دیگه از کسى خوشم نمیاد!

هرگز نامه نگارى جاى مراجعه به مشاور و مطالعه ی کتاب های مفید را نمی گیرد. با این وجود، در این نوشتار به گونه ای به یک سوال پاسخ داده ایم که شخص سوال کننده و شما بتوانید با شبیه سازى این دیالوگ فرضى نوشتارى، از بخش خردمند درونى خودتان در پاسخ به موارد مشابه استفاده کنید.

✍️دختری ۲۷ ساله هستم (یعنى سن ازدواج یک دختر تحصیل کرده در ایران) شش هفت سال پیش وقتى که تازه دانشگاه رفته بودم یکى از بچه های خیلى خوب و مثبت عاشقم شد اما من دوستش نداشتم. سه سالى طول کشید تا من هم به او علاقه مند شدم.

👈 (یعنى در آن سن این دختر خانم هوش عاطفى خوبى نداشته. الگوهاى برخوردش با غریبه ها با ترس و انزوا بوده وگرنه دلیلى نداشته این قدر دیر نسبت به ابراز علاقه یک نفر واکنش نشان بدهد که تکلیفش معلوم بشود و برود دنبال زندگی اش. شاید هم ترس یا نگرانى زیادى داشته و به همین خاطر نقاب «دختر بى اعتنا» میزده است)

✍️ درنهایت دو سال پیش که خواستیم ازدواج کنیم، پدر و مادرش مخالفت کردند و او هم کارى نکرد.

👈 (او انتظار داشته که طرف به خاطر عشقشان بجنگد و حتی به این دلیل فکر می کند به او خیانت شده! درحالیکه به همین راحتى نمى توان درباره نجنگیدن آن پسر قضاوت کرد. پسری که به قول خودش «بچه مثبت» بوده؛ یعنى استقلال روانى لازم را از خانواده اش نداشته که احتمالا بخواهد در برابر آنها در دفاع از انتخابش دست به استدلال بزند و بحث کند. شاید هم خانواده ی پسر مطمئن نبوده اند که پسرشان صلاحیت پذیرفتن مسئولیتى به نام ازدواج را دارد یا نه و نخواسته اند دختری را بدبخت کنند اما مى شود همین جا حدس زد که وقتى نویسنده ی نامه به این سرعت با عقب نشینى طرف مقابلش، قافیه را باخته، احتمالا اعتماد به نفسش هم پایین است؛ یعنى به راحتى با یک پس زده شدن یا نه شنیدن، فکر می کند خانواده پسر به خاطر کیستى او لزوما با این ازدواج موافقت نکرده اند. نمی گویم مثل این رفتارها با دختر خانم ها نمی شود. اما اینکه کسی بى برو برگشت، بدترین گزینه را درباره خودش فکر کند، می شود حدس زد که احتمالا این دختر خانم «اعتماد به نفس قرضى» داشته باشد)

✍️ رابطه ی ما که رابطه ی اول و آخر من هم بود تمام شد؛ خیلى راحت! طرف هم گذاشت رفت. اما من نتوانستم ولش کنم و تمام این مدت یکطرفه مُصر به حفظ رابطه بودم. خیلى پافشارى کردم و فکر می کنم خودم را حسابى از چشمش انداختم.

👈 (وقتى یکى ما را کنار مى گذارد، بعضى هایمان احساس خوب نبودن شدیدى را تجربه مى کنیم و این خوب نبودن را بدجورى در زندگى بروز می دهیم گاهی با اصرارهاى بیهوده و آویزان شدن عاطفی)

این مطلب را هم بخوانید
رابطه عاطفی در سه برداشت

✍️ حالا می دانم که او دیگر علاقه اى به من ندارد و فکر کنم حتی ازدواج کرده؛ می دانید که پسرها این جورى هستند.

👈(تعمیم دادن تجربه ناموفق خود از یک مرد به همه مردان ناشى از ناپختگى این دختر خانم است زیرا ایشان با این مکانیسم روانى و به شکل ناخودآگاه دیگران را مقصر جلوه دادن و بازى قربانى راه انداختن، سعی می کند درد «از دست دادن شخص مورد علاقه اش» را کمتر کند. به این شکل که پیش خودش بگوید «همه ی مردها این جوری اند و هر کارى هم مى کردم باز آخرش همین مى شد» این طورى بى عرضگی خود یا خطاهاى خود را نمى بیند. او احتمالا هیچ وقت نمى تواند عشق یک مرد شایسته را درک کند. حواستان باشد من منکر وجود بعضى مردان شکارچى نیستم اما بازی هاى پنهان روانى را نباید نادیده گرفت)

✍️ اما من رها نمی شوم. واقعا دارم اذیت می شوم. روى بقیه ی زندگى ام هم تاثیر منفى گذاشته. کلافه ام. از کسى هم دیگه خوشم نمی آید . از او هم گله دارم.

👈 (خشم های به جا مانده بعد از سه سال خودخورى و منتظر نشستن و هیچ اتفاقى نیفتادن باعث می شود او از دست خودش و کل هستى کلافه بشود که: پس چرا طرف به سزاى عملش نمى رسد؟ چرا با وجود اینکه دوستانم گفتند می رود بقیه را می بیند و می فهمد تو چه گنجى بودى، هیچ وقت نفهمید این را؟ به این ترتیب، ارتباط او با واقعیت کمکم قطع می شود. واقعیت احتمالا این است که او نتوانسته باشخص مورد علاقه اش ازدواج کند و زیر بارش مانده است. او باید سهم خود و بى تجربگى هایش را بپذیرد. خودش را ببخشد و احتمال بدهد آن آقا هم دلایلش براى زندگى خودش خیلى بى ربط نبوده اند. در این صورت دیگر این دختر، این دست تجربیات را جذب زندگى خودش نمى کند. از طرفی باید بدون عقده از همه مردها به زندگى برگردد و اجازه دهد یک مرد شایسته در چهارچوب واقعیت هاى زندگى به سمت او بیاید. براى رهایى از این خودکم بینى باید در زمینه کار و مهارت هاى فردى و حوزه های مطالعاتى و حلقه های ارتباطى پویا تر شود تا به این راحتى از درون نشکند. من قویا معتقدم با وجود محدودیت هایى که همه در زندگی مان داریم، باز هم می توانیم مثل بازنده ها زندگى نکنیم)

در همین رابطه پیشنهاد می شود: آموزش غیرحضوری رابطه عاطفی بهتر

16 پاسخ
  1. لیلا حقیقی
    لیلا حقیقی گفته:

    عالی بود
    تکمیل کننده ی دانسته های من بود
    کاش زودتر با دکتر شیری آشنا میشدم تا خودم رو بهتر میشناختم و بعد وارد رابطه ی عاطفی میشدم
    من همیشه فکر میکردم با عشق و احترام و صداقت همه چیز در زندگی حل میشود
    اما نمیدانستم اول باید تله ها و خلا های درونی خودم رابشناسم و برطرف کنم و بعد به سراغ تشکیل زندگی مشترک بروم.
    اما الان هم خوشحالم که در دورانی که زنده ام و جوان هستم با دکتر و آموزش های ایشان آشنا شدم و ایندفعه دیگه میدونم چیکار کنم.

    پاسخ
  2. سایه
    سایه گفته:

    آقای دکتر…من در ترکیه زندگی میکنم.و دارم داغون میشم بخاطر مشکلی که دارم.هیچ پناه و پناهگاه روحی ندارم.ازتون خواهش میکنم.راه ارتباطی رو بفرمایید تا بتونم با جزیی ات مشکلاتم رو بگم.من واقعا چیزی از زندگی برام نمونده جز خود کشی.من آدم تحصیل کرده و پر از تجربه ام اما…اما…دیگه نمیکشم

    پاسخ
  3. ماریا
    ماریا گفته:

    سلام تشکر بابت توضیحات مفید شما
    من تجربه ای به مراتب طولانی تر وسخت تراز این خانوم داشتم که بادرد زیاد تونستم بپذیرم وبررسیش کنم از زوایای گوناگون وهنوز هم دارم سهم خودمو برخوردامو تو رابطه گذشته ی خودم نگاه میکنم شاید باید با شما زودتر اشنا میشدم دکتر عزیز
    چیزهایی که من یاد گرفتم از مطالب شما جیزهایی بود که از معلم روزگار یاد گرفتم که میدونید سختگیر هستش شاید ادر اون شرایط نمیتونستم انقد دقیق و علمی و تحلیل کنم فقط حس میکرد ودرک وسعی میکردم به خودم بقبولونم اما توضیحات شما آدم کامل آگاه میکنه که چه اتفاقی برات میفته تو اون شرایط
    من پول اومدن به سمینارها ویا حتی تهیه دوره هاتونو ندارم اما تمام مطالب کانال تلگرام شمارو دنبال میکنم تا بهتر خودم وتله های وجودمو بشناسم و دیگه با این تله ها تو زندگی همراه نشم که امیدهای واهی بیان سراغم وبشکلی ساده لوحانه تو زندگی با شرایط وآدمای مقابلم رفتار کنم
    مرسی از شما
    تنها چیزی که میتونم بگم اینه که هرچی از خدا میخواین خدا بعتون بده
    مرسی دکتر عزیز

    پاسخ
  4. غزل
    غزل گفته:

    سلام آقای دکتر. اینکه سوال این خانم را با تجزیه و تحلیل زیبا نوشید لذت بردم. کاش از این به بعد از این نمونه های تحلیلی بیشتر استفاده شود.

