نوشته‌ها

 

صداهاى سانسور شده |  Censored Voices – 2015
از اون مستندهاى بى‌بى‌سى که حیرت آوره!
رفته‌اند صداى سربازان اسرائیلى را ده روز بعد از جنگ شش روزه اسرائیل و اعراب (مصر- اردن_سوریه) ضبط کرده‌اند که حس‌هاى متفاوتى داشتند؛ از حس پیروزى و حس سرباز وطن بودن تا غرور و عزت فراوان، کم‌کم بخش‌هاى تاریک‌تر نیز برون‌ریزى میشود:
کشتن بی حد و حصر مردم بیگناه، تحقیر اسراى تشنه سورى، و احساس وحشتناک پس از اخراج کردن اعراب از خانه هاى خودشان.
فیلم تنها اجازه پخش ٣٠٪؜ وویس‌هاى واقعى سربازان را داشته است و بعد از پنجاه سال رفتن سراغ همون سربازها😳 براشون صداى ضبط شده شان را که ده روز بعد از جنگ تهیه شده بود، پخش کردند و از حسشان فیلم گرفتند.

مدت زیادى بود اکثر فیلمهایى که میدیدم ارزش نداشت معرفى شون کنم 😔
فیلم پسر زیبا beautiful boy
درباره رابطه پدر و پسر است که عجیب بود و تلخ و واقعى. پدر بعد از طلاق پسر را نزد خودش نگه داشته و تا جا داشته با پسرش کیف و خوشى کرده اند و الان پسر تو مدرسه افتاده به نشئه بازى و مواد و … رنج پدر و تلاشى که میکند تا پسر نجات بابد !
Erased boy 2018
این فیلم هم عجیب بود برام، موضوعش رابطه پدر و پسرى بود ؛ پدر کشیش و پسر گرایشات جدى همجنسگرایانه دارد ! داستان هم واقعیست.
پدر به ضرب و زور کلیسا و نهادهاى پزشکى پسر را به دوره هاى مذهبى طور براى دورکردن ابلیس میفرستد و میشد حس کرد که چقدر ناشیانه استفاده از انگیزشهاى دینى در رفع مساله این پسر هجده ساله تاثیر نداشته!
موضوع مورد توجه من در درجه دوم ، پدریست که مساله پسرش کابوس زندگیشان میشود و میرسد به نقطه اى که حیران میشد فرزندش را علیرغم کشش جنسى اش بپذیرد یا نه
بازى راسل کرو در این فیلم شبیه فرهاد اصلانى تو مترى شیش ونیم بود.

 

داستان فیلم درباره یک رابطه طول کشیده است که یک مرد نسبتا وسواسى با یک زن معمولى دارد و انگار میفهمیم یک نارضایتى اون زیرزیرا وجود داره
مرد علاقه مند به یک خواننده( تاکر) است که در اوج موفقیتش غیبش زده و منتظران را به لب آمده نفس!!! او وبلاگى را اداره میکند با کلى خواننده علاقه مند دیگه که عملا فن پیج طرف است.
مرد داستان کم کم با یکى از همکاران آموزشى خود در دانشکده ، فضاى مانوس ترى می یابد تا درباره علاقه مندیهایشان، از جمله خواننده مزبور، صحبت کنند که به یک لغزش ختم میشود و رابطه اصلیه میره رو هوا😳
دختر خانم مغبون عصبى کامنت تندى درباره خواننده معلوم الحال میگذارد که از قضا توسط خود او دیده میشود واو بعد سالها وارد ارتباط اینترنتى با خانم میشود که ختم به دیدارشان میشود !
او در این سالها درگیر روابط زناشویى متعدد، اعتیاد به الکل و مواد بوده و الان از زنان مختلف در جمع چهار بچه دارد !
سوژه ارتباط مردى دیونیسوسى که سربراه شده و زنى آتنایى که طراوت زندگیش را گم کرده، بسیار جالب است،
دیالوگها جالبند بخصوص زمانیکه مرد هوادار متوجه میشود دوست دختر سابقش رسما وارد رابطه با اسطوره زندگى او شده است و چون سالها در تقدیس این خواننده کوشیده، واقعیت او و ترانه هایش را نمیتواند قبول کند و علیرغم توضیحات خود خواننده عملا بهش میفهماند که غلط زیادى نکن ! … زیادى هم نخور!
این تعصب حماقت بار در برابر خود واقعیت ، ترسناک ترین بخش فیلم بود که به شکل طنز تلخ دیده میشود.
ارزش دیدن دارد ؟
نمیدونم، براى من جالب بود اما شاهکار نبود و البته که من شخصا این اتان هاوک را دوست دارم و بی تاثیر نیست در قضاوتم 😉

آموزش غیرحضوری مرتبط:

