نام فیلم : شناى پروانه
کارگردان محمد کارت، به تهیه کنندگى رسول صدرعاملى
بازیگران همه عالى ظاهر شدند و من واقعا از این فیلم علیرغم مضمون تلخش خوشم آمد
👈جواد عزتى (همیشه دوستش داشتهام، کمدی، طلبه، لات… لامصب یک نقش را بد بازى کن)
👈امیر آقایى (برنده سیمرغ جشنواره فجر بابت این فیلم)
پانتهآ بهرام عزیز در نقش شاپور (سر تراشیده)
موضوع:
زن هاشم در استخر بوده و فیلمش توسط دشمنانش پخش میشود و هاشم دست به قتل میزند و حجت، برادرش در تقلاست که برادرش را نجات دهد اما متوجه لایههاى عمیقترى از داستان میشود که …
تحلیل:
نوشتن از منطقه پایین شهر به لحاظ جامعهشناختى براى منى که کودکیم را در همین محلهها بزرگ شدهام و البته بدان مفتخرم، آسان نیست زیرا پیچیده است.
١-وقتى سطح اقتصادى و اجتماعى پایین است، قدرت بدنى و لات و دعوایی بودن است که جایگاه رفیع به جوان میدهد (رقابت تنزل مىیابد به چاقوهایی که زدى یا خوردهاى)
٢-معرفت داشتن به تعریفى ترسناک میرسد که پاى یک نفر تا دار بایستى برود (حماقت وقتى جمعى میشود ناپدید میشود)
٣-نظام اجتماعى داریم که غیرتورزى بر زنان عمدتا برخاسته از تفاوتهاى جنسیتى است نه درک حقوق زن در موثر بودن و شهروندى
۴- عشق و عاشقیها از جنس رضا موتورى و فیلم فارسى میشود که با حقیقت تلخ زندگى امروزه متفاوت است
۵- کودکان و نوجوانان براى پر کردن شکاف بین طبقه خود و طبقه “پولدار”، باید کارهاى خرکى و محیرالعقول بکند (زیرا نتوانسته مدرسه غیرانتفاعی خوب برود، هزینه کلاس کنکور بدهد… او از ابتدا در رقابت اقتصادى و اجتماعى، صد هیچ از طبقه فرادست عقب است😔 بعدها هم در بدست آوردن مشاغل خوب، قاپیدن فرصتهاى کسب و کار ته صف است زیرا ژنهاى خوب حریص اساسا نمیگذارند توپ از بین خودشان بیرون بیاید که برسد به پابرهنگان!
طبقه فرودست چه کند؟
١- کنترل مافیاى خرد (مافیاى بزرگ دست خود بالادستىها میماند)
٢- پناه بردن به سایر افتخارات (ورزش، فوتبال، کشتى، وزنهبردارى و نه تنیس و شطرنج و گلف که مال طبقه متوسط به بالاست)
٣- جبران افراطى و تلاش سنگین و نبوغ فردى و استثنائا ورود به دانشگاههاى عالى و بعد فارغالتحصیل شدن و بازى خوردن با طبقه بالادستى به عنوان کارگر یقه سفید باهوش بااستعداد (اصطلاح دانیل پینک در کتاب ذهن کاملا جدید) و ابراز وفادارى به بزرگ آقاها و از قِبَل این وفادارى به نون و نوایی رسیدن! متاسفانه اکثر این افراد خودساخته که مثالهاى امیدبخش کتب انگیزشى دنیا هستند، از بیارزشى شدید درونى و روابط بهم ریخته رنج میبرند.
راه درست چیست؟
١-مردان دنیادیده رشد یافته در طبقه فرودست،
٢-مذهبیون اخلاقمدار
٣-همچنین معلمان دلسوز
در ارتفاع دادن درست جوانان و نوجوانان محلات بسیار جدى است؛ وگرنه به سرعت به نیروهاى کار باهوش ژنهاى خوب تبدیل میشوند که به تدریج خانه و زندگى و فرهنگشان را به رنگ وارفته بالادستیها تبدیل میکنند
– در فیلم روما که اسکار خارجى سال دو هزار و نوزده را برد، میبینیم که سیاسیون و نظامیون نیز در این بین بسیار وسوسه میشوند که یارگیریهاى انبوه از این طبقه انجام دهند، دادن یک هویت و رتبه نظامى و یک اسلحه به نوجوان تو سرى خورده تمام این سالها، او را بین هم محلیهاى خود متشخص میکند و میل به تداوم این تشخص، او را براى فرمانبردارى مطلق و اطاعت از هر دستور سرکوبى آماده میسازد. بعدها با جیره و مواجب سازمانى و تزریق ایدئولوژى مثلا سوسیالیسم یا کمونیسم یا مائوییسم، این مطیعسازى ادامه مییابد تا فرد عمله نظام سرکوب، هم به خاطر تامین نیازهای حداقلی زندگیش مثل حقوق و خانه سازمانی و بن خرید و … هم سیستم خاموش کردن وجدان درد، پوزیشن سرکوبگری خویش را ادامه دهد (چنانکه الان در برمه در رفتار سرکوبگرایانه ارتش کودتاگر برمه شاهدیم)
– اگر از این بحثها خوشتان میاید، برای مطالعه بیشتر :
آداب دیکتاتوری-فرانک دیکوتر-نشر گمان
جنون قدرت و قدرت نامشروع-محمدرضاسرگلزایی-نشر قطره
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.