آقای دکتر من در سن ۱۸ سالگی عقد کردم و با وجود بسیاری از مشکلات سرانجام بعد از یکسال بلاخره با همسرم زیر یک سقف رفتیم ولی مشکلاتمون کمتر که نمی شد بیشتر هم شد که زندگیمون ۱۰ ماه بیشتر طول نکشید و ماه از هم جدا شدیم الان ۲ سال از زمان جدایی من میگذره و من تازه ۲۳ ساله شدم بعد از جدایی بلافاصله وارد دانشگاه شدم و الان همزمان با درس کار هم میکنم بعد از جداییم نتونستم با جنس مخالف رابطه برقرار کنم حالا یا نتونستم یا نخواستم اما ۲ ماه قبل از عید تو با یه اقایی به نام رامین اشنا شدم همون اول ازش پرسیدم که متاهل یا مجرد که گفت مجرد یه ۲ ماهی از رابطمون و نمیدونست که من قبلا ازدواج کردم

رامین خیلی خوب بود تقریبا هر روز از محل کارم تا منزل با هم میرفتیم و همه چیز ظاهرا مرتب بود برای یک اشنایی منتهی به ازدواج.دقیقا ۲۷ اسفند بود که طبق معمول با رامین تو راه خونه بودیم که موبایلش زنگ خورد و بدون اینکه متوجه بشه دستش خورد گوشیش رفت رو اسپیکر و من فهمیدم که یه خانم ازش پرسیدم گفت خواهرمه بعد که دید من باور نکردم ، شروع کرد به تعریف که ۴ ساله که ازدواج کرده ولی هیچ وقت زنشو دوست نداشته و یه زندگش خیلی خیلی معمولی داره می گفت زندگیم اصلا توش نشاط نبود تا موقعی که با من اشنا شده . خیلی تعجب کردم شاید به ظاهرش می خورد که متاهل باشه ولی من هر موقع که بهش زنگ میزدم جواب میداد .حتی پنج شنبه ها و جمعه ها که معمولا همه مردا با خانوادن ما یا باهم کوه بودیم یا پارک .یک بارم تلفن مشکوک نداشت خیلی بهم برخورد همونجا از ماشینش پیاده شدم و رفتم دیگه به تلفنش جواب ندادم حتی نذاشتم توضیح بده تقریبا ۱۵ فروردین بود که یه خانمی بهم زنگ زد و گفت همکار رامین است وگفت تو این مدت رامین انقدر داغون بوده که همه فهمیدن حالش بده .او اضافه کرد که زن رامین اصلا به خودش و شوهرش نمیرسه و یه زندگی خیلی معمولی دارن و از وقتی رامین با تو اشنا شده یه ذره روحیه گرفته و خندون شده

با اصرار یه قرار با رامین گذاشتم و فهمیدم که تو این مدت خیلی لاغر شده خیلی باهم حرف زدیم من داد میزدم او اشک میریخت فقط میگفت نرو کمکم کن .خوب من که خیلی دوسش داشتم یعنی اولین کسی بود که بعد از طلاق تونسته بود با دلم راه بیاد. الان دوباره رابطمون مثل قبل شده ولی با این تفاوت که من میدونم دارم اشتباه میکنم ولی دارم ادامه میدم
آقای دکتر خواهش می کنم بگید من چکار کنم میدونم اشتباه ولی نه میتونم ازش جدا شم نه میتونم ادامه بدم

این مطلب را هم بخوانید
عزیز جان! شما این کاره نیستی

پاسخ دکتر شیری

✔️شما در سن کم تجربه سنگین طلاق داشته ای که آسون نیست اما دختری بوده ای که این تهدید زندگی را تبدیل به رشدو دانشگاه و کار و..کرده است. پس شما کیمیاگری بلدید یعنی بلدید تجربه های سخت زندگی را مبدل به طلاایی ناب در روحتان بکنید. این عطیه را باید مراقبت کنید. یعنی خیلی مهم است که مراقب باشید در مسیر زندگیتان سلامت روانتان را از دست ندهید . شما وارد یک رابطه شده ای به امید اینکه سر انجامی داشته باشه، اما از وقتی متوجه شدید طرف در جای دیگر مشغوله دیگه نباید فرصت دوباره میدادید. آدم بی مسوولیتی که بعد از ۴ سال زندگی به قول خودش بی فایده، هنوز به این بی فایدگی ادامه میده، به نظر شما صلاحیت دارد که مورد اعتماد یک زن دیگر قرار بگیرد؟

✔️چنین مردانی غیر ممکن است زن خود را رها کنند . دهها دلیل هم هست که این گزاره من را تایید میکند. اینها ترسوتر از این هستند که تصمیمات بزرگ بگیرند و بنابراین شمامیشوید یک رابین هود و زنگ تفریح ساده ! و میشوید جایی که می آید درد دل کند انرژی بگیرد تا برگردد به رابطه بیخود خودش. رابطه ای که یک زن دیگر در حال استثمار شدن است.

