باران این شهر،
آشوبیست به جانی که ابریست،
ولوله ایست به شانه های سنگین،
شعله ایست به دلهای تنگ
و مژده ایست بر کسانی که دانه امیدی در بیابان زندگی کاشته اند،
به امیدی
و شوقی
————
سرتان سلامت هر جای عالمید
چه دانه ای کاشته اید در مزرعه زندگی؟
———-
پ ن :
به جای « مرد باران دیده» مینوشتم «کچل خیس خورده» خیالتون راحت میشه؟😈
اونوقت اون شعر زیرش چطوری سروده میشد؟😰
با این نوناتون😜

این مطلب را هم بخوانید
قصه یکسال درس خواندن خارج ایران( مهاجرت تحصیلی)
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *