سریال true detective  از اون دسته سریالهای کارآگاهی – جنایی است که شبیه دکستر و هانیبال ، یک قاتل زنجیره ای هست که باید پیدا بشود.

سریال دو season تا الان داشته است که از ۲۰۱۴ شروع شده و شبکه HBO آنرا پخش کرده است. هر فصل داستانی دارد در ۸ قسمت که تمام میشود و سری ۲ کلا داستانی جداگانه دارد.

 

 

چرا این سریال اینقدر امتیاز بالایی گرفته است ؟ من شخصا قسمت اول را پسندیدم و قسمت دوم از نظرم بد نبود.

  • شخصیتهای قسمت اول بسیار جالب طراحی شده اند . Rustin Cohle یک کارآگاه است ، او سنی حول و حوش ۳۰ دارد و شیوه زندگی خاص خودش را دارد. دخترش مرده و زنش رهایش کرده است .او تقریبا سیاه ترین نقش را دارد نه به معنی کارهای بد بلکه به این معنی که اصلا نمیخندد ، حالش خوب نیست ، در تنهاییش هیچ اثری از زندگی لوکس آمریکایی نیست ، اینقدر واقع گراست (realistic) که تقریبا به نهیلیسم میزند یعنی واقعیتهای تلخ کل زندگی را در خودش جمع کرده و البته این باعث نشده آدمی بشود که دست به انکار بزند و درست کار نکند و بیفتر به تن لش بودن و بی فایدگی، از قضا او با فاصله گرفتن از ظواهر پرزرقو برق زندگی دست به نوعی ملامتی گری و تحقیر دنیا میزند ولی تمرکزش را ۱۷ سال روی یکسری قتلهای زنجیره ای میگذارد. یعنی هدفی از قضا وسط این همه پوچی تبیین میکند . او فیلسوفی کوچک در نقش یک کارآگاه است با جملاتی سنگین و قابل تامل ، نه به معنی اینکه حرفهایش درست است ، نه الزاما! بلکه به اون جملات میشه فکر کرد و اندیشید ، چیزی که برای من بارها رخ داد
  • در جایی از فیلم او مجبور است از یک کشیش نصفه بازجویی در محل سخنرانی اش به عمل بیاورد و یک دیالوگ فوق العاده با همکار کارآگاهش میکند که بیشترین تعداد نقل قول سریالها را به خود اختصاص داده است.
این مطلب را هم بخوانید
سه مطلب مناسب این روزهایمان

 

 

  • شخصیت کارآگاه دوم یعنی marty نیز جالب است. او مرد معمولی امریکایی است. یعنی رویایش داشتن یک خانواده ، درآمدی که باهاش بشه زندگی نسبتا مرفه خانوادگی با زن و بچه ها داشت و بشه هر از گاهی دمی هم به خمره زد و با دختران جوان حالی کرد و دوباره برگشت سر خونه زندگی ( خیلی هم ظاهرا آمریکایی نیست این مدل ، تو ایران نیز فراوونه!) دراین بین او خیلی چیزهایش را از دست میدهد . در زمینه همکاری او واضحا هوش کمتری از rust دارد و خیلی از حرفهای او را نمیفهمد ولی در عین حال ارشد او است ! این کنتراست موقعیتهای تلخ طنزی ایجاد میکند که بیننده نیز گاهی با آن همذات پنداری میکند زیرا حرفهای rust را که برگرفته از دغدغه های وجودی existentialism  است ، نمیتوان خوب ادراک کرد .

🎦 آیا باید این سریال را دید؟

به نظرم بله! منتها ازاون فیلمهایی نیست که باهاش بشه چیپس و ماست خورد و کیف کرد ، دائم باید فکر کنی ، صحنه های جنایت دارد که ضد اشتهاست و بعدش امیدوار تر به زندگی نمیشی بلکه عمیق تر بهش فکر میکنی و عمق همیشه به شقیقه های انسان فشار می آورد.

  • فصل دوم نیز داستانش بد نیست. سه پلیس از همه چیز بریده ، به انتها رسیده میخواهند با هم یک جنایت را رد بزنند ، داستان جالب است ولی ندیدنش چیزی از شما نمیگیرد !

 

1 پاسخ
  1. احمد
    احمد گفته:

    یکی از بهترین سریال های دنیاست که میشه گفت دیدنش واسه هر کسی در آستانه ی میانسالی (و بالاتر) لازمه
    البته فقط فصل یک، با بازی بی نظیر مک کانهی. همونجور که دکتر شیری اشاره کردن به شدت شما رو به فکر فرو میبره و به فلسفه ی ذهنتون تلنگر میزنه، و در عین حال داستان جذاب و پر کشش، فیلمنامه ی عالی، شخصیت سازی عالی، بازی های فوق العاده و موسیقی خوبی داره.

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *