زنی متوسط ولى در حال پیشرفت کارى در صنایع بین المللى آلمان چه چیزهایى را باید قربانى کند؟
تعامل با مردان موفق چه سرمایه اى را در او غارت میکند؟
ناگهان پدرت می آید به محل کارت در ورشو لهستان و داستانهایى عجیب خلق میکند که هم کمدى است هم تلخ،
فیلم تقریبا موسیقی ندارد و گفتگوها مثل سیلى به صورتت می‌خورد.
👈از اون فیلمهاست که هر زن بالاى سی سال باید ببیند و منظورم از این فیلم‌هاى رمانتیک‌وار نیست بلکه بعدش ساعت‌ها میری تو فکر.
👈فیلمى آلمانى اتریشی که در جشنواره کن و گلدن گلوبو اسکار جزو منتخبین بوده است و پنج جایزه جشنواره فیلم اروپا را اخذ کرده است.
نویسنده و کارگردان و تهیه کننده فیلم خانم مارِن آده می‌باشد.

کتاب خواندنی و فیلم دیدنی  “دختری در قطار “ اثر پائولا هاوکینز  کاریست متعلق به ۲۰۱۵ و ترجمه مهرایین اخوت نشر هیرمند کتابیست که این هفته میخواستم براتون معرفی کنم.

 

 

👈 کتاب رکورد طولانی مدت ترین کتاب پرفروش نیویرک تایمز را برای سه ماه به خود اختصاص داده است!

 

داستان : کتاب روایتی است از یک زن ( ریچل) که به علت ناموفق بودن بارداری تلقیحی IVF دچار افسردگی میشود و بعد الکلی و بعد طلاق . شوهر سابق او  با زنی به نام  آنا ازدواج کرده است که بچه دار هم شده اند .کلی داستانهای عجیب این بین هست که خواننده را محو خویش میکند. کتاب روایت زنان مختلف با درمانگرشان با خودشان و دوستانشان را به تصویر کشیده است و دیالوگها فوق العاده اند.

شما میتوانید نسخه چاپی را از نشر هیرمند تهیه کنید و نسخه دیجیتال آن در سایت طاقچه قابل خرید میباشد.

Paula Hawkins Göteborg Book Fair 2015.jpg

پائولا هاوکینز نویسنده  انگلیسی کتاب پرفروش دختری در قطار

تم جنایی روانشناسی داستان باعث میشود تا اخر دنبالش کنید.

The Girl on The Train.jpg

 

فیلمی عالی از این داستان همین نام توسط  Tate Taylor در سال ۲۰۱۶ ساخته شده که بسیار دیدنی است. نقش ریچل را امیلی بلانت به زیبایی بازی میکند، زنی افسرده و دچار فروپاشی که با الکل مشغول فرار از مشکل خویش است.او راوی چند داستان مختلف است از زنانی که در این فیلم قربانی اند اما به تدریج بازی عوض میشود و فردی که قربانی است نقش خدش را عوض میکند.

 

Image result for ‫دختری در قطار‬‎

نمایی از رویاروی ریچل با شوهر سابقش اسکات

بخشی از مثلث کارپمن در این فیلم قابل ردیابی است .مثلث کارپمن درباره بازی روانی سه گانه ایست که فرد سه نقش قربانی – زجر دهنده – نجات دهنده را به تناوب بازی میکند .

 

📌آموزش غیرحضوری امپراطوری رابطه (رهایی از قربانی شدن):

 

سریال true detective  از اون دسته سریالهای کارآگاهی – جنایی است که شبیه دکستر و هانیبال ، یک قاتل زنجیره ای هست که باید پیدا بشود.

سریال دو season تا الان داشته است که از ۲۰۱۴ شروع شده و شبکه HBO آنرا پخش کرده است. هر فصل داستانی دارد در ۸ قسمت که تمام میشود و سری ۲ کلا داستانی جداگانه دارد.

 

 

چرا این سریال اینقدر امتیاز بالایی گرفته است ؟ من شخصا قسمت اول را پسندیدم و قسمت دوم از نظرم بد نبود.

  • شخصیتهای قسمت اول بسیار جالب طراحی شده اند . Rustin Cohle یک کارآگاه است ، او سنی حول و حوش ۳۰ دارد و شیوه زندگی خاص خودش را دارد. دخترش مرده و زنش رهایش کرده است .او تقریبا سیاه ترین نقش را دارد نه به معنی کارهای بد بلکه به این معنی که اصلا نمیخندد ، حالش خوب نیست ، در تنهاییش هیچ اثری از زندگی لوکس آمریکایی نیست ، اینقدر واقع گراست (realistic) که تقریبا به نهیلیسم میزند یعنی واقعیتهای تلخ کل زندگی را در خودش جمع کرده و البته این باعث نشده آدمی بشود که دست به انکار بزند و درست کار نکند و بیفتر به تن لش بودن و بی فایدگی، از قضا او با فاصله گرفتن از ظواهر پرزرقو برق زندگی دست به نوعی ملامتی گری و تحقیر دنیا میزند ولی تمرکزش را ۱۷ سال روی یکسری قتلهای زنجیره ای میگذارد. یعنی هدفی از قضا وسط این همه پوچی تبیین میکند . او فیلسوفی کوچک در نقش یک کارآگاه است با جملاتی سنگین و قابل تامل ، نه به معنی اینکه حرفهایش درست است ، نه الزاما! بلکه به اون جملات میشه فکر کرد و اندیشید ، چیزی که برای من بارها رخ داد
  • در جایی از فیلم او مجبور است از یک کشیش نصفه بازجویی در محل سخنرانی اش به عمل بیاورد و یک دیالوگ فوق العاده با همکار کارآگاهش میکند که بیشترین تعداد نقل قول سریالها را به خود اختصاص داده است.

 

 

  • شخصیت کارآگاه دوم یعنی marty نیز جالب است. او مرد معمولی امریکایی است. یعنی رویایش داشتن یک خانواده ، درآمدی که باهاش بشه زندگی نسبتا مرفه خانوادگی با زن و بچه ها داشت و بشه هر از گاهی دمی هم به خمره زد و با دختران جوان حالی کرد و دوباره برگشت سر خونه زندگی ( خیلی هم ظاهرا آمریکایی نیست این مدل ، تو ایران نیز فراوونه!) دراین بین او خیلی چیزهایش را از دست میدهد . در زمینه همکاری او واضحا هوش کمتری از rust دارد و خیلی از حرفهای او را نمیفهمد ولی در عین حال ارشد او است ! این کنتراست موقعیتهای تلخ طنزی ایجاد میکند که بیننده نیز گاهی با آن همذات پنداری میکند زیرا حرفهای rust را که برگرفته از دغدغه های وجودی existentialism  است ، نمیتوان خوب ادراک کرد .

🎦 آیا باید این سریال را دید؟

به نظرم بله! منتها ازاون فیلمهایی نیست که باهاش بشه چیپس و ماست خورد و کیف کرد ، دائم باید فکر کنی ، صحنه های جنایت دارد که ضد اشتهاست و بعدش امیدوار تر به زندگی نمیشی بلکه عمیق تر بهش فکر میکنی و عمق همیشه به شقیقه های انسان فشار می آورد.

  • فصل دوم نیز داستانش بد نیست. سه پلیس از همه چیز بریده ، به انتها رسیده میخواهند با هم یک جنایت را رد بزنند ، داستان جالب است ولی ندیدنش چیزی از شما نمیگیرد !