یکى از بهترین درسهایى که درباره رابطه عاطفى داده ام، رهایى از مهرطلبى است،
مجرد و متاهل ازش بهره میبرند و زندگى خویش را تغییر میدهند
خیلیها هنوز نمیدانند که به خاطر مهرطلبی شان است که باج میدهند به آدمهاى نا مناسب رابطه،
به خاطر این تله روانى است که از روابط اشتباه بیرون نمیآیند و رنج حسادت و حقارت را هرازگاهى تجربه میکنند
من مفصل یاد داده ام وابستگى ناسالم و استقلال بیش از حد چیست و چه باید کرد تا وابستگى سالم را تجربه کنیم،
من نمیخواهم الزاما رابطه ات را ترک کنى؛ میخواهم مدلت را نرم نرم تغییر دهى تا رابطه ات تغییر کند،
من یادت نداده ام اسم جدید رو بدبختى ات بگذارى، من راه تغییر را واضحا نشان داده ام و البته که چنین دستاوردى به شکل لقمه آماده نیست بلکه شجاعت هم میخواهد.
نوشتهها
تونى گرنت در کتاب “زن بودن”فصل پنجم: زنانگی را در آغوش بگیریم
زن امروزى، پی برده است که زندگی کردن فقط با جنبه مردانه شخصیتش برای او دارای فواید معدودی ست. در پس ظاهر فریبنده، کامل و خودکفای بسیاری از زنان امروزی موجودی عصبی و غمگین نهفته است که غالباً احساس میکند برای زندگی واقعی وقت ندارد. زن اگر پیش از این در بندخانه و شوهر و فرزندانش بود، اکنون غالباً با کار و اهدافش به زنجیر کشیده شده است و هیچ وقت در گذشته فشار را مثل امروز احساس نکرده است. زن امروزى آموخته تا در داد و ستد زبانش را گاز بگیرد. او نمیخواهد دستی را که به وی غذا میدهد قطع کند. دستی که سابقاً متعلق به مردش بوده ولی اکنون به رئیسش «مرد یا زن» تعلق دارد. در واقع احترامی را که زنان در گذشته برای همسران خود قائل بودند اکنون به افراد متعددی انتقال دادهاند. در حوزه کاری زنان به این نتیجه رسیدهاند که با احترام گذاشتن به دیگران خود آنها نیز متقابلاً پاداش میگیرند. این موضوع در زمنیه عشق نیز صادق است ولی متأسفانه آن را تحت عنوان «تمکین کردن» از مرد، گناهی مرگبار، خیانت به جنس زنان و در نهایت منتهای بیاحترامی به زن تلقی میکنند. تمام انسانها نیاز به وابستگی دارند. زن متجدد با انکار حقیقیترین بخش وجودش به استقلال خود تحقق بخشیده است، منتها این استقلال تنهایی او را نیز در پی داشته است. بخش مهم، برونفکنی جامه زرهی آمازون و دسترسی به مردان این است که نشان دهیم به آنها احتیاج داریم و به سادگی کمک بخواهیم، به صورت مرد در برابر مرد با آنها رابطه برقرار نکنیم.
✍ پرسش:
برای شخصی که کلاس فرهنگی و اجتماعیش با خانواده و اقوامش فرق میکنه و از این فرق داره رنج میبره، آیا مهاجرت میتونه تسکین خوبی باشه؟ یا ازدواج و به صورت کامل مستقل شدنش چی؟ توی دوره رهایی از بی ارزشی از یکی پرسیدید کسی هست که اختلاف کلاس فرهنگیش با خونواده جزو «من خوب نیستماش باشه؟!» ولی در ادامه کسی چیزی نگفت و شما در موردش صحبت نکردید. ممنون میشم به این سؤالم پاسخ بدید.
🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:
👈 آموزش غیر حضوری مرتبط: «ازدواج مثبت ۳۶۰»
✍ پرسش:
آقای دکتر من دوره مهرطلبی رو گذروندم و حالا خودم در شرایطی هستم که راهنمایی میخوام در خصوص رابطه با مردی که به شدت اجتنابی هست و به محض اینکه احساس میکنه یکم رابطه وابستگی پیش اومده به هر طریقی فاصله میگیره و زمانی که من ازش میخوام کلا همه چیو تمام کنه و رابطم رو باهاش قطع میکنم به تکاپو میفته …
🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:
👈 نوشته مرتبط: در یک رابطه سالم چند C خوب دیده می شود؟