✔️نکته دیگر در این رابطه نقش واسطه گری همکار ایشون است که برای خود من تعحب آور است زیرا این مرد چطور توان دارد ترحم اینهمه زن را به سوی خود جلب کند اما قادر نیست الگوی وابستگی نا سالم خودش را مدیریت کند؟؟؟ تمام مردان و زنانی که در رابطه ممنوعه خود اینقدر رابین هود هستند و با شخصیت مطمئن باشید در رابطه اصلی خود جلادی مخوف و بی دست و پا هستند . بر اساس مثلث کارپمن در روانشناسی و درام ، همیشه در روابط انسانی یک سه گانه ای شکل میگیرد که شامل قربانی- ظالم- ناجی میشود و هر کسی میتواند در سه مثلث مختلف در یک لحظه سه نقش را بازی کند یعنی این آقایی که اینجا داره میمیره از دوری شما ، در جایی دیگه داره یک زن را با دوری گزیدنهاش ، دیوانه میکند!
باهوش باشید و از بازی بیرون بیایید و مراقب باشید تصمیمات درست خود را به راحتی به وادی خطا نبرید
#دکترشیری

54 پاسخ
  1. صدر
    صدر گفته:

    ای کاش این متن رو زودتر میدیدم مثلا چند ماه پیش که انقدر الان ضربه روحی و روانی و جسمی نمی خوردم. تشکر آقای دکتر

    پاسخ
  2. بهار
    بهار گفته:

    با سلام .من هم تقریبا مشکل مشابه دارم .من ٣٨ سالمه حدود سه ماهه با اقایی اشنا شدم بعد از دو ماه بهم گفت که چهار سال قبل ازدواج کرده و بعد از ٢ سال با خانومش به مشکل خوردن و اختلاف دارن و در جریان طلاق هستن و ١/۵ ساله خانومش خونه رو ترک کرده و فقط از طریق وکیل با هم در ارتباط هستن و خانومش کلا رفته شهر دیگه منزل پدر بزرگش که از اینجا دور باشه و ایشون هم الان در حال پرداخت مهریه هستن ولی هنوز دادگاه طلاق ادامه داره و حکم طلاق نیومده .من وقتی فهمیدم رابطه ام رو با ایشون قطع کردم ولی ایشون با اصرار زیاد برگشتن و البته من هم واقعا تمایل داشتم به ادامه رابطه .حالا با این شرط که طی ۶ ماه تکلیف زندگیش رو روشن کنه ادامه دادم باهاش . این را هم بگم که جریان طلاق و بقیه چیزها که گفتن صحت داره و هیچ ارتباطی با هم ندارن و فقط از طریق وکیل کارهاشون پیگیری میشه ..حالا من خیلی سردرگم هستم و نمیدونم واقعا کارم درسته یا نه ؟

    پاسخ
    • رامک
      رامک گفته:

      آقای دکتر سلام شبتون به خیر
      من خیلی اتفاقی این متن امشب خوندم میتونم بگم چند بار خوندم و چقدر شفاف و واضح شخصیت آقارو تحلیل کردید واقعا از تشریح این واقعیت که بسیار در جامعه امروز زیاد شده لذت بردم
      اما به عنوان هم جنس بودم با اون دختر خانم باید بگم من هم فکر میکنم آقای رامین اونقدر ضعیف هست که نتونه رابطه زناشویی خودش را هم به اتمام برسونه تا جایی که شاید اون خانم خودش خسته شود و از زندگی این آقا برود اما هیچ تاریخ مشخصی وجود ندارد
      در نهایت این خانم که دوست شده بازنده است
      چون با ادامه این رابطه سردرگم بلاتکلیف پر از استرس
      که یه آدمی که در عین واحد که فکر میکنی برای تو هست ولی نداریش اینها به مرور زمان به روحت آسیب میرسونه
      بهتر که بیشتر از این مدت زمان به این رابطه نخورده قطع بشه چون درنهایت بیشترین آسیب روحی شامل حال شما میشه .
      مرسی موضوع جالبتون

      پاسخ
    • یلدا
      یلدا گفته:

      عزیزم قدر خودت رو بدون اون طلاق میخواد بگیره بزار کار خودشو بکنه تو هم دنبال زندگی و موقعیت های خودت باش حتی اگه تنهایی باشه حتما این خلا پر میشه چون اون جدا هم بشه یا تورو مقصر به هم خوردن زندگیش میدونه چند وقت بگذره یا این که بعد جدایی زمان خوبی نیست وارد یه رابطه جدید بشه یه روزه رابطه لازم داره پس خودت رو با همه سختی و آزاری که برات داره حفظ کن و مطمئنم عمق وجودت درست ترین راهنمایی رو میکنه و خودت همه این حرفارو میدونی دنبال این هستی یکی چیزی جز این بهت بگه،تنهایی بهتر از هر رابطه دم دستی هست گلم 😘

      پاسخ
  3. رباب کاظم پور
    رباب کاظم پور گفته:

    آقای دکتر خیلی از مطالبتون یاد می گیرم. ارزوی سلامتی و تداوم فعالیتهاتون رو دارم.

    پاسخ
  4. Elham
    Elham گفته:

    درود بر شما، جوابتون عالی بود، به نظر شما اگر همسر اون آقا، این ماجرا رو بفهمند چکار باید بکنند؟ بمونند و تلاش کنند که روابطشون بهتر بشه یا این مدل رفتار، درست بشو نیست؟ ممنون میشم اگه پاسخی دریافت کنم.

    پاسخ
    • سارا
      سارا گفته:

      من این روزا رو تجربه کردم،بعداز ۶سال زندگی مشترک عاشقانه باداشتن یه پسربچه سه ساله همسرم عاشق یه زن متاهل تو همسایگیمون شدوعشقشون هم دوطرفه بود وقتی همه فهمیدن بازم ترکش نکردم چون دوستش داشتم وسعی کردم با تلاشزندگیمو نجات بدم اینکه بازنه در ارتباط هس یانه رو نمیدونم ولی زندگی ما دیگه با وجوددنیای تلاش درست نشد و شوهرم مشکوک شده بودک اوناتونستن خیانت کنن پس منم میتونم و مث خوره مغزمو خورد الان سه سال میگذره وما تازه دادگاه طلاقمون رو شروع کردیم،میخوام بگم این جورزنا زندگی رو بهم میزنن،اون مردا هم بعداز خیانت درست نمیشن.

      پاسخ
  5. زهرا رحمان
    زهرا رحمان گفته:

    آقای دکتر من ازتون سوال دارم خواهش میکنم جواب منو بدید.من قصد ازدواج با مردی رو دارم که عشقمون دوطرفه اس اما ایشون بدبین هستن و همیشه منو قضاوت میکنن ؛کنترل خشم بلد نیستن و من تموم اینارو میبینم ؛مشاوره هم رفتیم از اول رابطه امون مشاورمون هم بهم گفتن ایشون به بیماری بدبینی دچار هستن اما من نمیتونم درست تصمیم بگیرم راهنماییم کنین آیا بدبینی درمان داره؟

    پاسخ
    • دکتر شیری
      دکتر شیری گفته:

      تقریبا درمان نداره( متاسفم) و علائمی که نوشته اید همه خطرناکه
      منتها شما ممکنه فکر کنید چرا هنوز دوستش دارم؟ این موضوع خیلی غیرطبیعی نیست
      ولی نباید با این فرد ازدواج کرد حتی اگر دوست داشتن وجود داشته باشد

      پاسخ
      • فایزه
        فایزه گفته:

        سلام آقای دکتر
        این پیامو ک دیدم
        خیلی ترسیدم
        منم دو ساله که عقد و ازدواج کردم
        از اول همش باهم دعوا داشتیم
        بعد عروسی کمتر شد ولی الان چند وقته خیلی زیاد شده
        نسبت بهش بی اعتماد شدم
        چون تنهام گذاشت
        همسرم از اول همش منو قضاوت میکرد
        بدبین بود نه اینک من مثلا کاری کنم یا پای کسی وسط باشه
        بدبینیش اینطور بود که یکاری میکردم میگفت یه دلیلی داشتی چرا اینکارو کردی ، کاری در حد مثلا دیر رفتن به مهمونی فامیل خودم ، الان بحث علاقه نیس ولی نمیتونم جدا شم از تنهایی از نگاه مردم ، از زندگی سخت بعدش میترسم ، مامان و بابام پیر میشن ، همش امید دارم که جلسات مشاورمونو ادامه بدیم بلکه تغییری بکنه ، الان موندم تو زندگیم تا بجنگم و زندگیمو خوب کنم، بنظرتون کار درستیه؟؟

        پاسخ
      • مهرگان
        مهرگان گفته:

        درمان نداره. من ۷ سال تحمل کردم و بعد از ۷ سال آقا رفت با یه خانوم دیگه و بهم خیانت کرد

        پاسخ
  6. فرا
    فرا گفته:

    چقدر زیاد همچین مردانی دیدم. و دروغ همیشگی زنم خوب نیست. طلاق عاطفی گرفتیم و…! و دیدم چه دخترای ساده و دل پاکی گیر اینا میفتن. خیلی واقعا دردناکه همچین روابطی. کسی که عرضه نداره تکلیف ازدواج و طلاقش مشخص کنه واقعا غیر قابل اعتماد و غیر قابل اتکاس.

    پاسخ
  7. شیوا
    شیوا گفته:

    خداروشکر میکنم که آدمای باسواد و دلسوزی مثل شما وجود داره به جرات میگم تا حالا روانشناسی به خوبی شما ندیدم ک دانشش رو انقدرررررر قشنگ ب اشتراک بذاره

    پاسخ
  8. یلدا
    یلدا گفته:

    معمولا تنها بری قاضی راضی برمیگردی ،اکثر این اقایون از خانمشون یه جلاد نشون میدن و اگه این اقا نمی تونه نشاط بده به زندگیش با هر کی ازدواج کنه و ماه عسل تموم بشه به نظرش معمولی می شه ایشون تصور درستی از زندگی مشترک نداره و همش هیجان میخواد و بهترین مرد هم خیلی احتمالش کمه که بدترین زنش رو به خاطره زنگ تفریحش ول کنه ،راست می گه رابطه رو قطع کنید طلاق گرفت بیاد خواستگاری که هیچ وقت دیگه نمی یاد

    پاسخ
  9. Ramak
    Ramak گفته:

