورى خاطرات قبلى موجب دردهاى شدید نشود.
#دکترشیری

 

در همین رابطه
👈درس ساختن رابطه عاطفی بدون شکست

 

 

 

 

#خلاصه_مطب
سلام دکتر شیری عزیز
موضوعی مدتهاست ذهن من رو درگیر کرده که لطف بینهایت بزرگی میکنید که در این راه کمکم کنید
من تو مسئله مذهب دچار مشکل شدم
شاید سالها بهش فکر نمیکردم
اما نزدیک یکسال هست ک ذهنم رو درگیر کرده

اینکه من مسلمانم و باید به دستوراتی که خداوند داده عمل کنم (اما در مورد نوع پوشش اینکار رو‌انجام نمیدم و یا گرفتن روزه)
اینکه اکثرا میگن باید دلت پاک باشه و انسانیت داشته باشی و کاملا قبول دارم،بعد انسانیت و سالم زندگی کردن کاملا درسته اما پیرو دستورات دینی بودن یک موضوع دیگه است
اینکه نمیتونم کتاب قرآن رو به دلیل بعضی مطالبش بپذیرم(ارزش پایین زن،اختیارات بیشتر مردان،نابرابری،مسئله حجاب که نمیتونم بپذیرم که یک مرد اوقدر منزلتش پایین باشه که مثلا با موب بنده تحریک بشه)
این مسائل منو دچار سردرگمی کرده
دوست دارم به یک باور عمیق عاقلانه و باثبات به تصویر دینیم برسم
امکانش هست راهنماییم کنید ؟

 


 

سلام به خاطره گرامی
حقیقتا این سوال را بهتره روحانیون جواب بدهند (که البته اکثرا مشغول سیاست و برنامه تلویزیونی و سخنرانی و مشاوره اند)
آنچه من فهمیده ام اینست که غایت دین ، اخلاق است (گفته نبی اکرم بعثت لاتمم مکارم الاخلاق)

۱-دین چند ساحت دارد (منبع اصلی این جمله را از نوشته جان ناس در کتاب معروفش درباره شناخت ادیان اخذ کرده ام )

۲-داستانها+ سنتها+ قوانین و شریعت+ اخلاقیات+ فلسفه+ پیشوایان

۳- انسان در طول سفر زندگیش تغییر میکند، تصویر خداوند برای او متناسب با نیازهای دوران سفر زندگیش تغییر میکند، خدای یک پسر ۱۳ ساله او را در امتحاناتش موفق میدارد.خدای همان پسر در ۱۸ سالگی برایش معشوقش را دل نرم میکند ، در ۲۳ سالگی از خدایش میخواهد در امتحان پذیرش یک دانشگاه عالی قبول شود و در ۳۰ سالگی ، همسرش را موقع زایمان کمک میکند و در ۴۰ سالگی در بحران میانسالی تو از خدا میخواهی که از بی معنایی نجاتت دهد و …

۴- ما وجه انسانی خود را به درکمان از مفهوم خدا اضافه میکنیم طبیعتا. چنانکه میبینیم ، خدای ما با ما تغییر میکند زیرا خدای ما GOD IMAGE با خدای خالق GOD فرق دارد. خدای ما طبیعتا تحت تاثیر انسان بودن ماست که ادراک میشود.
حضرت امیرالمونین(ع) میفرمایند خدای مورچه ها در ذهنشان یک مورچه عظیم الجثه با چشمانی بسیار بلند است که همه جارا میبیند. (متاسفانه هرچقدر گشتم نتونستم تو اینترنت اصل جمله را پیدا کنم)

۵- وقتی من کودکی پر دردی داشته باشم، خدای من ، مفهومیست که به من امنیت بناست بدهد.یعنی که ادراک هر کس از خداوند تحت تاثیر وضعیت روانکاوانه او نیز قرار دارد.

بنابراین در فرم بالغانه ما به مفهوم خداوند میپردازیم و به همین میزان درست و اخلاقی زندگی میکنیم و ادراکمان از دین را بسط میدهیم. تفسیر فقهی از دین اگر مورد قبولتان نیست ، معنیش این نیست که تفسیر اخلاقی یا فلسفی از دین را تجربه نکنید

مخلص
علیرضا شیری

محمدرضا افزود :

قال مولانا الامام باقر العلوم -علیه السلام
(توحید صدوق/بحارالانوار؛ج۶۹،ص۲۹۳)
هر آنچه را با خطورات ذهنی خود در دقیق ترین معانی آن تشخیص می دهید، مخلوقی است مصنوع مانند خودتان، به سوی خودتان بازگشت می کند، و چه بسا مورچه کوچک تصور کند که خداوند دو شاخک دارد، چرا که داشتن شاخک از برای آنها کمال است و می پندارد که نبودن آن(شاخک) نقص کسی است که متصف به آن(شاخک) نباشد، و این حال عاقلان است در مورد آنچه خدای متعال را با آن وصف می کنند!

جنبه مادری همسر

اغلب مردهای قدیمی دنبال دختری بودند که یک جورهایی خودشان بتوانند بزرگش کنند و طوری شخصیتش را شکلبدهند که خودشان دوست داشتندایده ای که البته هنوز هم خیلی ها طرفدار پروپا قرصش هستنداین خواسته درکنار هزار تا دلیل دیگر باعث می شد که گاهی دختر با کسی ازدواج کند که جای پدرش باشد یا پسر ده سالی بزرگ تر ازخانمش باشدرویه ای که در سال های اخیر وارونه شدهحالا، آمارهای سازمان ثبت احوال ما ایرانی ها چیز دیگری رامی گوید. اینکه الگوی همسریابی لااقل از نظر سن وسال پسرها و دخترها دارد عوض می شود.

چند دلیل ساده

  • یک نوع سلیقه زناشویی است.
  • بعضی پسرها یک مقدار نیاز روانی به این دارند که با کسی باشند که با تجربه باشد و بتوانند به او تکیه کنند.
  • ثبات اجتماعی و مالی دختر هم در این تصمیم‌ها مؤثر است.

ترکیب جمعیتی به نفع پسرهاست

این مسأله که جدای از دلایل اجتماعی و روان‌شناسی، یک دلیل ساده ترکیب جمعیتی هم دارد. اینکه آدم‌های پیک جمعیتی ما که در سال ۶۵ اتفاق افتاده، حالا در روزهای انتخاب همسرند و البته این مشکلی است که برای دخترهاست چون پسر هم‌سن یا بزرگ‌تر از خودشان خیلی کمتر از گذشته پیدا می‌شود. نتیجه‌اش هم شده این آمار: «بر اساس گزارش رسمی منتشرشده از سوی سازمان ثبت احوال کل کشور، تعداد ازدواج‌های

ثبت‌شده در سه‌ماهه سال ۸۶ که زوجه یک سال از زوج بزرگ‌تر بوده ۳٫۵۷ درصد است که این رقم در سه‌ماهه سال جاری (۱۳۸۹) به ۳٫۶۸ درصد رسیده، همچنین میزان طلاق ثبت‌شده همین گروه در سه‌ماهه اول سال ۸۶، ۳٫۲۲ درصد بوده است که در سه‌ماهه اول سال جاری (۱۳۸۹) به ۳٫۶۸ درصد رسیده است.

در ۲٫۰۸ درصد از ازدواج‌های ثبت‌شده در سه‌ماهه اول سال ۸۶، سن زوجه دو سال بیشتر از زوج بوده که این رقم در سه‌ماهه سال جاری به ۲٫۱۷ درصد رسیده است و این در حالی است که درصد طلاق همین گروه سنی در سه‌ماهه اول امسال نسبت به سال گذشته ۱۷صدم درصد افزایش داشته است. تعداد ازدواج‌ها و طلاق‌هایی هم که در آن‌ها سن زوجه سه، چهار، پنج سال یا بیشتر از زوج بوده است و در سه‌ماهه اول سال ۸۷ به ثبت رسیده نسبت به سه‌ماهه اول سال ۸۶، اندکی کاهش داشته است.

روی این حساب، با توجه به اینکه هرم سنی جنسی ایران طوری است که دخترهای ۲۳ تا ۲۸ سال یا ۲۰ تا ۲۵ سال با پسرهای گروه سنی بالاتر از خودشان که تعدادشان کمتر است ازدواج می‌کنند، اصولاً ضرورت دارد که مهارت‌هایی آموزش بدهیم که دختر و پسرهای گروه‌های هم‌سن با هم ازدواج کنند و خوشبخت شوند.

فرصت‌ها و تهدیدها

این ارتباط‌های عاطفی را در مجموع نه می‌شود به راحتی منفی و مشکل‌دار دانست و نه گفت که حتماً خوب است. مسئله‌ای که فرصت‌ها و تهدیدهایی دارد.

  • بلوغ اجتماعی دختر از پسر سریع‌تر است که حتی شامل بلوغ عاطفی و شخصیتی‌اش هم می‌شود. به همین دلیل، یک دختر ۲۴ ساله از لحاظ نیازمندی‌های شخصیتی می‌تواند پا به پای یک پسر ۳۰ ساله جلو برود. حالا اگر او همین انتظار را از یک پسر هم‌گروه سنی داشته باشد، احتمالاً با مشکل مواجه می‌شود. چون پسر می‌خواهد نقش ۲۵ سالگی خودش را بازی کند.
  • نکته بعدی در مورد بچه­ دار شدن است. در گروه‌های هم‌سن این نگرانی وجود دارد که دختر مهارت والدی و مسؤولیت پذیری بیشتری داشته باشد و پسر نکشد و احساس کند گیر افتاده چون به نسبه، بلوغ والد شدن و پدر بودن به او دیر دست می‌دهد. همزمان هم دختر این ترس را دارد که در صورت اقدام دیر برای بچه‌دار شدن، مشکلاتی برایش پیش بیاید. نکته‌ای که احتمالاً برای پسر دغدغه به حساب نمی‌آید.
  • اما نکته جالب این است که طلاق در این نوع ازدواج‌ها کمتر است. یکی به خاطر نوع توقع پسرهای ایرانی از همسر که جنبه مادری همسر را دوست دارند و در این ازدواج‌ها به ثبات بیشتری می‌رسند. در این زندگی‌ها سعی و خطا کمتر است و آن‌ها خانواده با قوام و پخته­ تری خواهند داشت. البته به شرطی که رابطه را طوری مدیریت کرده باشند که دچار عوارضش نشوند.

دلم را برده، چه کنم؟

اگر از چنین دختری خوشت آمده و تصمیم ازدواج داری باید با علم به شرایطی که خواهی داشت بروی جلو. مشکل زمانی بیشتر پیش می‌آید که پسر نداند وارد چه رابط ه­ای شده است. این ملاحظه در مورد تصمیم‌گیری دختر هم صدق می‌کند. با همه این حرف‌ها برخلاف عددهایی که بعضی کارشناس‌هامی‌دهند، به نظر نمی‌شود با این مسئله خیلی ریاضی و فرمولی برخورد کرد و برای تفاوت سنی عدد مشخصی داد. اما با بحث شکاف نسل‌ها می‌شود راه‌حل داد. مثلاً بچه‌های ورودی سال ۸۹ دانشگاه با ورودی‌های ۸۵ دغدغه­ های متفاوتی دارند. شکافی نسلی که ضرباهنگ تغییر آن بیشتر هم شده. پس دو نفر که از دو نسل متفاوت باشند احتمال به مشکل خوردنشان بیشتر می‌شود. باید کسی را انتخاب کنیم که هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ نسلی و فرهنگی متفاوت نباشیم.

بحث الان نیست ، سالهاست دل در محبت رسول دارم و میدانم چقدر در لواى دیندارى ، بی اخلاقى با ما و مردممان شده ، اینقدر که اگر حرفى از پیامبر بزنم ، هزار تهمت و بد و بیراه بار آدم میشود 😔 و اگر از آدورنو و ساموئل بکت و دریدا نقلى کنم ، از گزند در امانم!

خواننده گرانقدرم ،
✔️من متکفل این نیستم دین را بزک دوزک کنم ، خدا شاهد است که از بی اخلاقى افراد به ظاهر مومن ، کم نخورده ام و نمیخورم و خدا میدونه چقدر تو این سالها زیرآبم خورده و میخورد و خواهد خورد ولى باعث نشده از احترامم به دین و خدمتم به مردم بکاهم ؛

✔️من آنچه قصه سفر زندگى خودم بوده اینجا روایت میکنم و چون سالها کتاب خوانده ام ، سفر کرده ام و تحقیق جدى داشته ام ، بخشى جدایى ناپذیر از من ، بعد از خرافه زدایى ، این پیامبر و امامان را دوست دارد از جهت معنایى،
مساله ام این نیست بقیه راه خودشان را ول کنند و راه من را بروند ! هر کسى راه خودش را باید بیابد و بسازد و
در این راه دست آخرش باید عاشقى کنیم و خدمتى و ایمان به معنایى و اخلاق خوبى و معاشرتى نیک.

✔️غم بی اخلاقى جماعتى از صاحبان قدرت و دیدن کینه روزافزون مردمان وطنم به یکدیگر و ناامیدى جوانانى که بناست الان با امید تلاش و تکاپو کنند، حقیقتا بر جانم گران می آید؛
جدا دچار انقباض روحم ولى نمیتوانم کلى زیباییهاى عمر ، قشنگیهاى همین مردم و ادبیات و هنر را نبینم… اونطورى که دق میکنیم.

✔️من به جاى تسلیم به طوفان ، هنوز به روشن نگه داشتن شمع مردم امید دارم و مشغولم !
هنوز به “عشق و عاشقى و ازدواج و بچه داری و توانگرى” مردم کمک میکنم،

✔️سالهاست در جایگاه یک معلم و طبیب به هیچ حکومتى دلخوش نکرده ام و حمایتى هم نگرفته ام و نه به کف زدن مردمان نه به بد و بیراه گفتنشان از سر ندانستن، دست از کارم نکشیده ام؛
جامعه ما باید ثروتمند بشود ؛
فکرى و ریالى ؛
دوران فرهیختگى و فقیرى را باید خاتمه بدهیم؛
طبقه درس خونده که دو تا کتاب هم ورق زده، باید که قشنگ تر زندگى کند،
جیبش پر باشه و دلش گرم باشه به زندگى؛
اینگونه است که از غم هموطن کپر نشین کرمانى و سیستانى بیخوابى و کودک کار و کودک آزارى و رنج دختر گیس بریده آبادان را میفهمى و اقدام میکنى،
حاصل این دین براى من تعادل بوده؛
براى بعضى ، ریا و دورویى،
براى بعضى خمودى و انفعال.
در ضمن من تعصبى ندارم زیرا بلدم به حرفهاى متفاوت گوش کنم و یاد بگیرم .
دیدن مردم دنیا و عمر چهل و چهار سال ، آدم را متواضع میکند.
دلتان گرم و جیبتان پر.
علیرضا شیرى
اولین روز از رمضان ۹۷