    پاسخ
  5. Eli
    Eli گفته:

    الان از نیمه شبم گذشته و اصلا حال روحی خوبی ندارم. همه چیزم رو به یکباره از دست دادم حتی اعتقاداتم رو. فقط لنگر من به این زندگی مادرم هست و بس. از درون پکیدم. خیلی از دوره ها را با شما گدرندوم اما فقط ۲۴ ساعت تاثیر داره بعدش دوباره دنیایی که مثل یه هیولا قورتم میده. واقعا درمانده شدم میترسم به یه نقطه ای برسم که وحشتناکترین نقطس…

    پاسخ
  6. فازی
    فازی گفته:

    سلام جناب دکتر شیری بزرگوار، اینکه تو این دنیا کسی رو می تونی بعنوان راهنما تو زندگیت داشته باشی یه نعمت هست و خداروشاکرم که به صورت کاملا اتفاقی با صفحه ی شما در اینیستا و تلگرام آشنا شدم و مطالب شما رو پیگیری میکنم و مطمئنم روزی همه ی دوره های شما رو چه حضوری چه غیر حضوری خواهم بود و خواهم شنید و با لذت خواهم آموخت و آموخت ….. خداوند به زندگی شما برکت و سلامتی و موفقیت روزافزون عنایت کند.
    و اینکه حرفهای آدم ها رو در مورد مسائلشون تحلیل میکنید باعث میشود کلی از مسائل خودمون برای خودمون مشخص شود و دنبال آگاهی و دانستن بیشتر بریم و به خود بیاییم.

    پاسخ
  7. Nahid
    Nahid گفته:

    سلام
    بنظر من خیلی عمقی توضیح ندادین ،و اینکه می‌تونست به غیر این کار چه رویه ای رو به کار بگیرد ،

    پاسخ
  8. اکرم افشارزاده
    اکرم افشارزاده گفته:

    سلام وقتتون بخیر
    من تمام مطالبی که در کانال وگوش نیوش ودرسهای رایگانی که میگذارید را گوش میدم ومطالب را میخونم خیلی سپاسگزارم برام واقعا وفوق العاده مفید بوده🙏🙏🙏

    پاسخ
  9. Flora
    Flora گفته:

    عالی بود عالی
    انگار این نامه من بود به شما. یک لحظه جا خوردم از اینهمه تشابه!
    ای کاش جمع بندی هم میکردید. دخترایی اینگونه پس زده شده و… با عشق نافرجامشون چه باید بکنند؟ چه جوری گذشته رو فراموش کنیم و پذیرای رابطه ای جدید باشیم.
    من واقعا در ۳۱ سالگی از شروع مجدد هراس دارم. اما یه چیزی در درونم مایل به شروع دوبارست.
    ممنون

    پاسخ
  10. احسان
    احسان گفته:

    من هم پسری هستم که خودم دچار چنین مشکلی شدم اما تفاوتم با این سر کار خانم این بود که سوگواریم رو از همون ابتدا شروع کردم ورنج هایی که کشیدم باعث بلوغم شد. (۴ ماه)البته به قول دکتر شیری لنگرهایی که داشتم از قبیل(عبادت با معبود /کتاب و بالا بردن اگاهیم /بودن در یک اجتماع خوب ) و از همه مهم تر قبول کردن ضعف هایم و پذیرفتن این که باید مسئولیت بپذیرم و روی ضعف های خودم کار کنم به من خیلی کمک کرد تا اماده بشم برای یه ارتباط جدید و یه انتخاب برای اینده / در ضمن ممنون از مجموعه خوبتون دکتر شیری عزیز

    پاسخ
  11. فرشته
    فرشته گفته:

    سلام آقای دکتر
    من ۳۶ سالمه
    ۳۰ سالگی به اصرار خانواده ام با پسر مجردی یک سال از خودم بزرگتر
    در عرض ۱۲ روز عقد کردم ۳ ماه بعد هم عروسی
    من آدم مستقل و قوی هستم
    شاید هم بودم
    چون اون موقع محکم نگفتم نه و به خودم شک داشتم
    به خاطر طلاق قبلی
    هیییچ علاقه به همسرم ندارم
    همه رفتاراش حتی حرف زدنش منو اذیت می کنه
    من نمی دونم واقعا توی این سن باید چکار کنم
    اصصصلا تحمل طلاق دوباره ندارم
    دیگه اینقد آسیب دیدم که به اندازه کافی برای طلاق قوی نیستم
    ولی توی این زندگی هم از درون دارم جویده میشم
    مشاوره میرم میگن قوی باش و طلاق بگیر
    ولی برای من آسون نیست
    لطفا کمکم کنید🌹🌹🌹

    پاسخ
    • سولماز بنی فضل
      سولماز بنی فضل گفته:

      بانو امکان پرسش و پاسخ به این طریق وجود ندارد
      در صورت تمایل میتوانید از سایت پرسش ۲۴ که درمانگران مورد تایید آقای دکتر هستند، استفاده کنید
      porsesh24.com

      پاسخ
  12. شهرزاد
    شهرزاد گفته:

    با سلام و تشکر . در پایان نامه فوق , توصیه کردید که “براى رهایى از این خودکم بینى باید در زمینه کار و مهارت هاى فردى و حوزه های مطالعاتى و حلقه های ارتباطى پویا تر شد تا به این راحتى از درون نشکنیم” میشه توضیح بیشتری در این زمینه بفرمایید و منظور از “حلقه های ارتباطی” چیست؟

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *