نوشته‌ها

به پسرمان قول داده بودیم برایش دوچرخه بگیریم، دیروز عصری رفتیم سمت شرق شهر و با حوصله دوچرخه‌ها را امتحان کردیم، بعدش ذوق داشت بوق و‌ چراغ و زلم‌زیمبو بزنه به این شگفتی تازه، حداقل چهار پدر و مادر دیگر هم با چنین عشقی آمده بودند که این روز شگفتی‌ساز زندگی فرزندشان را رقم بزنند؛ یک پدر و دو پسر که مغازه را می‌راندند با برخورد خوب و تخفیف‌های شیرین، این تجربه را برای مردم، غنی می‌کردند: نمی‌دانیم چه بدبختی باید مادر کودک آزار چشیده باشد که کودکش را بزند و عکس و فیلم بگذارد در اینستاگرام؛ نمی‌دانم و طبیعتا سر منبر اخلاق هم نمی‌روم، من و بسیاری از شما که پدر یا مادرید؛ «همه زندگیمان» کودکمان است، به عنوان کسی که عمده زندگی کاری‌ام صرف بهبود حال و روز مردمان سرزمینم شده؛ شنیدن اخبار این مادر و کودک شکنجه شده (و نه حتی دیدن فیلم‌ها که قطعا تحمل ثانیه‌اش را ندارم) کافیست تا دست از زندگی زمینی‌ام ‌بکشم و این دنیا را ترک کنم. ما پدر و مادرانی بی‌نظیر داشته‌ایم که یادمان دادند چقدر تک‌تک سلول‌هایمان باارزشند و والدی کردن را جز این نمی‌دانم. امیدوارم آن کودک و امثال او را بتوانیم نجات دهیم.
#علیرضاشیری
پ ن:
خیلی غصه دارم از اینکه کودکان به خاطر اعصاب درب و داغون خویش، فشارهای اقتصادی و بی‌تقوایی چنین آسیب می‌خورند، ولی خوشحالم که ما مردم دیگر به راحتی اجازه نمی‌دهیم امثندک والدین یا معلمان بیمار با فرزندان این خاک چنین کنند (رومینا😔)
✔️قانون و اجرای قدرتمندتری می‌خواهیم
✔️روانشناسان، مشاوران دست بجنبانند و قلم بزنند
پ ن ۲
بعضی شب‌ها قصه می‌خوانیم با هم و آخرش اینجوری چند دقیقه خوابمون میره و فکر کنم بهشت موعود در برابر لذت این خواب نیمه نشسته کم بیاورد
رسول الله فرمودند: وقروا کبارکم، وارحموا صغارکم
با بزرگتران خویش محترمانه زیست کنید و با کودکانتان با عشق و محبت