سلام ممنون از راهنماییتان. به نظر من یک دلیل می تواند این باشد که همسر ایشان احساس راحتی ندارد. شاید به دلیل چیزی که از طرف خانم رعایت نشده. مثلا مورد قضاوت قرار گرفته، یا وقتی نظری داده تحقیر شده، مورد توجه قرار نگرفته یا حتی توسط خانم به دیگران منتقل شده است. این می تواند خواسته یا ناخواسته صورت گرفته باشد و احتمالا مرد هم در ابتدا تذکر داده و چون رعایت نشده مرد سکوت را به حرف زدنی که بعدش احساس بدی پیدا می کند ترجیح داده است.
سلام من وقتی یکبار مسئله ای را عنوان میکنم و کلی راجبش حرف میزنیم دوباره همون حرکت انجام میشه دیگه نمیتونم حرف بزنم میگم من که گفتم قبلا دوباره ودوباره چرا؟دیگه سکوت میکنم
نمیدونم درسته یا نه
متشکرم
من هم سکوت کردم چون دیده نمیشدم. نه حرفم نه احساسم نه خودم.یکبار دوبار هر چیزی رو اعلام میکردم ولی هیچ درکی وجود نداشت. فقط فردی بود که خودخواهانه به خودش می اندیشید و هیچ درکی از زنانگی و روح یک زن نداشت و در پایان پر از اضطراب و تشویش شدم و کلا سکوت مطلق که زبانم بند آمد
سلام دکتر
سال نو تون مبارک.
بابت پاسخ خوبتون خیلی ممنونم.
سلام ممنون از راهنماییتان. به نظر من یک دلیل می تواند این باشد که همسر ایشان احساس راحتی ندارد. شاید به دلیل چیزی که از طرف خانم رعایت نشده. مثلا مورد قضاوت قرار گرفته، یا وقتی نظری داده تحقیر شده، مورد توجه قرار نگرفته یا حتی توسط خانم به دیگران منتقل شده است. این می تواند خواسته یا ناخواسته صورت گرفته باشد و احتمالا مرد هم در ابتدا تذکر داده و چون رعایت نشده مرد سکوت را به حرف زدنی که بعدش احساس بدی پیدا می کند ترجیح داده است.
سلام من وقتی یکبار مسئله ای را عنوان میکنم و کلی راجبش حرف میزنیم دوباره همون حرکت انجام میشه دیگه نمیتونم حرف بزنم میگم من که گفتم قبلا دوباره ودوباره چرا؟دیگه سکوت میکنم
نمیدونم درسته یا نه
متشکرم
من هم سکوت کردم چون دیده نمیشدم. نه حرفم نه احساسم نه خودم.یکبار دوبار هر چیزی رو اعلام میکردم ولی هیچ درکی وجود نداشت. فقط فردی بود که خودخواهانه به خودش می اندیشید و هیچ درکی از زنانگی و روح یک زن نداشت و در پایان پر از اضطراب و تشویش شدم و کلا سکوت مطلق که زبانم بند آمد