مجموعه نجات رابطه عاطفی 1 و 2

Delinquent season | دوره قانون شکنى
فیلم درباره دو خانواده ایرلندى طبقه متوسط است که اتفاقاتى بینشان رقم میخورد
ادامه این متن ممکن است موجب لو رفتن داستان بشود
مرد شاغل در منزل( جیم) و زن شاغل در بیرون ( دانیل) موجب ایجاد نقشهایى در مرد و زن داستان میشود که تامل برانگیز است،
شخصا صدها زوج اینطورى در بریتانیا دیده ام که شبیه این فیلم، سبک خاصى از زندگى را ایجاد کرده اند و دردسرهاى خودش را هم دارند.
جیم ، مرد این داستان ، بسیار فهمیده و آداب دان به نظر میرسد ولى وقتى وسوسه می آید ، همه وجودش را به یغما میبرد و قسمتهاى سایه اى شخصیت او رو میشود.
یک زوج دیگر ( ایوان و کریس) مشکل عصبانیت و پرخاش مرد را دارند و واکنشهاى زن از روى خشم و لغزش و …
انتخابهاى متعدد اشتباه جیم ، بقدرى کارش را در هم میپیچد که بیننده متاسف میشود
ارزش دیدن دارد ؟ به نظرم زوجها از دیدن فیلم به فکر فرو خواهند رفت

از اون فیلمهاییست که تلخى واقعیت را به رخ میکشاند ولى آدم حواس جمعتر میشود

به درد کدام درس‌ها میخورد؟

WIFE-2018
زندگى مشترک خیلى وجوه دارد و با دست گذاشتن روى یک نقطه نمیتوان درباره کلش احتمالا نظر داد.
چه بسا زن و شوهرى یک مستله حل نشده دردآورى داشته باشند ولى یکدیگر را دوست داشته باشند و هزاران ساعت خوب هم با هم خلق کرده باشند
داستان فیلم ( اگر قصد دیدن فیلم را دارید بعدا بخونید )
یک نویسنده براى جایزه نوبل دعوت میشود به استکهلم و طبیعتا جشنها و دوربینها و … به سمتش می آیند ؛ فیلم در حینى که ما را به سمت مراسم نوبل پیش میبرد ، به گذشته این زوج هم ناخنکى میزند ؛ ما کم کم متوجه میشویم که نویسنده در جوانیش استادى متاهل با قریحه ادبى متوسطى بوده که زندگى متاهلى پر کابوسى هم از قضا دارد که با ورود عاشقانه یک دختر زیباى درونگراى بسیار پرقریحه ، ظاهرا آن ازدواج بد خاتمه می یابد و این زندگى عاشقانه شروع میشود .
دو فرزند دختر و پسر و کلى کتاب ثمره این ازدواج است ولى ما میفهمیم که رابطه پدر و پسر نیز افتضاح است زیرا پسر تاییدات لازم را از پدر نوبلیست خویش نمیگیرد و نحس بازیهاى خودش را در ایام مراسم دارد.
در ادامه میفهمیم کم کم که نوشته هاى شاهکار جان ، احتمالا متعلق به همسرش ، جوانا میباشد و این جا راز چهل ساله این زوج در اتاقشان ، نه در مراسم، افشا میشود.
علت این کار عجیب ( نوشتن زنانه به نام یک مرد و کسب افتخارات توسط مرد) فضاى ضد زن در محافل ادبى چهل سال قبل و روحیه منزوى جوانا است ظاهرا و تغییر نقش این دو نفر بر اساس یک توافق دو نفره است که عملا با بردن نوبل آنهم در دورانى که فضاى مردانه ادبیات رقیق شده است ، زن داستان ما ، جوانا ، دیگر این توافق را برنمیتابد و بین این زن و مرد عاشق دیالوگهاى سنگین رد و بدل میشود ( وجه تاریک زندگى عاشقانه ، صحبت نکردن درباره خودخواهیهاست که روزى به انفجار ختم میشود و کودتایى ترسناک در وسط رابطه )
– جان مردیست پوزیدونخوایپ که وابسته به زنش است اما روحیه خودخواهانه خویش را نیز حفظ کرده است. ( جاناتان پرایس انگلیسى را در سریال ” بازى تاج و تخت ” دیدم و عالى بازى میکند ، در کمبریج و لندن بارها دلم میخواست تئاترش را فرصت منم برم که ایشالا امسال بتونم)
جوانا به عقیده من زنى درونگرا، شهودى و هراتایپ است که من در درس غیرحضورى شفاى زنانگى ٣ به او خواهم پرداخت؛ جذاب، عاقل و زندگى جمع کن.
خانم گِلِن کلوز به خاطر نقش آفرینى حیرت آورش در این فیلم جایزه گلدن گلوب را برده است.
– فیلم شبیه ” چشم گُنده” – تیم برتون
من از سلیقه و برداشت خودم نوشتم براتون و مهم اینه که سلیقه فیلمى شما به همین میزان مهم است.

با کلیک بر روی تصویر زیر می‌توانید به آموزش غیرحضوری شفای زنانگی ۱ و ۲ دسترسی داشته باشید:

بسته شفای زنانگی  1 و 2

Bird Box | جعبه پرنده | سال ۲۰۱۸
فیلمى طولانى و غیرجذاب بود برایم اما پیامى بسیار خاص داشت:
در دیارى که بینا بودن موجب دیدن مهیب ترین و فاجعه بار ترین تجربیات سیاه انسانى میشود که دیگر نمیخواهى زنده بمانى ،
یا باید چشم بندهاى قوى بزنى که نبینى فاجعه را و کورمال کورمال ادامه دهى ؛
یا از اول باید نابینا باشى که تهدیدى براى سیاهى نباشى.

ROMA 2018

کارى از آلفونزو کوارون
باید این شاهکار را فارغ از جوایز متعدد جذابش ببینیم؛
قصد دارم داستان را حفظ کنم که حظتان منقوص نشود ؛
مضامین اصلى :
سفر زندگى زن ، شفاى_زنانگى ، چرخه استقلال زن از مردان هوسباز یا نرهاى دودره بازى که هذیانى از مردانگى دارند
مضامین فرعى :
دیکتاتورى و شیوه هاى پرورش گروههاى لباس شخصى در مکزیک از روستاییان بینوا ،
سراب ایدئولوژی کمونیسم و جوانانى که قربانى شدند
نسبت فئودالیته و طبقه کارگر که همیشه اونطور که ما فکر میکردیم ظالمانه نیست و گاهى هم چقدر حامیانه است
روما نام محله اى در مکزیکوسیتى است.
فیلم جایزه بهترین فیلم خارجى گولدن گلوب را به خود اختصاص داد.

 

فیلم ٢٠١۶
کارگردان Joshua Marston
وسط جشن تولدش مرد احساس میکند دختر غریبه میهمانى را میشناسد..

نکته جالب برام تاثیر رهیدگى دختر بر زندگى یک مرد با تیپ شخصیتى آپولو ISTJ بود
کلیت فیلم خیلى جذاب نیست، فیلمهاى بهترم هست ولى براى خالى نبودن عریضه دو سطرى نوشتیم🙃

 

👈 جهت آشنایی با انرژی آپولو (با تدریس دکتر شیری) بر روی تصویر زیر کلیک نمایید:

 

آمادئو مودیلیانى یک نقاش ایتالیایى یهودى است که عمده کارهایش را در فرانسه اجرا کرده و شهرتش به خاطر آثاریست که از عریانى و با کشیدن دفورمه چهره ها کشیده است. مرگ او در ژانویه ١٩٢٠ در فرانسه رخ داده است.
اما فیلم مودیلیانى با بازى شاهکار اندى گارسیا، قصه اى حیرت آور است. کارگردانى و نویسندگى مایک دیویس فیلمى خلق کرده است در سال ٢٠٠۴ که حال ما را تغییر میدهد.
دنیاى پیچیده وجود یک مرد دیونیسوس تایپ ، رابطه اش با عشق و ازدواج و کیمیاگرى اش با خلق اثر نقاشى و مجسمه ( تم مردان هفائستوسى) شما را به دنیایى حیرت آور میبرد؛
من ندیده ام زنى این فیلم را ببیند و غم عشق را براى لحظاتى نچشد ؛ غمى شفابخش نه از جنس افسردگى،
غمى از جنس شفای زنانگی
یک ویدئوى آموزشى از این فیلم با تحلیل بنده ، به درس گفتارهاى کلیه کسانى که این درس را تهیه کرده اند اضافه شده است.

 

شانزده سال قبل بود ،
مهرداد افسرى دعوتم کرد با تعدادى دیگر از دوستان برویم در استودیو دومیم در دارآباد تهران ، ساعت ٢٣ شب یک فیلم ببینیم از یک کارگردان اسپانیایى که اولین بار بود اسمش را شنیدم : پدرو آلمودوار
فیلم ” با این زن صحبت کن ” داستان عجیبى داشت ، دو زن در اثر حوادثى ، به کماى طولانى میروند و دو مرد که همراه این دو زن هستند کم کم آغاز میکنند به صحبت با هم و یادگیرى از هم .
این یادگیرى شرح دو سفر زندگى است به طور موازى که پر است از درس براى همه مون.
یک مرد زن را نهایتا یک جنس مخالف میبیند و طبیعتا در حالت کوما ، به شکل یک زندگى گیاهى بیشتر ادراکى از او ندارد ( آنیماى درجه یک از چهار) اما مرد دیگر آنیماى درجه دو دارد یعنى سم زن را در کوما میبیند ولى هر شب برایش از ماجراهاى روز میگوید و مستقیم با روح آن زن مرتبط است.
داستان بدرد اونهایی نمیخوره قاعدتا که دنبال صحنه هاى مهیج و دراماتیک هستند.
قشنگ خاطرمه وقتى فیلم تمام شد ، ساعت دوى صبح رفتیم دم رودخانه دارآباد و پاها را تو آب گذاشتیم و یکى از بچه ها یک ربع سه تار زد تا تازه بتونیم از آسمان به زمین برگردیم و کل مدت ساکت بودیم.
بسیار توصیه میکنم کسانیکه هر یک از این دو درس غیرحضورى من را شنیده اند ، این فیلم را ببینند: