نوشته‌ها

شانزده سال قبل بود ،
مهرداد افسرى دعوتم کرد با تعدادى دیگر از دوستان برویم در استودیو دومیم در دارآباد تهران ، ساعت ٢٣ شب یک فیلم ببینیم از یک کارگردان اسپانیایى که اولین بار بود اسمش را شنیدم : پدرو آلمودوار
فیلم ” با این زن صحبت کن ” داستان عجیبى داشت ، دو زن در اثر حوادثى ، به کماى طولانى میروند و دو مرد که همراه این دو زن هستند کم کم آغاز میکنند به صحبت با هم و یادگیرى از هم .
این یادگیرى شرح دو سفر زندگى است به طور موازى که پر است از درس براى همه مون.
یک مرد زن را نهایتا یک جنس مخالف میبیند و طبیعتا در حالت کوما ، به شکل یک زندگى گیاهى بیشتر ادراکى از او ندارد ( آنیماى درجه یک از چهار) اما مرد دیگر آنیماى درجه دو دارد یعنى سم زن را در کوما میبیند ولى هر شب برایش از ماجراهاى روز میگوید و مستقیم با روح آن زن مرتبط است.
داستان بدرد اونهایی نمیخوره قاعدتا که دنبال صحنه هاى مهیج و دراماتیک هستند.
قشنگ خاطرمه وقتى فیلم تمام شد ، ساعت دوى صبح رفتیم دم رودخانه دارآباد و پاها را تو آب گذاشتیم و یکى از بچه ها یک ربع سه تار زد تا تازه بتونیم از آسمان به زمین برگردیم و کل مدت ساکت بودیم.
بسیار توصیه میکنم کسانیکه هر یک از این دو درس غیرحضورى من را شنیده اند ، این فیلم را ببینند: