چگونه دیکتاتورها میتوانند هم عاشق ادبیات و هنر و خدا باشند هم اینقدر خطرناک باشند برای کل بشریت؟ دیکتاتوری خاصیتی دارد عجیب هم بر خود فرد هم اطرافیانش هم مردم

  1. خود دیکتاتور مبدل به یک خودشیفه هذیان زده میشود.
  2. اطرافیانش یا پاچه خوار متوهم او میشوند که به هذیانش دامن بزنند یا از بین میروند
  3. مردم به شدت از درون بی رحم و عوضی و بی اخلاق میشوند طوریکه سالها بعد از مرگ دیکتاتورهم این زامبی شدن تداوم می یابد و دیکتاتورک های متعددی پا به منصه ظهور میگذارند!

فروپاشی روانی دیکتاتورها در اواخر حکمرانی شان برای من امری اثبات شده است. ارتباط دیکتاتور با واقعیت بیرونی طوری مخدوش میشود که فقط آنچه را میتواند در بیرون ببیند که تایید کننده هذیانهای نارسیستی خودش باشد.

مطلب زیر را درباره روحیات معنوی و شعر دوستی و قلب نرم صدام بخوانید تا ببینید از چه چیزی باید بهراسیم. زمانی که جنایت وجه مذهبی پیدا میکند ، در ذهن جنایتکار مبدل به امری مقدس هم میشود ،همانطور که فرد خودشیفته نمیفهمد که همسرش یا فرزندانش در حال فروپاشی هستند ، فرعونها نیز متوجه نمیشوند که ملت ها در حال پودر شدن هستند و تفسیری که از رنج مردمشان میکنند معمولا لوله کشی به متافیزیک دارد . ظاهرا مذهبی کردن جنایت شیوه بسیار موثری برای خفه کردن ندای درون است و این مکانیسم در شکنجه های تفتیش عقاید و زندانهای کشورهای ایدئولوژیک به کار میرود تا بازجو احساس بهتری به خودش داشته باشد. ( برای من خیلی مهم بود چگونه فرد اینقدر میتواند anti-social باشد )

دین نمایی دیکتاتورها فقط جهت اقناع افکار عمومی نیست بلکه برای توجیه درونی خویش هم هست. صدام بارها و بارها نشان داده بود که اهل نماز و زیارت است :

حتی در تصویر او در دادگاه قرآن بدست دارد ولی او همان کسیست که به قول لطیف یحیی( بدل عدی پسر صدام ) آدمها را زنده زنده در چرخ گوشتهای مخصوص زندانهای خویش می انداخت یا در قیام شعبانیه شیعیان عراق در سال ۱۹۹۱ ، دهها هزار شیعه را قتل عام کرد و کربلای معلا را با خاک یکسان کرد و حرم مطهر را طوری آسیب زد که هیچ داعش و نیروی آمریکایی جرات آنرا ندارد :

 

عکسهای بیشتر اینجا

دین در دست دیکتاتورها بیشتر یک مکانیسم دفاعی است برای تغذیه جنبه ضد اجتماعی خویش (anti-sociality) و خودشیفتگی ( narcissistic )

نوشته زیر را شیرعلی نیا در کانال خود درج کرد برایمان :

رگه‌های معنویت در سخنان صدام هم پررنگ بود. در پیامی به مناسبت آزادی فاو در اواخر جنگ نوشت: «از طرف همه‌ی مردم شریف، خدا را سپاسگزارم و سجده‌ی شکر به جای می‌آورم. سرزمین فاو را می‌بوسم و این بوسه بر عظمت و شکوه اخیر امت عرب است. خون شهیدان ما این‌جا را مقدس کرده است، این سرزمین شهادت را می‌بوسم… درود بر آن‌ها به یاد عظمتشان، هم‌اکنون می‌توانم آن‌هایی را که فریاد برمی‌آورند «الله‌اکبر» تصور کنم. به‌پیش، عقب‌نشینی نکنید، به پیش بروید. در پناه گام‌های مبارکتان و بعد از سایه‌ی خداوند، تحت پوشش هواپیمایی هستید که همچون شاهین‌ها، از سلحشوران دلیر این آسمان هستند. برادران در حالی که این پیروزی را خداوند در فاو به ما عطا کرد، خدا را شاکریم و در حالی که نقش شهدای پرهیزکار را با همه‌ی عظمت و شکوه آنان که برای آزادی فاو به اعراب و عراقی‌ها تقدیم شد گرامی می‌داریم.»
این پیام را با این عبارت‌ها به پایان برد: «الله‌اکبر، حق بر باطل پیروز خواهد شد. الله‌اکبر، عزت برای اعراب، الله‌اکبر، عظمت برای عراق. الله‌اکبر، نادانان نابود خواهند شد.» (جنگ ایران و عراق در اسناد سازمان ملل متحد، ج‌۱۰، ص۳۵۱ تا ۳۵۶)

همین فرد واضحا صدها هزار عراقی را در جنگ با ایران و کویت و استخبارات و شکنجه گاههای مخوف خویش از بین برد و به همین میزان  میلیونها خانواده عراقی را داغدار کرد ، فقط هذیانهای خودشیفتگانه narcissistic delusions  میتواند باعث چنین دوگانگی بشود که فرد جنایت خویش را خدمت بینگارد.

ادبیات مشابه دیکتاتورها برای توجیه سرکوب مردمان متفاوت از خود با تغییر نام قربانی ، تسهیل تر شده رخ میدهد

  • از بین بردن یهودیان برای “نجات” المان از دست “رباخواران زالوصفت”
  • نجات عراق از دست مگسهای مذاحم ایرانی ( صدام)
  • پاک کردن کشور از دست خیانتکاران و مخالفان تمدن ( محمدرضا پهلوی و ساواک)

 

در سینما در سریال بازی تاج و تخت  game of thrones هم دیدیم که گروهی به شدت ایدئولوژیست ، هر آنچه شکنجه و محدودیت برای مردم خویش به ارمغان آوردند و این را مسیر سعادت میپنداشتند

یا در سریال داستان ندیمه the handmaid`s tale نیز چنین تمی به زیبایی به تصویر کشیده شده است. گروهی که معتقدند صنعت و مدرنیته موجب از بین رفتن نسل انسان شده است ، حکومت را در دست میگیرند و زنان را به کل دستگاه جوجه کشی مورد هر نوع استثمار جنسی و بردگی قرار میدهند و کلی زن برتر نیز ناظر همین وضع است !

در مجموع سوال اصلی باقی میماند و آن اینست که دقیقا چه چیزی یا چه مکانیسمهایی باعث میشود فرد خودشیفته و متصل به قدرت ، اخلاق ضد انسان پیدا نکند ؟ من با مطالعه روانشناسی افراد دیکتاتور و خوانش نهج البلاغه امیر المومنین به فرمول زیر رسیده ام :

  • خودسازی و تمرینات مدام خودآگاهی self-awareness با حضور افراد مورد اطمینان خارج حوزه قدرت و نه دست نشانده
  • اطرافیان دلسوز ولی بسیار قدرتمند که او را به موقع کنترل کنند به جای مجیزگویی
  • دستگاههای نظارتی مردمی جهت فهم انحراف خویش و صحبت با مردمان مخالف خویش و فقط در حلقه دوستان خویش نماندن و دچار هذیان دسته جمعی نشدن
  • تشویق مطبوعات و رسانه های رسمی متفاوت
  • تقبیح بادنجان دورقاب چینها و طرد ایشان برای جلوگیری از فرعون شدن
  • روحیه طنز و تقویت طنز درباره خود جهت فهم نرم حقیقت نگاه مردم

در اولین جلسات دیدار، مى خواهم در ذهن خواستگارم خوب به نظر بیایم و در ذهنش بمانم. چه کار باید بکنم؟

✍️یکى از کارهاى غلط که اغلب انجام مى دهند، تلاش زیاد برى تحت تاثیر قرار دادن طرف است، کارهایى مثل لطیفه گفتن. بعضى ها هم ترجیح مى دهند به جاى رفتار رسمى، طورى رفتار کنند که طرف احساس راحتى کند. کارى که به طور ویژه براى پسرها خطرناک است، چون ممکن است ذهن طرف را به جاى سوق دادن به سوى ازدواج، به افکار دیگر بکشاند! در عین حال، آرامش زیاد هم باعث می شود که ویژگى خاصى براى در ذهن دیگرى ماندن وجود نداشته باشد. بدیهى است که صحبت کردن در مورد توانمندی هاى مدیریتى و پروژه هاى کارى بیشتر به درد مصاحبه شغلى می خورد تا تحت تاثیر قرار دادن یک خانم. یادمان باشد، تحت تاثیر قرار دادن یعنى وقتى از او جدا می شویم، لااقل یک ویژگى خاص ما در ذهن او باقى بماند تا براى دیدار مجدد رغبت داشته باشد.

✔️وقتى مى خواهید کسى را تحت تاثیر قرار بدهید ، به این فکر کنید که او هم احتمالا تلاش می کند شما را تحت تاثیر قرار بدهد؛ پس شما هم به او همین حس را بدهید. بگذارید خودش را کامل عرضه کند. وقتى از موفقیت هایش حرف می زند با هیجان گوش کنید (منظور ریاکارى نیست، معنى اش درست گوش کردن است). در این صورت به خیلى چیزهاى بیشترى از این آدم پى خواهید برد.

✔️اگر او مردى است که از تجربه موفق کاری اش حرف می زند، بگویید که براى شما جالب است که در این وضعیت بیکارى خیلى از مردان، او شرایط کارى خوبى دارد. اگر دخترى است که از موفقیت تحصیلى اش مى گوید، خیلى ظریف به او نشان بدهید که به هوش و پشتکارش افتخار می کنید.

✔️فراموش نکنید که هر کسى قبل از عنوان هاى کارى و اجتماعی اش، یک انسان با ویژگى هاى جنسیتى خودش است. بی توجهى به جنسیت مخاطب در بحث آشنایى هاى ابتداى ازدواج، باعث خطایى تلخ خواهد شد. به یک زن این حس را بدهید که زن است و براى شما جذاب. همیشه چیزهایى هست که از نظر یک آدم باهوش از دست نمی روند.

✔️وقتى همه سعى می کنند از موفقیت هاى خودشان حرف بزنند، شما به سادگى از شکست هاى کوچک و تلاشتان براى احیاى زندگى صحبت کنید تا بتوانید قدرت همدلى طرف را محک بزنید. استفاده به موقع از طنز درحالى که طرف جدیت ما را دیده است هم کار ظریفی است که باید با مهارت انجامش بدهید.

 

👈 پیشنهاد می شود: آموزش غیرحضوری «ازدواج مثبت ۳۶۰»

✍ پرسش:

آقای دکتر سلام یه سؤال داشتم. میخواستم بدونم روابطی که طی جریانی (به هر دلیل) از هم پاشیده، و دو طرف چند وقت همو ندیدن یا با هم رابطه ای نداشتن، این روابط میتونه مثل اول خوب بشه دوباره؟ یا هیچ وقت مثل اول نمیشه؟

 

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

 

✍ پرسش:

نوسانات اخلاقی در یک رابطه ی عاطفی رو چطور میشه به حداقل رسوند؟ چطور میشه متعادل در یک رابطه ی عاطفی رفتار کرد و باقی موند؟ گاه بسیار مشتاق و پرهیجان و گاه سرد و بی تفاوت بودن از چه نشئت میگیره؟ آیا این نوسانات به شکل دائم و مداوم عادیه و اگر نیست دلیلش چی میتونه باشه؟ چطور میشه این نوع رفتار و برخورد رو اصلاح کرد؟ و در مواجهه با چنین پارتنر عاطفی ای، درست ترین واکنش و برخورد چیست؟

 

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

 

👈 آموزش غیرحضوری مرتبط: ساختن رابطه عاطفی بدون شکست

فصل اول سریال خانم میزل شگفت انگیزThe Marvelous Mrs. Maisel  اینقدر جایزه برده که نمیشد بی خیالش شد ( خطر لو رفتن داستان در ادامه)

 

  •  سریالی ۸ قسمته ، تا حدی موزیکال ، کمدی، درباره زندگی میریام ۲۶ ساله،  دختری کلیمی در نیویورک سال ۱۹۵۸ که همه چیز دارد ، طبقه خانوادگی بالاتر از متوسط ، منزل پدری باکلاس و پدری استاد دانشگاه و مادری خانه دار و شوهری بیزینس من که با عشق ازدواج کرده اند و دو فرزند زیبا
  • شوهر (جول) با تشویقهای بینظیر میریام ، میخواهد زندگی کاری دومی را به عنوان کمدین داشته باشد و بارها و بارها با هم تلاش میکنند ولی در اجرای آخرش در یک کافه لاله زاری نیویورک ، شکست میخورد و سرخورده چنان دچار فروپاشی میشود که به زنش اعلام میکند من با منشی ام در رابطه ام و خانه را ترک میکند: اخراج میریام از بهشت ظرف چند دقیقه
  • خانواده سنتی کلیمی و آداب و احوالشان از باحال ترین سوژه های این فیلم است. من شخصا در ایران از بچگیم تو محله مون و بعدها تو درو همسایه ، دوستان کلیمی عالی دارم و در انگلستان نیز همینقدر بگویم که هر جا ایرانی هست و داره خرید میکنه ، کلیمی ها هم هستند و به طور باورنکردنی وقتی باهاشون دمخور میشی، میفهمی شبیهیم !!! هم قیافه هامون هم ادا  اصولهامون، هم دماغهامون شبیه همه ! در ایران بارها به لطف شاگردان کلیمی ام در کنیسه و جشنهای سنتی کلیمیان شرکت کرده ام . این فیلم بارها آینه ای دستم داد که فرهنگ شبیه خانواده های خودمان را در قلب نیویورک ببینم و بخندم.

  • میریام بعد از ترک شدگی اون هم به اون شکل فجیع ، میخواهد از فشار خانواده اش بیرون بیاید و میرود دنبال کار و همزمان یکشب که بسیار سن ایپ درصد بالا خورده بود ، شروع به استندآپ کمدی میکند در همان کافه لاله زاری و بسیار خنده دار اجرا میکند در حالیکه عملا داشت از مسائل تلخ زندگی خودش تعریف میکرد…این قضیه مقدمه تلاش او برای کمدین شدن میکند و در این راه باید با مردان سنتی و ایده های مردسالارانه مبارزه کند
  • تحول آرکتایپی زن پرسفونی به زن آرتمیسی در این فیلم بسیار زیبا طراحی شده است
  • ژول چرا باید خیانت کند؟ به دلیل فروپاشی درونی…به دلیل تله استحقاق که پدر ثروتمند مغرورش بهش تزریق کرده که همیشه باید نفر بالادستی بشود، موفق شود ،  به هر قیمتی و در این بین ، کاری مثل کمدین شدن ، فقط لذت شخصی نیست، شروع انتقام خاموش از پدر JEWISH سنتی هم هست. زندگی خویش را ساختن به هر قیمت ولو نابودی اعتبار خانواده. ژول در این راه استقلال ناموفق است و بارها در تقابل با پدرش قصد دارد خودش را اثبات کند ولی نمیتواند.  الکلی شدن ، رفتارهای خارج از ازدواج extramarital ویژگی این مردان میشود. ژول در رابطه دومش نیز ناموفق است زیرا به شدت احساس بازندگی دارد به خاطر از دست دادن خانواده (زن زیبا و فرزندان) هرچند کلی ارتقای شغلی گرفته ولی حالش به شدت بد است تا برگردد نزد زنش ولی نمیداند که زن تغییر کرده است ! این زن طعم استقلال روانی و اجتماعی را بیش از قبل چشیده است و بهشت قبلی جول ، اکنون شاید بهشت نباشد.
  • رابطه میریام با مادرش بسیار قابل توجه است. رز زنیست هرا تایپ در خدمت خانواده ، او حتی نمیخواهد شوهرش بفهمد که این پوست زیبا محصول هر شب کرم زدن است. او با ارایش کامل میخوابد (مثلا) و وقتی مطمئن شد شوهرش به خواب رفته سریع به دستشویی میرود و ارایشش را پاک میکند و ماسک زیبایی میزند و برمیگردد به رختخواب و صبح نیز قبل از بیدار شدن شوهرش بدو بدو میرود و آرایش میکند تا شوهر موقع باز کردن چشم روی آراسته او را ببیند. میریا عینا این کارها را برای شوهرش انجام میدهد. دختران میرا دار شیوه تربیتی مادران هستند! رز شخصیتی مستقل ندارد و اگر انقلاب میکند در قسمت ۷-۸ به خاطر خودش نیست بلکه به خاطر احساس محرم راز نبودن در خانه است که کاملا رفتارش عوض شده است و شوهرش نیز شوکه شده است از این تنبیه

فیلم طولانی است ولی زیباست، داستان اوج و فورد و یک زن امیدوار را نشان میدهد و دهها نکته دیگر. فصل دوم این فیلم اذرماه امسال عرضه میشود و فصل سه نیز در حال ساخت است!

 

 

دختری هستم در نگاه دیگران کاملا موفق و شاداب، با اینکه فرزند طلاق بودم و از ۱۷ سالگی از پدر و مادر جدا زندگی می کردم، با مطالعه ی مطالب خودشناسی و روان شناسی و صد البته لمس خدا در تمامی لحظات زندگیم، یک موقعیت اجتماعی فوق العاده ای نسبت به بقیه جوان های ایرانی دارم.
مدرک فوق لیسانس در رشته مهندسی، و صد البته علاقه مند به ادامه تحصیل برای دکتری جهت تدریس در دانشگاه و عضویت گرفتن در هیأت علمی یکی از دانشگاه های کشورمان را دارم. مسلط به زبان انگلیسی با تجربه ی تدریس ۵ ساله و کلی مدرک از دوره های نرم افزاری و هنری که تا آخر با نتیجه ی خوب به اتمام رسانده ام.
چند ماهی است برای یک کار آموزشی سرمایه گذاری کردم و یک آموزشگاه تأسیس کردم. خدا را شکر خیلی سریع مراحل راه اندازیم تمام شد و به مراحلی رسیدم که افراد دیگری هم باید نظر بدهند، متأسفانه بد قولی آدم ها، من را معطل نگهداشت برای اینکه بگویند ما آدم های مهمی هستیم، و خیلی داستان های جزیی دیگر که شاید خنده دار باشند، انرژی من که یک دختر شاداب و سر زنده ی امروزی هستم و همیشه الگوی تمامی دوستان و اقوام هستم را گرفته!
در خلوت دلم می گیرد، جلوی بقیه فقط تظاهر به همان نسیم قدیم بودن می کنم، شدیداً نیاز به مشاوره از یک انسان پر انرژی و مثبت دارم!

 

✍️پاسخ دکتر شیری

نسیم گرامی
مرقومه شما را خواندم

  • وقتی مدرک چیزی را می گیریم به اشتباه به ما می گویند ” کارشناس یا کارشناس ارشد” در حالیکه ما هنوز اقتضائات کار را نمی دانیم؛ نه مصاحبه ی درست بلدیم نه خودابرازگری SELF-PRESENTATION نه سلسله مراتب پیشرفت کاری و نحوه ی جذب سرمایه و…حتی نمی دانیم چقدر می خواهیم کارمند باشیم؟ کی بریم تو خویش فرمایی؟ کی کارآفرینی یا سرمایه گذاری را تجربه کنیم؟
  • در ایران سیستم پیچیده ی بوروکراسی اداری باعث می شود سرخوردگی در آدم های «متوسط» ایجاد بشود. حقیقتا دانشگاه دومی داریم به اسم دانشگاه کار که بعداز فراغت از تحصیل واردش می شویم و در این صورت بهتر است بدانی که آدم هایی که از دانشگاه کار در ایران فارغ التحصیل می شوند، خود را آماده کرده اند برای عبور موفق از انواع زیرابزنی ها، ریاکاری ها و  مجهز می شوند به صبوری های بلند انسان ساز؛پس چند سال باید وقت بگذاری تا فولاد آب دیده بشوی.
  • نکته بعدی ترسیم صحیح اهداف GOAL SETTING در سن فعلیتون هست. شما هنوز دارید با سیستم قدیمیتون یعنی «بُعد دبیرستان» به خودتون اهداف می دهید. به احتمال زیاد بخشی از شخصیت شما برگرفته از تیپ شخصیتی دختران عقل محور Athena type می باشد که خود را با دستاوردهای خویش تعریف و ارزشیابی می کنند .درحالیکه سوالات مهمتری هستند که باید بدانها بیاندیشی و منبعث از سایر جنبه های شخصیتی تو هستند و باید دیده و شنیده شوند و به رسمیت آیند و آنها عبارتند از اینکه:
  1. آیا من الزاما باید هیأت علمی بشوم، تدریس به شکل مدعو اشکالی داره؟ یا حتما باید خودم را متعهد با اون همه ساعت کار دانشگاهی کنم برای ۲ میلیون تومان حقوق ثابت؟
  2. آیا من افق های کار آموزشی و اداره ی مؤسسه در ایران را ترسیم کرده ام؟ نحوه ی توسعه ی شغلم را در ایران بلدم؟
  3. آیا من درباره ی ازدواج و روابط اجتماعی و شخصیتم دغدغه ی لازم را دارم یا اینها را گذاشته ام برای بعد دکترا و …؟

بنابراین چنانکه مشهود است ، آنچه باعث می شود تو حال بهتری پیدا کنی، گرفتن دوپینگ از یک آدم موفق نیست بلکه بازبینی نظام ارزش گذاریت به خودت در زندگی است که بسیار مفیدتر و ماناتر بر روان تو اثر خواهد گذاشت.


در همین رابطه
آموزش غیرحضوری شفای زنانگی ۱و۲
به شما کمک خواهد کرد



 

 

✍ پرسش:

من شش ماه پیش زایمان کردم و بعد از زایمان، چاق شدم. رابطه زناشویی ما خیلی کم شد؛ ما پیش هم دیگه نمی خوابیم، حس می کنم به خاطر چاق شدنم همسرم تمایلی به من نداره! خود من هم به خاطر چاق شدنم، حق خودم نمی دونم از ایشون درخواست کنم و چند باری هم که رابطه بوده، ایشون زود ارضا شده ومن هیچی ! و حق خودم نمی دونم درخواست کنم که من ارضا نشدم و کم کم دارم آسیب می بینم.

 

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

 

👈 پیشنهاد می شود: آموزش غیرحضوری شفای زنانگی

 

✍ پرسش:

برای شخصی که کلاس فرهنگی و اجتماعیش با خانواده و اقوامش فرق میکنه و از این فرق داره رنج میبره، آیا مهاجرت میتونه تسکین خوبی باشه؟ یا ازدواج و به صورت کامل مستقل شدنش چی؟ توی دوره رهایی از بی ارزشی از یکی پرسیدید کسی هست که اختلاف کلاس فرهنگیش با خونواده جزو «من خوب نیستماش باشه؟!» ولی در ادامه کسی چیزی نگفت و شما در موردش صحبت نکردید. ممنون میشم به این سؤالم پاسخ بدید.

 

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

 

👈 آموزش غیر حضوری مرتبط: «ازدواج مثبت ۳۶۰»

 

یکی از نکاتی که ذهنم را سر این سریال پاتریک ملورز  درگیر کرد ، شخصیتی بود که در قسمت چهارم و آخر میبینیم : مردی ایرلندی که سخنران مباحث شادمانی درونی و برگزاری جلسات مدیتیشن و …است. تیپی راحت دارد و اهل “زندگی در حال” است و تجسمی است از ضدیت با سیستم دقیق و اتوکشیده انگلیسی. به جای اشتغال در یک دپارتمان شق و رق در دوبلین یا لندن ، آمده به جنوب فرانسه در باغ یک پیرزن تنها و با شاگردان گیتار میزنند و میخوانند و مینوشند و چهارچوب خاصی هم رعایت نمیکنند و از تنهایی پیرزن ثروتمند نهایت بهره را میبرند به نحویکه او نیز میپندارد با بخشیدن این باغ زیبا به این جماعت، معنایی به این هستی میبخشد در حالیکه او به خاطر یک عمر میخوارگی و بی معنایی است که همچنان به “مفید نبودن” ترسناک خویش ادامه میدهد منتها شوربختانه فکر میکند اگر اسباب شادی و بیکارگی تعدادی بازنده loser از زندگی و مسوولیتهایش را فراهم کند ، کاری مفدی در این زندگی کرده است ؛ او کل این ثروت عظیم و کاخ را وصیت میکند که بعد از مرگش بدانها ببخشند؛

آن جماعت دل به نشاط هم البته وقتی خرشان از پل گذشت تنها کاری که برای پیرزن میکنند ، فرستادن یک نماینده در مراسم تدفین funeral اوست ؛ حالا خود این زن است که کلی بحث برای گفتن دارد ، ما زنی را میبینیم که در مراسم ختم ، چهره ای بسیار خندان از جنس رضایت از زندگی دارد .

طنز در موقعیت متضاد به خوبی شکل میگیرد .

عارف واقعی خندان است از این حیث که در سفر زندگی اش غنایش را از حساب بانکی اش دیگر نمیگیرد بلکه از بی نیازی اش به خیلی از این ابزار هویت ساز است که حالش دست خودش است و  دنیا به دمش هم نیست. اما در نسخه جعلی عرفان و “عدم وابستگی نمایشی” این بخش فیلم ، زنی را میبینیم که جهان بینی اش، رفتار تصنعی اش – نه به معنی ریاکاری بلکه با خود فریبی-  سوژه کاملی از طنز میشود ! اصطلاح قرآنیش میشه تسویل ، باب تفعیل از سول. به معنی خود را چنان فریفتن که باور شکل بگیرد.

A band of Hare Krishna followers in Oxford street, London

 

زن خندانِ فارغ از غم دنیا و زندگی کن در حال ، واکنشش در برابر هر مشکلی از بقیه عبارت است از  پذیرش + لبخند + امید ؛ در وهله اول زیبا به نظر میرسد ولی این مدل کریشنایی (که وسط شلوغ پلوغی مدرنیته کسانی را میبینی که لباسهای نارنجی پوشیده اند و وسط oxford street لندن ساز میزنند و میخوانند و عبور میکنند) ،بیشتر یک ” واکنش دفاعی” ساده است به شلوغی مدرنیته نه یک سیستم رهایی بخش انسان ! رقص خوب است ، آواز خوب است ولی ما با این مدل نمیتوانیم مساله قاچاق وسیع زنان و کودکان ، اعتیاد ، جنگ تسلیحاتی و یازده میلیون پناهنده سوری و قحطی کودکان اسکلتی یمن و …را حل کنیم.

نسخه آن تصوف واکنشی( نه همه تصوف) و بخش زیادی از مردمان رقصنده نارنجی پوش خیابانهای اروپا ،نهایتا  دعا و خلسه است؛ نوعی اجتناب کادوپیچ شده نه کنش فعال انسان مدرن که هم معنا میخواهد هم عقل و تدبیر.

تکلیف اویی که معنویت میخواهد نه حماقت ، عقل میخواهد نه خشونت چیست ؟

گاهی اوقات فکر که میکنم میبینم مدلهای زندگی کریشنایی ، هسته اصلی فلسفه شان ، متفاوت بودن و اعتراض به زندگی مدرن و ماشینیسم خرد کننده فعلی است! شبیه “تصوف” که علیه اشرافی گری خلفای عباسی پاگرفت و هم شریعت زدگی مردمان عصر را به سخره گرفت هم اشراف زدگی مردم را چنانکه  تصوف ما تقریبا ضد دنیا و شریعت شد که تا الان هم ادامه یافته و  صوفیان خار چشم فقیهان هستند و بالعکس.

حقیقت تلخ :

مدلی که هم به دین و شریعتش اهمیت قائل بشود و هم ثروت و تولید ثروت و اشتغال را ارج بنهد ، بقدری در تاریخ تصوف کم شمار  است  که تعجب آور است ! اساسا مساله تاریخ و مردم ما نبوده و نمیشه کسی را هم ملامت کرد ولی مساله فقر فرهنگی و درهم و دیناری مساله تاریخی ما همیشه بوده.

تقریبا در تاریخ تصوف ، هر نوع ثروتی زمینه ساز گرفتاری صاحب آن تفسیر شده است. پس تکلیف سلیمان و داوود در انبیا چه میشود ؟

من اینجا حرفهای دیگر هم دارم که احتمالا مجالش این نوشته نیست …جامعه ای که مشکل فلسفی با پول داشته باشد ، عرفایش همه فقیرند . عرفانش میتواند عقده پرور بشود زیرا نیازهای ساده را مبدل به شق القمر میکند . اکثر گشایشهای درونی و مکاشفات محصول خودداری جنسی است در این نوع خودسازی ! تقریبا کسی در ادبیات عرفانی ما به خاطر راه اداختن کار مردم نبوده که صاح کشف و شهود بشود ولی تا دلتان بخواهد عرفایی داریم که در جوانی به شهوات خود که پشت دستی زده اند ، انواع حکمتها از درونشان جوشیده است ! خب آدم به شک می افتد که این نوع مسائل ، معضلات روانی نویسندگان صوفیه بوده است تا واقعیت رشد و توسه جان عرفا !

عرفان و تصوف ما تقریبا فردی و نیمه خصوصی است ( individualism)

برای مثال در خروجی این نوع معرفت ، عارفی نداریم که راحت برای صد میلیون نفر گرسنه برنامه غذایی ترتیب دهد زیرا باید برنامه ریزی بلد باشد…گانت پارت بلد باشد بکشد…لجستیک داشته باشد…از نظر تربیت عرفانی یا صوفیه ما ، اینها همه اشتغال به دنیا است اما وقتش رسیده که بگوییم تولید ثروت و پاک ماندن و فکر منفعت خود و جمیعی از آدمیان بودن و چراغ امید مردمان را روشن و پر فروغ نگه داشتن ، کار عظیمی از لحاظ رشد روحی  هم  است. اگر علی(ع) امروز روزی زنده بود، کیسه نان به دوش نمیکشیدند ، احتمالا برنامه ریزی میکردند برای میلیونها تشنه و گرسنه معرفی و غذایی و …

علیرضا شیری- لندن- ۳۰ مهر ۹۷

مطالب مرتبط

سریالی ۵ قسمته بر اساس کتابی از ادوارد سنت آین ساخته شده است که با بازیهای حیرت آور بندیکت کیومبربچ Benedict Cumberbatch سر و صدایی برای خودش کرده است.

داستان ( مراقب باشید اگر سریال را دیده اید لو نرود)

  • ماجرا با خبر مرگ پاتریک از طریق تماس تلفنی شروع میشود و دوربین مردی را نشان میدهد که پای تلفن خم میشود و تو گمان میکنی از حجم غم این خبر است ولی شوک اولیه آنجاست که او خم میشود سرنگ تزریق هروئین را از زمین بردارد و شما متوجه اعتیاد شدیدا تاریک این مرد به هروئین ، الکل و کوکائین میشوی و سفرش به نیویورک برای تحویل خاکستر جنازه پدر

  • اینهمه دست و پا زدن در موار غیر طبیعیست ولی در اپیزود دوم است که متوجه میشویم در باغی بی نهایت زییا و فرانسوی با تابستانی رویایی ، جنایتی خاموش توسط پدر این پسر بچه انگار در حال وقوع است و اینجاست که ترسی وحشتناک از پدر این خانواده ( دیوید ملورز) بیننده را فرا میگیرد زیرا فیلم دقیق نشان نمیدهد چه اتفاقی احتمالا در حال وقوع است ( تا صحبتهای اپیزود ۵)

 

  • داستان به کلیشه اعتیاد و اراده و ترک نمی افتد زیرا موضوعش اعتیاد نیست ، موشوعش رنج عمیق آدمیست که با مواد و الکل از درونش میخواهد فرار کند و صدای وحشتناک درونش را میخواهد خاموش کند و در لحظه هیولایی که از درون دارد فرد را محو میکند ، از او در بیرون یک هیولای دیگر ساخته است در پایمال کردن حق دیگران و …

 

نکات روانشناختی فیلم :

  • رنجهای عظیم خانوادگی سر منشا اجتنابهای شدید زندگی مثل اعتیاد است . انگار فرد فقط میخواهد نشئه باشد که لحظاتی رنج نکشد در حالیکه رنج با قوت در ناخودآگاه ما حضور دارد و بالاخره تله بی ارزشی فعال میشود و فرد بارها و بارها میخواهد خودش را از بین ببرد.
  • فیلم به شکلی زیبا مادر غایب ( ضعیف در برابر پدر زورگو) و نقش غیر مستقیمش در آسیب شدید روانی فرزند را نشان میدهد. ( النور مادری همیشه الکلی است)

  • در جایی از اپیزود ۴ و ۵ است که میبینیم هیولایی مثل دیوید ملورز( پدر ) به راحتی توسط پسر ، پاتریک در حال بازسازی است. پاتریک نیز با میگساری های بی مسوولانه خود ، فرزندانش را در نا امنی شدید قرار میدهد و چون آنها را مورد ازار جنسی قرار نداده ( مثل پدرش) دلیل نداره پدر خوبی باشد که نیست ! زیرا او دارد با بی بند و باری مواد و سیگار و الکل و بعضا سکس خارج از ازدواج ، خودش و خانواده اشد را از بین میبرد.
  • سایه شخصیتی بخشی از زندگیمان است که از مواجهه با آن میهراسیم و ممکن است آنرا خودمان زندگی کنیم. کسانی دم از آزادی حقوق مردمان میزنند و بعد از ساقط کردن صدام ، خود دست به فسادی گسترده تر از او با بیت المال مردم عراق میزنند !
  • نقش زن پاتریک در این فیلم به عنوان زنی دارای اصول و مهربان اما جدی ، بی نهایت حیرت آور است.

 

تحلیل خوب رضا حاج محمدی را اینجا خواندم.

تحلیل محمود صادقلو گیوی را اینجا خواندم .

فیلم Maze مسیر پر پیچ و خم