نوشته‌ها

فیلم چهارفصل (بهار، تابستان، پاییز، زمستان) را یک دوست بهم معرفى کرده بود و دیدنش برایم بسیار تحربه عمیقى بود.
اینقدرى که با بچه هاى کلاس مراقبت از جان هم نشستیم به دیدن؛
فیلم درباره چهارفصل زندگى یک راهب بودایى است که با نمادگرایى چهارفصل منطقه ، عجین میشود.
عادت من را میدانید ، داستان را فاش نمیکنم که زیباییش را از دست ندهید.
نکته قابل توجه خودم :
کارهامون ، افکارمون ، سکوت کردنهاى بی موقعمون ، حرف زدنهاى بی وقتمون ، رو سرنوشت این عالم و خودمون تاثیر داره.
تو نمیتونى جلوى یک جمع آبروى کسى را ببرى و بعدها که آگاهى یافتى ، تو خلوت ازش عذرخواهى کنى !
هفته اى نیست که من نامه ، کامنت و ای میل و … دریافت نکنم با این مضمون که حلالم کن ، اشتباه میکردم …
نکته یک : شخصا اکثر اوقات میبخشم زیرا مدلم این بوده که جنگیده ام و پیش رفته ام و انگار مهم نبوده خیلى وقتى ایمان دارى به کارت؛
ولى فراموش نکنیم که حتى اگر افراد به شما بگویند بی خیال ، حسابدار اصلى عالم بی خیال نمیشود ! ما تاوان اشتباهاتمان را میدهیم با دیدن شان در جایى از همین زندگى و این بسیار تنبیه ترسناکیست.
مدیر تلویزیونى بود ، صداى تلفنش را داشتم میشنیدم که به تهیه کننده نگون بخت میگفت دکترشیرى نباید بیاد رو آنتن زیرا صد میلیون از فلانى گرفته براش تبلیغ کنه 😳
بقدرى اتهامات کثیفى تو تلفن بهم میزد که فقط سکوت کرده بودم… همچین آدمى فرض کن دهسال دیگه به من بگه شیرى حلال کن !( مرده شور اعتقادات منافقانه شون را ببرند ) بسیار خب ! اون آبرویى که ریختى چى میشه ؟ همین ، حلال کن ؟؟؟؟ زیرآب زنها، تهمت زنندگان و بدگوبان پشت سر شما ، تاوان خودشان را میدهند.
من اینطور فهمیده ام که اشتباهاتم را ماسمالى نکنم ، مسوولیتش را بپذیرم و بدانم که زخمى که به کسى میزنم ، مشمول زمان نمیشه ! اینها باعث میشه کمتر علط زیادى کنم در این عالم.
و بیشتر مراقب باشم چه میگویم و چه نمیگویم .
بقیه تون هم میل منید… همین.
فیلم محصول ٢٠٠٣ کره جنوبى و نوشته و کارگردانى شده Kim Ki-dukاست.

 

مستر چرچ سال ٢٠١۶ اکران شد و ما هم در خانه توانگرى پخشش کردیم و حقیقتا زیبا است
فیلم بر اساس داستان زیباى ” آشپزى که با ما زندگى کرد” اثر سوزان مک کارتین است.
داستان درباره مادرى است که خودش و آشپز منزل میدانند سرطان دارد ، بعد شخصیت داستان میرود روى دختر این زن و سفر زندگیش.
همزمان سفر سه نفر در این فیلم ما را نود دقیقه میخکوب میکند.
ادى مورفى که میشناسیمش به کمدین ، در این فیلم واقعا نقش جدى شگفت انگیزى ایفا میکند.

همون پارسال هم گفتم که فیلم عجیبیه و تعجب نکردم که کیسى افلک (برادر بن افلک) اسکار بهترین بازیگر را برد!
داستان درباره دنیاى درونى و بیرونى یک مرد متوسط اجتماع آمریکایى است، او متوسط است، همیشه هم همینطور بوده، رویاهاى عجیبى حداقل در بازه اى که ما مشاهده میکنیم ندارد؛
اما او در صحنه اى از فیلم که بناست عذرخواهى بک زن را بشنود، شاهکارش شروع میشود. در یک لحظه نیمه شب هر مردى که این صحنه را میبیند به گریه می افتد ، یا حداقل من که آرام آرام از بغض به هق هق رسیدم.
میبینى تمام این سالها ، قلبش مثل کریستال جلا داشته و تمام اینها در کنار معمولى بودن رخ داده.

 

زنی متوسط ولى در حال پیشرفت کارى در صنایع بین المللى آلمان چه چیزهایى را باید قربانى کند؟
تعامل با مردان موفق چه سرمایه اى را در او غارت میکند؟
ناگهان پدرت می آید به محل کارت در ورشو لهستان و داستانهایى عجیب خلق میکند که هم کمدى است هم تلخ،
فیلم تقریبا موسیقی ندارد و گفتگوها مثل سیلى به صورتت می‌خورد.
👈از اون فیلمهاست که هر زن بالاى سی سال باید ببیند و منظورم از این فیلم‌هاى رمانتیک‌وار نیست بلکه بعدش ساعت‌ها میری تو فکر.
👈فیلمى آلمانى اتریشی که در جشنواره کن و گلدن گلوبو اسکار جزو منتخبین بوده است و پنج جایزه جشنواره فیلم اروپا را اخذ کرده است.
نویسنده و کارگردان و تهیه کننده فیلم خانم مارِن آده می‌باشد.

فیلمى دیدنى از کلینت ایستوود با بازى زیباى تام هنکس
داستانى واقعى از یک حادثه استثنایى تاریخ هوانوردى جهان
ماجراى اصلى‌تر طرز مواجهه‌ی خلبان با موضوع است
ISTJ pilot
تمرکز درونگرایانه Introvert؛ دقت ناشى از ترجیح S؛ شخصى نکردن موضوع Thinker؛ از نکات قابل توجه من در تحلیل فیلم مبتنى بر MBTI است.

 

بالاخره بعد از مدتها یک فیلم خوب دیدم، این فیلم محصول ٢٠١۵ است و کارگردانش دیوید راسل است، بازیگران محبوب من، رابرت دنیرو و برادلى کوپر در فیلم هستند و جنیفر لورنس بازیگر نقش اول فیلم است، فیلم داستانى واقعى دارد و با روایت یک مادربزرگ از زندگى نوه دختریش آغاز میشود که بسیار روایت دلنشینى است. Joy دختر یک مادر بیمار، یک پدر زن باز نوجوان ابدى و مطلقه مردیست که پدر دو کودکش است و در خانواده اى متوسط براى گذران زندگى دست و پا میزند و سفر زندگیش با یک ایده اقتصادى با ماجراهایى حیرت آور پیش میرود
👈کیا ببینند؟
١-هرکسى که سفرزندگیش روزهاى جهنمى داره و به امیدهاى غیر متوهمانه نیاز دارد( به ویژه بانوان)
٢- کسانى که میخواهند کسب و کارى آغاز کنند
مدت فیلم دو ساعت است و میتونید خانوادگى ببینیدش.

 

ساخته Denis Villeneuve در سال ٢٠١۵،کاندید ٣ جایزه جشنواره کن،
✔️اکشن و پلیسی ،صحنه هایى بدیع و عجیب ،
✔️روایتى عجیب از تضاد پلیسFBI و CIA در مبارزه با کارتلهاى مواد مخدر مکزیک
✔️داستانى به ظاهر تکرارى ولى به شدت درگیرکننده مغز
یادمه موقع اکران فیلم در اکتبر٢٠١۵، لندن بودم و رویایم دیدنش روى پرده سینما بود که به خاطر نا مناسب بودنش براى رسا پسر١٨ ماهه ام، بی خیالش شدیم! اینقدر صبر کردم تا dvd اش را دیدم و هنوز دیدنى بود، شاید فوق العاده نبود ولى خیلى خوب بود.

 

 

فیلم محصول ٢٠١۵ است و بعد مدتها خستگیم در رفت از دیدن فیلمى که دائم تو را به فکر وا میدارد، ماجرا به دخترى برمیگردد که به علت یک حادثه نزدیک به مرگ، در سن ٢٧ سالگى متوقف شده و با گذشت ١٠٧ سال همچنان جوان مانده و در این یک قرن، هزاران اتفاق را شاهد بوده است، فیلم به زیبایى ما را با زیبایى مفهوم گذران عمر آشتى میدهد.

 

AT MIDDLETONE یک فیلم تفکر برانگیز و کمدی نسبتا تلخ است که مناسب است زوجها تماشا کنند.

 

 

داستان فیلم درباره تور یکروزه آشنایی خانواده ها و فرزندان با کالج گرانقیمت میدلتون است ( اصل فیلم در یک کالج در واشینگتن فیلم برداری شده است). پدر جراح قلب ( با بازی زیبای اندی گارسیا ) و پسربیخیالش در یکسوی داستان قرار دارند و مادر فروشنده وسایل بچه و دختر ادبیات زده اش در سوی دیگر. فیلم سعی میکند تضادهای جالبی را در فرم نشان دهد که عملا در محتوا اینقدر متفاوت نیستند.

در خلال تور ، این زن و مرد که در نقش پدر و مادری شایسته و کنترلر بازی میکنند ، با کنجکاوی درباره یکدیگر وارد سفری هیجان انگیز موازی میشوند و از مسیر اصلی تور جدا میشوند و سفری درونی تر را به عمق نارضایتیهای میانسالی و عاطفی و…آغاز میکنند که دیالوگهایی صریح دارد که بدرد زوجهای چند سال از زندگی گذشته میخورد.

وقتی به طور سرزده و دزدکی با تمرین تئاتر دانشکده تداخل میورزند ، استاد تئاتر ازشون میخواد نقش یک زن و شوهر ناراضی را بازی کنند و ایندو بقدری زیبا این نقش را ایفا میکنند ( که در واقع خودشان را بازی میکردند ) که استاد و همه دانشجویان تماشاچی بهت زده میشوند و به گریه می افتند.

شخصیت دو نوجوان دختر و پسر فیلم نیز جالب است.

پسر درونگرای شرمنده از سنتی بودن پدر، علیرغم انتظار بیننده برای قبول ورود به این کالج دهان پر کن ، بالاخره مسیر خود را پیدا میکند.

دختر کتاب خونده عاشق ادبیات این فیلم پر است از ترسها و نفرتها و خشمهای حل نشده و زمانیکه در مواجه با بهترین استاد ادبیات رویاهایش ناگهان کنترلش را بر رفتارش با عصبانیت از دست میدهد ، علیرغم انتظار بیننده ، آینده ادبی خویش را به شدت تخریب میکند. در واقع بی ثباتی هیجان یاین دختر منبعث از مادرش نیز هست و لذا فیلم ارزش شخصیت شناسی خوبی هم برای علاقه مندان به این نوع مباحث دارد.