پاسخ دکتر شیری:

 

نمیشه که عمده حرفهات کم ارزش باشه و بخواهى روابط ارزشمند داشته باشى،
یک رفیق داشتم تا منو میدید شروع میکرد به صحبت درباره بیزینس و سرمایه گذارى و … طبیعتا من پا به پاش میرفتم تا یه جایى بهش گفتم: داداش! تو با همه اطرافیانت تنها صحبتى که دارى فرصت هاى شغلى و پروژه هایت است حتى همسرت! کلى گفتگوهاى لذت بخش دیگه را دارى با ماها از دست میدى!
به آدم ها فرصت بده از عشقهاشون، شکستها و ظفرمندی هاشون، رویاهاشون حرف بزنند. خودت هم اینقدر بی نقص جلوه نکن که رو اعصاب برى؛
حتى اگر سربلندى، بین مردمان متوسط، تمام قد نایست؛ ناخودآگاه موجب دردسر می شود. معمولى زیست کن ولى در جانت رفیع باش؛
مثل فرزانگان
مثل پیامبران
اینطورى دلنشین تر میشوى.

در همین رابطه پیشنهاد می شود: از تله بی ارزشی تا من ارزشمند

پاسخ دکتر شیری:

 

پاسخ دکتر شیری:

 

در مراحل اولیه آشنایی و نامزدی باید مراقب باشید که مرحله به مرحله پیش بروید

✔️راه کم هزینه را بروید
در شرایطی که دو نفر کم و بیش یکدیگر را پسندیده اند و با قصد ازدواج تا مرحله نامزدی هم پیش رفته اند، باید نکته-هایی را در این مرحله از رابطه در نظر بگیرند تا به قول معروف، نه سیخ بسوزد نه کباب، در این شرایط، نه باید زیادی هیجان زده شد و نه زیادی محافظه کار. ضمن اینکه راه بازگشت را هم باید برای دو طرف باز گذاشت. فراموش نکنید که شما هنوز در مرحله ارزیابی اولیه هستید.

✔️شما وقت ندارید، شما وقت دارید!!
معمولا پیش می آید که دو طرف می خواهند راه ها و انتخاب های دیگر را هم باز بگذارند. موقعیت های دیگر را هم بررسی کنند. یک تابع سنی/ جنسی وجود دارد که باید آن را در نظر بگیریم. تابع سنی/ جنسی هم یعنی گذشتن سن ازدواج دختر و پسرها که با هم متفاوت است. این کاملا مشخص است که سن ازدواج دخترها زودتر از پسرها می گذرد. دخترها باید بدانند فرصت کمتری دارند و نباید وقتشان را بی دلیل تلف کنند. باید سریع تر وارد فاز جدی شناخت بشوند تا این وقت از دست نرود. برای شناخت هم فقط نباید فضاهای دو نفره را ملاک قرار داد. آدم ها باید طرف مقابلشان را در جمع های دوستانه و خانوادگی شان بسنجند. باید دید طرف مقابل در جمع های دوستانه و خانوادگی افتخارآمیز هست؟ در کنار او می شود راحت بود و دوست داشت که اعضای خانواده یا دوست های صمیمی او را ببینند؟
معاشرت مهم ترین چیزی است که دو نفر می توانند به کمک آن به شناخت برسند. حواستان را جمع کنید، معاشرت این نیست که از یک نفر بپرسید شما مذهبی هستید یا نه؟ طرف هم بگوید بله. این بله جواب کاملی نیست. همه چیز باید دقیق بررسی شود. در مورد بحث مذهبی بودن، باید معلوم شود که اعتقادات و پایبندی هر کدام چقدر است؟

