✍️در حال حاضر زیاد مثل گذشته نیست که خانواده ها کسی را برای ازدواج معرفی کنند و فکر می کنم بیشتر ازدواج ها به گونه ای شده که دختر و پسر به طرق مختلفی باهم آشنا می شوند
سوال من این است که با توجه به اینکه سن من ۲۷ سال است و دنبال ازدواج هستم چطوری با این آشنایی هایی که در مهمانی ها و یا مکان های عمومی به وجود می آید باید برخورد کنم
چون وقتی پسرها می خواهند آشنایی برقرار کنند فقط می خواهند دوستی باشد می خواهم ببینم که چطور باید به آن ها بفهمانم که من دوستی را برای مدت کوتاهی مثلاً دو ماه می خواهم و اگر تقریبا بعد از دوماه از یک سری خصوصیات هم خوشمان آمد وارد بحث خواستگاری و نامزدی شویم…
وقتی همان اول آشنایی بهشون می گی که قصدت ازدواج هست فکر می کنه که بهشون میگی همین فردا عقد کنیم بدون هیچ گونه تحقیق و بررسی در صورتی که می خوام یک شناخت اولیه باشه اگر بعد دو ماه دو نفر دیدن وجه مشترکی ندارند این رابطه کات بشه .
در واقع من خسته شدم که بخواهم وارد رابطه دوستی شوم و با احساسات هر دو طرف و بیشتر خودم درگیر شوم و مسائلی از قبیل رابطه عاطفی و یا حتی جنسی برایم پیش بیاد و بعد از مدتی رابطه به پایان برسه…

پاسخ دکتر شیری:

👈نامه دقیق شما را خواندم وبهتون تبریک میگویم که جسارت طرح چنین مباحثی را دارید

به طور کلی ارتباطهای همینطوری دقیقا آفتش ، جراحت زدن به وقت و روح دختر است و سیستمهای خواستگاری سنتی ازدواج از این جهت موفق تر است که افراد تکلیفشان با خودشان معلوم است بعد می آیند طرف آدم
اولا مواردی که به نظر میرسد رو هوا آمده اند که ناخنکی بزنند و بروند خب به سرعت فیلتر کنید

ثانیا میرسیم به مواردی که پسرانی هستند که سنشون ( بالای ۲۸-۲۹ سال برای شما ) و موقعیت اجتماعی و خانوادگی شون به بحث ازدواج میخوره، در این صورت مثل شناختهای پیش از ازدواج ، طرف را بدون اینکه ماسکی زده باشد، میتونید تا حدی ارزیابی کنید.در این فرصت شایستگی های شما نیز دیده میشود و بعد اگر آدم بالغی بود باید عقب نشینی به موقعی داشته باشید و بعد که جویای شما شد ، میتوانید بهش بگید که مایل به جدی شدن رابطه هستید و دوست ندارید در این سن ، وقت کسی را اشغال کنید .

قسمت آخرش احتمالا باب میل شما و خیلی از دختران نیست و ممکن است فکر کنند پسر جنبه این موضوع را شاید نداشته باشد اما مطرح کردن این پیشنهاد به یک سر شایسته هرگز شکستن غرور نیست بلکه یک پیشنهاد جسورانه است و به ازدواج خوبش می ارزد.
#دکترشیری

✍ پرسش:

ببخشید یک زن و شوهری هستند که خیلى با ما صمیمى هستند؛ اخیرا متوجه شدیم که خانوم با کسى دیگر رابطه داره، باید چکار کنیم؟؟! به همسرش باید بگیم این موضوع رو یا نه؟!

 

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

همسرم لغزش دارد ، خیانت میکند ، بهش که دلایل واضح را نشان میدهم ، توجیه میکند و با عجیب ترین تحلیلهاى احتمالات سعى دارد متقاعدم کند که بدبینم …
همسرم توهین میکند و تحقیرم و بعد التماس میکند که دوستم دارد و همه زندگى ها همین است…
همسرم بدبین است و دائم گوشى من را میجورد و آبرویم را نزد همکارانم چند بار برده ….
وقتى حس میکنى یک مساله اى اشتباه است ، باید از زوج درمان کمک بگیرید تا موضوع حل شود ، زوج درمانى فرصت میدهد به شما که الگوهاى اشتباه را بشناسید و درستش کنید ؛
اگر امتناع میکنید یا همسرتان زیر بار نمیرود ، بزودى سراغ وکیل خانواده خواهید رفت !
یا به یک نکبت کامل و از دست دادن جوانى تان خواهید افتاد.
ممکنه یک آدم عوضى را دوست داشته باشم ؟ بله متاسفانه.
چو دوستش دارم یک مقدار باید امید داشته باشم ؟ شاید ! چیزى که رابطه را نگه میدارد دوست داشتن خالى نیست ؛ تعهد جدى به بهبود رابطه و عدم تکرار اشتباهات واقعى است! وگرنه یک آدم بدبین همیشه کارهاى شما را مشکوک میپندارد و خودش در واقع اصل جنس است ! اشتباه دیدن زندگى.
بسیارى از کسانیکه شما را به ماندن در یک زندگى پرتنش و … تشویق میکنند حتى یک روز تحمل بودن در جاى شما را ندارند و فقط از روى ترسهاى خویش است که دست به عمه تراپى میزنند !
با جرات بایستید روى این حرف که مشکل باید حل بشود و خلاص.
آقاى دکتر ! این حرف تشویق به طلاق نیست ؟
پاسخ : وقتى رابطه اى عفونت زده است ( تحقیر مدام، توهین، ضرب و شتم ، خیانت ، قطع روابط جنسى به قصد تادیب و تکرار اعتیاد و قمار و …) باید عفونت را رفع کرد وگرنه هر دو نفر از دست خواهند رفت از نظر روانى . طلاق هم یکى از انتخابهاست وقتى بهبودى در کار نیست.
من چنانکه ازدواج مثبت را ترویج میکنم ،خجالت نمیکشم از طلاق درست هم دفاع کنم.
مخلص،
#دکترشیرى

 

همسرم لغزش دارد ، خیانت میکند ، بهش که دلایل واضح را نشان میدهم ، توجیه میکند و با عجیب ترین تحلیلهاى احتمالات سعى دارد متقاعدم کند که بدبینم … همسرم توهین میکند و تحقیرم و بعد التماس میکند که دوستم دارد و همه زندگى ها همین است… همسرم بدبین است و دائم گوشى من را میجورد و آبرویم را نزد همکارانم چند بار برده …. وقتى حس میکنى یک مساله اى اشتباه است ، باید از زوج درمان کمک بگیرید تا موضوع حل شود ، زوج درمانى فرصت میدهد به شما که الگوهاى اشتباه را بشناسید و درستش کنید ؛ اگر امتناع میکنید یا همسرتان زیر بار نمیرود ، بزودى سراغ وکیل خانواده خواهید رفت ! یا به یک نکبت کامل و از دست دادن جوانى تان خواهید افتاد. ممکنه یک آدم عوضى را دوست داشته باشم ؟ بله متاسفانه. چو دوستش دارم یک مقدار باید امید داشته باشم ؟ شاید ! چیزى که رابطه را نگه میدارد دوست داشتن خالى نیست ؛ تعهد جدى به بهبود رابطه و عدم تکرار اشتباهات واقعى است! وگرنه یک آدم بدبین همیشه کارهاى شما را مشکوک میپندارد و خودش در واقع اصل جنس است ! اشتباه دیدن زندگى. بسیارى از کسانیکه شما را به ماندن در یک زندگى پرتنش و … تشویق میکنند حتى یک روز تحمل بودن در جاى شما را ندارند و فقط از روى ترسهاى خویش است که دست به عمه تراپى میزنند ! با جرات بایستید روى این حرف که مشکل باید حل بشود و خلاص. آقاى دکتر ! این حرف تشویق به طلاق نیست ؟ پاسخ : وقتى رابطه اى عفونت زده است ( تحقیر مدام، توهین، ضرب و شتم ، خیانت ، قطع روابط جنسى به قصد تادیب و تکرار اعتیاد و قمار و …) باید عفونت را رفع کرد وگرنه هر دو نفر از دست خواهند رفت از نظر روانى . طلاق هم یکى از انتخابهاست وقتى بهبودى در کار نیست. من چنانکه ازدواج مثبت را ترویج میکنم ،خجالت نمیکشم از طلاق درست هم دفاع کنم. مخلص، #دکترشیرى طرح از میرزادیزاینر درس غیرحضورى مرتبط : ۱-ساختن رابطه عاطفى بدون شکست ۲- پس از جدایى کانال دکتر شیرى t.me/drshiri

A post shared by Alireza Shiri (@alirezashiri) on

✍ پرسش:

من خانمى هستم ۳۸ ساله که دیروز تصمیم گرفتم یک رابطه نا سالم رو تموم کنم. آیا باید کامل بِبُرم؟ خیلى ذهنم درگیرشه! میشه لطف کنید کمی راهنماییم کنید که چه کارهایی خوبه بکنم چون همش بهش فکر می کنم!

 

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

✍ پرسش:

من و همسرم باهم از قبل از ازدواج دوست بودیم ، اما بعد از ۴ سال از ازدواج ، اون عشق و علاقه دیگه وجود نداره، همسر من فقط به کارکردن بیرون از خونه اهمیت میده و از صبح تا شب نیست، من از تنهایی بیش از حد دارم رنج میبرم ، هرچه قدر هم براش توضیح میدم که دارم از این وضعیت رنج می برم، متوجه نمیشه! با صحبت با مهربونی با بحث اصلا متوجه نمیشه! من باید نیاز عاطفیم را کجا تامین کنم؟ من باید وقت آزادم رو با کی بگذرونم؟ من راهنمایی نیاز دارم لطفاً.

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

 

✔️دست از جنگ قدرت بکشید و به این باور احمقانه دامن نزنید که الان باید نشان بدهم کی مرد این خونه است! در واقع مردانگی شما در وسط اختلاف با برنده شدن همیشگی شما تعیین نمیشود. حقیقت اینست که این موضوع میتواند اطرافیان شما را دلزده کند که همیشه اصرار دارید پر تحکم باشید. دختر چنین خانه ای، معمولا توسری خور میشود و دنبال دامادهایی زورگو میرود. پسر این خانه با همانند سازی با چنین پدری، وراثتی شوم را به زندگی شخصی خود خواهد برد. راه درست چیست؟ بپذیرید ممکن است حق با شما باشد ولی درگیریهای خانواده، ستاد پلیس آگاهی یا دادگاه خانواده نیست که بخواهید با ردیف کردن هوشمندانه ادله حقوقی، طرفتان را الزاما منکوب کنید. خیلی از این اوقات، پیروزی در این گفتگوها منجر به شکستی بزرگتر در جایی دیگر از همین زندگی میشود . آدمها، حتی اگر هوششان از شما کمتر باشد یا دستاوردشان کمتر از شمای دکتر، مهندس، برج ساز، خبرنگار….باشد، مایلند گاهی اوقات برنده بحثها باشند. این فرصت را از روی عقلتان به همسرتان بدهید و بگذارید هوشمندی شما، تبدیلتان به یک جزیره تنهای منزوی در میانسالیتان نکند!

✔️بد نیست جای طرف مقابل بنشینید و از زاویه ASPECT او نیز به موضوع نگاه کنید! اینطوری حتی اگر با حرف طرف موافقت نکنید، حداقلش درکش میکنید و خیلی از اوقات شوهر یا همسر شما ترحیج میدهد فهمیده شود و مورد مخالفت قرار بگیرد تا اینکه هم نفهمیده شود هم موافقتی جلب نکند!

✔️بهترین دعواهای زن و شوهری آنهایی هستند که طرفین میدانند چه زمانی باید عقب نشینی کنند نه آنهایی که دائم به فکر پیشروی هستند. وقتی با شوهرتان بحث میکنید، به موقع امتیاز بدهید… جای دوری نمیرود ( منظورم در مذاکره با بعضی همسران ابلیس نیست که قدرت فهم و تمایز درایت شما را ندارند )

✔️ فایلهای قدیمی را لطفا وسوسه نشوید بیرون بکشید، تجربه نشان داده است این قضیه فقط طناب دار شما را محکم تر خواهد کرد

✔️موقع بحث از سه چیز مرگ بار اجتناب کنید : نصیحت بازی، پای خدا و عقاید را وسط کشیدن جهت غلبه بر طرف، نفرین و ناله و تهدید

✔️بهترین شیوه ورود به دعوا که یک مرد ادراک میکند”پیام کامل” دادن است که عبارت است از اینکه :

👈بدون حاشیه سراغ موضوع اصلی بروید
(میدانم خانه ای معامله کرده ای و این موضوع را اتفاقی از برادرت شنیدم )
👈احساس خودتان را بگید
( فکر کردم خیلی غریبه ام با تو که چنین تصمیم مهمی را با من در میان نگذاشته ای یا حداقل بهم خبر نداده ای )
👈پیشنهاد بدهید
( دفعه بعد بگذار من اولین کسی باشم که شاد میشوم یا اگر لازم است اخلاق خاصی داشته باشم تا محرم راز تو باشم، لطفا بهم بگو که بررسیش کنم )

✔️سر موضوعی بحث کرده اید چند روزی نیز گذشته، اگر تغییری ایجاد نکنید انگاری وقتتان و اعصابتان را حرام کرده اید. لطفا تغییر را از خودتان آغاز کنید و اگر او نیز تغییری کرد کرد، خیلی نرم و حتی با شوخی بهش بگید که “میبینم یه اتفاقاتی داره می افته….” آدمها مایلند تغییراتشان تایید بشه.

✔️هرگز روانشناس بازی در نیارید. چون شما دو تا مقاله خوانده اید یا متنی مرتبط با مسائل زندگیتان مطالعه کرده اید یا چند دوره مهارت ارتباطی گذرانده اید، مجوزی نمیشود که نگاههای عاقل اندر سفیه بکنید و از نفهمی شریک زندگیتان تاسف بخورید. دانش بنا نیست شما را تبدیل به هیولاهایی پر از کلمات قلمبه سلمبه کند. به دانشتان فقط عمل کنید و از به کاربردن ادبیات روانشناسانه در منزلتان اکیدا بپرهیزید. به تجربه من درمانگر و مدرس مفاهیم روانشناسی عمقی گوش کنید: من کلمه ای از این حرفها را در خونه و زندگیم نمیارم و ترجیح میدهم مطبم از منزلم جدا بماند و البته من هم مثل خوانندگانم تقلا میکنم به دانش و مفاهیم بلند اسنان شناسی، عمل کنم تا اینکه حرافی کنم.
دکتر شیری

✍یکی دو سالی دوست بودیم. هر دو ارشد میخوندیم! همکلاسی بودیم! قرار بود بعد اتمام درسمون نامزد شیم و ….
به خانوادم گفتم داره خواستگار میاد! اونم گفت به خانوادش! ولی خبری نشد! هر امروز و فردا کردن! ماه بعد و بعد اتمام صفر و بعد عید و ….تا اینکه فهمیدم این رابطه آینده ای نداره! سرد شدن تدریجی رابطه هم هشداری بود که باید خیلی زودتر ازین ها جدی میگرفتمش! الان هم این دو سه روز ی بار چند بار زنگ میزنه و منم جواب نمیدم و میره تا دو سه روز بعد! اوایل جواب می دادم چون حس میکردم ممکنه تغییری ببینم! ولی نه! هیچی! حس میکنم صرفأ یه عروسک بودم واسه دوره ارشدم! البته این بازی به قیمت از دست رفتن آبروی من پیش خانواده و استادا و … تموم شد! و البته از دست دادن موارد خوبتر!
الان احساسم مرده! حداقل تا یکی دو سال مطمئنم نمیتونم عشق کسی رو باورکنم!شایدم تا آخر عمر!
سخت ترین بخش قضیه اینجاست که مجبورم خودمو تو خونه شادتر از همیشه نشون بدم تا حس نکنن شکست عشقی خوردم و …! تا باور کنن که خودم منصرف شم و اجازه خواستگاری ندادم.
خیلی سخته!
فقط میخوام برای همیشه محو شه از زندگیم تا حماقتام یادم بره!همین!
درسام سنگینه! از طرفی مقاله می نویسم از طرفی تافل دارم! دو تا دکتر روانپزشک دانشگاه و بیرون رو رفتم! یکی ریتالین تجویز کرد یکی سیتالوپرام! ریتالینو که میترسم معتاد شم نمیخورم سیتالوپرام هم که دو بار خوردم خیلی خواب آور بود! دائم خمیازه میکشیدم:( توروخدا دکتر چطوری فقط این یکی دو ماه که کارم زیاده به جای خوابیدن و نشستن جلوی تلویزیون و وب گردی و … بشینم درس بخونم؟ به حرف کدوم دکترم گوش بدم؟

پاسخ دکتر شیری :

✔من احساس میکنم طرف غلط زیادی کرده که نامزد و ….عرضه اش در حد دوستی بوده و بعد زیرش مونده و الانم شهامت نداره بیاد این را بگه و تو هم خشمگینی و دلت گیره پیشش ولی خوبه خودت را جمع کنی از این فضای فرسایشی

✔به خانواده ات بگو موضوع را و حدسیات خودت را نیز بگو تا بفهمند موضوع برای خودت هم خیلی روشن نیست
نشون نده که درماندگی عاطفی پیدا کرده ای زیرا طبیعتا میخوان هی بهت کمک کنند و داغون میشی
عشق را میتونی تجربه کنی، حتما منتهی درسهای این رابطه را یاد بگیر و با کسی که بچه هست سرمایه گذاری عاطفی نکن ،
👈اینکه تلفنش را جواب نمیدی درسته….

✔اما درباره نظر روانپزشکان
دکتر بازی در نیار. ورزش را به کارهات اضافه کن و رو اهداف دو ماهه ات متمرکز باش و مطمئن باش عصبانیت را باید به رشد تبدیل کرد تا بفهمه که چه کسی را از دست داده
#دکترشیری

شما (شبنم خانم) در یک ارتباط عاطفی قرار دارید (با سپهر) ، اوضاع معمولی است ولی به دلایلی متعدد رابطه مشکل دار میشود و چیزهایی در طرف مقابلتان میبینید که هضمش دشوار است ، تقلا میکنید رابطه را حفظ کنید ولی دور شدن طرف مقابل بیشتر میشود ! کلافه شده اید که چه باید بکنید ؛ نزد مشاور میروید که درست بشه اوضاع ولی بدتر میشه زیرا از سوی سپهر ،متهم میشوید که از جاهای دیگه دارید خط میگیرید! حال خرابی ها شروع میشود تا اینکه رابطه به قهقرا کشیده میشود و تمام !

مدتی میگذرد تا موضوع را بتوانید هضم کنید …نوشتنِ درباره این دوره درماندگی آسان نیست به ویژه آنکه این جمله نیز غلط است که “زمان میگذرد و حل میشه ” الغرض ، تصمیم میگیرید که به زندگی برگردید .

در جریان زندگی عادی افتاده اید که توجهاتی از بقیه دریافت میکنید و پیشنهادهایی ؛بقیه ای که حتی شاید قبلا آرزوی بودن باهاشون را داشتید . وارد رابطه میشوید و هر چی میگذره میبینید که عوض شده اید و گاهی اوقات طرف را تحویل نمیگیرید و حتی بی دلیل ازار میدهید. طرف تقلا میکند رابطه را درست کند و شما باهاش همکاری نمیکنید !

بگذارید همینجا هشدار اصلی ام را بدهم :
شما بخشی درونتان پیدا کرده اید به نام سپهر خانم که دارید با بقیه زندگیش میکنید. بخشی خطرناک ، آزرده و پر از خشم که ناگهان در رابطه بعدی تان میاد بالا ! شما خود سپهر را ( که چقدر شما را آزرد ) شروع به زیستن میکنید . اینجاست که مکانیسم خشم و درماندگی نسبت به بیرون ( سپهر و امثال او) به سمت خودتان سوگیری میشود و شما از خودتان نیز متنفر میشوید . این کار اشتباه است . هر آدم بالغی باید مراقب باشد تاثیراتی که از بقیه روابط جدی اش دریافت میکند ، قطعا بخشهایی معادل در زندگی او ایجاد میکند که ممکن است بدون کنترل او ، شروع به زیستن آگاهانه بکنند.

جالب است بدانید این مکانیسم روانی را شما قبلا تجربه کرده اید :
ما اگر پدری مهربان داشته باشیم ، در روابطمان محتمل است مهربانی از جنس پدر را با بقیه زندگی کنیم یعنی ما هم در دریافت ویژگیهای مثبت ، هم ویژگیهای منفی از این مکانیسم استفاده میکنیم. به همین دلیل شاید باشد که در انتخاب دوست باید دقت کنیم زیرا رفتار بد دوست میتواند تمساح درون خود ما را بیدار کند و بالعکس مجاورت با افراد سالم ، ما را به سمت تعادل و سلامت روان پیش میبرد

عرض آخر :
وقتی رابطه ای به شکلی آزاردهنده تمام میشود که یک نفر شما را کنار میگذارد یا خیانت میکند یا…، باید ضمن سوگواری بر خود و دردهایتان مراقب باشید که حتما اون رابطه را در خلوتتان با درایت و بالغانه بررسی کنید و تصمیم بگیرید زین پس چگونه باشید و چگونه نباشید. مشاور حاذق اینجا میتواند به شما مقداری کمک بکند که متوجه باشید هر تجربه افسردگی ، روح ما را باردار نوعی تازه شدن از خودمان میکند. مراقبت از این جنین ، سقط نکردن آن یا ناقص الخلقه بارنیاوردنش وظیفه بزرگیست که زندگی برعهده مان میگذارد

برای تهیه، دسترسی و دانلود آموزش غیر حضوری «نجات رابطه عاطفی» و «پس از جدایی عاطفی و طلاق» با تدریس دکتر شیری بر روی تصاویر زیر کلیک نمایید:

 

✍ پرسش:

من شریک عاطفی دارم که به محض اینکه من باب میلش نباشم با من قهر میکنه ، رابطه دو نفری ما عالیه، ولی زمانی که داخل یه جمع هستیم با هم قهر میشیم به دلایل مختلف، و من واقعا از قهرای سنگینش زجر می کشم! و مورد دیگه ای هم که هست، اینکه ایشون خیلی حسرت زندگی زن و شوهرای عاشق رو میبره ، وقتی قهر میکنه اصلا خوبی های منو نمیبینه و مرتب از روزای بد میگه! لطفا من رو راهنمایی کنید که چه کاری انجام بدم؟ ماندن یا رفتن؟

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

 

 

✍ پرسش:

من ۲۸ سالمه و دوست پسری دارم ۳۲ ساله که ده سال با ایشون رابطه دارم و رابطه دوستیمون خیلی بالا و پایین داشته و الان بعد ده سال میگه قصد ازدواج نداره، نه تنها با من بلکه با هیچ کس! من چطور بعد از این همه دلبستگی و وابستگی باید این رابطه را ترک کنم ؟ من قصد دارم ازدواج کنم ولی دوستم میگه باهات می مونم تا آخر عمر ولی فقط دوست ! من کجاى رابطه را اشتباه رفته ام ؟ من الان باید چیکار کنم؟

 

🎧 پاسخ صوتی دکتر شیری:

 

در همین رابطه

بسته ازدواج مثبت ۳۶۰

شامل هر آنچیزیست که دکتر شیری درباره مهارت انتخاب و ازدواج آموزش می دهد