    جناب آقای دکتر
    با سلام و شب به خیر
    بسیار لذت بردم از تحلیل شفاف و پر معنای شما
    امشب به صورت خیلی اتفاقی این موضوع را دیدم اما میتونم بگم چندین بار پاسخ شمارو خوندم
    من هم به عنوان یک هم جنس به اون خانم میگم
    کسی که در نهایت در این رابطه بازنده است شما هستید
    چون در عین حالی که فکر میکنید کسی داری ولی نداری چون اون شخص متعلق به یک زندگی دیگه هست
    این رابطه برای شما پر از استرس سر در گمی و بلاتکلیفی هست
    رابطه ای که تماما با ذهن درگیر که واقف هستید از لحظه ی خداحافظی با شما کنار خانم دیگری قرار دارد
    آقای رامین و امثال ایشون توان جدا شدن از همسر خودشون ندارند و تا جایی زندگی میکنند که در نهایت خود اون خانم تقاضای طلاق و جدا شدن را بدهد
    و قطعا بعد از اینکه یک زمان بیشتری از رابطه شما بگذرد و شما از این بلاتکلیفی اعتراض کنید
    ایشون همین را خواهد گفت که منتظرم خودش بره
    یه جایی به خودتون میاید که میبینید مابقی عمرتون صرف رابطه بی انتها شده و بسیار فرصتهای طلایی خودتون از دست دادید
    من متعقدم یک خانم اول باید برای خودش هویتش آینده و احساسش نگران و دلسوز باشه
    بعد اگر جایی دید برای رامین ها متاثر بشه
    این رو بدون اگر شما هم نبودید این آقا شخص جایگزن داشت که تاج قربانی از زندگی مشترک به سرش بذارد و خودش مرد با احساس نشان بدهد و شریک زندگیشو انتخاب اشتباه یا با هر ایرادی دیگر نشان بدهد
    ااقای رامین تکلیفش تو زندگی با خودش معلوم نیست که نتونسته یک رابطه رو به پایان برسونه چطور میتونه با شما همگام باشه به سوی خوشبختی و آرامشتون .
    ببخشید اگر خیلی پر حرفی کردم .

    پاسخ
  10. مهتا
    مهتا گفته:

    من هم مورد مشابه دارم-مامرد متاهل باشخصیت ودوست داشتنی واجتماعی سه سال دررابطه البته صرفا تلفنی وپیامی بودم و ترس عجیبی از کات کردن رابطه وتنها موندن-در این فاصله به کیسهای ازدواجم نمیتونستم فکر کنم در حالیکه اون با زن وبچه هاش زندگیش رو ادامه میداد وفقط با پیام وتلفن من رو نگه داشته بود وبه شدت درگیر خودش کرده بود-البته با زحمت زیاد ازش بریدم ولی واقعا تجربه سخت وتلخی بود..

    پاسخ
  11. شهروز
    شهروز گفته:

    ممنون آقای دکتر جوابتون منطقی و مفید بود.من ضربه خوردم از این نوع روابط موازی,متاسفانه خیلی زیاد شده این نوع رابطه هر کس واردش بش مطمئن باش که در این منجلاب غرق خواهدشد دیر یا زود ناخودآگاه از خودش انتقام خواهدگرفت

    پاسخ
  12. مهشید
    مهشید گفته:

    یه خانم ۳۸ ساله هستم . سه سال پیش جدا شدم.بعد ۲ سال با یه پسری اشنا شدم .همه چی خوب بود. یه روز گفت میخام یه چیزی بگم من یه رابطه قبلی داشتم که ۶ ماه پیش تمام شده ولی دختره دست از سرم بر نمیداره از همه جا بلاک کردم ولی از شماره های ثابت مختلف زنگ میزنه . خاستم بدونی حساس نشی . بهش گفتم جوابت منطقی نیست خیلی راحت میتونی دیگه باهاش حرف نزنی و بگی وارد رابطه دیگه ای شدی . گفت دلم میسوزه مشکل قلبی داره . همون شب ازش جدا شدم .چند روز فقط زنگ میزد و میگفت اشتباه میکنی به خدا چیزی نیست ثابت میکنم . برگشتم. ولی به فاصله دوماه بعد پیاماشون و دیدم . نشونش دادم و اومدم بیزون . چون با هم کار میکنیم . کلی اشک ریخت حرف زد قصه گفت . میدونم هنوزم با اون خانم در ارتباطه ولی بازم دروغ .میتونم بگم افسرده شدم و مریض ولی اون ادم به زندگیش داره ادامه میده . دارم میرم مشاور و در حال صحبت کردنم . ولی میخام برای اونایی که میخونن بگم این ادمای دروغگو ترسو درست بشو نیستن تا نخان و اراده نکنن . ماها اشتباهی وارد ارتباط نشیم که کارمون به اینجا نکشه و کلی از زندگی عقب نمونیم

    پاسخ
  13. مریم یحیایی
    مریم یحیایی گفته:

    اونقدر منطق اونقدر استدلال همراه با نرمی و آرامش در تحلیلهای شما هست که کاری غیر از پذیرفتن از آدم ساخته نیست . چقدر استدلالهای محکم و منطقی شما به جان و دل آدم میشینه . هر روز که میگذره بیشتر و بیشتر از شما می آموزم آقای دکتر . مانا باشید و نامدار ….

    پاسخ
  14. ساناز
    ساناز گفته:

    دکتر میشه در مورد رفتار با کسی که قطع رابطه رو برای حفظ رابطه استفاده میکنه بگید.واقعا تو برخورد باهاش خیلی گیر کردم و نمیدونم چه روشی رو استفاده کنم خیلی آزار دهنده ست!

    پاسخ
    • دکتر شیری
      دکتر شیری گفته:

      تکنیک کنترل افتضاحی را استفاده میکند که اگر تله رهاشدگی داشته باشی کاملا قفل میشی

      پاسخ
  15. افسون
    افسون گفته:

    سلام دکتر شیری عزیزم،مدتهای زیادی بود دنبال یه راه ارتباطی می گشتم که بتونم سوال مشابه این خانم رو بپرسم،چند وقت پیش من با آقایی آشنا شدم که سردفتر اسناد رسمی بودن و گفتن که مجرد هستن،دقیقا مثل همین آقا رامین،کلی وقت می ذاشت و هزینه و انرژی و اینا که یه رابطه ی خوب داشته باشیم،منم باورش کردم چون واقعا به سوراخ سمبه های روحم انگار وارد بود و همه رو پر کرده بود،منم مثل این خانم توی سن کم سابقه ی یک ازدواج ناموفق البته بعد از ۵سال رو دارم،خلاصه یه روز با اون آقا توی محل کارش بودیم که می گم سردفتر هستند و آدم معتبر و آبرومندی،که یهو یه زن اومد و یارو دستپاچه شد و زنه انگار شستش خبردار شد و کار کشید به برخورد فیزیکی،من اونجا فهمیدم که زن و بچه داره،خیلی به غرورم برخورد و واقعا اون زن منو هتک حرمت کرد و حرفایی زد که فهمیدم اون مرد یه دروغگوئه،چندین رابطه ی موازی قبل از من داشته که زنش مچش رو گرفته بود و اون روز همه ی اینا رو گفت،ولی برام خیلی جالب بود که اون زن با این شرایط چطور هنوز باهاش زندگی می کرد،خلاصه اینکه من ضربه ی عاطفی خیلی خیلی بدی خوردم چون واقعا قضیه رو نمی دونستم،مدت زیادی رو هم در افسردگی و خودخوری بودم تا اینکه یه روز دوباره اون آقا اومد و با من حرف زد و به قول خودش گفت که دارن طلاق می گیرن،اما من به شدت از اون زن کینه به دل گرفتم و همین طور از اون آقا،به طرز عجیبی رابطه رو ادامه دادم که برسونمش به انتقام،اما الان فکر می کنم هنوزم دارن باهم زندگی می کنن و واقعا این موضوع برام خنده داره،اما آقای دکتر من دوباره این ارتباط رو ادامه دادم که انتقامم رو از اون یارو و اون زنیکه بگیرم،هرچند می دونم کارم غلطه اما اینقدر تحت فشار روانی هستم و اونقدر ناراحتم که خدا می دونه،حتی به ذهنم زده برم اون زن رو بکشم نه به خاطر وصال اون مرد،من دیگه هیچ علاقه ای که بهش ندارم بلکه ازش متنفر هم هستم اما با این حجم عظیم نفرت و کینه چیکار کنم؟!خواهش می کنم کمکم کنید لطفا

    پاسخ
    • یلدا
      یلدا گفته:

      سلام عزیزم درسته از دکتر راهنمایی خواستی اما تجربه شخصی بهم می گه که تو می خوای برای مجازات کردن اون زن و مرد خودت زهر بخوری هر روز رو لحظه لحظه عمرت رو هدر بدی ،شاید برخورد اون خانم درست ترین برخورد نبوده اما اون از زندگی و بچه هاش دفاع کرده تو نمی دونی اون مرد به زنش چه حرفا و چه قول هایی می ده و می زنه هر شب ،اونهارو رها کن و از اون محیط دور شد مطمئنم بهترین ها در انتظارت هست هر چند ممکنه یه تایمی تنها باشی 😘😘😘

      پاسخ
  16. محیا
    محیا گفته:

    دکترجان مرسی از به اشتراک گذاشتن دانش و بینشی که دارین.
    واااقعا مطالب آموزنده هستن.
    سربلند و پایدار باشین.

    پاسخ
  17. محیا
    محیا گفته:

    دکترجان خداقوت.
    مرسی از به اشتراک گذاشتن دانش و بینشی که دارین.
    واااقعا مطالب آموزنده هستن.
    سربلند و پایدار باشین.

    پاسخ
  18. شری
    شری گفته:

    سلام دکتر شیری عزیز
    من واقعا در این برهوت معرفت نمیدونم چطوری کمال تشکر و سپاسگزاری خودم را بابت انتشار این سوال و جوابها به طور رایگان به خدمتت عرض کنم فقط براتون از صمیم قلبم دعا میکنم و مطمن هستم بازتاب این کار خیری رو که در جامعه داربن انجام میدین، رو در زندگیتون میبینید .

    دکتر جان مشکلی برام پیش امده به شدت محتاج راهنمایی تون هستم دختری ۴۲ ساله زیبا ، افرودتیت که ۱۸ ساله متاهل هستیم و یک دختر ۱۳ ساله و شکر خدا زندگی ارام و خوبی دارم .سابقه ۱۸ سال کار دارم چند ساله با شما و سهیل رضایی اشنا شدم و مرتب از درسها و کانالتون بهره دمند هستم
    ولی در کودکی در خانواده بسیار عجیبی بزرگ و در شرایط بسیار خاص بزرگ شدم وفقط همین رو براتون بگم ۵ سال پیش برادر کوچکم به همراه دوست دخترش پدر و مادرم رو به قتل رسوند و در کودکی هر گونه بلایی که فکر میکنید سرم امده ولی خوشیختانه زندگی که که تونستم برای خودم بسازم زندگی ارامی هست که همه حسرتش رو میخورند ولی خودم از لحاظ روحی روانی به شدت درگیر مسایل کودکی تله های روانی هستم .
    مشکلی که الان بشدت درگیر هستم دوره فوق لیسانس رو در دانشگاه مدیریت صنعتی روبعد از این اتفاق ثبت نام کردم و بسیار همکلاسیهای خوبی پیدا کردم که بعد از مدتها غم با این بچه هد احساس سرخوشی و شعفی دارم و همش با هم خانوادگی مسافرت و تفریح و مهمونی هستن ولی الان شش ماه هست با یکی از دوستان که خودش هم متاه هست به شدت درگیر عاطفی شدم مرتبا ابراز علاقه میکنه و مرتب نامه و شعر های عاشقانه و میفرسته .تا مدتها که اصلا جوابش رو نمیدادم و چندین و چند بار شرایطم رو براش توضیح دادم و مرتبا انکارش میکنم ولی چون هفتهای یک بار همدبگر رو از صبح تا شب میبینیم و همه با هم خانوادگی دوست شدیم و سفر میریم شرایط بسیار پیچیده شده همسر من خیلی دوستش داره و همسر اون هم به شدت به من علاقه مند هست و با وجود ابراز علاقه روزانه اون که به شدت من رو ازار میده ولی تا باهاش درگیر هستم و همش باهم قهر میکنیم وو من هم که به شدت درگیر تله بی ارزشی و مهر طلبی از بچگی شدم نمیتونم قهرش رو تحمل کنم و میرم نازش رو میکشم و به قول شما شرایط کودکی رو برای خودم بازسازی میکنم و میارمش تو جمع خلاصه دکتر تو این شش ماه بشدت از لحاظ روحی روانی درگیر این ادم شدم و واقعا اگه بخوام از دستش خلاص شم باید دانشکاه رو بزارم کنار و نمیتونم از دستش خلاص شم .من دختر عاقلی هستم و قدر همسر مهربان که در تمام شرایط سخت خانواوده در کنارم بود و دختر عزیزم رو میدونم و الان حدود دو هفته هست که جواب تلفنش رو ندادم و در دانشگاه هم باهاش بسیار رسمی هستمو ولی خودم احتیاج به خیلی چیزها دارم و بشدت احساس فشارو غم میکنم و نمیتونم از شرایط موجودم فرار کنم . ازت میخوام بهم کمک کنی
    در ضمن من با توجه به اتفاق خاصی که برام افتاده تجارب بسیار ارزشمندی رو بدست اوردم که دوست دار م راجب بهش حرف بزنم و کسان دیگه ای که خواهر یا برادر معتاد در خانواده دارند رو کمک کنم چون الان بسیاری از خانواده ها درگیر این مسایل هستند و لی میدونم صحبت بهش تابو هست و کسی راجب بهش حرفی نمیزنه و من اقای دکتر اماده هر گونه کمک به خانواده هایی هستم که درگیر اعتیاد جوانان تهدید به قتل خانوادگی هستم
    متشکرم از حسن توجهتون و باز هم از تمامی زحماتتون که برای رشد جامعه میکشید تشکر میکنم

    پاسخ
    • دکتر شیری
      دکتر شیری گفته:

      متاسفم که کامنتها را جای پاسخگویی نمیدانم. کلا دنبال نظرات درباره درسها و بحثها هستم

      پاسخ
  19. مرجان
    مرجان گفته:

    واقعا چقدر باید درک آدم بالا باشه تا بتونه بدونه سرزنش پاسخگوی مشکلات این مدلی باشه
    من اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که هرکی نفر سوم یه رابطه میشه، نه تنها برا خودش ارزش قایل نیست بلکه به نفر غایب هم داره پشت پا میزنه و این کاملا غیر اخلاقیه!
    ولی بعد خوندن حرفای شما احساس کردم چون که من تو همچین مثلثی هیچ وقت نبودم بهتره قضاوت نکنم

    پاسخ
  20. م.دولت
    م.دولت گفته:

    من همین مشکل رو دارم ولی از نوع بسیار نادر…
    ۳۹ سالمه..در ۲۵ سالگی شکست عشق در انتظاز ازدواج رو خوردم ..و برای اینکه دیگه به ازدواج‌فکر نکنم با مردی متاهل ۳۶ ساله دوست شدم..
    مردی که به من گفت همسر و دوفرزند داره.همسرش و خانوادش رو دوست داره .حال روحیش بخاطر مشکل مالی برادرش خوب نیست.و بیا با هم بدون وابسته شدن حال هم رو خوب کنیم..
    این مرد شد به جای دوستم..پدرم..برادرم..و همسرم…و در راه کمک به حال و احوالات من موی سپید کرد که داستانش بماند….
    امروز ۱۵ سال از این رابطه ممنوعه میگذره و همچنان هست…بارها به هم زدیم ولی نشد…ماهها دور شدیم ولی نشد….نشد…
    و من با همه وجود میدونم که نباید می بودم و نباید باشم….
    خوندم و گوش کردم و میدونم تله بی ارزشی داشتم و دارم و خیلی تله های دیگه…
    ولی گیر کردم.داغونم..پای رفتن ندارم..انگار تو ذره ذره وجودم رخنه کرده…

    عمری دگر بباید بعد از وفات ما را…
    کین عمر طی نمودیم اندر…؟؟؟؟

    پاسخ
  21. نگین
    نگین گفته:

    تحلیلتون خیلی دقیق و کامل بود آقای دکتر. من ۴ ماهه که کارهاتونو دنبال میکنم و خیلی مطلب ازتون یاد گرفتم. سپاسگزارم

    پاسخ
  22. نسرین
    نسرین گفته:

    اقای دکتر بینهایت از این پاسخ کامل و جامع و تمام وجه . خیلی خوب بود . امیدوارم همه بتونن ازش استفاده کنن

    پاسخ
  23. راضيه
    راضيه گفته:

    خسته نباشید دکتر گرامی.
    اقای دکتر رابطه دوستی داشتم که بعد از دوسال با یه سری مشکلات روبرو شد و تصمیم بر این شد که به مشاوره بریم. مشاوره بعد از تست های شخصیت و صحبت باهامون بمن گفت باید رابطه رو قطع کنی.
    الان چند ماهی هست رابطه قطع شده و من با توجه به نظر مشاور اصلا برنگشتم به رابطه. با این وحود که واقعا برام سخت بود. ولی طرف مقابلم مدتی بهم پیام میده و اصرار داره که مجددن بریم مشاوره و ایشون میگه من فهمیدم اشتباهاتم کجا بوده و میخوام اصلاح شم.
    دکتر جان من برخلاف میلم ردشون میکنم چون مشاور گفت اصلا برنگرد!
    سوالم ازتون اینه راه درستی رو پیش گرفتم که به دلیل نظر مشاور دارم مقاومت میکنم یا اینکه رابطه رو میتونم برگردم و یه بار دیگه محکش بزنم!؟
    کلن راه عاقلانه ای هست این مشاوره رفتن و اتکا به قصاوت مشاوران برای تایید یا عدم تایید رابطه؟

    پاسخ
    • نسیم
      نسیم گفته:

      بر حسب تجربه من درازدواجم چنین فرصتی رو به آقایی دادم که اختلالات شخصیتی داشت وحتما بایستی دارو درمانی میشد .من با نظر روانپزشک بر درمان دارویی و اصرار خود اون آقا که اعتراف به اشتباهاتش میکرد این فرصت رو دادم ولی بعد از فقط چند ماه متوجه شدم تمامی اختلالات پابر جا هستند و حتی. داروهاشم مصرف نمیکنه…این داستان از طرف مردها که دیگه خطاهای گذشته رو تکرار نمیکنند خیلی زیاده..ولی به نظر میاد طرحواره های شخصیتیشون کار خودشو میکنه و هیچ تغییری درشون ایجاد نمیشه

      پاسخ
  24. سارا
    سارا گفته:

    سلام اقای دکتر ممکنه ازتون خواهش کنم پیام من رو بخونید
    من ۴۲ سالمه و مادر ۲ تا بچه
    دخترم ۱۶ سالشه و پسرم ۷ ساله که به شدت از طلاق من اسیب دیده و من برای اون از شما کمک می خواهم
    من با مرور درس های شما متوجه شدم که چه تله های بزرگی داشتم چه ازدواج اشتباهی کردم و چه احمقانه به دلیل نداستن حرمت نفس ۱۴ سال ادامه دادم
    الان ۴ سال میشه که جدا شدم و پسرم رو مجبور شدم بزارم پیش پدرش بمونه چون اصلا شرایط مالی نکهداریش رو نداشتم و دخترم رو هم بی هیچ نفقه ای خودم به تنهایی نکه داستم
    الان پسرم از من منتفره و من رو مقصر این طلاق می دونه و حاضر نیست منو ببینه
    با وجودی که من تمام این ۴ سال هر کاری ازم براومد براش کردم و خرجش کردم
    من خیلی عذاب وجدان دارم و جدیدا به خودکشی فکر می کنم
    فکر می کنم تمام زندگیم اشتباه پست اشتباه بوده
    ۱۴ سال تحقیر و توهبن و ندیده گرفته شدن از طرف همسرم رو تحمل کردم که بچه هام بجه طلاق نشن
    الان احساس گناه می کنم میگم کاش می موندم و فقط خودم قربانی میشدم الان هم من نابود شدم و هم بچه ها
    تروخدا کمکم کنید
    می ترسم از این فکر خوردن یه مشت قرص

    پاسخ
    • پشتیبانی خانه توانگری
      پشتیبانی خانه توانگری گفته:

      خانم طاهری شما میتونید از سایر مطالب و مقالات این وبلاگ استفاده کنید یا در سایت Porsesh24.com سوال خود را ثبت کنید

      پاسخ
  25. مریم
    مریم گفته:

    سلام.نمیدونم نظرمومیخونیدیانه ولی اگه جوابموبدیدشایدبتونیدمسیرزندگی منوتغییربدید.من برعکس وضعیتم یعنی یه خانوم متاهل بایه بچه هستم که بعداز۱۳سال زندگی مشترک درگیریک رابطه دوطرفه بایک پسرمجردشدم واون ازم میخادطلاق بگیرم وباهاش ازدواج کنم ولی خانوادم اجازه نمیدندحتی همسرم هم بااینکه همه چیزوفهمیده اقدام به جدایی نمیکنه.خیلی سعی کردم فراموشش کنم ولی نمیتونم نه من نه اون.دیگه نمیدونم بایدچیکارکنم.شمایه چیزی بگید تامن بتونم تصمیم قطعی بگیرم….

    پاسخ
  26. Sahar
    Sahar گفته:

    اقای دکتر ناخواسته وارد این سایت شدم و این متن خوندم مشکل من هم یحوری مشابه همین هست با خانونی کار میکردم برادرش راننده ما بود برای نصب کار با ما میامد ولی من هیچ حسی یا حرکتی ن از طرف ایشون ن از طرف خودم دیدم ولی یه روز پسر این خانوم رفتن به زن اون اقا گفتن و ایشون بخاطر من برای نصب کارا میان و از من خوششون میاد ک همهواینا تخیلات اون پسر بود و همچنین چیزی نبود تو محل کارم ابروم رفت دعوا شد اون اقا با خووهرش بزن بزن کرد زن اون اقا رفت تقاضای طلاق داد و در این میون این اقا ناخواسته عاشق من شده من ب اسرار شدید ک باید باهاش ازدواج کنم منم هم ازدواج دارم و یه دختر سه ساله اویل تمام سعی کردم ک منصرفشون کنم ولی فایده نداشت ب مرورو زمان وقتی دیدم از نضرر روحی مشکل دارم ب این اقا وابسته شدم و الان تو دراهی گیر کردم اون اقا و خانوم از هم درن حدا نیشن حتی مهریه خانومشو داده و حتی با خانواده ش حرف زده ک منو دوس داره ولی با اینکه منم زندگی خوبی ندارم و یه شوهر بی موسولیت دارم از اینکه بخوام طلاق بگیرم میترسم میشه راهنمای کنید منو

    پاسخ
  27. ناشناس
    ناشناس گفته:

    سلام اقای دکتر ممنون بابت مطالب خوبتن

    اقای دکتر منم دقیقا شبیه این خانوم توی سن هجده سالگی طلاق گرفتم و بعد از دوسال وارد یه رابطه ممنوعه شدم ولی خیلی سعی کردم ازش بیرون بیام اون اقا زن داره بچه داره بهش میگم از زندگیم برو بیرون ولی تهدیدم میکنه که داداشات میکشم خودتو میکشم خونوادت میکشم جرات هم ندارم به خانوادم بگم اگه بگم مقصر میشم حتی رفته رضایت زنش اورده که منو وارد زندگیش کنه بهش گفتم حداقل جدا شو و این بلاها سر من نیار میگه نه تو رو میخوام زنمم میخوام، خانواده من راضی نمیشن اگه اسمش هم بیاد تو خونمون خون به پا میشه، مامانم منو مقصر میکنه هرچی به اون اقا میگم دست از سرم بردار فایده نداره حتی مامانم شکایتش کرده بازم بی فایده هست ابرومو همه جا بردن خسته شدم دیگه
    وقتی بهش میگم از زندگیم برو بیرون میگه یا میکشمت یا واسه من میشی
    خودم کار میکنم حتی مامانم نمیزاره دیگه سرکارم برم
    واقعا بریدم دیگه
    هیچ کس هم ندارم تکیه گاهم باشه باهاش حرف بزنم نمیدونم چکار کنم 😢😢به هر کسی هم میگم مقصر میشم بازم میگن خودت مقصری ولی من جز بهش گفتم این رابطه شدنی نیست هیچی نگفتم اومده به مامانم گفته دخترت زن صیغه ایم هست اونم باور کرده من موندم و خدای خودم هیچکس کنارم نیست که حرفامو درک کنه و بفهمه من گناهی ندارم 😢😢

    پاسخ
    • مریم
      مریم گفته:

      عزیزم مگه بی قانونه این شهر که با زور و تهدید شما رو نگهدارن. یه فرد امین در خانواده یا دوستان قطعا وجود داره. مطرح کن و کمک بگیر. یا در نهایت با سند و مدرک پیام ها و … از ایشون به صورت قانونی شکایت کن و نترس. هر اتفاقی بیفته بدتر از چیزی که الان تجربه میکنی نیست

      پاسخ
  28. الهام
    الهام گفته:

    سلام آقای دکتر منم تو این رابطه گیر کردم شوهرم بعداز ۱۲ سال زندگی مشترک با خانمی که گذشته خوبی نداشتن وارد رابطه شدن و حدود ۳ ساله میگذره. همیشه ام عذابش میده معتاد شد روح و روان نداره قرص اعصاب میخوره. ولی بازم اون خانم ول کن نیست. منم تو این چند سال چندین بار برای ََََََ طلاق اقدام کردم اما با زبون بازی هاش برگشتم. فهمیدم قول و قرار ازدواج گذاشتن و اون خانمم منتظر این هست که شوهرم براش جهاز بخره و صیغه ۹۹ ساله بکنش. من تا اینجا خبر دارم. اما شوهرم هاشا میکنه با اینکه اینهارو زمانی که اون خانم قهر کرده بود رفته بود به من گفته بود. موندم چکاری درسته و چه کاری غلط. روح و روانی ندارم دوس دارم زودتر تموم بشه این زندگی. فقط اینکه واقعا این رابطه ها دوام داره بعدش خوشبخت میشن با بهم زدن آشیانه دیگری. واقعا متاسفم برای این افراد

    پاسخ
  29. مریم
    مریم گفته:

    این که کار اون اقا چقدر غلطه به کنار. ولی کاش ما زن ها خودمون به هم رحم کنیم و وارد زندگی کسی نشیم. حتا اگر تو اون زندگی مشکلاتی هست

    پاسخ
  30. سادات
    سادات گفته:

    سلام دکتر… من هم بعد از طلاقم با مردی اشنا شدم و ایشون هم اول گفتند مجردن و بعد از چند ماه که من دلبسته شدم گفتن که متاهلن اما با تمام سختی ای که داشت رابطه رو تموم کردم و بسیییییار خوشحالم
    درسته که قلبم شکست اما خدا رو شکر با توسل به اهل بیت خیلی حالم بهتره
    و یکم به خودم استراحت دادم و دنبال درس و بیزنس خودمم
    و مطمئنم خیلی زود خدا برام جبرانش میکنه…
    خدا رو شکر

    پاسخ
  31. Eylül
    Eylül گفته:

    سلام
    نظرتون راجع به اختلاف سنی چیه؟!ولی عشق واقعی باشه؟!یه عشق غیر ممکن ولی واقعی؟! نظرتون چیه؟!

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *