کتاب زن بودن بیان چگونگی دور شدن زنان جوامع صنعتی و مدرن معاصر و راهکار جستجوی عشق از سرشت و فطرت طبیعی خود است. تونی گرنت نویسنده کتاب با تأکید بر نقش ابزاری زن در جوامع سرمایهداری کلان، ضمن انتقاد از شعارهای جنبش فمنیستی و انقلاب جنسی پیامد و تأثیر آن را بر روح و روان زن و انحطاط خانواده نشان میدهد. نویسنده چهارگونه شخصیت در جهان معاصر را برای زن تصویر میکند؛ زن مادونا، آمازون، مادر و معشوقه و سپس به بررسی دقیق هریک از این ابعاد میپردازد او معتقد است زن امروزی به صورت یک زن آمازون درآمده که از طبیعت ملایم و لطیف خود دور افتاده است و اکنون نیازمند است تا زنانگی گم شدهاش به ویژه جنبههای مادر، مادونا و معشوقه شخصیتش را باز یابد وی در نهایت زنی را کامل میداند که در طول دوره حیاتش همه جنبههای روانی خود را تجربه کند و در هم بیامیزد.
زن بودن ( جستجوی عشق ) :
به زنانگی خود تحقق بخشید و عشق را بیابید
نویسنده: تونی گرنت
مترجم: فروزان گنجیزاده
ناشر: نشر ورجاوند
این کتاب مشتمل بر ۹ فصل است که گزارشی اجمالی از آن تقدیم خوانندگان محترم میشود.
فصل اول: دروغ بزرگ آزاد سازی
جنبش فمنیستی در آغاز به زنان وعدههای هیجانانگیز و اغوا کننده داد به گونهای که عدهای از زنان شوهر و فرزندانشان را ترک کردند و وعدهای در پی دستیابی به حرفه یا علایق شخصیِمتعلق به خود فکر ازدواج و تشکیل خانواده را از ذهن بیرون کردند این تأکید بر خودکفایی و فرد گرایی باید کیفیت زندگی زنان را ارتقا میداد و حق انتخابها و روابطشان با مردان را بهبود میبخشید اما اکنون بعد از گذشت چند دهه، زنان با این حقیقت مواجه شدهاند که نمیتوان به وعدههایی که فمنیسم و آزادی نوید داده بود اعتماد کرد.
نویسنده در این فصل، وعدهها و اسطورههای تحقق نیافتهای که عناصر افراطی انقلابات فمنیستی تبلیغ کردند را بررسی میکند:
دروغ بزرگ شماره یک: زنان نه تنها میتوانند بلکه باید از پس آنچه که مردان انجام میدهند برآیند.
* این شعار زن معاصر را وادار ساخته تا به گونهای وظیفه مضاعفِ اَبرانسانى، که غالباً او را فرسوده و ناتوان و تنها رها میکند، تن در دهد.
دروغ بزرگ شماره دو: مرد و زن اساساً همانندند.
* در صورتیکه مردان و زنان نه تنها از لحاظ بیوزیست شناختی بلکه از نظر روانشناختی نیز با یکدیگر فرق دارند.
دروغ بزرگ شماره سه: موفقیت بر جذابیت میافزاید. این عقیده عنوان میکند، جذابیت یک زن در نزد مردان به همراه موفقیتهایش افزایش مییابد.
* در عشق، زن به خاطر خصیصههای استثنایی زنانهاش مورد علاقه و ستایش مرد قرار میگیرد.
« طبق آمارهای تحقیقاتى، زنان با تحصیلات بالا آمادگی کمتری برای ازدواج دارند و به ندرت همدم مناسبی هستند»
دروغ بزرگ شماره چهار: افسانه «توان تحقق نیافته شخص»، طبق این نظر ما «زنان» همگی از استعداد و توان فوق العادهای برخورداریم که تنها باید به تحقق درآید.
* حقیقت این است که اکثر زنان مثل اکثر مردان اشخاص عادی هستند.
دروغ بزرگ شماره پنجم: همانندی جنسی زنان و مردان، – زن و مرد قادرند به طور یکسان از آمیزش جنسی لذت ببرند.
* زنان نمیتوانند همخوابگی صرف را به همان آسانی که مردان میتوانند از عشق جدا کنند.
دروغ بزرگ شماره شش: میتوان ازدواج و بارداری را به تأخیر انداخت.
* سیستم تولید مثل زن، محدودیت زمانی دارد و در سنین بالا امکان بارداری و زایمان برای زنان وجود ندارد و اگر هم ممکن باشد همراه با سختی و خطر است.
دروغ بزرگ شماره هفت:مونث بودن مساوی ضعیف بودن است، رفتارهای مرسوم زنانه، ملایمت، ظرافت، مهربانى، ….اغلب رفتارهایی کاملاً مسخره تلقی میشود.
* رفتارهای زنانه از یکسو سبب تقویت حس آسیبپذیرى، پذیرندگی و جذابیت زنان میگردد و از سوی دیگر میل به سطوح بالایی از سرسپردگی و حمایت را در مردان بر میانگیزد.
دروغ بزرگ شماره هشت: انجام دادن بهتر از بودن است. فمینیسم رفتارهای سنتی زنانه که متضمن نوعی پذیرش منفعلانه و سکوت است را مسبب بیحاصلی و بیارزشی زن میداند.
* گوش سپردن، حاضر بودن و با قلب و ذهن باز، دیگری را پذیرفتن، پیوند عمیقی با غرایز زنانه در ارتباط با عشق دارد.
دروغ بزرگ شماره نه: اسطوره خودکفایى. شعار فمنیسم «زن همان قدر به مرد نیاز دارد که ماهی به دوچرخه»
* نشان اندیشه آمازونی ست که مردها را فقط به سبب باروری و تولید مثل به درد بخور میدانند.
دروغ بزرگ شماره ده: زنان از زنانه شدن مردان لذت میبرند.
* زنان، مردی با ویژگیهای زنانه را دوست ندارند همانطور که مردان زنی با ویژگی مردانه را دوست ندارند. «زن واقعی» و «مرد واقعی» تحسین میشود.
فصل دوم زن آمازون
– مسیری که جنبش آزادی زنان طی دو دهه گذشته ما را به سوی آن رهنمون کرده، مسیری به سوی جامعه آمازون است. (داستان هیپولیتا و تسوس)
– زن آمازون امروزى، نه آرامش یافته و نه حصارهای خود را گشوده است. او پریشان و فرسوده است. نسبت به جنس مخالف نگرشی رقابتی دارد و با آنها مبارزه میکند «تا مردانی بهتر از آنها باشد» از درک تفاوتهای روانشناختی و رشدی میان دو جنس عاجز است. برای وی صرف وجود داشتن به تنهایی کافی نیست و به معنای هیچ بودن است.
فصل سوم: چهار جنبه زن
هر زنی دارای چهارجنبه زنانگی به شرح زیر است:
جنبه آمازون: زن آمازون دارای تمرکز حواس بالا و فزون خواه است، ابراز وجود میکند، هدفدار و متکی به نفس و خود کفا است، ارتباط او با مردان زندگیاش در قالب همکار، رفیق و رقیب است.
جنبه مادر: حامی و سرپرست است. زنی است که با وابستگیاش به دیگران کامیاب میشود، او نه تنها فرزندانش را بزرگ میکند، بلکه سایرین و خویشاوندان، دوستان مؤنث و همسر را هم میپرورد.
جنبه مادونا- سرشتی الهام بخش است و معیارها و ارزشها و ایدهها را منتقل میکند. بازتابنده و تجسم محسنات کامل زنانه از لحاظ بردبارى، وقار و وفای به عهد است. این نوع زن در پی کسب عظمت برای خود نیست، او ترجیحاً مرد را در زندگی به سوی عظمت میکشاند و بی هیچ قید و شرطی از تلاش وی در جستجوی کسب خرسندی و موفقیت حمایت میکند.
جنبه معشوقه: زنی که در روابط شخصی خود با مرد در سطوح مختلف عقلانى، عاطفى، جنسی بیش از هر چیز دارای نقشی تعیین کننده و فعال است.
– زن باید نهایتاً در طول دوره حیاتش تمام چهار جنبه روان خود را تجربه کند و در هم بیامیزد. باید به درون خویشتن خود بنگرد و آن جوانبی از شخصیتش را که هنوز نیازمند رشد است، کشف کند.
– زن امروزی شدیداً به سوی جنبه آمازون شخصیتش متمایل شده است، او به سوی قدرت و در ضدیت با عشق جهتگیری کرده است. مادری را به تعویق میاندازد، با مادونا که از مد افتاده، در تماس نیست و از معشوقه فقط به قصد کامجویی جنسی استفاده میکند.
– زن آمازون امروزى انرژیاش را در جهان بیرون به کار میگیرد، نه در جهت آفرینش پیوند و روابطی پر مهر و محبت، او احساس میکند فقط به دلیل «انجام دادن» ارزش دارد. به عبارتی به دلیل موفقیتها و دستاوردهایش نه به دلیل و بودنش یعنی شایستگیهای زنانه کاملش.
– زنانی که با جنبههای زنانگیشان در تماساند لزوماً از جنبه آمازون بیبهره نیستند(یعنی الزاماً موجوداتی بیاراده که تحت نظارت دیگران باشند نیستند)
فصل چهارم بحران در مادونا
– زن آمریکایی امروزی دستخوش بحران مادونا شده است، تنها در پی ماجراجویى، ارضای خاطر شخصی و جنسی بوده است. امید و رؤیاهایش را فقط برای خود و آیندهاش سرمایهگذاری کرده، بر پاکدامنی پیش از ازدواج خط بطلان کشیده و نسبت به مردان و مسأله ازدواج که میتواند انبساط خاطر او را در زندگی تأمین کند پایبندی کمی نشان میدهد.
– مهمترین بخش غالب مادونای زن، وفای به عهد اوست. به عبارتی مرد را در ثروت یا تنگدستى، در خوشی یا ناخوشی میپذیرفت اما زنان امروزی با دیدن اولین علامت ضعف یا نقص در همسرانشان آنها را ترک میکنند.
– سیل عظیم زنانی که از شوهرانشان طلاق گرفتهاند در فقدان ایمانشان اشتراک دارند. ایمانی که به کمک آن و نیز حمایت زنانهشان میتوانستند با مردانشان مشکلات زندگی را کنار بزنند و رابطه خود را با موفقیت نجات دهند.
– اندیشه فمنیستی بر این باور است که مردان زنان را اذیت و سرکوب کرده و زندگی آنها را تحت کنترل در آوردهاند.
– زن امروزی پیش از گرفتن هر گونه تعهدی از مرد تن به آمیزش جنسی با او میدهد. قبل از اینکه مرد دلباخته او شود با او زندگی میکند و در حالت اضطراب و بلا تکلیفی دائمی است.
– در صورتیکه زنان با به کارگیری جنبه مادونا و معشوقه، مردان را اهلی و متمدن میکنند، آنان را بر میانگیزند و به عظمت میرسانند.
فصل پنجم: زنانگی را در آغوش بگیریم
– زن امروزى، پی برده است که زندگی کردن فقط با جنبه مردانه شخصیتش برای او دارای فواید معدودی ست.
– در پس ظاهر فریبنده، کامل و خودکفای بسیاری از زنان امروزی موجودی عصبی و غمگین نهفته است که غالباً احساس میکند برای زندگی واقعی وقت ندارد. زن اگر پیش از این در بندخانه و شوهر و فرزندانش بود، اکنون غالباً با کار و اهدافش به زنجیر کشیده شده است و هیچ وقت در گذشته فشار را مثل امروز احساس نکرده است.
– زن امروزى آموخته تا در داد و ستد زبانش را گاز بگیرد. او نمیخواهد دستی را که به وی غذا میدهد قطع کند. دستی که سابقاً متعلق به مردش بوده ولی اکنون به رئیسش «مرد یا زن» تعلق دارد. در واقع احترامی را که زنان در گذشته برای همسران خود قائل بودند اکنون به افراد متعددی انتقال دادهاند. در حوزه کاری زنان به این نتیجه رسیدهاند که با احترام گذاشتن به دیگران خود آنها نیز متقابلاً پاداش میگیرند. این موضوع در زمنیه عشق نیز صادق است ولی متأسفانه آن را تحت عنوان «تمکین کردن» از مرد، گناهی مرگبار، خیانت به جنس زنان و در نهایت منتهای بیاحترامی به زن تلقی میکنند.
– تمام انسانها نیاز به وابستگی دارند. زن متجدد با انکار حقیقیترین بخش وجودش به استقلال خود تحقق بخشیده است، منتها این استقلال تنهایی او را نیز در پی داشته است.
– بخش مهم، برونفکنی جامه زرهی آمازون و دسترسی به مردان این است که نشان دهیم به آنها احتیاج داریم و به سادگی کمک بخواهیم، به صورت مرد در برابر مرد با آنها رابطه برقرار نکنیم.
– قلمرو زندگی زنی که مایل است فقط یکی از جوانب زنانگیاش را برگزیند بسیار محدود است. مطمئناً یکی از اهداف خوب زندگی این است که ما تمام آن چیزی باشیم که میتوانیم، هم برای خود و هم برای کسانی که دوستشان داریم.
فصل ششم، قهرمانتان را بیابید
– زن به خود میگوید: هر وقت مرد مناسب را ملاقات کند زندگی حقیقى، عشق، ازدواج و مادری را آغاز خواهد کرد. ولی مرد مناسب از راه نخواهد رسید زیرا او را با دلداده خیالیاش که مردی بینظیر است و یک مرد تمام عیار بیعیب و نقص است و در ناخودآگاهش پرسه میزند مقایسه میکند. زنی که به وسیله دلداده خیالیاش تسخیر شده، همیشه در جستجوی عیب و ایراد است.
– خردهگیری از مردان که عموماً به «کوبیدن مرد» معروف است، همراه با انقلابات فمنیستی و جنسی و نیز دلداده خیالی درونی زنان متجدد به طور پیوسته گسترش یافت. زنان از مردان قطع امید نکردند بلکه از آنها انتظارات بیشتری داشتند و هر قدر این انتظارات افزایش یافت، مردان ناشایستهتر به نظر رسیدند.
– شاید بسیاری از زنانی که دارای مشاغل سطح بالایی هستند از نداشتن فرزند و تنها ماندن اظهار پشیمانی نکنند ولی در واقع اغلب آنها پشیمانند، زیرا با دلداده خیالیشان در قالب کار و اشکالی از این قبیل ازدواج کردهاند.
– برای ازدواج پایدار علایق مشترک مهم نیست نباید در جستجوی عشق نباشید ، بلکه نکته حائز اهمیت ارزشهای مشترک است که همانند چسب روابط را استحکام میبخشد.
– زنی که با مادونای خود در ارتباط است به دنبال نقاط قوت میگردد و از نقاط ضعف به راحتی چشم پوشی میکند.
– هنگامی که زنان با طیب خاطر و بدون هیچ قید و شرط بخشی از سلطهگری مردانهشان را به جنس مخالف اعطا میکنند، آن وقت قادرند جوانب زنانگیشان را به بهترین وجه بروز دهند و در مردش اعتماد به نفس فوقالعاده زیادی بر میانگیزد و نه تنها مردانگی او را، بلکه زنانگی خود را نیز ارتقا میدهد.
فصل هفتم از عهده مردان برآمدن
این فصل به درک واداره مرد بالغ اختصاص دارد.
۱- تشویش اختگى : اولین نکتهای که باید درباره مردان بدانیم این است که بزرگترین و ابتداییترین ترس مردان، ترس از اخته شدن است چه از لحاظ روانی و چه از لحاظ جسمانى
۲- غرور و خودسرى:مردان به علت ترسی که از اخته شدن دارند بیاندازه مغروراند. بنابراین وظیفه زن است که با کاهش این ترس به او نشان دهد که با اعتلا بخشیدن به زندگى، بارش را سبک و راهش را باز می کند و مردانگیاش را ارتقا میدهد.
– زن عیب جو و اختهکننده فقط میوههای تلخ بیتفاوتی را از سوی مرد برداشت میکند. یا شخصیت او را به کمتر از آنچه که هست تنزل میدهد و یا اینکه او را در وضعیتی قرار میدهد که سر به شورش بگذارد.
۳- او را همانگونه که مییابید بپذیرید
مردان در برابر دستورات مقاوت میکنند و به میزان زیاد عنان خویش را به زنی واگذار میکنند که از مردانگیشان حمایت کند .
۴- مادری کنید ولی خفه نکنید
جزئی از نقش زنانه زن این است که مرد را میپرورد، او را حمایت و تشوق میکند تا رشد یابد و خود را به واقعیت در آورد، به تواناییها عظیم خود پی ببرد. زمانیکه جنبه مادری به حد افراط برسد مرد را خفیف و خوار کرده و مادام العمر او را پسر بچه وحشتزده و فاقد اعتماد به نفس نگه میدارد.
۵- رابطهای مطلوب
حالات شخصیت :
والد: مرکز نگرشها و ارزشها و عهده دار دستور و تعلیم ،ارزیابی ،انتقاد و پرورش است .
بالغ؛ مرکز اندیشه و تصمیم گیری است و حقیقت را میآزماید.
کودک؛ مرکز احساسات و تمایلات جنسی است، بازیگوش و شهوتران است.
آنان را بر می انگیزند و به عظمت می رسانندمردان و زنان هر کدام تا حدودی این سه حالت را در شخصیتشان دارند. رابطه موفق بین آنها بسته به بده بستانهای یکنواخت و بیتنش میان بخشهای شخصیتشان است. به عنوان مثال چنانچه والد درون زن سعی کند با کودک درون مرد از روی محبت رابطه برقرار کند و او آمادهی قبول آن باشد و به شکل مناسب پاسخ گوید، بده بستانی بیآلایش صورت میگیرد. ولی چنانچه زن کوشش کند برای مرد مادری کند و مرد حال و حوصلهی آن را نداشته باشد، او نه با کودک خود بلکه از طریق بالغ و چه بسا حتی با والد خشمگینش واکنش نشان میدهد.
۶- مادونای سیاه
مادونای سیاه یکی از ابعاد پنهان وجود زن است یعنی جنبه سرد زنانگی که وقتی مرد کار نادرستی میکند باید از او روی گرداند، خشم و ناامیدی را معمولاً میتوان به بهترین وجه از طریق رویگردانی خاموش مادونای سیاه ابراز کرد. رویگردانی خاموش به مرد فرصت میدهد تا بیندیشد و در مورد خطایی که مرتکب شده تعمق کند در صورتیکه بدخلقی و سرکوب تهاجمی موجب ترغیب مرد به مقابله به مثل میشود.
۷- گریه و خنده
هر بیانِ عاطفى و ابراز خود انگیخته احساسات میتواند موجب لذت بخشتر شدن زندگی شود.
۸- نشان دهید به او احتیاج دارید.
اشتیاق مرد به ادامه رابطه، وقتی صادقانه و خاصلانه احساس نکند که زن به او نیازمند است، رو به زوال میگذارد.
استقلال و برخورد ستیزهجویانه زنان، در مردان احساس عجز و ناتوانی به وجود میآورد. مردانی که احساس ضعف میکنند اغلب واکنشهای خصمانه نشان میدهند، احساس بیهودگی میکنند، شدیداً انتقاد میکنند یا کاملاً پس میکشند.
فصل هشتم و نهم
تسلیم پرحلاوت و تحقق زنانگی از طریق ازدواج
– زنی که خود را از دورن و بیرون تسلیم قدرت عشق کند قادر میشود تا هم از لحاظ جنسی و هم عاطفى، ژرفترین تواناییهای زنانهاش را تحقق بخشد. تنها یک زن متعادل و آگاه نسبت به هویت شخصی خود آمادگی آغاز فرایند تسلیم را دارد، کسی که از عزت نفس کافی برخوردار است تا از عهده چنین احساسات و عواطف ژرفی که به خارج فوران میکند «مقاوت غرور، دخالت انیموس»، برآید.
– وقتی زنی قدری از عزت نفسش را به خاطر مردی نادیده میگیرد، در واقع از مقاوت در برابر او صرف نظر میکند و به وی اجازه میدهد در جسم و روحش رخنه کند. او به راستی از جهاتی «تسخیر» شده است، با این وجود از آنجا که اجازه نداده چیزی مانع پیوند او با مردش شود «فاتح» است.
– معمولاً زن است که با سمت عاطفى رابطه بیشتر در تماس است، اکثر اوقات او است که باید اسلحهاش را با نام عشق بر زمین بگذارد و اعلام آتش بس کند.
– زنان در عشق پیروزی را از آن خود میسازند، زیرا به خاطر اشتیاقی که به تسلیم و تن در دادن دارند، به استمرار و پایداری ریسمان رابطه گره محکمی میزنند. فرایند تسلیم به قدری قدرتمند است که سحرانگیز مینماید. این همان چیزی ست که زن را نزد مرد عزیز میکند و مرد را وا میدارد تا از او مراقبت کند.
– زن پیش از تسلیم شدن باید مرد را متعهد به ازدواج نماید.
– ازدواج بیش از هرنوع رابطهی دیگرى، قابلیت زنان را در دستیابی و به کارگیری تمامی چهارجنبه شخصیتی زنانه، خصوصاٌ مادونا یعنی روح زن، در بوتهی آزمایش میگذارد.
این کتاب رو مطالعه کرزم و واقعا محشر بود.و خیلی چیزهایی که در درونم نهفته بود رو پیدا کردم اونم به صورت عنوان و فهرست وار.خداروشکر از زنانگی ام دور نیستم ،و از این بابت خییییلی خوشحالم مرسی🌺
کتابی بسیار مفید که به تمام خانمها در هر سن و مرحله ای از زندگی که هستن توصیه میکنم بخونند. تکلیف منو که با خودم روشن کرد 😊
من بیشتر کتاب ( زنان به پیش ) رو میپسندم تا این کتاب.
“زنان به پیش”، واقعا کتاب خوبی هست.
کتاب بسیار عالی بود،ممنون از معرفی تون ،؛به نظر من هر کسی لازم داره این کتاب رو بخونه
با سلام منم این کتاب رو خوندم ولی متأسفانه فقط جنبه های زنانگی رو توضیح داده ولی راهکارهایی برای فعال کردن جنبه های دیگه رو توضیح نداده ، منم خودم زن آمازون هستم و اینو میدونم ولی چطوری میشه خودمو اصلاح کنم ، ممنون میشم کتابی در راستای فعال کردن سه جنبه دیگه رو معرفی بفرمایید.
سلام احتیاجی به اصلاح این قسمت نیست فقط کافیه این قسمت رو بپذیرید و دوست داشته باشید و البته به سراغ تقویت جنبه های دیگه بروید و تعادل رو برقرار کنید.
سلام چندین کتابفروشی رفتم اما کتاب نبود چطور میتونم خریداری کنم ؟
انتشارات ورجاوند
به نظر من بهتره به جای تبلیغ همچین کتاب هایی که کارشون تبلیغ واپسگرایی و زندگی سنتی هست و در هیچ کجای دنیا طرفداران زیادی ندارند ( لازم به ذکره که درصد طرفداران تفکرات ضد فمنیستی مخصوصا در بین زنان، در همه جای دنیا بسیار بسیار پایین هست و این تفکرات حتی از طرف سازمان ملل و گروه های مدنی طرفدار حقوق بشر هم رد شده هست.) کتاب هایی مثل “جنس دوم” و ” عرفان زنانه” تبلیغ بشن که بالای نود درصد افراد جوامع پیشرفته با نظراتشون موافق اند.
جدای از تبلیغ واپسگرایی که برای اکثر خانم ها نتیجه منفی خواهد داشت و در این کتاب رخ داده، حتی در خلاصه ای که از این کتاب نوشتید حول و حوش صد جمله وجود داشت که مغلطه خالص و جملات صد در صد اشتباه بود. حتی خوندن این خلاصه توسط یک آدم باهوش، احساس انزجار نسبت به این کتاب و نویسنده ش رو بوجود میاره.
شما حرفتان را زدید و طبیعتا بنده موافقش نیستم زیرا اینها حسهای شماست و صدها حس برعکس شما در این کتاب تجربه شده است
به نظرم تحلیل تونی ولف همچنان خواندنی است و انرژیهای روانی بحث شده در کتاب ، عینیت دارند در زندگی خیلی خانمها
البته میتوانید نقد کنید، مغلطه ها را بفرمایید…اون میشه یک بحث علمی خوب
آقای دکتر من تا حدی با خانم رامینا موافقم از این حیث که این طرز فکرهای مخالف فمنیسم در کل دنیا هم معمولا فقط در بین دو قشر خاص طرفدار داره :
۱- مذهبیون افراطی ۲- قشر تحصیل نکرده و عموما کم سواد ( مثل مردم کم سواد ایالت های میانی آمریکا که حاضر شدن به فرد کاملا مخالف فمنیست ای مثل ترامپ رای بدن).
در هما جای دنیا هم هر وقت سیاسیون بخوان رای قشر تحصیل کرده رو از آن خودشون کنند مجبورن وعده های فمنیستی بدن.
در کل اگر زنان قشر تحصیل کرده ناراضی بودند، باز هم از فمنیسم طرفداری نمی کردند.
کاملا با نظر رامینا موافقم و متاسفم هنوز چنین کتابهایی معرفی میشه
من هم قبلا این کتاب رو خونده بودم و جز اینکه حس بدی نسبت به زن بودنم داشته باشم نتیجه ای برایم نداشت و ترجیح میدم کتابهایی که باعث پیشرفت من و آرامش من باشن تا اینکه من رو به سمت زندگی پیشین زنان سوق بده و تلقین کنه که اونها ارامش بهتری نسبت به زنان امروزی داشتن . به شخصه حاضر نیستم به آرامش تحقیر آمیز مادرانم برگردم
۱- “اکنون بعد از گذشت چند دهه، زنان با این حقیقت مواجه شدهاند که نمیتوان به وعدههایی که فمنیسم و آزادی نوید داده بود اعتماد کرد.”. اگه بیشتر زن ها به این نتیجه رسیده بودند که بیشتر از نود درصد زنان جوامع پیشرفته فمنیست نبودند و به دوران مادربزرگ های خود برگشته بودند و سنتی شده بودند. ممکنه به درصدی از زنان از سیستم جامعه مدرن ناراضی باشند ولی تعدادشان واقعا محدود است. اگه اینگونه بود باید روز به روز تعداد زنان در مشاغل پیشرفته دنیا کمتر می شد ( به دلیل نارضایتی ای که ایشون فرمودند زن ها بهش رسیدند) ولی آمار کاملا عکس این رو نشون می ده.
۲- ” دروغ بزرگ شماره دو: مرد و زن اساساً همانندند.”. هیچوقت در هیچ موجی از فمنیسم گفته نشده که زن و مرد برابر اند. بلکه گفته شده شباهت های زن و مرد خیلی بیش از تفاوتشون هست. به طوریکه در بیشتر عرصه ها تفاوت زن ها با هم و تفاوت مردها با هم خیلی بیشتر از تفاوت میانگین زن و مرد هست. بخاطر همین بجز در عرصه جسمی که کاملا بین مرد و زن مرز وجود دارد، در بقیه توانایی ها و خواسته ها زنان و مردان همپوشانی دارند بطوریکه فقط کمی میانگین مردها و زن ها متفاوت هست و هیچ مرزی بین کلیت زن هاو مردها نمی شود قائل شد. مثلا در هوش ریاضی شاید میانگین مردها کمی از میانگین زن ها جلوتر باشد ولی روی هر زن و مردی دست بگذاریم اصلا نمی توانیم بگوییم که مرده هوش ریاضی بالاتری از زنه داره ( کما اینکه بهترین ریاضیدان جهان زن بوده) . به همین دلیل فمنیسم معتقده در قوانین به هیچ عنوان نمی توان مرزبندی برای زن و مرد قائل شد مثلا گفت که زن ها نباید قاضی شوند چون احساساتی اند یا حتما باید مادر شوند چون بچه داری را خیلی دوست دارند. این مرزبندی ها بین زن و مرد وجود ندارد و فقط میانگین زن و مرد کمی متفاوت است. زن ها با هم متفاوت اند و مرز دقیق در این مسائل بین هر مرد و هر زن نیست.
۳- ” دروغ بزرگ شماره شش: میتوان ازدواج و بارداری را به تأخیر انداخت. در صورتیکه سیستم تولید مثل زن، محدودیت زمانی دارد و در سنین بالا امکان بارداری و زایمان برای زنان وجود ندارد و اگر هم ممکن باشد همراه با سختی و خطر است. ” الان به مدد فریز تخمک و استفاده از رحم اجاره ای که هر روز هم تکنولوژیش داره پیشرفت می کنه هر زن می تونه بارداری خودش رو تا هر سنی که بخواد و حتی بعد ازمرگش به تعویق بیندازه بدون خطر و بدون سختی. و اتفاقا الان کشف شده که این آقایون هستند که با افزایش سن تعداد جهش های ژنتیکی زیادی در اسپرم اشوم بوجود میاد که خیلی بیشتر و خطرناک تر و غیر قابل غربالگری تر از جهش های ژنتیکی تخمک هست. و آقایون هم اگه بخوان باروری رو به تعویق بیندازند حتما باید فزیز اسپرم و ivf استفاده کنند.
۴- ” زن آمازون امروزى، نه آرامش یافته و نه حصارهای خود را گشوده است. ” این جمله دیگه آخر مغلطه هست . بله درصدی از افراد هستند که زندگی سنتی براشون بهتر بوده و اشتباهی در مسیر پیشرفت قرار گرفته اند.ولی خیلی ها هم هستند که از راهی که رفتند راضی اند و هم آرامش یافتند و هم حصارهای خود را گشوده اند. به نظر من این حرف ها بدون آمارگیری غلط هست و نتیجه آمارگیری هم من حدس می زنم حتی ۶۰ درصد موافقت با این جمله رو نشان نخواهد داد . بالعکس مادربزرگ های ما که زندگی سنتی داشته اند چیزی حدود ۹۰ درصدشون از زندگی شون ناراضی بودند به واسطه خیانت و تجدید فراش همسر، بداخلاقی و دست بزن داستن همسر. عدم داشتن اختیار در هیچ چیزی و …..(که همگی از نتایج نداشتن استقلال اقتصادی زن هست).
۵- ” دروغ بزرگ شماره ده: زنان از زنانه شدن مردان لذت میبرند.”. من از بعضی دخترها می شنوم که به مردهایی که اخلاق مردانه دارند جذب می شوند ولی این همه گیر نیست. مثلا من خودم و دوستانم و نود درصد دختران تحصیل کرده ای که می شناسم از رفتارهای مردانه متنفر ایم و هر چقدر مرد ملو تر و نرم تر باشه احتمال اینکه جذبش بشیم بیشتره. بله این همه گیر نیست ولی این هم که زنان جذب رفتارهای مردانه می شنوند هم فقط در درصدی از زنان وجود داره .
ببخشید آقای دکتر من بخوام تک تک مغلطه ها رو بنویسم حداقل تا صبح طول می کشه. فقط به نوشتن ۵ تا از مغلطه ها بسنده کردم تا به قول شما بحث علمی خوب کرده باشم.
من از شما ممنونم و البته که پاسخگوی این نقدها باید خود خانم تونی گرنت باشند نه بنده ولی از حیث ادب
بنده دستاوردهای فمینیسم را رد نمیکنم ولی این اولترافمینیسم است که به شکل افراطی مورد نقد بنده و این کتاب است
۱-اشتغال زنان محصول فقط فمینیسم نیست. قرنها پیش از شروع این بحثها ، زنان در ایران یا خارج ایران کسب و کار داشته اند
جریانات فمینیسم نقش مهمی در احقاق حقوق زنان در محیطهای کاری داشته اند که با ارزش است ولی این ربطی ندارد به این بحث که بسیاری از زنان را نیز به ابزارهایی ارزان برای سرمایه داری مدرن مبدل کرده است. یا کار ارزان کن یا محصولات ما را بخر !
۲- من تسلط به منابع کلاسیک فمینیستی ندارم که نظری بدهم در اینباره هرچند شما نیز رفرنسی در مرقومه ندادید
۳-من فکر میکنم نوعی خوش بینی ترسناک در نوشته شما هست درباره بی سن و سال بودن امکان بارداری و ندیدن اینکه مادر شدن فقط یک اتفاق بیولوژیک نیست بلکه روانشناختی هم هست و هرچقدر سن مادر یا پدر بالاتر میرود ، حوصله والدی کردنشان کم میشود . مادر ۴۵ ساله بیشتر با کودک دو ساله اش وقت میگذارد و بازی میکند و دقت در مسیر رشدش میکند یا مادر ۳۲ ساله؟ لطفا بدیهیات را انکار نکنید و بر اساس استثناها قواعد نسازیم. یا شاید باید والد باشید تا منصفانه در این زمینه نظر مرقوم کنید
۴-من به شهادت مطبم و ۶۵ هزار ای میلی که از مردم خودمان پاسخ داده ام عرض میکنم که در جوامع سنتی، زن مستقل از نظر کاری و مالی حال خوب تری دارد از زنی که وابسته است ولی اینها اگر منجر بشود به تنهایی و ضدیت با مردان و ترساندن مردان ، منجر به گرفتاری زن میشود. بحث استقلال زنان را فمینیسم در برابر سلطه مردان تعریف میکند ولی وقتش است که بدون “واکنش” بلکه مستقل به این امر بپردازد.
با احترام و عذرخواهی از اینکه به ادامه این بحث مایلم ولی وقتم تنگ است
ممنون از اینکه با وجود ضیق وقت انقدر شیرین و بی طرفانه در بحث شرکت کردید
در مورد نظر خانم رامیا. ما هیچ وقت منکر سختی زندگی مادربزرگها در جوانع سنتی نبودیم. اما بعضی از زنان امروزی که کاملا خودشون رو از زنانگی جدا کردن و می خوان همپا و حتی بیشتر از مردها عمل کنن هم همچین وضع بهتری از مادربزرگا ندارن. اونا لذت نبردن و سکوت کردن به خاطر مثلا زندگیشون. زنان امروزی هم لذت نمی برن و سکوت می کنن و دردها و سختیهاشون رو پنهان می کنن به خاطر زندگیشون. باردار شدن به هر روشی و به هر قیمتی!!! واقعا اون لذتی رو که باید یک زن ببره رو بهش میده. ؟!!!هدف از زندگی چیه. اول باید این تعریف شه ؟ مسیله مسایل ژنتیکیه و اینکه این موجود از نظر ژنتیکی شباهت زیادی به شما داره و یکی شبیهتون داره به وجود میاد یا اینکه یه زن لحظه لحظه مادر بودن رو از شروع بارداری و تولد و شیر دادن و بزرگ شدن فرزندش احساس کنه.به عقیده من هر چیزی بااید جای خودش باشه. من تو دهه بیست سالگیم همممه کاری رو خودم انجام می دادم و لذت می بردم از اینکه وابسته به مردی نیستم ولی الان احساس می کنم اشتباه کردم و باید مردی باشه که خیلی از نیازهامو براورده کنه و اصلا وظیفه اون مرده که حالم رو خوب کنه و حتی خیلی جاها دوست دارم که بگم من نمی تونم ،توانش رو ندارم،بلد نیستم و تو به عنوان مرد باید این کار رو برای من انجام بدی و این خیلی خوبه 😉😄به نظرم باید بذاریم جسممون و روحمون زنانگی کنن و اینقدر دنبال شعار های دنیای امروز نباشیم. من فکر می کنم که مردها با شعارهای فمنیستی و با مطرح کردن موضوع فمنیست و این چیزا خواستن کاری رو کنن که زنا رو مستقل کنن که خودشون راحت شن 😄 اصن مرد برا خدمترسانی به زن افریده شده 😄پس حالشو ببرید و گول شعارهاشون رو نخورید
خانم میسی زن ها با هم فرق دارند. بعضی از زن ها عاشق کارشون هستند و اتفاقا نقش سنتی زن هیچ لذتی درشون ایجاد نمی کنه. اینها رو اگه سوق بدین به زندگی سنتی و حتی نیمه سنتی، بحز پشیمونی و افسردگی میانسالی و حتی طلاق چیزی عایدشون نکردیم.
برعکس برخی زنان هم هستند که مثل شما لذت زندگی رو در سبک زندگی سنتی می بینن و برای این افراد بر خلاف دسته اول سبک زندگی مدرن سم هست . مشکلی که وجود داره اینه که این کتاب همه زن ها رو از دسته دوم می بینه در صورتیکه در جامعه اینطوری نیست.
مساله دیگه ای که خواستم بیشتر توضیح بدم اینکه من نگفتم در هر شرایطی بچه دار بشیم. در این کتاب به اشتباه گفته شده به دلیل ” تفاوت های جسمی زن و مرد” زن نمی تونه بچه دار شدن رو به عقب بیندازه ولی مرد می تونه. این حرف با علم و تکنولوژی امروزه کاملا رد شده هست. اینکه بزرگ کردن بچه حوصله می خواد و تو جوانی بیشتر مقدوره، در مورد زن و مرد فرقی نمی کنه که بخوایم بگیم باز زن نباید بچه دار شدن رو عقب بندازه ولی مرد می تونه. من هم این نقد رو اینجا به این دلیل مطرح کردم که برخی از افراد به زنانی که اصلا علاقه ای به بجه دار شدن ندارند تحمیل می کنند که در سن جوانی پیشرفت هاتون رو ول کنید و بچه دار بشید نکنه بعدا پشیمون بشید. اینجا هست که استفاده از تکنولوژی به کار زن میاد که اگه بچه نمی خواد فقط از ترس پشیمانی در آینده، بچه دار نشه.
یک مساله ای هم می خوام بگم و اون اینکه من خودم معتقدم اگر زنی ازدواج می کنه حتما باید یه سری سرویس هایی رو از همسرش بگیره. ولی این سرویس ها باید هوشمندانه انتخاب بشن. مثلا یکی از دوستان من الان استاد یکی از بهترین دانشگاه های جهان هست فقط به این دلیل که در سن ۱۸ سالگی با یک پسر خیلی باهوش تر از خودش دوست شد ( و بعدها با اون ازدواج کرد) و اون پسر همه کارهای درسیش رو انجام می داد و تا الان واقعا پله های ترقی این زن بوده. این استفاده از سروبس های مرد واقعا درست هست. اگه دقت کنی، در کل دنیا زنان سیاستمدار هم اکثرا از طریق کمک همسر یا دوست پسرشون وارد سیاست شده اند .
ولی اینکه زن بشینه خونه و نقش اجتماعی نداشته باشه. از تحصیلاتش استفاده نکنه. امنیت مالی خودش رو از دست بده. تا شوهرش یه نون شب رو با منت بذاره تو سفرش فقط برای اینکه یه استفاده ای از مرد کرده باشه. به سن میانسالی هم که رسید و بچه هاش بزرگ شدن چون می بینه دیگه آدم مفیدی نیست و هیچ کار مفیدی از دستش برنمیاد، دچار افسردگی میانسالی بشه، این به نظرم اصلا استفاده هوشمندانه ای از مردها نیست.
کلا در آمارگیری روانشناسی ای که دو سال پیش در ایران انجام شد هم مشخص شد زنان خانه دار دسته ای هستند که ببشترین اختلالات روانی و شخصیتی توشون ایجاد شده و اصلا از نظر آماری هم خانه داری نتیجه خوبی برای زن ها نداره و نداشته.
با تمام وجود از اول تا پایان متن و به دنبال اون نظرات رو خوندم؛مشتاق شدم به خوندن کتاب خانم گرنت و البته فکر میکنم نه تنها خود این کتاب به هر خانمی برای تعادل بیشتر کمک میکنه بلکه نقدهایی مثل صحبتهای خانم رومینا و بقیه دوستان هم خیلی بیشتر میکنه اثرگذاری این دست مطالب رو…تصور میکنم هر بانویی در هر مرحله از زندگی خودش بنا به میزان رشد شخصتش و مسیری که طی کرده خیلی خوب بتونه فطرتا مسایل رو بعد از عمیق شدن روی اونها(با این مطالعات) برای خودش روشن کنه و راهش رو پیدا کنه…عالی بود ممنون از دکتر شیری عزیز و تیم محترمشون🙏🏼
با سلام،وقتی این متن رو خوندم اولش احساس کردم چقدر دارم همسرم رو با انتقادها و توقعاتم خسته میکنم و چقدر یک زن آ مازونی رو خوب به نمایش در میارم اما حقیقت اینه من عاشق اینم که کارم و درسم همسرم رو فراری نده میخوام اون جنبه ی مادونا رو تو زندگیم حس کنم پس اینکه هر آ دمی تو هر لحظه از زندگیش چی میخواد مهمه،اینکه من میخوام با تمام وجود برابر باشم حتی در دریافت عشق و حال خوب یا صرفا میخوام تبدیل به یه موجودی بشم که هیچ کس نمیخواد برخ کشیده شدنش رو ببینه.
همه گفتگوها خیلی عالی بود . و واقعا یکی از نیازهای اساسی شخص من که هم دوست دارم مقداری استقلال داشته باشم و هم زنانگی . هر دوش واقعا چیزیه که به قول خانم فائقه فطرتا نیاز بهش رو احساس میکنم .
ممنونم از آقای دکتر شیری که وقت میذارید و این مطالب رو به اشتراک میذارید