✔️اصل جبران را جدی بگیرید
اصل جبران هم در این رابطه ها می تواند خطر ساز شود. در اصل جبران ما ممکن است یک کاری را برای مدتی انجام دهیم ولی بالاخره یک جایی یک رفتاری می کنیم که کاملا با رفتارهای قبلی مان متفاوت است؛ مثلا ممکن است آدم اقتصادی و پول جمع کنی باشیم ولی طبق اصل جبران ممکن است یک بار یک کفش ۶۰۰هزار تومانی بخریم. حالا در رابطه های عاطفی هم ممکن است یک نفر از خودش خیلی مایه بگذارد. به اصطلاح با آخرین سرعت حرکت کند، اما یک جایی محکم ترمز کند. ۸۰درصد رابطه ها را اصل جبران خراب می کند. گاهی به کسی که آن قدرها هم برایمان مطلوبیت ندارد، حسابی لطف می کنیم و طبق اصل جبران یک جایی طرف مقابل را بدجوری دچار شوک می کنیم. باید حواسمان باشد، برای لطف های خودمان و طرف مقابل ترمز بگذاریم. ترمزی که باعث می شود، هیچ وقت گرفتار اصل جبران نشویم. اصل جبران در رابطه ای که معلوم هم نیست به ازدواج ختم می شود یا نه، یکی از طرفین را به شدت آسیب پذیر می کند. طرفی که تا به حال حسابی به او لطف شده و یکدفعه اتفاقی افتاده که همه آن لطف ها را از بین برده است.

✔️حواستان جمع باشد
نمی شود اسمش را گذاشت فرصت. ولی بالاخره هر رابطه ای دو طرف دارد. از یک طرف آن ممکن است آسیب بخوریم. اما اگر زرنگ باشیم می توانیم از این رابطه برای شناخت صحیح طرف مقابل مان استفاده کنیم. برای رسیدن به این تجربه هم باید در معاشرت و رفتارهایمان حسابی حواسمان جمع باشد. ما دو جور آدم داریم. آدم غایت گرا و آدم های هدف گرا. اگر داریم می رویم چالوس باید هم ذوق این را داشته باشیم که به چالوس برسیم، هم یادمان باشد که قرار است بالاخره برسیم به چالوس. نه کسانی که سه ساعته به چالوس می رسند از سفرشان لذت می برند، نه آنها که ۱۶ ساعته می روند. باید حد وسط را در غایت گرایی و هدف گرایی پیدا کرد. در این صورت می شود بدون تنبلی یا زرنگی بیش از حد زوایای پنهانی طرف مقابل را شناخت.

✔️از اختلاف نظر فرار نکنید
وجود اختلاف نظر در رابطه عاطفی بین دو نفر طبیعی ترین چیزی است که ممکن است وجود داشته باشد. اصلا اگر اختلاف نظر وجود نداشته باشد، باید به درستی آن رابطه شک کرد. اگر هیچ مشکلی وجود نداشته باشد؛ یعنی یک نفر در دیگری ذوب شده. این هم یعنی اصلا دو نفر آدم واقعی در این رابطه وجود ندارند که اختلاف نظر پیدا کنند. خطرش هم این است که هیچ وقت کسی برای همیشه در کسی دیگر ذوب نمی شود. آدم ها اگر بیشتر از ۳۰ درصد تغییر کنند، وارد مرحله خطرناکی شده اند.

در همین رابطه
آموزش غیرحضوری ازدواج مثبت ۳۶۰ :

بسته ازدواج مثبت 360

خلخالیسم جدید اقتصادی یا مذاکره با آمریکا ، کدامیک ما را نجات خواهد داد؟

هیچکدام !

مقدمه : بنده تا ۴۳ سالگیم یک استاد روانشناسی اجتماعی و روانشناسی شخصیت دانشگاه ، طبیب، درمانگر یونگی و یک مدیر MBA خوانده بوده ام ولی ظرف یکی دوسال گذشته تحصیلاتی جدید کرده ام که خدمتم را عمیق تر کنم. امروزی که دارم اینها را مینویسم یک business psychoanalyst و یک leadership coach هستم و سواد اقتصادی محدود خودم را دارم آنقدری که در ایران و انگلستان کارآفرینی کنم . نکاتی که در زیر نوشته ام از فعالان اقتصادی سنتی و جدید ایران و دنیا آموخته ام نه اینکه اقتصاد دان باشم. انگاری بیشتر یک کاسبم که میخواهم چراغ مغازه خودم و مغازه مردم خاموش نشه زیرا ما همه سوار یک قایقیم و الان قایق را میخواهند لمبر کنند.من از این دانش برای نجات خودم استفاده میکنم ، شاید بدرد خیلیهای دیگه بخورد که فرصتهای من را ندارند ولی افکار خوبی در ذهنشان دارند .

✔️وقتى یک عفونت ساده ، بیمار را به ورطه مرگ میکشاند ، افراد غیر پزشک هم میتوانند حدس بزنند که داستان این بیمار احتمالا ،بیش از این عفونت ، به نقص ساختار ایمنى و بیمارى زمینه اى خطرناکتر خود او برمیگردد. مثلا نارسایى کلیه یا AIDS یا توموری ناتوان کننده؛
✔️تحریمهاى آمریکا به گفته خودشان بنا بود ایران را خیلى دیرتر از آنچه الان به این سرعت سر اقتصادش آمده ، در هم بشکند ولى فساد بالاى اقتصادى کشورمان و اختلاسها و سبقت در غارت منابع داخلى و سودجویى افراد ذى نفوذ و کلکهاى بانکى براى تامین نقدینگى بود که ما را به این روز کشاند.
✔️بازى وحشتناک ترامپ، تحریمها نبود بلکه نشان دادن نقص ایمنى شدید اقتصاد ایران بود و برملاشدن فساد و بی کفایتى بعضى از مدیران بود که از نظر من این استراتژی جدید است.

✔️تجربه : آمریکایی ها در زمان تحریمهای شدید عراق در جنگ خلیج ، میدانستند که عراق با سیاست نفت در برابر غذا دارو، در حال فروپاشی است. (ایران هم کشوری بود که در همان زمان ، نفت تحریم شده عراق در بازار جهانی را جبران کرد درست مثل کاری که روسها و سعودی ها الان جای ما دارند انجام میدهند )
آمریکاییها یک تست ساده زدند قبل از حمله به عراق که حمایت مردم از دیکتاتور عراق را در هم بشکنند : افشای فساد اقتصادی خاندان صدام و کلکسیون ماشین ferrari عدی پسر صدام در وسط تحریمهای فلج کننده با همون یک ذره پول نفت عراق نکته این بود که مردم احساس خیانت دیدگی پیدا کردند و عملا این جامعه خیانت دیده دنبال قهرمان میگشت هرچند اجنبی بود و هرچند که عراق هرگز دیگر عراق نشد.😔 ( برای خوانش فساد خاندان صدام کتاب لطیف یحیی که بدلِ عدی پسر صدام حسین بود، خواندنی است او بعد از فرار به غرب کتاب نوشت و همه درآمدش را به خیریه داد و اکنون در ایرلند زندگی میکند ولی وضعیت خوبی ندارد مصاحبه او را با hard talk بی بی سی بخوانید  )

✔️به نظرم آمریکاییها و اتاقهای خبری تحت نظرشان ، اینبار با افشاگری فساد بعضی خانواده های حکومتی ایران، تسهیل کرده اند که اعتماد عمومی به مسوولین کشور بازبینی بشود  و لذا جهت بردار خشم اجتماعى این بار به جاى آمریکا و سایر جنایتکاران همراهش در دنیا ، به سمت ساختار حاکمیت داخل کشور سوگیرى کرده است و لذا استراتژى هندوانه زیر بغل ملت همیشه در صحنه گذاشتن توسط  ائمه حماعت و دعوت به اتحاد علیه دشمن که مثلا در زمان جنگ پاسخ میداد ، الان کمکى نمیکند زیرا اعتماد عمومى به مسوولین با دیدن اختلاسها و آقازاده ها و … افت شدید یافته است.

✔️از نظر من بعضی جریانات مشکوک به شدن مشغول دامن زدن به سایر اختلافات قومیتی و مذهبی و جنسیتی داخل هم هستند یعنی همزمان سایر بمبهای ساعتی نیز فعال شده اند ( اعدام کردها ، جریان اهواز ، مقابله با درویشان ، تحقیر زنان در منع ورود به استادیومها)
خلخالیسم جدید ؟
در این اوضاع احتمال ظهور یک گروه تند و خشن و چریکى با شعار مبارزه با فساد، کم نیست که یقین دارم کشور را به متلاشى شدن خواهد کشاند( مردم حس قربانى بودن دارند و به شدت دنبال موقعیت جلاد شدن هستند) زیرا مشکل ما خود آدمها نیستند بلکه سیستم ما، آدمها را میکشاند به فساد. شاید ساختار نفتى اقتصادمان ( کتاب نفحات نفت) دلیل این امر باشد. عجیب نیست غولهاى نفتى مثل نیجریه، ونزوئلا و لیبى و تا حدى ایران مبتلا به درد مشترکند ؟ چرا ؟
چه میتوان کرد؟
١- مذاکره با امریکا یقینا کمک چندانى نخواهد کرد الان زیرا تیم حاکمه آن دیار دشمنان قسم خورده اند و به کم از فروپاشى کامل ما رضایت ندارند . البنه میتوان فشار را کاست.
۲- اگر مذاکره ای رخ بدهد جهت کاهش فشار ، توقعات عمومی باید فروکاسته شود تا مثل برجام مردم انتظار معجزه نداشته باشند. فساد اقتصادی داخلی ایران با برجام ۱و۲و n حل نمیشود.
٢- نخبگان اقتصادى ایران و دنیا را دعوت کنیم به داخل تا شبیه مدل داود عجم اوغلو ترکیه یا اناق فکر چین بیست سال قبل، بدون اینکه خطر اعدام نخبگان و اوین رفتنشان باشد ! حقیقتا باید بنشینیم به حل این معضل. چطور برای والیبال و فوتبال مربی خارجی می آوریم ، چه اشکال دارد نخبگان اقتصادی دنیا را دعوت کنیم کنار نخبگان پس زده شده داخلی ، با اطمینان بالا و بدون نگرانی از اوین  ، اتاق فکر اقتصادی تشکیل دهند ؟ ( در این پیشنهاد از کمک فکری دکتر علی دادپی ، استاد اقتصاد دانشگاه سنت ادوارد تگزاس کمک گرفته ام ) دکتر دادپی میگفت من جای دولت باشم به کلیه ایرانیهای دنیا میگویم هرکاری میخواهید بکنید دز تجارت و …فقط پولها را بیارید داخل ایران. من کاملا بهتون تسهیلات میدهم.

یکی از کتابهای فوق العاده ای که میتوانید بخوانید یا اینجا بشنوید

۴- سواد اقتصادی مردم را بالا ببریم. بهشون یاد بدهیم که رشد اقتصادی در داخل ایران واقعا قابل تحقق است اگر دانش مالی داشته باشیم، نه دانش کلاهبرداری. اگر مردم سواد اقتصادی داشتند ، دست به خریدهای هیجانی نمیزدند و دستمالی چهارتا اپلیکیشن خائن نمیشدند که شبانه از ترکیه و دوبی ، خیلی سودجویانه و مغرضانه ، قیمت ارز میزنند! کی ساعت دو بامداد دلار خریده که قیمت در میاد تو این اپلیکیشنها. باید مردم یاد بگیرند کلاهبرداری باندهای تبهکار را . من قویا معتقدم به جای کلی از برنامه های بی ارزش تلویزیون در ترویج اخلاق ، سواد مالی به مردم یاد بدهیم دیگه ایمان فروشی نخواهند کرد !

۵- پول ضعیف شده ایران یعنی فرصت عالی برای ورود توریست و گردشگر. بیشترین گردشگر ایران الان عراقی ها هستند و حذف اینها یعنی باز کلی هتل و ایرانی شاغل و …از نون خوردن بیفتند. البته که منظورم این نیست که فساد را تن بدهیم بلکه اصل داستان توریست مذهبی را نباید در این شرایط از دست بدهیم. سید سهیل رضایی ، دوست بسیار باسوادم از نظر اقتصادی ، میگفت در ریودوژانیرو که بوده ، ناگها هوای دم دریا عوض میشود و موجهای خطرناک و نسبتا نیمچه طوفانی شروع میشود و مردم بلافاصله از آب بیرون می زنند و وسایلشان را جمع میکنند و میروند و به فاصله چند دقیقه دهها ماشین بزرگ دم آب می آید که حامل تخته های موج سواری بوده است برای یک جماعت دیگر. یعنی موج های بلند که کسانی را از ساحل راند ف همان موقع کسانی جدید را به ساحل کشاند و به اصطلاح خودمان کاسبیش دریا ادامه یافت. چیزی که تهدید است از یک نگاه ، با نگاهی دیگر ، یک فرصت میتواند باشد.
و من الله توفیق
زنده باد میهن
لندن- علیرضا شیری

پ ن ۱ : کتاب داوود عجم اوغلو ، “چرا ملت‌ها شکست می‌خورند”، از زمان انتشار خود تا به اکنون توانسته است نظر و تایید ۶ اقتصاددان دنیا  را که هرکدام مفتخر به دریافت جایزه نوبل شده‌اند جلب کند !

 

نمی دانم چرا گاهی هست و گاهی نیست!
مدل بعضی از آدم‌ها رعد و برقی است؛ هر از گاهی خودی نشان می‌دهند و بعد دوباره غیب‌شان می‌زند!
درباره‌ی اینجور آدم‌ها چند احتمال وجود دارد؛ شاید سرش جای دیگری گرم است؛ مثلا سرگرم شغلش است یا فردی دیگر، که در این صورت تو دغدغه‌ی اصلی این آدم نیستی!
یا اینکه شاید هیبت و عزت نفسی را که لازمه‌ی جایگاه زنانه یا مردانه‌ی تو است نداری، اینکه طرف بفهمد اجازه ندارد با تو هر رفتاری که دلش خواست انجام دهد.

آموزش غیر حضوری مرتبط: پیشگیری و بهبود رابطه عاطفی پس از لغزش و خیانت

عاشقی شاید اتفاقی باشد، ولی حماقت قطعا انتخابی است!

در دوران هیجانات مثبت رابطه‌ی عاطفی، نباید جوگیر شویم و فکر کنیم خودمان یا طرف مقابلمان می‌توانیم کاملاً تغییر کنیم.
عشق قابلیت این را دارد که آدم‌ها را عوض کند اما فقط و فقط برای یک مدت، و احتمالاً این تغییرات ماندگار نخواهد بود!

 

آموزش غیرحضوری مرتبط: ازدواج مثبت ۳۶۰

مصائب خودشیفتگی

آدم خودشیفته در رابطه عاطفى صداى تو را نمی‌شنود؛
با بی ارزش کردن بقیه، احساس ارزشمندى می‌کند؛
سهم خود را در تخریب رابطه نمی‌بیند؛
پشیمان هم که بشود سعى می‌کند به روى خودش نیاورد؛
شکارچى باهوشى است اما عقل کمى دارد و اکثرا تنها می‌ماند و اگر در تنهایی‌اش نجنبد، رسوب می‌کند؛
خودشیفته به کمک احتیاج دارد تا بتواند به جاى توجه دیگران، عشق دریافت کند؛
شفاى او این است که عشق متواضعانه بدهد تا بتواند دریافتش کند؛
جامعه‌ی خودشیفنه هم مصیبت دیگریست!
مردمان طلبکار، با احساس استحقاق فراوان؛
خروجى این جامعه انزواست و بزهکارى و تنهایى تلخ مردمانش.

 

در همین رابطه پیشنهاد می شود:

شکوه فراموش شده یک مرد

با حضور زن است که یک مرد بهترین‌های درون خود را رصد می‌کند. حضور یک زن در زندگی یک پسر مثلا سی ساله می‌تواند نوع تلاش او را تغییر دهد؛ این زن نیست که این کار را می‌کند؛ او تنها لحظاتی بر مرد می‌تابد و شکوه مرد را بر خود مرد نمایان می‌کند.
پس فانوسش شو!
بگذار ببیند شکوه فراموش شده‌اش را؛
و اگر لیاقتش را ندارد شاید وقتش رسیده که چیزی را تغییر دهی.

 

در همین رابطه پیشنهاد می شود: