نوشته‌ها

موفقیت یعنی هدف‌گذاری و رسیدن به هدف و دوباره هدف‌گذاری و… خیلی‌ها موفق می‌شوند، ولی حالشان بد است، زیرا تعادل ندارند. مفهوم توانگری را بر اساس زندگی مردان و زنان سنتی ایران و زندگی بزرگان اندیشه و صنعت و فرهنگ این دیار، مدل کرده‌ام. مدل توانگری می‌تواند شامل موارد زیر باشد:
✅توانگر، ثروتی دارد که به خاطرش بی‌تعادل نیست.
✅توانگری یعنی کار، مهم‌تر از پول است و به همین خاطر فرد درست کار می‌کند و به هر قیمتی دنبال هر پولی نیست.
✅توانگر خانواده دارد و به خانواده بزرگتر خود و جامعه، اهتمامی جداگانه دارد. برای ایران زمین قلبش می‌تپد و این ترمز بزرگی در زندگیش می‌گذارد که به هر قیمتی تن به هر رفتار ندهد.
✅توانگر اهل معنا و معنویت است و به چیزی بیش از شادمانی (HAPPINESS) می‌اندیشد، او به دنبال سرور درونی است و این را از ابتدای جوانی‌اش آغاز کرده و در میانسالی‌اش به بار می‌نشیند.
بخشی از جامعه ما، به رقابت حماقت‌آلود همان نسل ورشکست شده روانی، روی آورده و فکر می‌کند فقط با خواندن کتاب‌های کسب و کار آمریکایی که مبتنی بر یک جهان‌بینی رقابتی است می‌تواند توانگر (ثروتمند، موثر، خانواده‌دار، دارای آرامش و معنا و سبکی) شود! نه عزیزم! اون مدل در یک زمینه فرهنگ غربی متناسبش، مبدل به کابوس شده است، چه برسد به زمینه پیچیده ایران زمین!

جهت دسترسی به دروس معرفی‌شده، بر روی تصاویر زیر کلیک نمایید:

 

این عکس قطعا از حیرت‌آورترین عکس‌هاى جهان است که در خود هزاران حرف دربردارد؛
مادران تنها و بى‌پناه که تنها پناهگاه کودک خویشند،
مادران تنها، به دلیلى شوهرشان را ندارند:
مرگ همسر، طلاق، کار زیاد شوهر در دیارى دیگر؛
در هر صورت تنهایى، تلخ است.

آنجا که باید هم مادر باشد هم پدر،
آنجا که بابت زن بودن خویش و یک ساعت دندان‌پزشکى یا آرایشگاه رفتن، احساس عذاب‌وجدان در عمق وجود خویش حمل می‌کند،
آنجا که بابت کوچک‌ترین حرف فک و فامیل به فرزند خود، بسیار حساس می‌شود،
مادران تنها، ثانیه‌هاى خاصى خلق می‌کنند:
شب‌ها علیرغم خستگى براى دخترک پر انرژىِ بی‌خواب، قصه‌اى تازه می‌گویند،
روزها در روزنامهها و سایت‌ها و جامعه دنبال کارند که فقط فرزندشان مدرسه بهترى برود،
وقتى دوتایى عصر جمعه‌اى پارک، کوه، تئاتر و سینما و مهمانى می‌روند،
در تمامى این صحنه‌ها،
مادران تنها
برایم تجسم “مریم” تنها هستند وقتى مسیح را به این زمین امانت داد.
———
تقدیم به مادران تنها

پ ن
من مادران پناهنده را در اروپا دیده‌ام؛ تصور رنجى که کشیده‌اند انسان را از پا درمی‌آورد،
خاطرم هست دوستى عراقى داشتم در لندن که از هشت سالگى پناهنده شده بود با مادرش به انگلستان و مهندس بود. او مادر تنهاى دو فرزند بود که از شوهر بی‌مسوولیت لهستانى‌اش حدا شده بود و کارش کمک به زنان پناهنده بود. یک بار در کمپ زنان سورى پناهنده در جزایر یونان زنى را یافته بود که با شوهر و پسر ١۴ ساله و ۴ ساله خود در شرایطى سخت منتظر جواب پرونده خویش بودند. مادر متوجه شده بود که نگهبان یونانى پسرک ۴ ساله را مورد آزار جنسى قرار می‌دهد و اگر اعتراض می‌کرد که معلوم نبود کجا آواره‌شان می‌کنند، شاید بازگشت به جهنم سوریه؛ اگر به پدر بچه می‌گفت احتمال درگیرى و قتل شوهرش می‌رفت و لذا سکوت کرده بود تا اینکه آمدند انگلیس و مراقبت و …
نه اینکه رنج زنان تنها، در مناطق فقیرنشین همین تهران نباشد ولى فارغ از جغرافیا، چقدر مادر بودن سخت است.
جهت دسترسی به دروس معرفی‌شده، بر روی تصاویر زیر کلیک نمایید:

 

 

❓در یک رابطه با دختری هستم که او را دوست دارم و او هم مرا دوست دارد. در این رابطه طی مشکلاتی که داشتم، این دختر به خوبی مرا درک کرد و برای پیشبرد آن مشکل کمکم کرد، ولی الان هر موقع که بین ما بحث کوچک یا بزرگی رخ می‌دهد، او آن دوران را به رخ من کشیده و مرا می‌رنجاند و حتی بعضی مواقع بددهنی و بی‌ادبی هم می‌کند و من واقعاً رنجیده می‌شوم. برای حل این مساله چه کنم؟

✍️پاسخ دکتر شیری:
اولاً متأسف هستم بابت این اتفاق، ولی به جای اینکه وارد مسیری شویم که بگوییم طرف چه کار بدی می‌کند و چه آدم بی‌جنبه‌ای است (که البته درست است و برخی‌ها این‌گونه‌اند). من فکر می‌کنم نکند ماجرا اینطور باشد الگویی که تو در آن دچار اشتباه شده‌ای (مثلاً فرض کنیم ورشکستگی مالی) هنوز در زندگی تو جریان دارد و آن آدم نگران تو است؟
از طرفی می‌خواهم به دختران و زنان بگویم که اگر رابطه‌تان طوری شود که مدام نگران باشید و مادر جوان یک مرد شوید کم‌کم به او آسیب خواهید زد (البته یک ذره‌اش اشکالی ندارد و بلکه خوب و لازم است در یک رابطه). اما اگر مدل اینطور باشد که همیشه باید مراقبش باشید و او را ببخشید و کمک و حمایتش کنید و مدام تذکر بدهید، این رابطه دیگر رابطه نخواهد بود، هر چیزی می‌تواند باشد به جز رابطه‌ یک زن و مرد.
و اما در مورد تو که سؤال پرسیده‌ای!
من فکر می‌کنم یک بار باید برایش توضیح دهی، و از حوزه‌ «اقتدار» و نه قدرت‌نمایی، که از او ممنون هستی ولی نیاز نداری که هربار بخواهد به تو تذکر بدهد. با این کار هم جایگاه او در رابطه مشخص می‌شود هم جایگاه خودت.

جهت دسترسی به دروس معرفی‌شده، بر روی تصویرزیر کلیک نمایید:

 

 

گفت‌وگو با دکتر علیرضا شیری در زمینه تداوم نشاط در زندگی مشترک

دونده موفقی باشید

روان‌شناسان معتقدند که بعد از هر ازدواج، زن و مرد با یک افت‌ هیجانی روبه‌‌رو می‌شوند و عشق و صمیمیت میان آنها کم‌رنگ می‌شود که عدم توجه به آن در طولانی‌مدت باعث طلاق عاطفی یا زندگی خاموش می‌شود. امروزه طلاق عاطفی، بنیان خانواده‌ها را نشانه گرفته که باعث به زانو درآمدن تلاش‌های عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشترک‌شان است و زن و شوهر بدون آنکه رسمی و قانونی از هم جدا شوند، عواطف خود را از هم دریغ می‌کنند و از یکدیگر روی برمی‌گردانند. ناگفته نماند که طلاق عاطفی یک پدیده تک‌عاملی نیست بلکه مجموعه‌ای از عواملی است که با هم منجر به زندگی خاموش می‌شود.

در زمینه راهکارهای جلوگیری از طلاق عاطفی و افزایش نشاط در زندگی مشترک با دکتر علیرضا شیری، مدرس “دانش خانواده” در دانشگاههای معتبر کشور و نویسنده مقالات مهم در زمینه رابطه عاطفی ، مصاحبه کرده‌ایم که در زیر می‌خوانید. قابل ذکر است که دکتر شیری ظرف ۹ سال گذشته به سوالات اینترنتی بیش از ۵۰۰۰۰ نفر از هم میهنان ایرانی در زمینه بهداشت روان پاسخ داده است

برگشت‌ناپذیر بودن ازدواج

دکتر شیری معتقد است که تمامی پروسه‌هایی که منتهی به ازدواج می‌شود دارای نقطه‌ای است به نام برگشت‌ناپذیری و انسان همیشه با هر مساله‌ای که برگشت‌ناپذیر باشد، مشکل دارد، چراکه دچار نوعی هراس می‌شود که شاید انتخاب‌های بهتری را داشته و آنها را از دست داده است که البته این نوع هراس بیشتر در مردها عیان می‌شود. البته ناگفته نماند کسانی که به بلوغ ازدواج رسیده‌اند از این نقطه‌ برگشت‌ناپذیری عبور کرده‌اند. دکتر شیری می‌گوید: در زمینه ازدواج ما با دو گروه از افراد روبه‌رو هستیم؛ گروه اول، شامل کسانی می‌شود که به دلیل شیفتگی‌های موقت، دلبری‌های کوتاه‌مدت و نیازهای جنسی ازدواج می‌کنند و برای آنها ازدواج در واقع مثل تاریخ قبلی بعد از هجرت است. این گروه، افرادی کوچک هستند که اغلب احساس می‌کنند اشتباه کرده‌اند و به دلیل فوبیای طلاق که از آن به‌نام پایان زندگی نام می‌برند، به زندگی کسالت‌آور خود ادامه می‌دهند، اما در مقابل با گروه دومی از افراد که ازدواج می‌کنند، مواجه هستیم که دارای بلوغ و مسوولیت‌پذیری در زمینه ازدواج هستند و وارد زندگی مشترک شده‌اند و بعد از اینکه ماه‌عسل که ما از آن به‌عنوان نماد شور و نشاط اولیه در زندگی نام‌ می‌بریم، تمام می‌شود با چهره‌های دیگری از ازدواج روبه‌رو می‌شوند مثل اینکه در نظر زن، مرد همیشه عنصر برنده و جنگجوی کامل است اما ممکن است در واقعیت زندگی مرد این‌گونه نباشد و مرد  بعضی جاها ضعفهایش را هم زندگی کند .  اما این گروه در نهایت به دلیل شناخت مشکلات و مهارت‌ها سعی می‌کنند با ایجاد تداوم شور و نشاط ازدواج خود را پایدار نگه‌دارند.»

ترک‌های روی دیوار ازدواج

وقتی زن و مرد بعد از مدتی زیر یک سقف و در کنار هم زندگی می‌کنند به اصطلاح بسیاری از روان‌شناسان فرافکنی های منفی آغاز میشود یعنی  قشنگی‌ها دیگر دیده نمی‌شود یا اگر هم دیده شود ، فروغ اوائل را نخواهد داشت و آنچه که برای  زن و مردم مورد توجه قرار می‌گیرد، زشتی‌هاست و وقتی افراد نتوانند مسایل و این زشتی‌ها را در زندگی هضم کنند.زندگی‌شان به سمت نابودی پیش می‌‌رود. ما میرسیم به این نقطه که  «وقتی افراد نتوانند با مشکلات خود کنار بیایند، زندگی آنها تَرَک برمی‌دارد و بلد نیستند که آن ترک را ترمیم کنند. گوگل بال، زوج درمانی است که کتاب خوبی به نام “آخرین راه” نوشته و معتقد است که ازدواج برای خیلی ها که دلشان را صابون زده اند ، یک تصویر رتوش شده دارد و در واقع یک فریب دسته‌جمعی است منظور وی را من این‌گونه توضیح می‌دهم که وقتی ما می‌خواهیم برای مسافرت هتلی را رزرو کنیم ابتداد عکس‌های آنها را در اینترنت می‌بینیم که هتل‌ها بسیار شیک و دارای اتاق‌ها بزرگی هستند اما وقتی که وارد هتل می‌شویم متوجه خطای شناختی خود می‌شویم که اتاق‌ها و هتل‌ آن‌گونه که به ما نشان داده شده بود، نیستند در واقع تصویر ازدواج نیز یک تصویر روتوش شده  تا آنجا که ممکن است جامعه و متخصصان باید در زمینه ازدواج افسون‌زدایی کنند و تصویر واقعی زندگی مشترک را با راه‌حل‌های مشکلات به جوان نشان دهند.»

آیا ازدواج منفعتی هم دارد؟

ازدواج و زندگی زناشویی به زن و مرد یک‌سری سودها و نفع‌هایی را می‌رساند که دکتر شیری آنها را به‌عنوان منافع واقعی ازدواج معرفی می‌کند:

۱- امنیت عاطفی: منظور، تعلق خاطر زن و مرد به یکدیگر است بدون اینکه نگران باشند رقابتی در میان است یا لازم باشد خود را برای جذب  آن محبت خیلی لایق تر نشان بدهند ۲- پاداش اجتماعی: شما که متاهل باشید خیلی بیشتر مورد احترام جامعه ، کسبه، بانکها و حتی سفارت خانه هایی هستید که میخواهند ویزای توریستی به شما بدهند ! در واقع جامعه کسی را وارد بازی‌هایش می‌کند که متاهل باشد. ۳- امنیت جنسی: خیال زن و مرد آرامش دارد که در آغوش کسی است که متعلق به اوست و همزمان احساس متعلق بودن به دیگری را نیز انسان تجربه میکند ۴- پاداش‌های متافیزیکی: تمامی ادیان و مذاهب از ازدواج به‌عنوان یک عامل حفظ ایمان نام می‌برند و ما نمی‌توانیم منکر این مساله شویم که آموزه‌های دینی ما احساس “من خوب هستم “روانشناسان را با ازدواج به ما می‌دهد.

دوری از طلاق عاطفی

امروزه آمارها نشان می‌دهد طلاق عاطفی در جامعه ایران دو برابر طلاق رسمی است که متاسفانه گریبانگیر جامعه شده. نداشتن عاطفه، محبت و خاموش شدن شعله‌های عشق‌، زندگی زناشویی را به ورطه‌ی نابودی کشیده است. دکتر علیرضا شیری، طلاق عاطفی را این گونه شرح می‌دهد: «ازدواج مانند دویدن در یک  پیست “دو با مانع “است و وقتی که افراد گمان کرده باشند که ازدواج ، دویدن در یک پیست صاف ۱۰۰ متر است ، با دیدن موانع ، شروع به نق‌زدن می‌کنند و در این هنگام است که ما می‌گوییم فاصله گیری عاطفی در حال رخ دادن است. افراد پس از ازدواج با یک افت هیجان روبه‌رو می‌شوند که شامل احساس ناکامی و گیرافتادگی است که موجب واکنش‌های اضطراب، بدخلقی و ناسازگاری می‌شود که البته این افت هیجانی بسیار طبیعی است و باید به زوج‌ها برای گذر از این موضوع و تداوم و افزایش نشاط در زندگی آموزش داد.»

راهکارهای افزایش نشاط پس از ازدواج

دکتر شیری برای ارتقای سازگاری و تداوم زندگی مشترک و مقابله با افت هیجانی راهکارهایی را ارایه داده است که در زیر خلاصه‌وار شرح داده می‌شود.

– خلوت‌های یک‌نفره داشتن: فردی که خلوت آشفته و به هم ریخته و مضطرب داشته باشد، برای همسرش نمی‌تواند کیمیاگری کند. وقتی زن و شوهر از درون و در خلوت‌های خود شاد نباشند، نمی‌توانند شادی را در طرف مقابل‌شان جست‌وجو کرده و زندگی شادی را فراهم کنند.

– کشف کردن طرف مقابل: افراد در رابطه باید مدام زندگی خود را رصد کنند و برای حل مشکلات‌شان گفت‌وگو کنند نه مخاصمه، چراکه مخاصمه باعث خراش رابطه زناشویی می‌شود. حتما زمانی را بگذارند تا عصبانیتهای خود را بدور از هیاهو و داد و بیداد و نمایش قدرت ، حل کنند. مهارت انتقاد کردن را بیاموزند حداقلش اینه که

آدرس دار و بدون حاشیه با هم انتقاد کنند
یکی یکی مسائل را مطرح کنند
بلدباشند کی بهترین موقع عقب نشینی است نه پیشروی
عزت نفس یکدیگر را هدف قرار ندهند که درست کردنش بسیار سخت است
– ایجاد سرگرمی: برای یک رابطه متداوم با شور و نشاط باید زن و شوهر به سرگرمی‌های متنوعی بپردازند که می‌تواند شامل بازی‌های رایانه‌ای، کارتی، ورزش‌های مشترک و… باشد و تا حد امکان سهم  تلویزیون را  در خانه کمتر کنند زیرا باعث سردی روابط می‌شود،

– صله‌رحم فاخر: بازدید از اقوام که از سنت‌های نبی‌اکرم(ص) است؛ تا حد امکان باید به برنامه‌های زن و شوهرها اضافه شود. میهمانی رفتن و سرزدن، به رکود زندگی تحرک می‌بخشد. بعد از اقوام، زن و شوهر می‌توانند با دوستان خود رفت و آمد کنند؛ دوستانی که دغدغه‌های آنها نزدیک دغدغه‌های خودشان باشد. نباید با دوستانی معاشرت کرد که روحی آلوده دارند و موجب بهم ریختگی حال ما میشوند. در این زمینه بسیار باید حواس جمع بود همانطور که با فردی که سیاه سرفه دارد ، نزدیک نمیشویم

-مهارت متفاوت بودن و حل مساله: زن و شوهر باید بدانند که با یکدیگر متفاوتند و راه‌حل مناسبی را برای متفاوت بودن‌شان، بیابند و به طرف مقابل‌شان فرصت دهند و از وسواس همیشه برنده بودن دست بردارند و اجازه دهند که همسرشان نیز برنده باشد. هرچند که ممکن است سلیقه یا پیشنهادش اشتباه باشد؛ سکان‌دار کشتی بودن نیاز به سرکوب و سلطه‌گری ندارد.

جهت دسترسی به دروس معرفی‌شده، بر روی تصویرزیر کلیک نمایید:

 

 

مردى ۵٠ ساله با ریشى خاکسترى و خنده‌اى مهربان، صاحب رستوران خلوت خیابان چیزیک است؛
نشسته‌اى و صداى غمگین خواننده زن، مثل یک گرامافون قدیمى به گوش می‌خورد؛
_اصالتا کجایى هستید؟
-سارایوو
مکثى کردم، خاطرات ١٩٩٣ برایم تازه شد، مسوول ستاد دانشجویى حمایت از مردم بوسنى و هرزگووین بودم، بهم می‌گفتند “شیروویچ”
یک کلمه گفتم سربرنیتسا (شهرى که صرب‌ها در یک شب ٣٠ هزار نفر مردمش را قتل عام کردند).
غمى در نگاه و صدایش نشست؛ بغلم کرد، انگار کسى او را از وراى هیاهوى تکنولوژى و ازدحام این شهر به مبداش بازگردانده بود…
جنگ، ظلم، بی‌عدالتى، مهاجرت، رها کردن عزیزانت…
تنها یک عکس برایم ماند؛ چهره دخترکى با کلى کک و مک نمایاننده همراهى زیبایى و سادگى و …
#علیرضا_شیرى

 

 

 

یکی از مهم­ترین چالش­های همسریابی امروز ما، این است که شریک زندگیمان را در چه محیطی پیدا کنیم و با چه شرایطی برای خواستگاری برنامه‌ریزی کنیم؟

انتخاب براى جلسه انتخاب

می‌­گویند سنایى چشمش دختر مایه­‌دارى را مى ‌گیرد اما پدر مهریه سنگینى مى­‌گذارد که محترمانه خود شاعر پا پس بکشد اما شاعر قبول مى­‌کند؛ ولى وقت رفتن گیوه‌هاى کهنه‌­اش را به امانت م‌ی­گذارد تا با مهریه برگردد. دختر هم که فکر م‌ ­کرده دیگر برگشتى در کار نیست، گیوه‌هاى کهنه را دور مى‌­اندازد اما شاعر با مهریه برمى­‌گردد و سراغ گیوه­‌ها را مى­‌گیرد. نوشته‌­اند سنایى گفته: «دخترى که یک جفت گیوه کهنه را یک سال نتوانسته به امانت نگه­ دارد، چگونه مى­‌خواهد یک عمر، دل شاعر را امانتدارى کند؟ «این قصه غیر از یادآورى این نکته که مهریه در قدیم، نقد بوده و معلوم بوده کى داده و کى گرفته، یک نکته اساسى را یادآورى مى ­کند که براى آشنایى قبل از ازدواج باید وقت گذاشت. شاید بشود در یک نگاه عاشق شد اما نمى­‌شود یک شبه طرف مقابل را شناخت. این جمله آخرى دعواى بین خواستگارى‌هاى سنتى و غیرسنتى هم هست. اولى هنوز هم تضمین­‌هایى براى شناخت بهتر و تداوم زندگى مى‌­دهد که نمى‌شود از کنارش گذشت، دومى هم قابلیت­‌هایى دارد و بعضى وقت­‌ها اجتناب‌ناپذیرش مى ­کند. گریزى زده‌­ایم به مثبت­‌ها و منفى­‌هاى هر کدام از این روش­‌ها و اینکه کلا در این جلسات باید به چه چیزى دقت کرد.

سنتى یا مدرن؛ ایرادها و مزایا

بهتر است به جاى استفاده از کلمه مدرن، از کلمه “غیر سنتى” استفاده کنیم. اگر به جاى مدرن، بگوییم غیرسنتى دیگر دچار خطاى معنایى نمى‌شویم و به تحلیل‌­هاى اشتباه نمى‌­رسیم. روش سنتى، مجموعه شیوه­‌هایى هست که آشنایى، تداوم و به نتیجه رساندن در ذیل یک خانواده صورت مى‌­گیرد. مراسمى دارد، نوعى خاصى از رفت­‌وآمد دارد، در بوم‌­شناسى ایرانى هم کمابیش با تفاوت­‌هایى، مفهوم مشترکى دارد. وقتى در مورد ازدواج حرف مى‌زنیم، یک قسمت آیینى دارد، چیدمان دنباله‌­دارى از مراسم است که آدم احساس مى­‌کند ازدواج کرده. اگر بتوانیم این مفهوم را درست درک کنیم، متوجه مى­‌شویم که داریم در مورد یک مفهوم رابطه نامزدى طولانى‌مدت صحبت نمى‌کنیم؛ یعنى این طور نیست که ازدواج یک نامزدى و آشنایى دختر، پسرى باشد که ضرب در چند سالش کنیم اما در پاسخ به این سوال که ازدواج­‌ها بالاخره سنتى باشد یا غیرسنتى، باید گفت که آمارها هم در مورد ازدواج‌­هاى سنتى جواب­‌هاى خوبى مى­‌دهند و هم در مورد ازدواج‌­هاى غیرسنتى. خطا در هر دو سیستم هم وجود دارد و هیچ کدام به تنهایى خالى از اشکال نیست. البته تکلیف کسى که در روش سنتى پا پیش مى­‌گذارد از اول مشخص است؛ طرف براى ازدواج آمده اما در روش غیرسنتى تازه هر دو طرف می­‌خواهند همدیگر را بشناسند و ببینند به درد ازدواج با هم مى‌خورند یا نه؛ یا حتى اصلا مى‌خواهند ازدواج کنند! این روش غیرسنتى منوط به صرف کلى زمان و هزینه است که آخرش ممکن است به ازدواج هم نرسد. بعد از اینکه آدم‌­ها در این نوع از رابطه به جاى خاصى هم نرسیدند، زخم‌هاى عاطفى ممکن است به وجود بیاید. طرفى که طرد شده بعد از پایان رابطه احساس مى‌کند آدم اندکى شده.

از طرفى، از نکته­ هاى مثبت شیوه سنتى پاداش اجتماعى‌اى است که طرفین مى‌­گیرند. فراموش نکنیم که ازدواج، عشق و عاشقى به معنى مصطلح ما نیست، علاوه بر این‌ها یک قرارداد حقوقى است. در بحث ازدواج به شیوه سنتى ممکن است حظ و شور عاطفى کمى پایین بیاید، ولى در عوض امنیت روانى بالا مى‌­رود که چیز کمى نیست. هر چند شیوه­‌هاى سنتى معایبى هم دارند؛ یکى اینکه پرهزینه­‌اند و این هزینه به معنى خرید گل و شیرینى نیست، در این شیوه استرس دیده شدن و پسندیده شدن در هر دو طرف وجود دارد. معمولا دختر و پسر به واسطه یک معرف به هم معرفى مى­‌شوند یا خانواده پسر خودش دست به کار مى‌شود که مورد مناسب ازدواج را پیدا کند. اما در شیوه غیرسنتى سرعت بالاترى براى انتخاب گزینه مورد ازدواج وجود دارد، یعنى مى‌شود آدم‌­هاى بیشترى را دید و بررسى کرد. هزینه اولیه پایین این شیوه و ابزارهاى مدرنى که به کمکش مى‌­آید، این شیوه را نسبت به روش غیرسنتى خوش‌دست­‌تر مى­ کند که البته خالى از آسیب نیست.

غیرسنتى؛ تجربه­‌اى پیچیده

در سیستم غیرسنتى تشخیص اینکه هدف طرف مقابل براى شروع و به انجام رساندن رابطه چیست، سخت است و این میان راهزن هم کم نیست. وقتى پا در شیوه غیرسنتى مى‌گذاریم باید مهارت­‌هاى ارتباطى خاصى را به خوبى بلد باشیم؛ تشخیص نامزدى­‌هایى که خطرناک خواهند شد، تشخیص اینکه بعضى آدم‌­ها اصلا به بلوغ ازدواج نرسیده­‌اند، کار راحتى نیست. وقتى وارد معاشرت شدیم باید خوب نگاه کنیم ببینیم این آدم، آدم ازدواج هست یا نیست، فکرهایش را با خودش کرده، بلاتکلیف نیست، مى‌­تواند مسوولیت بپذیرد، اختلال خاصى را با خودش حمل نمى‌­کند؛ اعتیاد هیجانى ندارد، یعنى از چیزهاى جدید به سرعت سیر و خسته و دلزده نمى‌­شود. این اعتیاد هیجانى مى‌تواند نسبت به هر چیزى باشد؛ کتاب، موسیقى، کار و حتى آدم­‌ها؛ براى این نوع آدم­‌ها، آدم­‌ها به سرعت تمام مى‌شوند و تازگى‌شان را از دست مى‌دهند. آنهایى که اعتیاد هیجانى دارند فقط به دنبال تازگى و هیجان تجربه چیزهاى جدید هستند. باید بررسى کرد این آدم به بلوغ عاطفى برقرارکردن یک رابطه رسیده یا نه؛ یعنى خودش آن قدر عمق پیدا کرده که بتواند یک رابطه را عمق بدهد یا نه. باید مراقب بود این تعمیق یکى نقاب یا یک توهم نسبت به عمیق بودن نباشد. کسى که نقاب عمیق بودن مى­‌زند فرصت نمى‌دهد رابطه به تعمیق برسد؛ هر رابطه‌­اى یک دوره خوش­‌خوشان دارد که همه احساسات خوب و مثبت به طرف مقابل نسبت داده مى‌شود، ولى با گذشت زمان هر چه واقعیت پررنگ­‌تر شود، این احساسات فروکاسته خواهد شد. مجموعه اینها و البته چیزهاى دیگر، یعنى مهارت‌­هاى ارتباطى موثر که در روش غیرسنتى باید به خوبى بلد بود و به کار برد. به ویژه مهارت انتخاب همسر که اگر کسى بلد نباشد، نه در شیوه سنتى موفق مى‌شود و نه در شیوه غیرسنتى و بعد از مدتى هم بسیار آسی‌ب­پذیر مى ­شود.

دنبال چه بگردیم، زمین یا آسمان؟

اینکه بگوییم نوع نشستن فرد در آشنایى‌هاى اول یا در جلسه خواستگارى، طرز برخوردش با خانم­‌ها و دسته گلى که خریده و چیزهایى از این دست مهم است، اشکالى ندارد. ولى باید بدانیم جلسه خواستگارى جلسه پراسترسى است. حتى کسانى که بلدند مدیریت استرس هم بکنند در این شرایط به هم می‌­ریزند. رفتارهایى که آدم از خودش نشان مى­دهد الزاما رفتارهاى معمول خودش نیست. این را هم یادمان باشد که خواستگارى جلسه استخدام نیست که مته به خشخاش‌هاى عجیب و غریب بگذاریم و کارآگاه بازى در بیاوریم. براى همین لازم نیست دانه دانه رفتارهاى آدم­‌هاى حاضر در جلسه خواستگارى را زیر نظر بگیریم و تحلیل کنیم و بعد به نتایج خارق‌العاده برسیم.

اولین نکته‌­اى که مهم است، این است که ما باید به سلیقه فیزیکى خودمان احترام بگذاریم. ازدواج مفهومى مقدس و زیباست ولى پاى در زمین دارد. بخش زمینى آن این است که باید با کسى ازدواج کنم که ازاش خوشم بیاید، یعنى اینکه ازش خجالت نکشم. این خوش آمدن، چهره، قد، تیپ و نوع لباس پوشیدن، طرز صحبت کردن و همه را دربرمى‌­گیرد. فقط نکته اینکه براى اینکه از طرف خوشتان بیاید کمى زمان خرج کنید، در جلسه خواستگارى از آنجایى که استرس بالاست همه چیز تحت­‌الشعاع استرس قرار می­‌گیرد. این اصلا اشتباه نیست که همان اول به این مسائل نگاه داشته باشیم؛ ما از همان اول باید مطلوبیت ظاهرى براى هم داشته باشیم. بعد از این مساله، در جلسه خواستگارى بیش از اینکه به حرف­‌ها دقت کنید به چگونگى گفتن حرف­ها دقت کنید؛ ۹۳ درصد گزاره صحبت کردن بین دو نفر، زبان بدنشان است. در جلسه خواستگارى دنبال چیز عجیب غریبى نباشید. همانى باشید که همیشه هستید ولى این به این معنى نیست که ظاهر و ویترین خود را حفظ نکنید. این “خودتان باشید” به معنى زلال و شفاف بودن درون است، نه آراسته و پیراسته نبودن ظاهر که اتفاقا ظاهرتان باید خیلى هم آراسته باشد.

گل جلسه خواستگارى این است که بتوانیم به طرف مقابل­مان احساس خوبى بدهیم، اگر توانستیم، مى­‌توانیم یک قدم جلوتر برویم. در جلسه خواستگارى باید به طرف مقابل این احساس را بدهیم که حرف­‌هایش شنیده شده و خودش هم دیده شده. در جلسه اول خواستگارى خیلى مهم نیست که چیزهایى گفته شود و دقیقا چه سوال­‌هایى پرسیده شود، آنچه که مهم است چگونگى رفتار در جلسه خواستگارى است که دو طرف به دل هم بنشینند.

چه بپرسیم؛ چه بگوییم؟

در جلسه اول درست است که قرار نیست الزاما بنیادین­‌ترین سوالات ممکن را پرسید و بیشتر به این فکر کرد که باید به دل طرف مقابل نشست، اما خب جلسه خواستگارى بدون صحبت و سوال و پاسخ هم نمى‌­شود. در این جلسه از کیستى خودتان حرف بزنید، از خانواده­‌تان حرف بزنید. چیزهایى که براى خودتان مهم است، چیزهایى که براى خانواده‌­تان ارزش است، از اعتقادات خودتان بگویید، با صحبت کردن در مورد این سوالات، چیزهاى خوبى بین حرف‌­ها پیدا مى‌شود.

سوالى که حتما باید از دخترخانم بپرسید این است که “چى شد که تصمیم گرفتید ازدواج کنید” و آقا پسر هم از دخترخانم بپرسد “چى شد که شما اجازه دادید ما به خواستگارى بیاییم”. چرایى ازدواج چیز مهمى است. کسى که چراى ازدواجش چرایى خوبى باشد، چرایى خودش باشد نه یک سرى جمله که در کتاب‌ها خوانده، آدم قابل اعتمادی است. حداقل معلوم است که به ازدواج فکر کرده.

 

برای مشاهده آموزش غیر حضوری مرتبط با این مطلب میتوانید بروی تصاویر زیر کلیک کنید

 

 

 

 

 

 

 

تو منوى غذا، خیر سرمون می‌خواستیم غذایى انتخاب کنیم که محلى باشه و جاى دیگه گیرمون نیاد:

-لطفا دوپیازه آلو!
چند دقیقه بعد که آوردنش، مکثى کردم و با تعجب گفتم به نظرم اشتباهى سفارش یک میز دیگه را واسه ما آوردید!
– چطور؟
-من دوپیازه آلو سفارش داده بودم!
– اینهم دوپیازه آلوئه دیگه!
– پس آلوش کو؟😡
– با دست به سیب‌زمینى‌ها اشاره کرد و گفت ای همه آلو 😳
من که رسما مخم فورمت شده بود گفتم داداش شما به این سیب‌زمینی‌ها میگید آلو؟؟😂
سرتونو درد نیارم! تازه فهمیدم کلهم ملت اینورا (شیراز و بوشهر و …) به سیب‌زمینى می‌گویند آلو، من با اعتراض گفتم این بود آرمان‌هاى دولت مهرورز؟ یا دولت تدبیر و امید؟ یا حتى وعده گفتگوى تمدن‌ها؟؟؟
نگم براتون که اتفاقا غذاى بسیار لذیذى هم بود!
پ ن:

خانومم به کنایه گفت:
“اینقدر اصرار به یافتن ریشه صحیح کلمه نکن! نیست که شما تهرونیها خیلى وجه تسمیه منطقى و علمى واسه سیب‌زمینى دارید؟؟؟ اصلا “سیب” چه ربطى به این گیاه ریشه‌اى داره!!!؟؟”
قشنگ متقاعد شدم😂
پ ن ٢
سیب‌زمینی در حوالی سال ۱۵۷۰ توسط فاتحان اسپانیایی از آمریکای جنوبی به اسپانیا منتقل شد و کشت آن در سراسر اروپا رواج یافت. سیب‌زمینی بعداً توسط مستعمره‌نشین‌های بریتانیایی به آمریکای شمالی منتقل شد.
سیب‌زمینی نخستین بار توسط سرجان ملکم در اواسط پادشاهی فتحعلی‌شاه قاجار به ایران آورده شده‌است، برای همین در ابتدا به آن «آلوی مَلکَم» می‌گفتند. نخستین جایی که در ایران سیب‌زمینی کاشته شد، روستای پشند در استان البرز بوده‌است. به همین دلیل همچنان سیب‌زمینی پشندی در ایران معروف است.

پ ن ٣
محل اقامتمون در بوشهر خانه بومگردى‌مان همیشه سبز بود که محلى جمع و جور و تمیز و دلنشین بود با افرادى گشاده‌رو.