الگوى زیادى نخبه داشتن، فلج کننده است
برخی از ما تصمیم می گیریم که برای بهتر عمل کردن، الگویی انتخاب کنیم و برای رسیدن به هدفمان یا رسیدن به موقعیتی مشابه فردی که الگوی ماست همانند او عمل کنیم. مثل جوانی که آرزوی داشتن هیکلی تنومند و ورزیده دارد و مربی اش را الگوی خود قرار می دهد و سعی می کند دقیقا راه او را پیش بگیرد. هرچه می گذرد با وجود تمرینات دقیق، جوان به خواسته اش نمیرسد! وقتی بیشتر با مربی اش صحبت میکند متوجه میشود که او برای رسیدن به این فرم، ۵ سال است که مثلا بستنی نخورده است! چیزی که نخوردنش تقریبا برای این جوان غیرممکن است (به خاطر علاقه بسیارش به بستنی.
این مثال را مطرح کردم تا به این نکته اشاره کنم که الگویی که انتخاب میکنیم باید تا حد زیادی با ما و شرایطمان مطابقت داشته باشد و در غیر این صورت تبدیل به یک ضد الگو میشود. الگویی که با ما فاصله بسیاری دارد نه تنها ما را به هدف نزدیک نمیکند بلکه پس از مدتی ما را دچار یاس و ناامیدی می کند. پس بهتر است کسی را انتخاب کنیم که خیلی هم، از زندگی ما دور و غیرقابل دسترس نباشد
ساعت ۴ بعدازظهر شده بود؛ مطالب کلاس خستهکننده و تکرارى و به شدت خوابآور شده بود، نُه صبح کجا و پنج عصر کجا؟
انتهاى روز باید یک ساعت تمرین راهبر(کوچینگ) میکردیم. هم کلاس من، یاسمین زنى انگلیسى با تبار ترکى بود، ۴۶ ساله و از مدیران فروش شرکت ادوبى، صورتى خشک و آهنى داشت بدون هیج نشان زنانه .
از او خواهش کردم در فضاى تازه بارون خورده بیرون ساختمان اصلى بنشینیم که لختى از هواى دم کرده اتاق درس برهیم؛ وقتى قصه زندگیش را تعریف میکرد خستگیم در رفت از شنیدن تلاشهایش براى بزرگ کردن دخترش به تنهایى و نحوه ادامه تحصیلش و تلاشش براى موفقیت در سیستمى تقریبا مردانه در انگلیس؛ موقع بازگشت به کلاس، میدانستم از همکلاسیم بیش از کل تدریس استادم یاد گرفته ام! فقط دلم میخواست درنگى کنم، صحنه را ببلعم با همه زیباییش و یادگارى کنم براتون🤗
داستان انسان همیشه تفکر برانگیز است، نه؟
پ ن :
قشنگ واضحه از بس کار داشته ام بعد درس ، خوابم نمیبره ولى خدا رو شکر تموم شدند و فردا روز از نو و روزى از نو
انسان سالم به اندازه ظرفیتش، سر در حقایق زندگى میکند. اگر اصلا برایم مهم نباشد که چه بر سر همسایه و همکار و هم میهن می آید که میشوم آدمى بی ارتباط با محیط زندگیم؛ اگر چنان درگیر مشکلات مردم بشوم که فکر و قلب و تدبیرم توسط غمها اشغال شود، کمکى نخواهم نتوانست کنم عملا و فقط بارى میشوم به دوش اطرافیان
این روزها اخبار افتضاح تلاطم اقتصادى و فساد بعضى مسوولین و ظلم آنانکه انتظار میرود اهل عدل باشند ما را زیر شلاق گرفته است،
من دوران بدترى را هم دیده ام و بجاى توجه بیمورد به رسانه هاى مخرب ذهنم، توجهم را بیشتر به کارم معطوف داشته ام به جاى حرص خوردن، کلى افکار و ایده هاى خوب و خلاق تو همین شرایط به ذهن آدم میرسه ( یادمه تو تحریمهاى دوره آقاى احمدى نژاد دوستى جوان رازدر شوشتر دیدم که حوضچه پرورش ماهى راه انداخته بود و صادراتى عالى به عراق داشت) البته باز کسانى هستند که الان مینویسند تو نفست از جاى گرم بلند میشه و … من فکر میکنم آدمها ادبیات خود تحقیرى و شکست را انتخاب میکنند و من نمیتوانم جز نشان دادن یک مسیر طى شده موفق، کارى بیشتر کنم.
امیدهاى جدید را کشف کنید وقتى همه دارند خود را میبازند، توانگر حل مساله میکند و هضم مسائلى که هنوز حلشان نکرده است
در سیستم غیرسنتى ازدواج، تشخیص اینکه هدف طرف مقابل براى شروع و به انجام رساندن رابطه چیست، سخت است و این میان راهزن هم کم نیست. وقتى پا در شیوه غیرسنتى میگذاریم باید مهارت هاى ارتباطى خاصى را به خوبى بلد باشیم؛ تشخیص نامزدى هایى که خطرناک خواهند شد، تشخیص اینکه بعضى آدمها اصلا به بلوغ ازدواج نرسیده اند، کار راحتى نیست. وقتى وارد معاشرت شدیم باید خوب نگاه کنیم ببینیم این آدم، آدم ازدواج هست یا نیست، فکرهایش را با خودش کرده، بلاتکلیف نیست، مى تواند مسوولیت بپذیرد، اختلال خاصى را با خودش حمل نمى کند؛ اعتیاد هیجانى ندارد، یعنى از چیزهاى جدید به سرعت سیر و خسته و دلزده نمى شود. این اعتیاد هیجانى مى تواند نسبت به هر چیزى باشد؛ کتاب، موسیقى، کار و حتى آدمها؛ براى این نوع آدمها، آدمها به سرعت تمام میشوند و تازگى شان را از دست میدهند. آنهایى که اعتیاد هیجانى دارند فقط به دنبال تازگى و هیجان تجربه چیزهاى جدید هستند. باید بررسى کرد این آدم به بلوغ عاطفى برقرارکردن یک رابطه رسیده یا نه؛ یعنى خودش آن قدر عمق پیدا کرده که بتواند یک رابطه را عمق بدهد یا نه. باید مراقب بود این تعمیق یکى نقاب یا یک توهم نسبت به عمیق بودن نباشد. کسى که نقاب عمیق بودن مىزند فرصت نمى دهد رابطه به تعمیق برسد؛ هر رابطه اى یک دوره خوشخوشان دارد که همه احساسات خوب و مثبت به طرف مقابل نسبت داده مى شود، ولى با گذشت زمان هر چه واقعیت پررنگتر شود، این احساسات فروکاسته خواهد شد. مجموعه اینها و البته چیزهاى دیگر، یعنى مهارتهاى ارتباطى موثر که در روش غیرسنتى باید به خوبى بلد بود و به کار برد. به ویژه مهارت انتخاب همسر که اگر کسى بلد نباشد، نه در شیوه سنتى موفق مى شود و نه در شیوه غیرسنتى و بعد از مدتى هم بسیار آسیب پذیر مى شود.
#دکترشیرى
از رشد بقیه لذت ببر،
مثل اینهایى نباش که لذتشان محدود است به چارتا پیروزى ساده خودشان،
اینها، همون هایى هستند که با دیدن رشد بقیه دچار ورم حسادت میشوند،
از اینها نشو! قلبت را وسیع کن،
در این عالم براى ارتفاع گرفتن همه، جا هست! هر چند همه نمیخواهند هزینه رشدشان را بدهند!
در این دنیا یا “مفید” اى،یا
راستش دیگه مهم نیست چه نامى بدهم بهت: مضر؟ بیفایده؟ ساپروفیت؟
توانگرى همین هاست: از خودت به کم راضى نباش، تو را براى امور بزرگ آفریده است؛ بزرگ بیندیش
ان الله یحب معالى الامور خدا براى کارهاى بزرگ آفریده تو را.